1394/7/11 ۰۹:۱۴
ترجمه انشاءالله رحمتی: بهترین مقدمه بر مکتب ویتگنشتاین، خود ویتگنشتاین است. در کتابنامه این مقاله، نام برخی کتب و مقالات فیلسوفانی که سعی در طرح، دفاع یا نقد آرای ویتگنشتاین در فلسفه دین داشتهاند، آمده است. و اما میخواهم بحثم را به خود ویتگنشتاین محدود کنم.
فلسفه متقدم ویتگنشتاین طی شش سال یا چیزی در همین حدود، پس از ورود وی به کمبریج شکل گرفت و در سال ۱۹۲۲ در رساله منطقی ـ فلسفی انتشار یافت ویتگنشتاین پس از وقفهای طولانی، مجدداً در سال ۱۹۲۹ به فلسفه روی آورد و به زودی اقدام به طرحآرایی کرد که پس از مرگش ـ ابتدا در پژوهشهای فلسفی، شاهکار فلسفه بلوغیافته او، و سپس در ویراستهایی از یادداشتهای مختلف، دست نوشتهها و مجموعههایی از اشارات فلسفی ـ انتشار یافت. این دو فلسفه را به ترتیب موردبحث قرار خواهم داد.
ویتگنشتاین میگفت اندیشه مبنایی رساله این است «که “ثابتات منطقی” نمایندة چیزی نیستند. منطق واقعیات نمیتواند نماینده داشته باشد» (رساله، ۰۳۱۲، ۴). شاید یک راه سادهتر برای بیان این اندیشه آن باشد که بگوییم قضایای منطق توصیف از واقع نیستند. گوتلوب فرگه معتقد بود که قضایای منطق روابط بیزمان میانِ امور انتزاعی را توصیف میکنند. برتراند راسل بر آن بوده است که این قضایا عامترین ویژگیهای جهان را به توصیف میکشند. به اعتقاد راسل، ما از طریق تجدید محتوای قضایای تجربی به قضایای منطق دست مییابیم و بنابراین قضایای منطق خود توصیفکننده عالمی هستند که در مقام تجربه با آن مواجه میشویم، ولی این توصیف را به انتزاعیترین و کلیترین بیان انجام میدهند.
ویتگنشتاین استدلال میکرد که فرگه و راسل، تفاوت میان قضایای منطقی و قضایای تجربی را دستکم گرفتهاند؛ زیرا به اعتقاد فرگه و راسل، این دو نوع قضیه با همه تفاوتی که ممکن است داشته باشند و با همه تفاوتی که میان انواع متعلقات آنها وجود دارد، هنوز اشتراک قابل توجهی دارند و آن این است که هر دو بیانگر چیزی هستند. نظر خود ویتگنشتاین این بود که قضایای منطق بیانگر چیزی نیستند. این قضایا هیچ گونه اطلاعی درخصوص عالم نمیدهند. همانگویی محضاند. ویتگنشتاین میگوید: «برای مثال، در صورت علم به اینکه یا باران میبارد یا نمیبارد، من هیچ علمی درباره آب و هوا نخواهم داشت»، «… همه قضایای منطق یک چیز را میگویند، یعنی هیچ را» (رساله، ۴۶۱، ۴؛ ۴۳، ۵).
اگر قضایای منطق بیانگر هیچ چیز نیستند، پس چگونه است که یک قضیه چیزی را بیان میکند. پاسخی که ویتگنشتاین در رساله به دست میدهد، همان است که بعدها اینگونه خلاصه شده است: «تک واژههای زبان اسامی اشیایند ـ و جملات ترکیبهایی از این قبیل اسامی» (پژوهشهای فلسفی، بند۱). براین اساس، معنای یک جمله به معنای کلمات به کار رفته در آن جمله و نحوه ترکیب آنها در آن جمله وابسته خواهد بود. همانطور که اشیائی را که تکواژهها به ازای آنها قرار دارد، به صورتهای مختلف ترکیب یا تنظیم میتوان کرد. چنین ترکیب و تنظیمی درخصوص کلمات یک جمله نیز امکانپذیر است و معنای جمله بستگی دارد به همان نوع و نحوه چینش اشیا که از طریق آن جمله بر ما آشکار میشود بنابراین، یک قضیه، اگر اصولاً بیانگر چیزی باشد، بیانگر این است که فلان و بهمان کلمات به فلان و بهمان صورت تنظیم شدهاند. تنها کاری که با کلمات میتوان انجام داد، توصیف درست یا نادرست امور واقع است.
بنابراین بر طبق رساله «یک نام برای یک چیز وضع شده است و نام دیگر برای چیز دیگر و آن نامها با یکدیگر ترکیب شدهاند. به این طریق کل [مجموعه کلمات] آن گروه، همانند یک تصویر زنده یک وضعیت امور را عرضه میکنند» (رساله ۱۱۳۰، ۴). این همان نظریه تصویری معناست. کلمات در قالب جملات ترکیب میشوند، تا تصویر یا عکسی از یک وضع امور ممکن در عالم، شکل دهند. اگر نحوة چینش اشیا با نحوه ترکیب کلمات منطبق بود، جمله موردنظر صادق و اگر نبود، کاذب است.
ویتگنشتاین در پیشگفتار رساله میگوید: «همه معنای این کتاب را میتوان در کلمات زیر خلاصه کرد: آنچه اصولاً بتواند به بیان آید، به روشنی قابل بیان است و آنچه را نتوان دربارهاش سخن گفت، باید دربارهاش خاموش ماند» (رساله، ص۳). تا اینجا همانند کاری که خود ویتگنشتاین در بخش اعظم رساله انجام داده است، در توضیح «آنچه میتواند به بیان آید» کوشیدم؛ ولی با این کار، از همان قواعدی که حد و مرز امور قابل بیان را تعیین میکنند، تخطی کردهام؛ زیرا همین که میکوشم تبیین کنم، چگونه یک جمله باید مرتبط با آن وضع اموری باشد که به تصویر میکشد، در حقیقت سعی دارم با کلمات کاری بیش از صرف توصیف امور واقع انجام دهم (۱۲،۴).
این لازمة نظریه ویتگنشتاین، که قضایای فلسفی خود مهملاند، از دید وی پنهان نماند. او در پایان رساله (۵۳، ۶) به صراحت میگوید: در حقیقت روش صحیح فلسفه به قرار زیر است: چیزی نگوییم جز آنچه میتواند گفته شود… و سپس، هرگاه کسی بخواهد مطلبی مابعدالطبیعی بیان کند، به وی نشان دهیم که نتوانسته است به پارهای نشانهها در قضایای خویش، معنایی ببخشد… قضایای من به این طریق روشنگرند: کسی که حرف مرا بفهمد، در نهایت، آنها را مهمل مییابد و این هنگامی است که از آنها ـ به عنوان پلهها نردبان] ـ برای صعود به فوق آنها استفاده کرده باشد. (گویی، او باید پس از بالارفتن نردبان را به دور بیفکند؛ [به تعبیری: چون شدیم بر بامهای آسمانر سهل باشد جستجوی نردبان»].
ولی این تنها فلسفه نیست که خارج از دسترس زبان قرار دارد. اخلاق، زیباییشناسی و هر اندیشهای که ممکن است بخواهیم درباره غایت زندگی یا درباره خداوند در سر داشته باشیم، همه تعلق به چیزی دارند که ویتگنشتاین از آن به «امر رازورزانه» تعبیر میکند. و اینها نیز در قالب کلمات قابل بیان نیستند. هیچ مطلب مربوط به امور ارزشی را در کلمات نمیتوان گنجاند. هر تلاش بشری برای پرداختن به چیزی که ویتگنشتاین از آن به «مسائل زندگی» تعبیر میکند یا حتی تلاش بشری برای بیان این مسائل، باید تلاشی عبث باشد: «هرگاه که نتوان پاسخ را در قالب کلمات گنجاند، پرسش را نیز نمیتوان» (رساله، ۵، ۶).
در صورت قبول تصور خشک [و بیپیرایه] ویتگنشتاین از زبان و لازمه آن مبنی بر اینکه جوانب اخلاقی، زیباییشناختی و دینی حیات بشر ـ یعنی همان امور رازورزانه ـ در کلمات قابل بیان نیستند، چه بسا این وسوسه در ما جان بگیرد که باید نتیجه گرفت که [همه] اهمیتی که برای تجربه زیباییشناختی، اخلاق و دین، قائل میشویم، نتیجه پندار کاذب است.
از طرف دیگر، ممکن است به این نتیجه برسیم که آنچه از طریق کلمات قابل بیان است، در قیاس با آنچه قابل بیان نیست، بسیار ناچیز است. به هیچ وجه تردید نمیتوان داشت که قصد ویتگنشتاین آن است که ما نتیجه دوم را استنتاج کنیم. در واقع ویتگنشتاین در نامهای که به سال ۱۹۱۹ نوشته است، میگوید رساله «شامل دو بخش است: یک بخش همانی است که در اینجا موردبحث قرار گرفته است و بخش دیگر همه آن مطالبی است که به رشته تحریر درنیاوردهام و دقیقاً همین بخش دوم، بخش مهم آن است». (لونکهارت ۱۹۷۹، ص۹۴)
با این حال، مشکل میتوان دانست که خدا و ایمان، چه جایگاهی در نظام رساله دارند، اگر اصولاً داشته باشند. ذکر خداوند در رساله، چهار بار به میان آمده است؛ ولی فقط آخرین مورد از این چهار مورد با دین ارتباط پیدا میکند و آن مورد آنجاست که مینویسد. (۴۳۲، ۶)
اینکه اشیا در عالم چگونه هستند، برای آنچه والاتر است، کاملاً بیتوجه است. خدا خود را در عالم عیان نمیسازد.
تأکید بر کلمه «در» از آنِ ویتگنشتاین است. و تصور میکنم که اهمیت آن در اشاره بعدی فقط یک بار تبیین شده است: «این نحوه وجود اشیا در عالم نیست که رازآمیز است، بلکه چیزی که رازآمیز است، اصل وجود عالم است» (رساله، ۴۴ و ۶)؛ بنابراین ممکن است ویتگنشتاین میخواسته است به تلویح بگوید که خداوند خویش را در این واقعیت که عالم وجود دارد، این واقعیت که «هست آنچه هست» (یادداشتها، ص ۳۶) عیان میدارد و این به بیان دقیق اصولاً یک واقعیت نیست و بنابراین محال است که به بیان آید.
نباید تصور کنیم که هدف از این بحث اقامه برهانی بر وجود خداست؛ برهانی با یک مقدمه مهمل و یک نتیجه مهمل. و اما ممکن است مقصود از این بحث آن باشد که نگرش دینی، نگرشی نسبت به عالم در تمامیت آن [یا عالم همچون یک کل] است، نگرشی که به حسب آن، چیزی که توجه ما را به خود جلب میکند، نه نحوه وجود اشیا در عالم، بلکه اصل وجود عالم است. (ر.ک. به: مقاله ۴۲، برهان جهانشناختی). و یک نگرش دینی را میتوان تصدیق به خدا نیز توصیف کرد، هر چند که البته نگرشی است که هرگز نباید با بیان اینکه خدا موجود است، در مقام بیان آن برآییم؛ زیرا «آنچه را نمیتوان دربارهاش سخن گفت، باید دربارهاش خاموش ماند.» (رساله، ۷)
اگر در رساله تلویحاً به این مطلب اشاره شده است، برخی اشارات در یادداشتهای ویتگنشتاین نوشته شده در ژوئیه ۱۹۱۶، یعنی زمانی که زندگیاش در معرض خطری مداوم قرار داشت، در این باره به صراحت بیشتر سخن میگویند. آن اشارات خدا را با معنای زندگی یعنی معنای عالم، با تقدیر و با خود عالم یکی میگیرند (یادداشتها، ص ۷۳ به بعد). و اما درکی که این اشارات با قوّت تمام به ما منتقل میکنند، آن است که ایمان عبارت از قابلیت این است که زندگی را معنادار [و هدفدار] ببینیم و این نیز عبارت از آن است که به گونهای زندگی کنیم که «دیگر زندگی مشکلساز نباشد» زیرا «راهحل مشکل زندگی را باید در از میان رفتن این مشکل دید» (یادداشتها، ص ۷۴، مقایسه کنید با رساله ۲۵۱، ۶)
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید