بنیانگذار امیرکبیر،‌ قبل از قدردانی درگذشت

1394/7/12 ۱۳:۰۰

بنیانگذار امیرکبیر،‌ قبل از قدردانی درگذشت

«عبدالرحیم جعفری» شش کلاس بیشتر سواد نداشت،‌ آن را هم بسته و شکسته طی دورانی که در انتشارات علمی کار می‌کرد،‌ خوانده بود؛ با این حال او بنیانگذار بزرگترین مؤسسه انتشارات خصوصی ایران و خاورمیانه بود که هنوز مُهرش روی تعداد زیادی از کتاب‌های مرجعمان خورده است.

 

 

«عبدالرحیم جعفری» شش کلاس بیشتر سواد نداشت،‌ آن را هم بسته و شکسته طی دورانی که در انتشارات علمی کار می‌کرد،‌ خوانده بود؛ با این حال او بنیانگذار بزرگترین مؤسسه انتشارات خصوصی ایران و خاورمیانه بود که هنوز مُهرش روی تعداد زیادی از کتاب‌های مرجعمان خورده است.

عبدالرحیم وقتی به دنیا آمد که پدرش در راه سفر به مشهد ناپدید شده بود. او ماند تنها با مادرش. در دوران کودکی مدت کوتاهی مورد حمایت خانواده منتخب‌الملک بود که آن زمان معاونت وزارت خارجه را به عهده داشت و زیر سایه او به مدرسه رفت،‌ اما وقتی منتخب‌الملک برای ادامه کار به مأموریت افغانستان فرستاده شد،‌ عبدالرحیم هم به چاپخانه علمی رفت تا کارگری کند. از این جا خطی در زندگی‌اش آغاز شد که اسم او را حتماً یکی از ماندگاران تاریخ نشر ایران خواهد کرد.

بالا و پایین‌های زیادی در طول کارش در انتشارات علمی داشت؛ چند باری کار کردن آنجا را رها کرد و در تجارت‌های مختلف سرمایه‌گذاری کرد اما دوباره به انتشارات علمی برگشت‌. او که دختر برادر آقای علمی - رئیس انتشارات و چاپخانه علمی - را به همسری گرفته بود،‌ بعد از 18 سال کارگری،‌ بالاخره توانست اتشارات خودش را 28 آبان 1328 در ساختمانی در خیابان ناصر خسرو راه بیاندازد.

حالا نوبت کار بود. جعفری ارتباط‌های خوبی با نویسنده‌ها و مترجم‌های مطرح آن روزها بر قرار کرد؛ با افرادی مثل عبدالحسین نوشین، زرین‌کوب، مرتضی کیوان و جلال آل‌احمد.

او که در قراردادهایش متعهد شده بود کتاب‌ها بدون غلط چاپی منتشر شوند،‌ کار تصحیح و حروف‌چینی را در خانه به همراه همسرش انجام می‌داد. بعدها همسرش را به دفتر انتشارات برد تا پشت صندوق بنشیند. بعد از چندین سال کار،‌ در 1337 انتشارات امیرکبیر اولین نمایشگاه کتاب را در ایران به راه انداخت و افرادی مثل خانلری، فروزانفر و نجم‌آبادی در افتتاحیه‌اش سخنرانی کردند.

در 1342،‌ آقای جعفری اولین برنامه تلویزیونی رپورتاژ در مورد کتاب را با مذاکره با تلویزیون به راه انداخت؛ برنامه‌ای یک ساعته که در آن افرادی مثل نفیسی و نادرپور به معرفی کتاب می‌پرداختند.

در همین دوران بود که قرارداد انتشار مجموعه‌ای از کتاب‌های مرجع یکی یکی بسته شد؛ قرارداد انتشار لغتنامه شش جلدی معین،‌ لغتنامه انگلیسی به فارسی آرین‌پور،‌ فرهنگ‌های آلمانی و فرانسه و فرهنگ عمید در اندازه‌های رقعی و وزیری و جیبی و مانند آن‌ها.

انتشارات امیرکبیر، شروع کرد به افتتاح کتابفروشی و غرفه‌های کتاب در محل‌های مختل؛ کتابفروشی در خیابان فردوسی،‌ در پاساژ پلاسکو و باز کردن غرفه‌های فروش کتاب در فرودگاه مهرآباد، فروشگاه رو‌به‌روی دانشگاه تهران، فروشگاهی در میدان امام حسین(ع) و یک فروشگاه کتاب در مشهد.

جعفری در سال 1343 وارد عرصه انتشار کتاب‌های درسی شد و مدیریت شرکت طبع و نشر کتاب‌های درسی را به عهده گرفت و 12 سال این کار را ادامه داد. همزمان،‌ سهام مؤسسه‌های فرانکلین،‌ شرکت چاپ و نشر کتاب‌های جیبی و انتشارات خوارزمی را هم خرید،‌ همچنین امتیاز کتاب‌های ابن‌سینما را هم به دست آورد و بخشی از سهام شرکت سهامی افست را هم خریداری کرد.

این زمانی بود که چهار فرزندش،‌ یک پسر و سه دختر که همه تحصیلات دانشگاهی داشتند، هم وارد تجارت پدر شدند تا گوشه‌ای از مسئولیت را بر عهده بگیرند. او برای اولین‌بار در میان ناشران،‌ در سال 1354 کامپیوتری برای مدیرت کارهای نشر وارد کشور کرد. با نزدیک شدن به انقلاب او برخی برنامه‌های آینده‌اش از جمله دعوت از یک تیم آمریکایی برای ایجاد چاپخانه در ایران را متوقف کرد؛ با این حال در 1356 با ایرج پارسی‌نژاد در انگلیس هماهنگی‌هایی برای اجاره دفتری در لندن امضا کرد تا ترجمه کتاب‌های جدید از زبان انگلیسی توسط مترجمان ایرانی مقیم اروپا را منتشر کند،‌ اما نتیجه‌ای که به دنبالش بود به دست نیامد.

با اینکه برخی به آقای جعفری توصیه کردند که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، سرمایه‌گذاری‌هایش را متوقف کند و به آمریکا برود، او این کار را نکرد و در ایران باقی ماند. بعد از انقلاب، برخی نویسندگان و مترجمانی که قبلا با او کار کرده بودند علیه او دعاوی مطرح کردند. برخی اعتراض‌های کارگری به نام مبارزه با سرمایه‌داری هم دامن او را گرفت؛ با این حال جعفری توانست تجارتش را تا سال 1358 حفظ کند.

در این زمان،‌ طرح دعوای حقوقی در مورد حق تألیف برخی آثار اسماعیل رائین - خالق کتاب فراموش‌خانه و فراماسونری در ایران - انتشارات امیرکبیر را دچار مشکل کرد. وقتی اسماعیل رائین بی‌خبر به همراه یک بازپرس به دفتر انتشارات امیرکبیر رفت، کارگران علیه او تجمع کردند و ظاهراً درگیری هم پیش آمد. رائین را به‌در بردند و به دفتر جعفری رساندند اما گویا فشار ناشی از این حادثه برای رائین بسیار زیاد بود و منجر به سکته و درگذشت او شد.

دعوای آخر، منجر به مصادره انتشارات امیرکبیر به نفع سازمان تبلیغات اسلامی و مصادره بخش دیگری از اموال آقای جعفری و فرزندان او شد. با این حال او حتی بعد از زندانی شدن موقتی‌اش در سال 59 کشور را ترک نکرد. با اینکه سال‌ها بعد دادگاه حکم برائت او از اتهامات وارد شده در مورد مسأله شکایت اسماعیل رائین صادر شد،‌ اموال آقای جعفری به او بازگردانده نشد.

در آغاز کار دولت جدید،‌ دوباره امیدهایی بوجود آمد و آقای جعفری که بیش از 90 سال سن داشت،‌ دست از طرح درخواست بازگشت اموالش در تمام این سال‌ها برنداشت،‌ اما این مسأله در نهایت با فوت او مسکوت باقی ماند. او رفت، بدون اینکه حتی تلاشی برای تقدیر شایسته از تلاش‌های او در صنعت چاپ کتاب در تمام سال‌های گذشته صورت گرفته باشد.

ایسنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: