1394/6/30 ۰۹:۵۵
رویدادی که در تاریخ معاصر ایران از آن با عنوان جنبش مشروطیت نام برده میشود، بیش از آنکه دگرگونی در حوزه سیاست و ساخت سیاسی کشور باشد، تحولی در ساحت فرهنگ و ساخت اجتماعی شمرده میشود. این دگرگونی در آرمانهای خیزش مشروطهخواهان نیز تجلییافته است؛ تحولی که بیتردید دستاورد کار فرهنگی گروهی از نخبگان فرهنگی- سیاسی کشور بوده و ریشههای آن را میتوان در دوران فتحعلیشاه قاجار نیز بازشناخت.
قرائتخانههایی که از یک جنبش اجتماعی - سیاسی در تاریخ معاصر ایران سربرآوردند
رویدادی که در تاریخ معاصر ایران از آن با عنوان جنبش مشروطیت نام برده میشود، بیش از آنکه دگرگونی در حوزه سیاست و ساخت سیاسی کشور باشد، تحولی در ساحت فرهنگ و ساخت اجتماعی شمرده میشود. این دگرگونی در آرمانهای خیزش مشروطهخواهان نیز تجلییافته است؛ تحولی که بیتردید دستاورد کار فرهنگی گروهی از نخبگان فرهنگی- سیاسی کشور بوده و ریشههای آن را میتوان در دوران فتحعلیشاه قاجار نیز بازشناخت. نخستین آرمان از آرمانهای سهگانه جنبش نامدار به انقلاب مشروطیت در ایران را شاید بتوان رویکرد به مسأله آموزش عمومی دانست. دو آرمان دیگر، یکی عدالت اجتماعی و دیگری آزادی سیاسی بود. آموزش عمومی، پدیدهای بود که حسن رشدیه، پیشتر در ایران به اجرا گذارده بود؛ حرکتی که مخالفتهایی جدی در پی داشت و حتی به انفجار دبستان وی در تبریز نیز انجامید. رویداد مشروطیت را میتوان دستاورد گفتمان اصلی جامعه ایرانی در عصر قاجار برشمرد. رویارویی و ستیزه میان سنت و تجدد، گفتمان حاکم در آن دوران به شمار میآید؛ رقابتیکه در عرصه شیوههای زبانآموزی و علمآموزی نیز تجلی یافت. این حرکت، از آغاز خودجوش بود. میدانیم ناصرالدین شاه نیز خود یکی از مخالفان شیوه متجددانه رشدیه در عرصه آموزش بود زیرا در راه فعالیت آموزشی او نیز مانع میتراشید. رویکرد به تسهیل آموزش عمومی، گذشته از ایجاد مدرسههای نوین یا دبستان، پهلویی در جنبش اصلاح خط، البته نه تغییر آن، دارد. یکی از چهرههای موجه این حوزه شاید یوسف مستشارالدوله، صاحب رساله پرآوازه یک کلمه، باشد. در همین راستا باید از کوششهای میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم اصلاحطلب عصر ناصری یاد کرد. او با گشایش مدرسهای در کنار مدرسه نامدار دارالفنون، امکانتحصیل و فراگیری دانش را برای عامه مردم در نوبت دوم یا به اصطلاح نوبت شبانه فراهم کرد. دارالفنون اگرچه فرصت دستیابی به معارف را بر جامعه ایرانی ارزانی داشت، اما از یاد نبریم بدنه اصلی جامعه و عوام از آن بیبهره بودهاند. سپهسالار در سال ١٢٨٨ هجری قمری به صنیعالدوله دستور داد این مدرسه را ایجاد کند و به تقاضای وی، آن مدرسه به نام مدرسه مشیری نامیده شد؛ مدرسهای که تحصیل در آن رایگان بود و به راستی به مکتب مجانی نامدار شد. واداشتن دارالترجمه دربار به برگزاری کلاسهای آموزش زبان برای توده مردم و همه علاقهمندان، از دیگر کوششهای وی در راستای ترویج آموزش عمومی به شمار میآید. این کلاسها، زبانهای روسی، انگلیسی، فرانسوی و ترکی را آموزش میداد. این نکته، درخور یاد است که در اسناد مربوط به این کلاسها به حضور طلاب علومدینی نیز در میان زبانآموزان برمیخوریم.
در سالهای پس از استقرار نظام مشروطه و برقراری نسبی آرامش در جامعه یعنی در دوره حکومت مستعجل احمدشاه، تلاشهای جامعه را در تسهیل آموزش عمومی شاهدیم؛ آموزشی که صورتی غیررسمی داشت. این تلاش با ایجاد کتابخانههای عمومی یا به تعبیر آن عصر، قرائتخانههای عمومی شکل گرفت. این قرائتخانهها درحقیقت نهادهایی بودند که جامعه، نه حکومت و دربار، برای ترویج مطالعه در میان شهروندان پدید آورده بود. این نهادها به هیچروی، رنگی دولتی و حکومتی نداشتند. با دقت در آگهیهای مربوط به این نهادها در مطبوعات آن روزگار، میتوان به نکاتی درخور توجه دست یافت. یکی از نکتههای بارز این پیدایی، شاید قرائتخانه ویژه بانوان باشد که خود از دستاوردهای جنبش مشروطیت بود؛ پدیدهای که گاه به محل مناقشه نیز بدل شد. شگفتا که این قرائتخانه بانوان درحقیقت بخشی از مدرسه مخدرات اسلامیه در محله پاچنار تهران بود. این امر خود حقیقتی را میتواند بیان کند که جامعه اسلامی ایران آن روزگار، در کلیت خود با تحصیل زنان و حضور آنان در جامعه مشکلی نداشته است.
نکتهای که اما در همه این آگهیها به چشم میآید، رایگان بودن بهرهگیری از قرائتخانهها است. در این قرائتخانهها بر نقش و حضور مطبوعات تأکید فراوان میشده است. این تأکید از اهمیت نقش مطبوعات بهعنوان آینه یا بازتابدهنده وجدان جامعه حکایت دارد. شاید کاربرد واژه قرائتخانه، در خود این معنا را پوشانده باشد که در آن نهادهایاجتماعی نوپا، تنها منبع در دسترس، کتاب نبوده است. درست است که در گذر تاریخ تمدن، کتاب و کتابخانه همیشه وجود داشته اما کتابخانه عمومی بیتردید از دستاوردهای جنبشهای اجتماعی بهویژه مشروطیت در ایران است. کتابخانهها پیشتر و در گذر تاریخ، همواره یا از آن پادشاهان یا مدرسههای علمیه و بزرگان دین بودهاند. در هر دو صورت توده و بدنه اصلی جامعه را به آن راهی نبوده زیرا اصولا از نعمت خواندن بیبهره یا کمبهره بوده است.
دقت در نام برخی از این قرائتخانهها ما را به اندیشهای رهنمون میشود که در پس برپایی آنان حضور دارد «قرائتخانه کاوه» ، «قرائتخانه حریت ایران» و «قرائتخانه اتفاق». کافی است به یاد آوریم در روند شکلگیری جنبش مشروطیت در ایران با پیدایی بسیاری انجمنهای سری روبهروییم، حتی انجمنی خاص برای بانوان. جنبش مشروطیت، درحقیقت از زاویهای، جنبشی است که سازمانهای غیردولتی یا به تعبیر امروزین، مردمنهاد به سامان رسانیدهاند. انجمنها هر یک شاید هدفی ویژه داشتند اما همگی در برپایی نظام و جامعهای که سه آرمان مشروطه در آن برآورده شده باشد، همراهی نظر داشتند. این سازمانهای مردمی در دوره استقرار مشروطیت، هرچند به شکلی ناکامل، در راستای اهداف خود، نهاد قرائتخانه عمومی برپا کردند. این انجمنها درواقع بودند که بودجه مورد نیاز قرائتخانهها را تأمین میکردند. هرچند برای ایجاد چنان نهادی به اجازه دولت نیاز بود، اما دولت بهعنوان حاکمیت در اداره آن نقشی نداشت. شاید جالب باشد بدانیم دستکم در یکی از آگهیهای مربوط به قرائتخانههای عمومی، قرائتخانه کاوه، از وجود نشریات و کتابهایی به زبان ارمنی برای بهرهگیری علاقهمندان خبر میدهد. این پدیده در کتابخانههای عمومی امروزی که دستکم دو نهاد موازی سرپرستی آنان را برعهده دارند، دیده نمیشود. یک بار دیگر شاید به دورانی باید بازگردیم که سازمانهای مردمنهاد در راستای بالندگی آموزش عمومی، کتابخانههای عمومی پدید آورند تا انس با کتاب و دانش در جامعه از مرزهای شعار فراتر رود.
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید