در جست‌وجوی چرخی که در کوچه‌های جوانی گم شد

1394/9/16 ۱۱:۳۳

در جست‌وجوی چرخی که در کوچه‌های جوانی گم شد

شاید تاکنون کسی به او نگفته باشد چه اندازه به شهریارِ شاعر شبیه است؛ حتما خودش هم این را نمی‌داند. اصلا چه اهمیتی دارد، او حافظه تاریخی خودش را دارد با شعرهایی از جنس دنیایش؛ شعرهایی که بازی‌های کلامی روزگار، آنها را به سال‌های عمرش محدود کرده است. خود می‌داند که ارباب روزگار او را بر زین چرخی نشانده و گفته است «رکاب بزن حاج حسن! رکاب بزن!» دوچرخه را بیش از هر چیز در این دنیا می‌شناسد، حتی بیش از تقویمی که برای او ٨٣ بار از آغاز تا پایان رسیده؛ اصلا همین دوچرخه بوده که همراه او تا‌ سال ١٣٩٤ خورشیدی آمده‌است.

 

 

 بر تَرک قدیمی‌ترین دوچرخه‌ساز مشهدی در روزگار نو

حسین دامنجانی: شاید تاکنون کسی به او نگفته باشد چه اندازه به شهریارِ شاعر شبیه است؛ حتما خودش هم این را نمی‌داند. اصلا چه اهمیتی دارد، او حافظه تاریخی خودش را دارد با شعرهایی از جنس دنیایش؛ شعرهایی که بازی‌های کلامی روزگار، آنها را به سال‌های عمرش محدود کرده است. خود می‌داند که ارباب روزگار او را بر زین چرخی نشانده و گفته است «رکاب بزن حاج حسن! رکاب بزن!» دوچرخه را بیش از هر چیز در این دنیا می‌شناسد، حتی بیش از تقویمی که برای او ٨٣ بار از آغاز تا پایان رسیده؛ اصلا همین دوچرخه بوده که همراه او تا‌ سال ١٣٩٤ خورشیدی آمده‌است. پس اگر قرار باشد درباره این اسب آهنی بیشتر بدانیم، باید سراغ او برویم؛ حاج حسن پرچمی! او شاعر دوچرخه‌ها در مشهد است.

 

رکاب بی‌پایان

می‌گویند قدیمی‌ترین تعمیرکار دوچرخه در مشهد است؛ بی‌راه هم نمی‌گویند، مردی که زاده‌ سال ١٣١١ خورشیدی است، از ١٤سالگی یعنی از‌ سال ١٣٢٥، همنشین زنجیر و طوقه و فِنت و رکاب دوچرخه بوده، از این‌رو او را می‌توان به‌عنوان حافظه دوچرخه در مشهد شناخت. حاج‌حسن از آن آدم‌هایی است که کم از این شاخه به آن شاخه می‌پرند، به گونه‌ای که وقتی در‌ سال ١٣٢٥ دکان دوچرخه‌سازی خود را باز کرد، تا امروز هنوز روی همان شاخه نشسته؛ شاخه‌ای که هنوز پابرجاست و او را هر روز صبح ساعت ٨ به مغازه کوچک خیابان کاشانی می‌کشاند.

 

روزی که چرخید

پدرش سال‌ها پیش از آن‌که او کوچه و خیابان‌های شهر را با نام یاد بگیرد، دوچرخه‌ای می‌خرد؛ انگار نخستین دوچرخه‌ای بوده که زنگش در کوچه‌های شهر چُرت ظهرانه اهالی را پاره کرده است. خودش که اینگونه می‌گوید، «روزی که چرخ آمد ایران، پدر یکی خرید». آن سال‌ها که پدر حاج حسن پرچمی، پای نخستین دوچرخه را به شهر مشهد باز کرد، تنها نامی که می‌شد بر این مرکب بی‌جان اما خستگی‌ناپذیر گذاشت «اسب آهنی» بود. آنهایی که عمری ازشان گذشته بود، با لبخندی بر رخ یا وردی زیر لب می‌گفتند «اسب آهنی آمده!» کودکان شهر هم بنا به قاعده مرسوم با ورود پدیده‌های ناآشنا و نادیده، با دهانی باز و چشمانی بازتر، با فریادهایی از بیخ وجود، به دنبال آن در کوچه و خیابان‌های شهر می‌چرخیدند و آرزو می‌بافتند و حرف‌های روزانه و رویاهای شبانه‌شان شده بود چرخ، چرخ، چرخ ...

اینها را حاج حسن می‌گوید و می‌افزاید: «نخستین‌بار که دوچرخه پدرم خراب شد، خودش آستین بالا زد و دستی به گوشه و کنارش کشید. آن زمان تعمیرکاری وجود نداشت آخر، یا باید از پس‌اش برمی‌آمد یا مثل باقی مردم الاغ و قاطرش را سوار می‌شد. از آن به بعد دیگر جرأت یافت. بعدها دل و روده دوچرخه را هم بیرون می‌ریخت و دوباره روی هم سوار می‌کرد. همه اینها درست پیش چشم من، آن سال‌ها که کودک بودم، رخ می‌داد.»

 

میدان چرخ

اینگونه شد که صادق پرچمی، نام خود را به‌عنوان نخستین چرخ‌ساز مشهدی در حافظه تاریخی شهر به ثبت رساند؛ مردی که کمی بعد در تقاطع چهارراه لشکر و میدان کنونی ١٠دی، مغازه‌ای کوچک راه انداخت و حسن کوچک را کنار دست خود نشاند. آن زمان‌ها که داشتن دوچرخه آرزوی دست‌نیافتنی خیلی از جوان‌ها بود، این مغازه کوچک به‌عنوان میعادگاه بسیاری از آنان شناخته‌می‌شد؛ جوانانی که یک قران می‌دادند و یک دور، گرد میدان جلوی مغازه که به میدان چرخ مشهور شده بود، رکاب می‌زدند. البته دکان صادق پرچمی به جز جوانک‌هایی که با فریادهایشان از ذوق چرخ‌سواری، میدان را روی سرشان گذاشته بودند، مشتری کم داشت، آخر آن زمان‌ها دوچرخه‌ای در شهر نبود که صادق‌خان بخواهد دست به آچار شود و آن را تعمیر کند. آنگونه که حافظه حاج حسن یاری می‌کند، آن سال‌ها در همه شهر مشهد بیشتر از پنج، شش دوچرخه وجود نداشت که آنها هم گذرشان به این تعمیرگاه کم می‌افتاد.

 

قدیمی و پابرجا

نخستین تعمیرکار دوچرخه در شهر مشهد اما خیلی روی این حرفه حساب باز نکرد. او پس از زمانی کوتاه به سراغ شغلی دیگر رفت. اینگونه بود که حسن جوان، جا پای پدر گذاشت و در‌سال ١٣٢٥ خورشیدی در خیابان طبرسی اول، تعمیرگاه خودش را برپا کرد. او اکنون همه چم و خَم دوچرخه را می‌دانست، زیرا برای آن حسابی زمان گذاشته بود. همین موجب شد او در همه این سال‌ها تعمیرکار بماند و امروز به‌عنوان قدیمی‌ترین تعمیرکار دوچرخه در مشهد شناخته شود.

قدیمی‌ترین تعمیرکار دوچرخه را اکنون بیشتر هم‌صنفانش می‌شناسند، چه میان سال‌های ١٣٢٥ تا ١٣٨١ که در دکانی در خیابان طبرسی، میزبان چرخ‌های خسته مردم بود، چه از آن‌سال تا همین امروز که در خیابان کاشانی دکانی کوچک دارد. اصلا همین پابرجایی او را شهره کار کرده است. حسن پرچمی آن سال‌ها خوب می‌دانست شغلی منحصربه‌فرد دارد و امروز اگرچه حرفه‌اش از انحصار بیرون آمده اما هنوز کسانی هستند که بخواهند به لاستیک‌های چرخ‌شان بادی بدمند و طوقی صاف کنند.

 

چرخ‌های انگلیسی

حاج‌حسن، نخستین دوچرخه‌هایی را که چرخ‌شان در کوچه‌های خاکی مشهد چرخید، دوچرخه‌های انگلیسی می‌داند «دوچرخه‌هایی بودند که خرابی نداشتند و کیفیت‌شان با دوچرخه‌های امروزی قابل قیاس نبود.» هرکولس،‌ هاملت، سه تفنگ و فیلیپس، نام‌های شناخته‌شده دوچرخه‌های آن روزگار بود که هرکدام‌شان جایگاه خود را در میان جوانان داشتند. قیمت نخستین دوچرخه‌ها به گفته حاج حسن ١٠٠تومان بود و تهیه آن برای بسیاری از مردم کاری دشوار و ناشدنی می‌نمود. حسن اما این بخت را داشت که از خیابان خسروی، زیر گلشن و از شخصی به نام «تبرک» نخستین دوچرخه زندگی‌اش را بخرد.

 

دزد دوچرخه

اینها را کوتاه می‌گوید، با لبخندی تلخ و چشمانی که به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده است، «دوچرخه‌ام را دزدیدند. نمی‌دانم چه‌کسی!» او سپس کاری که می‌کند این است؛ برای برآوردن آرزویش، تلاش را از سرمی‌گیرد.

 

کارکرد اسب آهنی

تا پیش از رواج خودرو، دوچرخه در شهر مشهد وسیله‌ای لوکس و تا اندازه‌ای اشرافی شناخته می‌شد. کسانی که صاحب این اسب‌آهنی می‌شدند، می‌دانستند حسابی به چشم در و همسایه آمده‌اند. آن زمان‌ها برخلاف امروز البته این وسیله اشرافی، کارکردی لوکس نداشت؛ صاحبان دوچرخه عموما با آن سرکار می‌رفتند و گاه حتی بارهای سنگین هم با آن جابه‌جا می‌کردند. دوچرخه وسیله مسافرت به مقصدهای دور برای افراد مجرد و ابزار سفر به مقصدهای نزدیک برای خانواده‌ها بود. دوچرخه‌های آن زمان مجاهدانه پدر و مادر خانواده و فرزندان ریز و درشت را این‌سو و آن‌سو می‌بردند؛ دوترکه، سه ترکه، چهار ترکه و ...!

 

همان ٢٨ معروف

تا آن‌جا که حافظه حاج‌حسن پرچمی یاری می‌کند، نخستین دوچرخه‌ها، مارک هرکولس بودند که مدل‌های ٢٨، ٢٦ و ٢٤ داشتند. اینها نمونه‌های همگانی دوچرخه‌ها در آن سال‌ها به شمار می‌آمدند. حاج‌حسن می‌گوید: «دوچرخه‌های انگلیسی خرابی نداشت و می‌شد از آنها ٢٥ تا ٣٠‌سال بدون مشکلی کوچک استفاده کرد». بعدها دوچرخه‌های کورسی هم به بازار ایران راه پیدا می‌کنند؛ دوچرخه‌هایی که به آنها دوچرخه مسابقه هم می‌گفتند. آن زمان‌ها به دسته خرگوشی مشهور بودند و حاج‌حسن درباره‌شان می‌گوید: «چرخ‌هایی از فرانسه آمد که به آنها پژو می‌گفتند؛ دوچرخه‌هایی که دنده‌ای و در بازار کم بودند. مدل‌های تایوانی همین دوچرخه‌ها هم بعدها آمد. نسخه‌های چینی هم نسل بعدی اینها بود. دوچرخه‌های چینی که به بازار وارد شد، از آن دوچرخه‌های استخوان‌دار قدیمی دیگر خبر نبود. دوچرخه‌های امروز بیشتر چینی‌اند و یک پایشان همواره در تعمیرگاه است».

 

خانم‌های دوچرخه‌سوار

نخستین تصویری که از دوچرخه‌سواران زن در ذهن حاج‌حسن پرچمی ثبت شده است، به سال‌های دهه ٢٠خورشیدی بازمی‌گردد، «دو خانم خارجی بودند که هر روز به جذامی‌خانه مشهد در کوی طلاب سرمی‌زدند. آنها دکتر بودند و مسیر خانه تا جذامی‌خانه را با دوچرخه رکاب می‌زدند. این مسأله اوایل برای مردم جالب بود، اما واکنش بد نشان ندادند. جذامی‌ها که بهتر شدند، آن دو زن دوچرخه‌سوار را هم دیگر ندیدیم». حاج‌حسن درباره دوچرخه‌سواران خانم در روزگار نو می‌گوید، «الان مردم مثل گذشته نیستند، اما یادم می‌آید تا همین ٢٠‌سال پیش اگر خانمی به دوچرخه‌سوار می‌شد، به نظرشان ناپسند می‌آمد و او را اینگونه نگاه می‌کردند».

 

مسابقات دوچرخه

سال‌ها پیش که مردم به آفت سردرگمی برای برگزیدن یکی از وسایل سرگرمی دچار نشده بودند، دوچرخه وسیله تفریح ساعت‌های بی‌شمار جوانان و نوجوانان بود. حاج حسن به یکی از تفریحات آن سال‌ها اشاره می‌کند، «بعدها که دوچرخه همه‌گیر شد، مسابقات کوچک دوچرخه‌سواری هم در شهر مشهد برگزار می‌شد؛ رقابت‌هایی که هواداران بسیار داشت. من هم چندبار در آنها شرکت کردم که البته مقامی بهتر از چهارمی و پنجمی به‌دست نیاوردم».

 

سه‌چرخه‌ها

کودکان هم با اندکی تأخیر به جرگه دوچرخه‌داران و دوچرخه‌سواران پیوستند. سه‌چرخه نیز مسأله خردسالان و نونهالان بسیار را برای حضور در جمع دارندگان این پدیده محبوب حل کرد. حاج‌حسن می‌گوید، «البته آن زمان‌ها تعمیرکارها با سرهم‌کردن قطعات گوناگون، بیشتر، سه‌چرخه‌های خردسالان را تولید می‌کردند تا این‌که سال‌ها بعد سه‌چرخه‌ها و دوچرخه‌های کوچک هم همه‌گیر شدند». قدیمی‌ترین دوچرخه‌ساز مشهد، اشاره‌ای هم به درآمد خانواده‌ها و طبقات اجتماعی در آن روزگار مشهد کرده، می‌گوید، «همه خانواده‌ها درآمدی قابل‌توجه نداشتند که بتوانند برای کودکان‌شان دوچرخه بخرند. بیشتر مردم تنها می‌توانستند خرج روزانه‌شان را فراهم‌کنند، مگر آنها که در «کوچه صدتومنی‌ها» زندگی می‌کردند؛ ساکنان این کوچه خانواده‌هایی بودند که درآمدی بالا داشتند و خریدن دوچرخه برای فرزندان‌شان کاری آسان بود».

 

عنایت‌های ویژه

مساله تزیینات وسایل نقلیه هم از آن‌دست چیزهایی است که می‌توان جنبه‌های گوناگون آن را موشکافت به‌ویژه در جامعه ما که این رسم همواره مورد استقبال فراوان قرار گرفته است؛ روزگاری با اسپرت‌کردن و روزی نیز با نوشتن متن‌ها و شعارهای مذهبی بر پیکره موتورسیکلت‌ها و خودرو‌ها. اما آیا دوچرخه‌های سال‌های دور نیز با طبع زیبایی‌شناختی صاحبان‌شان همچون روزگار ما مورد عنایت قرار می‌گرفتند؟ «این کارها تازگی مد شده‌است. آن زمان‌ها یادم نمی‌آید که کسی چنین چیزهایی به دوچرخه‌اش آویزان کند یا بچسباند. اگر هم بود، شکل‌هایی دیگر داشت. دوچرخه در سال‌های دهه ٢٠وسیله کار بود و نگاه تزیینی و لوکس به آن نمی‌شد». او درباره زنگ دوچرخه‌های قدیم هم می‌گوید، «زنگ دوچرخه‌ها از همان اول هم بود، به همان شکل زنگ‌های فلزی. آن دوره از این بوق‌های عجیب‌وغریب که جوان‌های امروز روی دوچرخه‌هاشان سوار می‌کنند، خبری نبود».

 

هنوز می‌چرخد

حاج‌حسن پرچمی، روزگار دوچرخه را سرآمده نمی‌داند؛ برآن است دوچرخه هنوز هم برای بسیاری از مردم به‌ویژه جوانان وسیله‌ای جذاب به‌شمار می‌آید و بسیاری از مردم کارهایشان را همچنان با دوچرخه انجام می‌دهند، «الان تصادفات زیاد شده و من یکی دیگر جرأت سوار شدن بر دوچرخه را در این خیابان‌های شلوغ ندارم. از طرفی سنی هم از من گذشته است. هرچند حالا دیگر دوچرخه‌سواری در این خیابان‌ها و با این همه خودرو کاری سخت شده است اما آنها که می‌توانند از این وسیله بهره ببرند، از ترافیک‌های کلافه‌کننده رها می‌شوند».

منبع: روزنامه شهروند

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: