1392/10/16 ۱۰:۰۳
بخش نخست از مصاحبه با عبدالحسين آذرنگ، استاد و پژوهشگر تاريخ، روز شنبه از نظر خوانندگان ارجمند گذشت. بخش پاياني اين گفت وگو به محضر علاقهمندان به تاريخ تقديم ميشود.
تاریخ معاصر، آکنده از خلأهای پژوهشی است
ایمان ملکا: بخش نخست از مصاحبه با عبدالحسين آذرنگ، استاد و پژوهشگر تاريخ، روز شنبه از نظر خوانندگان ارجمند گذشت. بخش پاياني اين گفت وگو به محضر علاقهمندان به تاريخ تقديم ميشود.
استاد آذرنگ! شما تعداد قابل توجهي از آثار مهم در حوزه تاريخ علم و تاريخ فلسفه مانند برخی از مجلدات كاپلستون را نيز در كارنامه داريد؛ يا كتاب تاريخنگاري در سده بيستم ايگرس را هم ترجمه کرده اید. بيشتر ترجیح می دهید در ترجمه وقايعنگاريهاي تاريخي کار کنید يا در عرصه فلسفه تاريخ و روششناسي؟
اگر دست خودم بود، شاید مينشستم و فقط داستان و طنز مينوشتم، اما وضعیت زندگیام طوری بوده که نتوانستهام عمرم را در راه آنچه قلباً ميخواستهام صرف کنم. از حدود 60 و خردهای کتاب که از بنده تا این زمان منتشر شده، همه آنها انتخاب من نبوده است. با این حال، عمیقاً خوشحالم که بالاخره عمرم صرف خواندن و نوشتن شد.
چطور شد كه به كار تدوين دانشنامه علاقه پیدا کردید و از كي و كجا وارد اين حوزه كاري شديد؟
از 1360 تا 1363 خانهنشین بودم و در خانه کار ميکردم. آقای دکتر مهدی محقق که بر من حق استادی دارد، در 1362 مدیر دایرةالمعارفی شد که بعداً با عنوان دانشنامه جهان اسلام انتشار یافت. ایشان عدهای را به همکاری دعوت کردند که بنده هم یکی از آنها بودم. از 1363مسئولیتهای مختلفی در آن دانشنامه به من واگذار شد، مانند دبیری شورای علمی، مدیریت بخش تألیف و ترجمه، مدیریت بخش ویرایش، مشاوره علمی و گاهی هم آموزش نظری و عملی. این مسئولیتها سبب شد که دانشنامهنگاری را به طور جدی بشناسم. پیش از آن با منابع مرجع ناآشنا نبودم، سابقهای هم در کتابشناسی داشتم، اما دانشنامهنگار به شمار نمیآمدم. حالا (پاییز 1392) تقریباً 30 سال است که با دانشنامههای مختلف همکاری داشتهام و این همه سال و تألیف و ترجمه و ویرایش چند هزار مقاله دانشنامهای- البته روی هم رفته- خواسته یا ناخواسته مرا به دانشنامه نگار حرفهای تبدیل کرده است.
بیشتر تمرکز شما در چه بخشهایی از دانشنامه است؟
حدود 12 سال است که با دانشنامه ایران همکاری دارم و بیشترین تمرکز فعالیتها و نوشتههایم در این دانشنامه در زمینه تاریخ معاصر ایران و مفاهیم جدید است.
اصولاً دانشنامهها چه سودی برای مردم و چه تأثيری در پژوهش و آموزش دارند؟
دانشنامهها به طور کلی یکی از انواع منابع مرجع به شمار ميآیند. منابع مرجع را به این منظور تهیه ميکنند که جویندگان بتوانند اطلاعات دقیق و قابل اطمینان و مبتنی بر تحقیق و منابع معتبر را به سرعت و با ساختارهایی که اطلاعات را در کوتاهترین زمان و با کمترین کلمات به خواننده منتقل کند، از آنها دریافت کنند. دانشنامهها به دو دسته اصلی همگانی (عمومی) و تخصصی تقسیم ميشوند. مخاطب دانشنامههای همگانی همه کسانی هستند که بتوانند مطالب دانشنامه را بخوانند. بنابراین، فرد باسوادی که تحصیلات دبیرستانی داشته باشد قاعدتاً ميتواند از دانشنامههای همگانی استفاده کند. در زبان انگلیسی دانشنامههای بریتانیکا، امریکانا، اینکارتا، کلمبیا و در زبان فرانسوی لاروس، در زبان آلمانی بروکهاوس، در ایتالیایی، ژاپنی، هندی، به ترتیب ایتالیانا، نیپونیکا و ایندیکا از جمله دانشنامههای همگانی هستند اما مخاطب دانشنامههای تخصصی، معمولاً پژوهشگران، متخصصان، دانشجویان دورههای ارشد به بالا و افراد در سطح آنها هستند. دانشنامههای تخصصی به منزله نقطههای آغاز پژوهش است. بنابراین، هرچه بر شمار منابع مرجع و دانشنامههای دقیق و معتبر افزوده شود، نقطههای عزیمت کسب اطلاعات و پژوهش و آموزش ارتقا ميیابد. هر سرمایهای که در راه انتشار منابع مرجع دقیق صرف شود، بر حوزههای آموزش و پژوهش تأثير ميگذارد و به منزله سرمایهگذاریهای فرهنگی و حتی ملی است. در واقع منابع مرجع خوب از زیرساختهای آموزش و پژوهش است، ضمن آن که دقت ذهنی جامعه را هم افزایش خواهد داد.
چرا دانشنامه ایران به رغم این کاربردش اینقدر با تأخیر منتشر ميشود؟
چند جلد این دانشنامه آماده انتشار است، اما مسئولان بی تدبیری که بودجه مرکز ناشر این دانشنامه را به اندازهای پرداختند که فقط چراغهای آن مرکز روشن باشد، احتمالاً نمیدانستند چه لطمه سنگینی بر فعالیتهای پژوهشی وارد ميکنند. امیدوارم مسئولان دولت «تدبیر و امید» جبران مافات کنند و راه را بر آنچه پشت سد جمع شده است باز کنند تا ایرانیان دانشدوست ببینند فرزندان و جوانان پژوهشگرشان در سختترین ایام و در قعر ناامیدی دست از کار نکشیدند، دچار یأس نشدند و به امید آینده به تکاپو ادامه دادند.
نقش دکتر غلامحسین مصاحب در زمینه دانشنامهنگاری در ایران چه بود؟ چطور شد که یک استاد ریاضیات به پدر دانشنامه نگاری در ایران تبدیل شد؟
واقعیت این است که شادروان غلامحسین مصاحب پدیدهای استثنایی بود. معلوم نیست در محیطی ولنگ و واز، در فضایی که دقتورزی و ریزبینی علمی سنت گذشتهاش را از دست داده بود، چگونه مردی ظهور کرد که برای همه چیز منطق و سنجه و معیار ميخواست و ميیافت. گمان ميکنم از دست روزگار در رفته بود و فرزندی از مادری زاده شد که مانندش پس از مرگش یافت نشده است. مصاحب در غوغاهای سیاسی پس از انقلاب در سال 1358 گمنام درگذشت. اکنون 34 سال از درگذشت جبرانناپذیر او ميگذرد. نزدیک به 30 سال است که با محیطهای دانشنامهای و با چندین و چند دانشنامه همکاری داشتهام، اما همتایی مانند مصاحب و دقت، تیزبینی، ریزبینی، همهسوبینی و نگاه آیندهنگرانهای همچون نگاه او ندیدهام. بارها پیش آمده است که مطالبی را از دایرئالمعارف او با دانشنامههای معتبر و درجه یک خارجی کنار هم گذاشته و مقایسه کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که دقت مصاحب از دقت سرویراستاران آن دانشنامهها بیشتر بوده است. بجاست که جامعه علمی و فرهنگی ایران به گونهای که سزاوار است حق مصاحب را ادا کند وگرنه هرچه زمان بگذرد، این دین سنگین و سنگینتر خواهد شد.
غلامحسین مصاحب را شادروان احمد آرام ميشناخت. همایون صنعتیزاده، مدیر مؤسسه انتشارات فرانکلین در پی سرویراستاری بود که دانشنامه یک جلدی کلمبیا را به زبان فارسی ترجمه و سرپرستی کند. شادروان آرام، مرحوم مصاحب را به او معرفی کرد و صنعتیزاده با آن هوش فوقالعادهاش بیدرنگ دریافت که با چه استعداد نابی روبهرو است. در عین حال، صنعتیزاده پی برد که باید دست مصاحب را در کارش باز بگذارد و در کار او اصلاً مداخله نکند. مدیر جاهل پس از صنعتیزاده که نمیدانست مصاحب باشخصیت چه وزنی برای کار خودش قائل است، دخالت نابجا کرد و مصاحب هم کار را رها کرد و رفت. مصاحب در آغاز کار دانشنامهنگار نبود و تجربهای هم در این زمینه نداشت، اما به یاری هوش، دقت ورزی، مطالعه، مقایسه، روش علمی، پیگیری و تجربیاتش نه تنها به اصول دانشنامه نگاری پی برد، بلکه شالودهای گذاشت که مسیر دانشنامهنگاری نوین در ایران را تغییر داد البته این تصور پیش نیاید که مصاحب از خطا مصون بوده است؛ هیچ انسانی از خطا مصون نیست. دایرئالمعارف فارسی مصاحب خطاهای بسیاری دارد که متخصصان در نقدهای منتشر شدهشان به شماری از آنها اشاره کردهاند. ما هم در کارمان که ناگزیریم هر روز دایرئالمعارف مصاحب را به مناسبتهای مختلف ببینیم، به خطاهایی- البته در پرتو دانش و اطلاعات امروز- پی ميبریم، اما این خطاها در برابر عظمت کاری که مصاحب کرده است، ناچیز است. اصلاً باید از این هم فراتر رفت و به سرنوشت و روند نشر در ایران اندیشید که مصاحب با کار سترگش بر آن تأثير گذاشته است. کمترین تأثيرش سنجههایی است که حاصل دقتورزیهای اوست و نشر انواع آثار از آن بهره برده است. اگر روزی پژوهشگری پیدا شود که در این باره تحقیق کند، آنگاه تأثيرهای گستردهتر مصاحب آشکارخواهد شد.
در کارنامه شما ترجمههای تک موضوعی هم دیده ميشود مثلاً کتاب زندگی و زمانه فروغی. چه شد که شما سراغ این موضوع و این کتاب رفتید؟
یکی از دوستان ناشر درباره انتشار مجموعهای درباره تاریخ و ادبیات ایران با من مشورت کرد. به او پیشنهاد کردم به جای انتشار کتابهایی در این زمینهها که رونویسی از هم و تکرار مکرر است، پایاننامههای خوب و دستچین شده دکتری را در این زمینهها منتشر کند. پایاننامههایی که استاد راهنماهای آنها عالمان شناخته شده حوزه خودشان و دانشجویان اهل کار جدی بوده باشند، دستکم از این امتیاز برخوردار هستند که روش پژوهش علمی در آنها مراعات ميشود. ناشر این پیشنهاد را پذیرفت و با مشورتخواهی از چند استاد ممتاز در دانشگاههای خارج، شماری پایاننامه را برای ترجمه انتخاب کرد. از بنده هم خواست که برای فتح باب آن مجموعه یکی از پایاننامهها را ترجمه کنم.
بهرغم آن که سالهاست دیگر ترجمه نمیکنم و فقط به کارهای پژوهشی و نویسندگی ميپردازم، به احترام آن دوست و محمدعلی فروغی پایاننامه دکترای آقای احمد واردی را در دانشگاه یوتا که با علاقه فراوان درباره فروغی نوشته بود، ترجمه کردم.
آخرین پرسشم این است که در تاریخ ایران چه حوزههایی از نظر دور مانده و پژوهش یا حتی ترجمه از منابع خارجی درباره آنها لازم است؟
به من اجازه بدهید پاسخ را به حوزه فعالیت خودم محدود کنم که در حد امکان دقیق باشد و در عین حال به اصطلاح قدما از زی خودم خارج نشوم. کار موظفم در دانشنامه ایران- نه حوزه مطالعات شخصیام که فعلاً تاریخ نشر و تاریخ ترجمه در ایران است- در زمینه تاریخ معاصر ایران است، از پایان عصر قاجار تا روزگار ما. مقالههای دانشنامه در این زمینه باید نوشته، ترجمه یا ترجمه و تلفیق، یا تکملهنویسی و همه اینها ویرایش محتوایی، ساختاری، استنادی، صوری و زبانی بشوند. این کارها مستلزم شناسایی منابع اصلی، معتبر، دست اول و مراجعه مداوم به آنهاست. در یک کلام باید عرض کنم به ندرت پیش آمده است، حقیقتاً به ندرت، که در باب موضوعی احساس اشباع و بینیازی کرده باشم. هر نکتهای را که شما دست رویش بگذارید، در این حوزه که عرض کردم، جای پژوهش دارد. در مطالعات شخصی خودم درباره تاریخ نشر و تاریخ ترجمه هم دست روی هرچیزی که ميگذارم مجهول است، آن هم چیزهایی که در نگاه اول بدیهی به نظر ميرسد. شما درباره هر ناشر که بخواهید چیزی بنویسید، تاریخ نشر آن ناشر را لازم دارید. جز عبدالرحیم جعفری کدام ناشر ایرانی تاریخ فعالیتهای انتشاراتیاش را نوشته و منتشر کرده است. ما در دانشنامه ایران مترجمان ایرانی معروف را معرفی ميکنیم و دربارهشان مقاله مينویسیم.
چندی پیش همکاران ميخواستند مقالهای درباره کاظم انصاری، مترجم جنگ و صلح تولستوی از روسی به فارسی بنویسند. هرچه گشتند نتوانستند 10 سطر مطلب درباره زندگینامه مردی بیابند که همه عمر دوره غیرسیاسیاش صرف ترجمه شده است. شدت فاجعه را زمانی عمیقاً حس کردم که متوجه شدم پژوهشگران جوان همکار ما عبدالله توکل را اصلاً نمیشناسند و هیچ ترجمهای از او نخواندهاند، آن هم مترجمی زباندان و سختگیر که به دقت و امانت معروف بود و چند اثر مهم ادبی را از فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است. شما دوست عزیز، اگر بخواهید درباره شادروان عبدالله توکل چیزی بنویسید، مطالب مربوط به او را چگونه و در کجا ميیابید؟ اینها نمونههایی از خلأهای پژوهشی است که آرزو ميکنم جوانان با همت ما آن را پر کنند.
برای خواندن بخش اول این گفتگو به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://www.cgie.org.ir/fa/news/8177
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید