بانوی باوفا از تخت جمشید تا رُم / دکتر شاهرخ رزمجو

1394/7/12 ۰۹:۵۰

بانوی باوفا از تخت جمشید تا رُم / دکتر شاهرخ رزمجو

پنلوپه یکی از شخصیت‌های منظومه اودیسه، اثر هومر شاعر بزرگ یونان باستان است. داستان او از این قرار است که کشتی «اودوسئوس»، قهرمان بزرگ «ایتاکا» در جزیره «اوگوگیا» در هم می‌شکند و ناچار به فرود در آنجا می‌شود. «وکالوپسو»، ملکه و الهه جزیره او را هشت سال نزد خود نگاه می‌دارد تا با وی نرد عشق ببازد. اما اودوسئوس از دوری همسرش «پنلوپه» و پسرش «تلماخوس» افسرده است. از آن سوی، امیران ایتاکا - سرزمینی که اودوسئوس از آن آمده است - در غیاب او به همسرش، پنلوپه اظهار عشق می‌کنند و قصد دارند که از این طریق بر سلطنت ایتاکا دست یابند. فرزند اودوسئوس از امیران می‌خواهد که دست از مادرش بشویند اما آنها بر جوانی او می‌خندند و به درخواستش توجهی نمی‌کنند.

 

 

پنلوپه کیست؟

پنلوپه یکی از شخصیت‌های منظومه اودیسه، اثر هومر شاعر بزرگ یونان باستان است. داستان او از این قرار است که کشتی «اودوسئوس»، قهرمان بزرگ «ایتاکا» در جزیره «اوگوگیا» در هم می‌شکند و ناچار به فرود در آنجا می‌شود. «وکالوپسو»، ملکه و الهه جزیره او را هشت سال نزد خود نگاه می‌دارد تا با وی نرد عشق ببازد. اما اودوسئوس از دوری همسرش «پنلوپه» و پسرش «تلماخوس» افسرده است. از آن سوی، امیران ایتاکا - سرزمینی که اودوسئوس از آن آمده است - در غیاب او به همسرش، پنلوپه اظهار عشق می‌کنند و قصد دارند که از این طریق بر سلطنت ایتاکا دست یابند. فرزند اودوسئوس از امیران می‌خواهد که دست از مادرش بشویند اما آنها بر جوانی او می‌خندند و به درخواستش توجهی نمی‌کنند. ناگزیر پسر در جست و جوی پدر راهی سفر می‌شود تا او را بیابد و از ماجرا باخبر کند.

پنلوپه در غیاب شوهر و پسر، برای رهایی از شر خواستگاران خود سرگرم بافتن پارچه می‌شود و به آنها می‌گوید هرگاه که پارچه‌اش تمام شود، یکی از آنان را به شوهری می‌پذیرد اما هرشب هر آنچه را در روز بافته، می‌شکافد تا پارچه‌اش کامل نشود. در آن سوی ماجرا، اودوسئوس برای بازگشت به وطن به دریا می‌زند و پس از ماجراهای سخت و گوناگونی که برایش رخ می‌دهد، به ایتاکا می‌رسد. در آنجا با پسر خود مواجه می‌شود و برای کشتن خواستگاران همسرش نقشه‌ای طرح می‌کند. در همین زمان، خواستگاران پنلوپه که به حیله او آگاه شده‌اند، او را برای ازدواج تحت فشار قرار می‌دهند.

پنلوپه می‌گوید با کسی ازدواج خواهد کرد که بتواند کمان عظیم اودوسئوس را برگیرد و تیری از سوراخ 12 تبر که در یک ردیف قرار گرفته‌اند، بگذراند. همه می‌کوشند و می‌مانند تا اینکه اودوسئوس با لباس مبدل وارد صحنه می‌شود و از عهده کار برمی‌آید. در اینجا هویت واقعی خود را به خواستگاران بازمی‌کند و همگی را می‌کشد. او سلطنت خود را بازمی‌یابد و پس از ‌سال‌ها دوری به وصال همسر محبوب و وفادارش می‌رسد.

 

 برگرفته از تاریخ تمدن ویل دورانت، بخش یونان باستان

هفته گذشته، موزه ملی ایران شاهد گشایش نمایشگاه پیکره‌های پنلوپه با حضور رئیس سازمان میراث فرهنگی،  وزیر فرهنگ ایتالیا و سفیر واتیکان در تهران بود. قدیمی‌ترین این پیکره‌ها در سال 1315 خورشیدی در تخت جمشید کشف شد و در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. سه همتای دیگر آن، یکی متعلق به موزه کاپیتولینی رم و دو تای دیگر متعلق به موزه های واتیکان هستند. پیش‌تر بر اساس توافقی که میان ایران و ایتالیا حاصل شد، پیکره متعلق به موزه ملی ایران به ایتالیا رفت تا کنار سه پیکره مشابه خود در شهر میلان به نمایش درآید. اکنون نیز هرچهار پیکره به ایران آورده شده‌اند تا به مدت چهارماه در موزه ملی ایران نمایش داده شوند. در گفتار حاضر، دکتر شاهرخ رزمجو، چگونگی کشف پیکره پنلوپه در تخت جمشید و نیز پیشینه و اهمیت آن را شرح داده است.

در جریان کاوش‌های باستان‌شناسی سال 1315 خورشیدی (1936 میلادی) که از سوی مؤسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو در تخت جمشید انجام گرفت، اثری منحصر‌ به فرد یافت شد که هیچ‌کس انتظار کشف آن را در تخت جمشید نداشت. این اثر با یافته‌های دیگر بسیار متفاوت بود: یک پیکره مرمرین یونانی از بانویی نشسته.

این پیکره در تالار خزانه، یکی از بزرگترین بناهای تخت جمشید با وسعتی بیش از 10هزار متر مربع یافت شد؛ در حالی که بشدت آسیب دیده و خرد شده و بدن شکسته آن در راهروی شماره 31 به پشت افتاده بود. بدنه پیکره 30 سانتیمتر بالاتر از کف راهرو، روی توده‌ای از اشیا رها شده قرار داشت و سر، دست‌ها و پاهای آن شکسته و مفقود شده بود. تنها تکه کوچکی از دست راست پیکره در کاوش‌های سال بعد (1316 خورشیدی/1937 میلادی) اندکی دورتر، در گوشه شمال شرقی تالار 38 خزانه یافت شد.

در زمان سقوط و ویرانی تخت جمشید در سال 331 پیش‌از‌میلاد به دست اسکندر مقدونی، سربازان او خزانه را مانند دیگر بناهای تخت جمشید تاراج کردند و پیش از به آتش کشیدن بنا هرآنچه بر جای مانده بود در هم شکسته و خرد کردند. این پیکره نیز در همین ویرانگری‌ها شکسته شد و بدنِ بی‌سر و بدون ‌دست‌وپای آن را داخل راهرو انداختند. چنین رفتاری را تاریخ نویسان اسکندر، بویژه کوئینتوس کورتیوس روفوس شرح داده است. او نوشته است که چگونه مقدونی‌ها اشیا را با تیشه خرد کرده، اندام پیکره‌ها را جدا کرده و آنها را با خود بردند. این گفته با این واقعیت تأیید می‌شود که همه پیکره‌های تخت جمشید آسیب‌دیده، شکسته یا بدون سر هستند.

پیکره بانوی نشسته تخت جمشید، از سنگ مرمر سفید یونانی با ذرات درخشان بلور ساخته شده که در زیر نور می‌درخشد. نگارنده متوجه نشانه‌هایی بسیار محو از اثر رنگ روی چین‌های جامه پیکره شد که به نظر می‌رسد با خط‌هایی بسیار کم‌عمق و خراش‌مانند مشخص شده است. این یافته‌ها نشان می‌دهند که این پیکره مرمرین نیز به احتمال زیاد مانند دیگر پیکره‌های دوران باستان نقاشی‌شده یا دارای رنگ‌آمیزی بوده است.

ساخت پیکره یونانی تخت جمشید را، به استناد شیوه هنری آن، مربوط به نیمه سده پنجم پیش‌از‌میلاد دانسته‌اند، یعنی پس از جنگ‌های ایران و یونان. در‌واقع شیوه هنری و تاریخ ساخت پیکره هیچ‌کدام مربوط به زمان جنگ‌های ایران و یونان یا پیش از آن نیست. همین نکته نشان می‌دهد، این پیکره اثری غارت‌شده از یونان نبوده، بلکه به احتمال زیاد یک هدیه سیاسی یا پیشکش دیپلماتیک بوده که هیأتی یونانی از شهری نامشخص در یونان (شاید آتن)، برای به‌دست آوردن همپیمانی یا حمایت شاه یا حتی صلح با ایران، همراه خود به دربار ایران آورده است.

حالت این بانوی نشسته از آثار و نقش‌های متعددی که از روی آن وجود دارد، کاملاً شناخته‌شده است، بویژه از کپی‌های متأخر رومی که به نظر می‌رسد از روی کپی گمشده این پیکره در یونان تقلید شده‌اند. از آنجا که پیکره تخت جمشید در آن دوره در زیر خاک مدفون بوده، می‌توان دریافت، پیکره دیگری به همین شکل در یونان وجود داشته که امروزه اثری از آن در دست نیست و کپی‌های رومی باید از روی آن نمونه گمشده ساخته شده باشند. کپی‌های رومی نیز دقیقاً بانویی نشسته با همین ویژگی‌ها را نشان می‌دهند. این نقش به طور سنتی، بر اساس اودیسه هومر، «بانوی اندوهگین» یا «پنلوپه» شناخته می‌شود که با حالتی درمانده، به انتظار بازگشت همسرش اودیسه (اولیس) از سفر طولانی پس از نبرد تروا و سرگردانی در دریا نشسته است.

البته نقش‌های مشابهی نیز وجود دارند که همه آنها پنلوپه نیستند و بیشتر به عنوان «بانوی سوگوار» شناخته می‌شوند. این حالت، یعنی زن نشسته اندوهگین با سری پوشیده که سرش را به دست راست خود تکیه داده، نشانه زنان سوگوار و در‌واقع یک نقش تدفینی به شمار می‌رفت. چنین حالتی در نقش‌های تدفینی کهن یونانی وجود دارد و مشابه آن در استل‌های تدفینی قبرس در دوره هخامنشی (مربوط به نیمه دوم سده پنجم پیش‌از‌میلاد) نیز دیده می‌شود. ترکیب شدن نقش «زن سوگوار/اندوهگین» با نمادهای مربوط به بافندگی، هویت نقش را به «بانوی بافنده اندوهگین» تبدیل می‌کند که دیگر یک نماد تدفینی نبوده، بلکه به طور عام، نماد زنان درانتظاری بود که در غیاب شوهران به‌سفر‌رفته خود، در خانه مشغول بافندگی بودند و به طور خاص، شخصیت پنلوپه را در سروده‌های هومر تداعی می‌کرد.

باستانشناسان بنایی را که پیکره در آن به ‌دست آمده، به دلیل آثار گرانبهای یافت‌شده در آن، «خزانه» یا «گنجینه» نامیده‌اند. نشانه‌های برجای‌مانده از تاراج مقدونی‌ها نشان می‌دهد که آثار متفاوتی در خزانه نگهداری می‌شده است. این آثار که مربوط به سرزمین‌ها، فرهنگ‌ها و دوره‌های مختلف بودند، شاید نماد شاهنشاهی چند‌فرهنگی هخامنشی به شمار می‌رفتند. چنین بنایی به‌ احتمال زیاد، یک بایگانی سلطنتی یا شاید نوعی ابتدایی از یک موزه بوده که اشیا یا هدیه‌های ویژه را در آن قرار می‌دادند. پیکره بانوی نشسته، همراه با چند اثر یونانی دیگر نیز در این مجموعه بی‌نظیر نگهداری می‌شده است.

نقاط بسیاری در تالار وسیع خزانه می‌توانسته‌ محل اصلی قرار گرفتن پیکره باشد. این امکان نیز وجود دارد که پیکره زمانی در جای دیگری در تخت جمشید بوده یا شاید بارها از جایی به جایی دیگر برده شده است. تنها مشخص است که در زمان سقوط تخت جمشید، پیکره درون ساختمان خزانه قرار داشته.

در اینجا این پرسش پیش می‌آید که با وجود شواهد غیرقابل انکار آتش‌سوزی در ساختمان خزانه تخت جمشید، چرا اثری از آتش‌سوزی روی پیکره دیده نمی‌شود؟ پاسخ این پرسش به نقطه‌ای مربوط می‌شود که پیکره در آنجا افتاده بود. به گفته کاوشگر بنا، حریقی که خزانه را نابود کرد، ظاهراً تأثیر چندانی در راهروی 31 نداشته و هیچ‌یک از اشیا و آثار درون راهرو هم سوختنی نبوده است. به نظر می‌رسد پهنای کم راهرو و نبود مواد سوختنی در آن باعث شده تا آتش تأثیر چندانی در راهرو نداشته باشد. بنابراین آتش و حرارت به حد کافی به راهرو سرایت نکرده بود تا پیکره را، که در گوشه‌ای از راهرو انداخته بودند، بسوزاند. اما تأثیر آتش‌سوزی بر فضاهای اصلی درون خزانه با ستون‌های چوبی و همچنین دیگر آثار به دست آمده از این فضاها، بیشتر بوده و بخوبی قابل تشخیص است.

پیکره مرمرین بانوی نشسته، اثر هنرمند ناشناس یونانی، احتمالاً به عنوان یک پیشکشی دیپلماتیک از یونان به پارس برده شد و در بنای موسوم به خزانه تخت جمشید (شاید در ایوان 20 یا تالار ستوندار 41)، جای گرفت. پیکره حدود یک سده در آنجا قرار داشت تا زمانی که سپاه مقدونی اسکندر از راه رسید. مهاجمان مقدونی، پیکره را مانند دیگر پیکره‌های تخت جمشید درهم شکستند و احتمالاً برخی قطعات آن، به عنوان یادگاری، به یغما برده شد. سپس بدن آسیب‌دیده پیکره به درون راهروی 31 روی توده‌ای از اشیا شکسته شده، افکنده و رها شد.

آنگاه بنای ساختمان سوزانده شد و با فروریختن بنا، پیکره در زیر آوار و ویرانه‌های آن مدفون گشت تا زمانی که کاوش‌های باستانشناسی در سده بیستم میلادی، خزانه و مجموعه‌آثار شگفت‌انگیز آن را آشکار ساخت، از جمله پیکره مرمرین بانوی نشسته که به نام پنلوپه شناخته می‌شود؛ پیکره‌ای که شاید هدیه‌ای برای صلح و دوستی بود، خود بر اثر جنگ و دشمنی شکسته شد.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: