1394/8/5 ۰۹:۱۸
طب در لغت عرب به معنی طبیعت و سحر آمده که طبیب مزاج آدمی را که از حالت طبیعی بیرون آمده به حالت اصلی بازمیگرداند گویی در این امر سحر و جادو به کار میبرد و در اصطلاح، به صناعتی اطلاق میشود که تندرستی موجود با آن حفظ و سلامت از دست رفته با آن برگردانده میشود. در اسلام به علم طب اهمیت فراوان داده شده و «علم ابدان» بر «علم ادیان» در حدیث منسوب به پیغمبر اکرم(ص) مقدم قرار گرفته؛ زیرا تا آدمی تنی سالم نداشته باشد، نمیتواند به مبدأ آفرینش بیندیشد.
جایگاه طب
دانشمندان اسلامی که به تقسیمبندی علوم پرداختهاند، طب را جزو علوم طبیعی یاد کردهاند. پیش از اسلام، اعراب بر پایه تجربههای شخصی بیماران را درمان میکردند که چون براساس نظرهای علمی نبود، از آن تعبیر به «طبالبادیه» میشد و چون این امر بر عهده برخی از مشایخ و عجائز قبیله بود که در نتیجه تجربههای فراوان ممارستی کسب کرده بودند، به «طبالعجائز» نیز معروف شده بود.
در ایران پجشگان (= پزشکان) جزو یکی از چهار طبقه ممتاز جامعه به شمار میآمدند و وجود دانشگاه جندیشاپور در زمان ساسانیان و اساساً فعالیت آن در دورههای اولیه اسلام نشاندهنده پیشرفت این دانش در ایران بوده است. شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ هجری) کتاب داروشناسی خود را هنگامی به رشته تحریر درآورد که ریاست بیمارستان جندیشاپور را در شهر اهواز عهدهدار بوده است.
ابنندیم منابع علم پزشکی را که از زبان یونانی و سُریانی و هندی و پهلوی به زبان عربی ترجمه شده و در دسترس پزشکان اسلامی بوده، یاد کرده است و از میان این منابع آنچه از بقراط و جالینوس به زبان عربی ترجمه شده و مورد استفاده پزشکان اسلامی قرار گرفته است، سهم بهسزائی را داراست. اگر
علی بن ربّن طبری در فردوسالحکمة خود بابی را اختصاص به «محاسن کتب الهند و أدویتهم» داده و رازی جای جای از کتابی فارسی نقل کرده است، در برابر آنچه از بقراط و جالینوس در اختیار مسلمانان بوده ناچیز است. فهرستی را که ابنرضوان از کتابهای بقراط آورده که بالغ بر ۵۵ میشود و فهرست حنین بن اسحاق از آثار جالینوس که به ۱۲۹ کتاب میرسد، این حقیقت را تأیید میکند.
حنین بن اسحاق که از کثرت ترجمه به «حنین الترجمان» معروف گشته بود، گذشته از ترجمههای فراوان، خود کتابهای متعددی در پزشکی تألیف کرده که از مهمترین آنها میتوان کتابهای «عشر مقالات فیالعین و کتابالمسائل» رانام برد. کتاب اخیر مورد شروح فراوانی قرار گرفته که از مهمترین آنها میتوان از شرح ابنابی صادق نیشابوری یاد کرد.
مسلمانان نه تنها از کتابهای بقراط و جالینوس استفاده کردند، بلکه روشهای درمانی که در یونان وجود داشته مورد بررسی آنان قرار گرفت؛ چنان که واثق، خلیفه عباسی، پزشکان را گرد کرد تا از آنان استفسار نماید که کدام یک از روش فرقههای طبی که در یونان بوده، باید مورد اقتباس پزشکان زمان قرار گیرد. و نیز کتاب الأیمان (= سوگندنامهها) بقراط که مشتمل بر سه قسمت «عهدنامه» و «ناموس طب» و «وصیت» بود با شرح و تفسیر جالینوس مورد استفاده مسلمانان قرار گرفته است.
به موازات استفاده از سنت پزشکی یونانی که مبتنی بر آثار بقراط و جالینوس بوده که تعداد معتنابهی از آن آثار در این چند دهه اخیر منتشر شده؛ همچون کتابهای «فی طبیعه الانسان» و «فی تدبیر امراض الحاده» و «فی الامراض البلدیه» از بقراط و نیز کتابهای «فی النبض» و «فی عملالتشریح» و «فی محنهالاطباء» از جالینوس٫
مسلمانان به شرح و تفسیر و تلخیص آنها نیز پرداختند. «کتابالفصول» بقراط که مؤلف آن به علت آنکه عمر کوتاه و صناعت پزشکی دراز است، به اختصار و ایجاز مبانی طب را بیان کرده، مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده و شرح متعددی بر آن نوشته شده که از مهمترین آنها میتوان از «شرح فصول رازی» و «شرح فصول ابنابی صادق نیشابوری» نام برد. رازی کتابهای «النبضالکبیر» و «حیله البرء و العلل و الاعراض و الأعضاء الالمه» جالینوس را تلخیص کرده و ابن رشید اندلسی هم به نوبه خود علاوه بر سه کتاب یادشده، کتابهای «اسطقسات» و «مزاج» و «حمیات» را مختصر و ملخص کرده است.این دانشمندان در ضمن تلخیص این کتابها، نظرهای انتقادی خود را ابراز داشتهاند؛ چنان که محمدبن زکریای رازی خود کتابی مستقل در نقد آثار طبی جالینوس تحت عنوان «الشکوک علی جالینوس» به رشته تحریر درآورده است و نظیر همین را جای جای در تلخیصات ابن رشید از جالینوس مشاهده میکنیم.
پزشکی دینی
سنت پزشکی دینی که ابن خلدون از آن تعبیر به «الطب المنقول فی النبوات» میکند، در میان مسلمانان رایج بوده که بعدها به صورت کتابهایی مانند: «الطب النبوی» ابنالقیّم الجوزیه و «المنهلالروی فی الطب النبوی» ابن طولون و «الطب فی الکتاب والسنه» عبداللطیف بغدادی و در شیعه به صورت «طبالصادق» و «طبالباقر» درآمده است.
گیاهان دارویی
اهتمام مسلمانان به طب همراه با عنایت آنان به گیاهان دارویی نیز بوده و کتاب «الحشائش» دیوسقوریدس از مهمترین منابع آنان به شمار میآمده است. نمونهای از این کوششها را میتوان در شرق عالم اسلامی در کتابهای «الصیدنة» بیرونی و «النبات» ابوحنیفه دینوری و «الأبنیه عن حقائقالادویة» هروی و در غرب در کتابهای «مفرداتالادویة» غافقی و «مفرداتالادویة» ابنبیطار و «شرح اسماءالعقار» ابن میمون ملاحظه کرد و در داروهای مرکبه میتوان از «قراباذین» کندی و «قراباذین» سمرقندی و «قراباذین» قلانسی نام برد.
پیش از آنکه از سه دائرهالمعارف بزرگ پزشکی یعنی کامل الصناعه و حاوی و قانون یاد کنیم باید از دو کتاب مهم که مؤلفان آن اهل طبرستان بودهاند، ذکر کرد. یکی «فردوسالحکمة» علی بن ربن طبری و دیگری «المعالجات البقراطیه» ابوالحسن طبری که در هر دو بنا به سنت جالینوسی که طبیب فاضل باید فلسفه هم بداند، مقدماتی از مسائل فلسفی را در کتاب خود یاد کردهاند.
بیمناسبت نیست در اینجا یاد شود که جالینوس کتابی داشته که ترجمه عربی آن تحت عنوان «فی أن الطبیب الفاضل یجب أن یکون فیلسوفا» در اختیار مسلمانان بوده و پزشکان اسلامی که معتقد بودند فلسفه از طب جدا نیست، بلکه فلسفه، طب روح و طب، فلسفه بدن است، این سنت را دنبال کردهاند.
علی بن ربن طبری که نخست کاتب مازیاربنقارن بود، سپس به درگاه معتصم آمد و در سال سوم از خلافت متوکل، یعنی سال ۲۳۶ هجری، کتاب فردوسالحکمه را نوشت و این نخستین مجموعه طبی در اسلام بود که به صورت تألیف در دسترس مسلمانان قرار گرفت و در اهمیت این کتاب همین بس که محمد بن جریر طبری آن را از مؤلفش به سماع آموخت و همیشه آن را زیر مصلای خود داشت.او در تألیف این کتاب از آثار قدما (همچون بقراط و جالینوس و دیموقریطس و بولس) استفاده کرده و از کتابهای معروف هندیان (همچون کتاب سسرد و کتاب چرک) بهرهبرداری کرده است و مسلماً پیش از ظهور رازی، این کتاب از مهمترین و جامعترین کتابها در فن پزشکی بوده است.
ابوالحسن احمدبن محمد طبری ترنجی که از معاصران و پزشکان رکنالدوله دیلمی (۳۲۱ـ۳۶۲) بوده و کتاب معروف او «المعالجات البقراطیه» که ابن ابی اصیبعه آن را از «أجل الکتب و انفعها» میداند، از جهت احترام مؤلف به بقراط به نام او موشح گردیده است. از امتیازات این کتاب آن است که در آن عنایت و توجه خاصی به طب اطفال شده است؛ چنان که شصت باب آن اختصاص به بیماریهای مختلف اطفال (همچون صرع و کزاز و سرفه و آبله و سرخک) دارد.
تنوع رسالههای طبی
کتابها و رسالههایی که دانشمندان اسلامی از خود به یادگار گذاشتهاند، از تنوع خاصی برخوردار بوده است. کتابهایی همچون «حاوی» رازی و «کامل الصَناعه» علی بن عباس مجوسی اهوازی و «قانون» ابنسینا و در زبان فارسی، کتابهایی همچون: «هدایه المتعلمین» اخوینی بخاری و «ذخیرة خوارزمشاهی» و «الاغواض الطبیه» سید اسماعیل جرجانی جنبه دائرهالمعارفی داشته و شامل درمان همه بیماریها از سر تا پا بوده است و در برابر این نوع کتاب، کتابهایی دیگر وجود داشته که از آن تعبیر به «رساله مفرده» و در فارسی «تکنامه» و در فرنگی «مونوگراف» میشود. کتابهایی همچون: «فی المرض المسمی دیابیطا» عبداللطیف بغدادی و «فیالمعده و مداواتها» ابن جزار قبروانی و «الحمیات» اسحاق بن سلیمان و «فی المالیخولیا» اسحاق بن عمران و «فی الاغذیة» اسحاق بن سلیمان و «تذکره الکحّالین» علی بن عیسی از این نوع به شمار میآیند.
طب روحانی
از این گذشته، پزشکان مسلمان همچنان که به جسم توجه داشتند، از عنایت به جان غافل نبودند؛ چنان که رازی «طب روحانی» را نوشت تا عدیل «طب المنصوری» باشد که درباره طب جسدانی است. از کتابهایی که در زمینه مسائل روحانی و نفسانیات گفتگو میکند، کتاب «الطب و الاحداث النفسانیه» است که ابوسعید بن بختیشوع نگاشته است. و نیز مسائل اخلاقی و آداب انسانی که هر پزشکی باید از آن برخوردار باشد، مورد توجه و عنایت بوده و در این زمینه کتابهایی تألیف شده است؛ از جمله: «فی التطرق بالطب الی السعادة»
علی بن رضوان و «ادب الطبیب» رهاوی و «التشویق الطبی» صاعد بن الحسن و «النوادر الطبیة» ابن ماسویه.
اکنون به رازی و علی بن عباس مجوسی و ابنسینا که هر کدام دائرهالمعارفی را در فن پزشکی به زبان عربی تألیف کردند میپردازیم:
رازی
ابوبکر محمد بن زکریای رازی ملقب به «جالینوس عرب» و «طبیب مارستانی» بنا به قول بیرونی در سال ۲۵۱ به دنیا آمد و در سال ۳۱۳ رخت از این جهان بربست. او در مدت زندگی خود موفق شد که متجاوز از صد و هشتاد کتاب از خود به یادگار بگذارد که پنجاه و شش کتاب آن در پزشکی است. که از مهمترین آنها میتوان از «الجامع الکبیر» که همان «حاوی» است و «الطب المنصوری» نام برد. کتاب حاوی در سال ۱۲۷۹ میلادی به وسیله فرج بن سالم تحت عنوان Continens و «الطب المنصوری» در سال ۱۴۸۱ به وسیله جرارد کرمونایی تحت عنوان Liber Almansoris به زبان لاتینی ترجمه شد و مکرراً در شهرهای مختلف اروپا چاپ شد.
رازی در کتاب حاوی بیماریهای مختلف و چگونگی درمان هر یک را یاد کرده و بنا به مقتضای امانت علمی، هر مطلبی را که از هرجا گرفته، مأخذ آن را ذکر کرده است. برخی از دانشمندانی که رازی از آثار آنان استفاده کرده عبارتند از: بقراط، جالینوس، ابن سرابیون، طبری، روفس، ابن ماسویه، شمعون، اریباسیس، ارخیجانس، جورجیس، بولس، فیلغرغوس، اسکندر، ابن الجلاج،حنین، ابوهلال حمصی، اهرن، فلاذیوس، بختیشوع، اسحاق، فیلغورس، مسیح، کندی، قسطابن لوقا،یهودی، عبدوس، ابن ماسه، اسطراطیس، سابور، اسلیمن، یوسف التلمیذ، تیاذوق، میسوسن، تفورش الفلسفی، طیماوس، بدیغورس، سلمویه، فائق، ابوجریح راهب، شندهشار، اغلوقن، مسیح دمشقی، ماسرجویه،انطلیس،ابن بطریق، اطهورسفس،دیوسقوریدس، اسقلیبیادس٫
چنان که از نامهای یاد شده برمیآید، رازی از مسلمان و مسیحی و یهودی و زردشتی و هندو در اخذ مطالب استفاده کرده و حتی اگر مؤلف کتابی ناشناخته بوده، او تصریح میکند که کتاب به چه سنت علمی تعلق داشته است، مانند مواردی که میگوید: «مِن کتاب فارسی» یا «من کتاب هندی».
کتاب نهم حاوی که به بحث از شناخت داروهای مختلف اختصاص دارد یکی از منابع مهم داروشناسی در اروپا حتی مدتی دراز پس از دوره تجدید حیات علمی (= رنسانس) بوده است و همچنین مقاله نهم از طب المنصوری که درباره درمان همه بیماریها از سر تا پاست، تا پایان قرن پانزدهم جزو برنامه دروس دانشگاه توبینگن آلمان بوده است.
رازی مشاهدات بالینی خود را یادداشت میکرده و نه تنها نام بیماران، بلکه محل مشاهدات خود را بیان میداشته؛ از جمله اشاره به بیمارستان بغداد و منزل خود در ری کرده است. ماکس مایرهوف مشاهدات بالینی رازی را از کتاب الحاوی گردآوری کرده و آن را تحت عنوان «قصص و حکایات المرضی» منتشر ساخته است.
گذشته از دوکتاب یادشده، «کتاب الحصبه و الجدری» (= آبله و سرخک) او از اهمیت فراوانی برخوردار است. این کتاب از برجستهترین اثر خدمت فرهنگ اسلامی به علم پزشکی به شمار میرود.ترجمههای متعدد این کتاب در شهرهای مختلف اروپا همچون ونیز بازل و استراسیوک، لندن و پاریس و گوتینگن چاپ شده است.
رازی برای نخستین بار در تاریخ پزشکی جهان متوجه این نکته شد که برخی از مردم در فصل بهار حساسیت به بوییدن گل سرخ پیدا میکنند و دچار زکام میگردند و در اینباره رسالهای در پاسخ شهید بلخی نوشته که او علت اینکه ابوزید بلخی دچار این عارضه گردیده و کیفیت پیشگیری و درمان آن را بیان داشته است. متن این رساله در مجله تاریخ العلوم العربیه در سال ۱۹۷۳ در حلب چاپ شده است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید