گفت‌وگو با عبدالحسین آذرنگ: کار در فرانکلین عصر زرین زندگی‌ام بود

1392/10/15 ۱۱:۲۸

گفت‌وگو با عبدالحسین آذرنگ: کار در فرانکلین عصر زرین زندگی‌ام بود

استاد عبدالحسين آذرنگ جزو چهره هاي نام آشناي حوزه ترجمه و نشر ايران است كه بيش از چهل سال سابقه فعاليت در كارنامه پربار خود دارد. او كه فعاليت حرفهاي خود را از عنفوان جواني در انتشارات فرانكلين آغاز كرده بود تا همين امروز همچنان مشغول تأليف، ترجمه و ويراستاري است. از ايشان بيش از 60 اثر به زيور طبع آراسته شده و دانشجويان زيادي در دانشگاههاي مختلف از محضر درس او بهره بردهاند.

 

ایمان ملکا: استاد عبدالحسين آذرنگ جزو چهره هاي نام آشناي حوزه ترجمه و نشر ايران است كه بيش از چهل سال سابقه فعاليت در كارنامه پربار خود دارد. او كه فعاليت حرفهاي خود را از عنفوان جواني در انتشارات فرانكلين آغاز كرده بود تا همين امروز همچنان مشغول تأليف، ترجمه و ويراستاري است. از ايشان بيش از 60 اثر به زيور طبع آراسته شده و دانشجويان زيادي در دانشگاههاي مختلف از محضر درس او بهره بردهاند. مسائل حوزه نشر، آموزش، تاريخ، فلسفه، كتابداري و دانشنامه نگاري از جمله حوزه های مورد علاقه و پژوهش اوست. اين روزها هم در دایرةالمعارف بزرگ اسلامي، كار خود را در پروژه بزرگ دانشنامه ايران و در حوزه تاريخ معاصر ايران و مفاهيم جديد متمركز نموده است. فرصت را مغتنم شمرده و به گفت وگو با اين استاد پرتلاش نشسته ایم.

بخش اول این مصاحبه از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد.

 

حضرتعالي يكي از چهرههاي قديمي فعال در حوزه تأليف، ترجمه و نشر هستيد. در طيف نسبتاً گستردهاي از رشته ها هم تحصيل كرده ايد. ابتدا مي خواستم بپرسم چطور شد كه درگير كار نشر شديد و وارد اين حوزه شديد؟

مهرماه 1353 که خدمت نظام وظیفه ام پایان یافت، دنبال کار بودم. شادروان احمد میرعلايی مرا برد دفتر شادروان ناصر نیرمحمدی که در آن وقت سردبیر فصلنامه فرهنگ و زندگی بود و مرا به او معرفی کرد. قرار شد در آن نشریه کار کنم. درست همان وقت استاد ابوالحسن نجفی هم مرا به مدیران مؤسسه انتشارات فرانکلین معرفی کرد. علاقه ام به کتاب مرا به سمت آن مؤسسه کشاند. آقای نجف دریابندری، معاون فرهنگی فرانکلین و شادروان کریم امامی مدیر ادیتوریال (بخش ویرایش) جداگانه با من مصاحبه کردند و تصمیم گرفتند مرا به دایره المعارف فارسی مصاحب بفرستند که یکی از اعضایش رفته و یک جا خالی شده بود. شادروان امامی گفت مدتی زیر نظر بخش ویرایش کار کن، با کارها آشنا بشو و بعد برو دایره المعارف. مدت کار آزمایشی در آن مؤسسه 3 ماه بود. پس از آن مدت، شادروان امامی تصمیم گرفت مرا در بخش ویرایش و زیر نظر خودش نگه دارد. نمیدانم چرا. به هر حال این طور شد که پایم به عالم نشر و ویرایش باز شد. مدتی بعد مأمور شدم شیوه نامه مختصری برای نشر تهیه کنم، برپایه دست نوشت کتاب راهنمای آماده سازی کتاب، نوشته استاد دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی که در چند زونکن نگهداری میشد و هنوز منتشر نشده بود. این کتاب را خواندم و از آنجا با اصول شیوه نامه برای نشر آشنا شدم. متنی که برپایه آن کتاب تهیه کرده بودم، بعدها با تغییرات، اصلاحات و اضافاتی، البته نه از سوی من، به شیوه نامه انتشارات دانشگاه آزاد قبل از انقلاب و انتشارات امیرکبیر قبل از مصادره تبدیل شد. پای من به این ترتیب به نشر باز شد.

كداميك از اهالي تحقيق و نشر، بيشترين تأثير را بر شما و زندگي حرفه اي شما داشتند؟

تحقیق و نشر دو حوزه کاملاً جدا و دو مرحله متفاوت در زندگی من بود که اگر اجازه بدهید، به آن اشاره میکنم. در نشر همه مدیران و ویراستاران با سابقه فرانکلین بر من کم و بیش تأثير گذاشتند، اما بیشترین تأثير از ناحیه شادروان کریم امامی بود که رئیس مستقیم و نخستین مربی ام در نشر و ویرایش بود. ویرایش صوری را اصغر مهرپرور به من یاد داد. ویرایش ترجمه و متن ویرایی را محمد حیدری ملایری بر پایه روش کار دکتر ادیب سلطانی به من آموخت. نجف دریابندری، ابوالحسن نجفی، ناصر پاکدامن، محمود بهزاد، احمد سمیعی گیلانی، امیر جلال الدین اعلم، محمدرضا حکیمی، هرمز وحید و چند نفر دیگر هرکدام به نوعی و به سهم خود حق استادی بر من دارند. البته در آن موقع که جوان بودم، انگیزه هایی نیرومند و کنجکاوی داشتم، به چند ناشر خیلی علاقه مند بودم و شیوه و شگرد کارشان را با دقت بیشتری بررسی میکردم. از میان اینها از استاد بزرگ عبدالرحیم جعفری (امیرکبیر)، از شادروان علیرضا حیدری (خوارزمی)، شادروان ابراهیم رمضانی (ابنسینا)، مدیران انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شادروان استاد پرویز ناتل خانلری (بنیاد فرهنگ ایران)، مدیران بنگاه ترجمه و نشر کتاب و کتابهای جیبی و چند ناشر دیگر حتماً باید یاد کنم که با آنها مستقیماً کار نکرده ام، اما حاصل کارشان درس آموز بوده است.

يكي از موضوعات مغفول در حوزه تاريخ فرهنگي معاصر، پروژه انتشارات فرانكلين است. جنابعالي چند سال در عنفوان جواني در اين انتشارات به عنوان ويراستار مشغول بودهايد. انتشارات فرانكلين دست بر قضا ارتباط مستقيمي هم با حوزه آموزش فرزندان اين مرز و بوم و نيز برخي كشورهاي همسايه داشته است. تجربه شما از كار در اين انتشارات چگونه است؟

کار حرفه ای ام را همان طور که شما فرمودید، از فرانکلین شروع کردم. حالا به گذشته که برمیگردم، از ته دل افسوس ميخورم که چرا قدر آن سالها و آن امکانات بیمانند را درک نمیکردم. چون مبنای مقایسه و تجربه کافی نداشتم، نمی توانستم درست و بحق ارزیابی و داوری کنم. حالا که به آن چند سال کارم در آنجا مياندیشم، به خودم ميگویم «در عصر زرین زندگی ات بودی و نمی فهمیدی.» پس از فرانکلین در چندین جا کار کردم، اما همانند آن محیط و فضا و مناسبات یافت نشد که نشد. شاید شما بپرسید که چه ویژگیهایی داشته که این قدر بر تو تأثير گذاشته است؟ ميتوانم این طور خلاصه کنم: در سالهایی که من آنجا کار ميکردم (1351 تا 1355) مدیران اصلیام دریابندری و امامی بودند. کجا ميتوانید نظیر این مدیران را در جایی پیدا کنید؟ در اتاق مجاور محل کارم شادروان دکتر محمود بهزاد، محمد حیدری ملایری و حسین معصومی همدانی کار ميکردند. طبقات بالاتر محل کار کریم امامی، احمد سمیعی گیلانی، محمدرضا حکیمی، عبدالله ارگانی، مهشید امیرشاهی، گلی امامی، شادروان دکتر حسن مرندی و نجف دریابندری بود، طبقات پايینتر دفتر کار ابوالحسن نجفی، امیر جلال الدین اعلم، ناصر پاکدامن، اسماعیل سعادت، شادروان عبدالمحمد آیتی، شادروان ایرج جهانشاهی، شادروان فردوس وزیری، احمد گلشیری و عده دیگری که نشریه های پیک را انتشار ميدادند و اگر بخواهم از همه آنان نام ببرم، سیاهه بالا بلندی ميشود. در ساختمان مجاور و متصل، گروه هنرمندان، صفحه آرایان و اعضای تولید فنی و هنری فرانکلین زیر نظر هرمز وحید کار ميکردند که از برجسته ترین هنرمندان کتاب و کتابآرایان کشور بودند. خب، این گونه جمع ها را کجا ميتوان یافت؟ محیط فرانکلین از آفتهای دیوانسالاری و کاغذبازی و تشریفات اداری دور بود، محیط کار بود. افراد باید محصول ميداشتند و ارائه ميدادند. افزون بر اینها و مهمتر از اینها، خود افرادی که آنجا کار ميکردند، مولد بودند، تألیف، ترجمه، ویرایش در دست داشتند و این اشتغالات طبعاً فضا را زنده و محیط را فعال ميکرد. بعد هم فرانکلین پیشگام نشر نو در ایران، پیشاهنگ ویراستاری و جنبه های تولیدی کتاب بود و این نقش اجازه نمی داد که از قافله عقب بیفتد. وقتی فرانکلین منحل شد و رفتم در مراکز دیگری کار کردم، کار این مراکز در مقام مقایسه به نظرم شوخی ميآمد. البته بعدها که به خارج رفتم و مدتی در آنجا کار کردم، تازه فهمیدم کار و کار کردن یعنی چه. ولی در ایران دیگر هیچ جا نتوانستم همانند آن دوره زرین فرانکلین را ببینم.

همايون صنعتي زاده رئيس انتشارات فرانكلين جزو چهره هاي نام آشنا در ميان اهل فرهنگ و كتاب است، اما شايد خيلي در ميان توده هاي مردم شناخته شده نباشد. به نظر شما بزرگترين دستاورد صنعتي زاده در كارنامه فرهنگي اش چه بود؟

شادروان همایون صنعتی زاده بی تردید نابغه بود. به هر حوزهای که ميرفت، نبوغش را نشان ميداد و ذهن کشاف و راهگشا و راهیابش را نشان ميداد. همین اواخر که با آقای عنایت الله مجیدی، رئیس کتابخانه دایرةالمعارف بزرگ، یادداشتهای شادروان صنعتی زاده را در مجموعه اهدايیا ش بررسی ميکردیم، به طرحی از او برخوردیم برای نجات افغانستان از کشت خشخاش که نشان ميدهد این مرد نابغه و انساندوست به چه جنبه هایی مي اندیشیده است. ابعاد صنعتی زاده زیاد است، او مردی چندجنبه و به اصطلاح متعددالوجوه بود. باید پژوهشگر علاقه مندی پیدا شود و زندگی او را بکاود تا معلوم شود ایران چه فرزند بی جانشینی را از دست داده است. برای یافتن نقش صنعتی زاده در نشر ایران تا جایی که توانسته ام جست وجو کرده ام و امیدوارم در مقاله هایی که درباره تاریخ نشر مينویسم و در بخارا چاپ ميکنم، بتوانم دستکم خطوط اصلی سیمای او را در مقام پیشتاز نشر ایران ترسیم کنم. سهم صنعتی زاده در نشر جدید، ویرایش، چاپ و بسیاری از فعالیتهای وابسته به اینها هنوز درست بررسی و ارزشیابی نشده است.

بزرگترين مشكلات حوزه نشر در ايران را در چه ميبينيد؟ آيا اين مشكلات صبغه تاريخي دارد؟

نشر ما در یک کلمه بیمار و رو به تحلیل است. امیدوارم دولت جدید که با حسن نیت و احساس مسئولیت کار ميکند، به داد نشر برسد. نشر اگر آسیب ببیند، همه آسیب ميبینند، فرهنگ کشور آسیب ميبیند، ذهن پدیدآورندگان از تکاپو باز ميماند، روند آفرینشگری به زوال ميگراید و اینها همه انواع پیامدهای ناگوار دارد. صنعت نشر را متخصصان به صنعت تولید برق تشبیه کردهاند. برق اگر نباشد، صنایع دیگر از کار ميافتد. امیدوارم دولت محترم جدید پیش از هرچیز به زیرساختهای نشر توجه کند. نشر فعال، آموزش و پژوهش را فعال ميکند، بر سامانه های آموزشی و پژوهشی تأثير ميگذارد و بر بسیاری جنبه های دیگر.

شما در كتاب «استادان و نااستادانم» كه جزو آثار متأخر شما نيز محسوب ميشود، با نگاهي انتقادي به بيان برخي از خاطرات خود از روند آموزش در داخل و خارج از ايران و در دورههاي مختلف پرداختهايد. ايده تأليف اين كتاب چگونه شكل گرفت و ارزيابي شما از تفاوتهاي اساسي امر آموزش در نهادهاي ايران اعم از مدرسه، دانشگاه، سربازخانه و... چيست؟

هدف اصلی ام از نوشتن این کتاب این بود که بر روند اصلاح آموزشی کشور به قدری که ميتواند، تأثير بگذارد، اما کتاب که منتشر شد، کمترین بازخورد از حوزه آموزش بود. بازخوردها را گردآوری کرده ام، مفصل است، اما کمترین آنها از سوی متخصصان آموزش است و این، گواه دیگری است بر آن که سرنوشت کتابها را خوانندگان تعیین ميکنند، نه نویسندگان آنها. به هر حال اصلاحات در آموزش از مبرم ترین وظایف جامعه ماست. آینده بدون آموزش هیچ معنایی ندارد. اگر به سرنوشت فرزندانمان مسئولانه مي اندیشیم، باید هزینه های تحول در همه جنبه های آموزشی را تقبل کنیم. فکر نوشتن مطلبی در این باره از زمانی به سرم افتاد که ميخواستم تدریس در دانشگاه را آغاز کنم و دنبال کتابی بودم که چم و خم کار را از آن بیاموزم، اما چنین کتابی را نمییافتم.

آخرين كتاب شما با عنوان <سقوطها، فروپاشيها> به بررسي فروپاشي تمدنهاي بزرگ ميپردازد. با ديدن عنوان و سرفصلها ناخودآگاه آدم ياد آثاري از باربارا تاكمن و پل كندي ميافتد. ظاهراً تاريخ تمدن و تاريخ باستان جزو علائق اصلي پژوهشي شما محسوب ميشود. در عينحال در مقدمه كتاب اشاره كردهايد كه اين كتاب را خطاب به متخصصان ننوشته ايد. انگيزه شما از طرح اين مباحث و ارتباطش با ساير دغدغه هاي شما چيست؟

سالها تاریخ تمدن درس ميدادم. به ضرورت نیاز دانشجویان، چند کتاب تاریخ تمدن ترجمه کردم. یک کتاب درسی تاریخ تمدن هم نوشتم که دو سال پیش منتشر شد. در این کتاب موجز، دو مبحث بسیار موجزتر باقی ماند: تمدنها چگونه زاده ميشوند و چگونه سقوط ميکنند، فرو میپاشند و ميمیرند؟ کتاب سقوط ها، فروپاشی ها ميخواهد علتهای زوال و مرگ تمدنها را با توجه به مخاطبان گسترده تری بررسی کند؛ به این دلیل گسترده تر که تمدن به همه مردم، به همه انسانها مربوط ميشود و چه خوب است که جامعه بداند و آگاهانه قدم بردارد که به کجا دارد ميرود، یا آن را به کجا دارند ميبرند. حوزه تاریخ علم و تاریخ فلسفه با تاریخ تمدن پیوندهای اندام وار دارند. به همین دلیل چند کتاب هم در این زمینه ها ترجمه کردهام.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: