ساز وکار حافظ / پروفسور حسین باهری

1394/7/25 ۰۹:۳۸

ساز وکار حافظ / پروفسور حسین باهری

«حافظ» یکی از نوادر روزگاران است که هر اهل ادبی را متحیّر و هر اهل نظری را متبحّر در دریای عظمت خویش می سازد. در مطلوبیت اشعار حافظ همین بس که در خانه هر فارسی زبانی یک دیوان حافظ، بطور حتم، وجود دارد و البته به دیگر زبان ها هم ترجمانی از حافظ یافت می شود. هر حافظ پژوهش این افتخار را با تفسیر، ترجمه، تقریظ دیوان حافظ برای خود دست و پا می کند تا در کنار جاودانگی حافظ او هم به خلود برسد.


 

«حافظ» یکی از نوادر روزگاران است که هر اهل ادبی را متحیّر و هر اهل نظری را متبحّر در دریای عظمت خویش می سازد. در مطلوبیت اشعار حافظ همین بس که در خانه هر فارسی زبانی یک دیوان حافظ، بطور حتم، وجود دارد و البته به دیگر زبان ها هم ترجمانی از حافظ یافت می شود. هر حافظ پژوهش این افتخار را با تفسیر، ترجمه، تقریظ دیوان حافظ برای خود دست و پا می کند تا در کنار جاودانگی حافظ او هم به خلود برسد.
من هم توفیق داشته ام که محضر پاره ای از این بزرگواران را درک کنم، بزرگوارانی همچون: استاد
بهاء الدین خرمشاهی، شهید مرتضی مطهری، دکتر علی پریور و دکتر علیقلی محمودی بختیاری. با شناخت مختصری از رفتارشناسی کوانتومیک، با نامیدن «حافظ» به نام «خاتَم الشعراء» چند نکته ساختاری و رفتاری این عظمت انسانی را می ستایم:
*”خواجه” در قیاس با شیخ اجل، حکیم و مولانا، شاید بمفهوم “صاحب” ، “مالک” و در رأس همه “خداوندگار” باشد. چه در شعری از حافظ می خوانیم:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند

*”شمس الدین” در قیاس با “مصلح الدین” و “جلال الدین” و غیره تداعی کننده “نور” و “اشراق” و لذا نوربخش به دین می باشد(اشاره به مکتب مهر).
*”محمد” نامی است که اکثر شعرا و عرفای ایرانی مسلمان، بیش از سایر نامها داشته اند و این نام نشانه متدین بودن خانواده نامدار است.

*حافظ، در قیاس با سعدی، فردوسی و خموش، تخلصی است که حافظ براساس تبحّرش، تقریباً در عموم غزلیات خود انتخاب کرده و در مواردی هم که ناچار بوده مدح ممدوحی را بعمل آورد، اول بیت تخلصش را سروده و بعداً به مدح ممدوح حکومتی پرداخته است. البته تخلص “حافظ” عمدتاً بخاطر حافظ قرآن بودنش بوده است؛ چه خود می فرماید:
عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ
قرآن ز بَر بخوانی در چارده روایت

*آن طوری که از غزلیات حافظ برمی آید؛ حافظ از علوم و معارف ادبی، اخلاقی و عرفانی زمان خود آگاهی داشته و همچون زنبور عسل از گرده های آنها برخوردار شده و عسل ابیاتش را آفریده است. او خود می فرماید:
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند

*حافظ به دین و ایمان اسلامی به همان اندازه توجه داشته است که به سنت و آئین ایران و جهان و این مدعا با ارجاع به اشعارش قابل اثبات است.

*حافظ با چهار مدعی همیشه برخورد می کند؛ زاهد، صوفی، محتسب و مفتی:
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

*و در آخر، حافظ با به کارگیری سمبل های می و مطرب و معشوق و مینا به مخاطب خود مثبت اندیشی با مکانیزم عشق ورزی و شادمان زیستی می آموزد:
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک
امن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی
مستندات نکات ساختاری حافظ

لسان الغیبی:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

در ترک نفس اماره:
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت نا جنس عذابی است الیم

اشاره به سرشت خاکی:
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

برتری عشق بر عقل:
دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

رنجش جدائی از نیستان:
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

انسان، مثنوی معنوی:
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

حیرانی در خلقت:
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله، لایعقل بود

توجه به کوتاهی عمر و بلندی آرزوها:
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

عدم مرگ نااندیشی:
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ
که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

توصیه حافظ به صداقت در محبت ها:
کـمال صدق محبت به بین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند

تسلیم شدن به رنج و گنج الهی:
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که این‌ها خدا کند

مؤثر بودن همت ما در قسمت خدائی:
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

توجه به احتمال چشم زخم:
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

عشق مایه حیات عرفانی است:
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

از مادیات هم نباید غافل بود:
چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری
به مذهب همه کفر طریقت است امساک

در این طریقت بایستی خورد و خوراند:
ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی
خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی

شِکوه از تازه به دوران رسیده ها:
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند

مریتوکراسی در لسان حافظ:
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آن که در این نکته شک و ریب کند

معیارهای پسندیدگی اهل دل:
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

و آخرالامر:
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
مستندات نکات رفتاری حافظ

نسبت به طبیبان الهی:
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

نسبت به طبیبان غیر الهی:
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان

نسبت به وعاظ غیر متعظ:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

پرسش از دانشمند:
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

در مذمت بدگوئی:
مـا نگـوئیـم بـد و میـل به ناحـق نکنیم
جـامه کـس سیـه و دلـق خود اَزرق نکنیم

در ردّ عیب جوئی:
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

درباره می:
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

در اندازه می:
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه اندیشه این کار فراموشش باد

درباره مصاحبت با حکام:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

در خاصیت صبر:
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند

در الهام از غیب:
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
کـه اعـتـراض بر اسرار علم غیب کند

در عنایت الهی:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
روزها فکر من این است و همه شب سخنم

در دریافت سروش غیبی:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

در باور به شب قدر:
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

در باور به بخت:
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم

در اشاره به تفأل:
به نا امیدی ازین در مرو
بزن فالی بود که قرعه دولت به نام ما افتد

در کژتابی فلک:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

در ضرورت جهنم:
طف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش

ادب آدم:
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو: «گناه من است»

در خلافت آدم:
در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جمع بندی نکات آموزشی حافظ
• مطالعه میدانی کلیه محافل آموزشی زمان خود در سنین مختلف: مکتب، مدرسه دینی، خانقاه، خرابات مغان.
• یادگیری زبان ها و فرهنگ های مربوط: فارسی دری، عربی مبین، ترکی و حتی ارمنی.
• ایرادگیری از رباکاری مدعیان دینی: واعظ، مفتی، محتسب، صوفی(که در احکام شبهه وارد کرده اند).
• بزرگنمائی می و نی و ساز و آواز(مطرب، مغنّی، رندلاابالی، پیر خرابات) جهت تابو شکنی از نامقدسات.
• توصیه مردم به درس و دعا و دلشکستگان و دوست: کارهای مثبتی که موجب خودسازی است.
• مکانیزم عشق ورزی مؤثرتر از قرآن خوانی است، زیرا عشق حقیقی منتهای دینداری واقعی است.
• توجه به زیبائی های طبیعت و اهتراز همت در همسوئی با آنها(عارفی کو که کند فهم زبان سوسنر تا بپرسد که چرا رفت و چرا باردگر بازآمد).
• ارتباط مستقیم با هستی و هستی آفرین و قطع دست واسطه های دلال(جایگزینی دین با دکان).
• توجه مردمان به دنیای فانی و لذا ساختن بهشت باقی در همین دوره حیات(قدردانستن از وقت).
• نگاه ذوجنبتین به زندگی: التفات به الطاف خداوندی و ناامیدنشدن از سابقه رحمت ها و مددهای غیبی.
• پرهیز از ریاکاران و ریاکاری و مصاحب بدجنس و بدگوئی ها و میل به ناحق کردن.
• برخورد سازنده با لشگر غم به مدد اتحاد شادی سازی و شاد سازها(بیـــا تا گـل برافشانیم و مـی در ساغــر اندازیـم فلـک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم).
• تأکید بر حرکت های خلاف عادت و تعصبات انسدادگر(از خـلاف آمد عـادت بطلـب کـام کـه منرکسب جمعیت از آن زلـف پریشـان کردم.).
• همسوئی با حرکت دوّار رو به بالای همه ذرات عالم برای رسیدن به خرگاه خورشید مراد(کمتر از ذره نئی پست مشو مهر بورزرتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان).
• بیرون راندن دیو از دل جهت ورود فرشته باذل (خلوت دل نیست جای صحبت اضدادردیو چو بیرون رود فرشته درآید).
• اسوه سازی از اسطوره های تاریخی و حکمت ساختن از حکایت ها(خلافت آدم، نبوت رسول اکرم،ولایت علی، امامت مهدی).
• یاد خیر کردن از استادانش و برخورداری از مضامین نغز آنها(فردوسی، سعدی، خواجو، کمال خراسانی).
• تحمل شدائد و مصائب و برخورد تسلیمانه به قضا و قدر الهی(مسلمانان مرا وقتی دلی بودر که با وی گفتمی گر مشکلی بود).
• سرانجام باور به دوگیتی و راه های آسایش و آرامش در آنها که از بهترین آموزه های باستانی اوست:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدار
منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: