موسوی بجنوردی: در زندان از طریق روزنامه اطلاعات فهمیدم پدر فوت کرده است

1394/6/29 ۱۲:۱۱

موسوی بجنوردی: در زندان از طریق روزنامه اطلاعات فهمیدم پدر فوت کرده است

گاه بسیاری از زندانیان به رسانه ها خاطره انگیز و بعضا دارای تجربه است. به خصوص زندانیانی که از هرگونه اتفاق و خبر به دور هستند و حتی بسیاری از اخبار روزمره و عادی را هم نمی توانند دریافت کنند. اما روزنامه اطلاعات طی نود سال انتشار توانسته در زندان هم حضور داشته باشد و بسیاری از زندانیان چه قبل از انقلاب 57 و چه بعد از آن از اخبار و اتفاقات روزمره دور نبودند. کاظم بجنوردی یکی از چهره هایی است که طی سالهای قبل از انقلاب در زندان بود و بسیاری از اخبار را از طریق اطلاعات دریافت می کرد. در این گفت و گو، وی ضمن ارائه خاطراتی درمورد حضور اطلاعات در زندان به نوع نگاه زندانیان به روزنامه اطلاعات و جایگاه آن پرداخته است.

 

90 ساله شدن موسسه اطلاعات در گفت و گو با سید محمد کاظم موسوی بجنوردی، رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی

منوچهر دین پرست :  نگاه بسیاری از زندانیان به رسانه ها خاطره انگیز و بعضا دارای تجربه است. به خصوص زندانیانی که از هرگونه اتفاق و خبر به دور هستند و حتی بسیاری از اخبار روزمره و عادی را هم نمی توانند دریافت کنند. اما روزنامه اطلاعات طی نود سال انتشار توانسته در زندان هم حضور داشته باشد و بسیاری از زندانیان چه قبل از انقلاب 57 و چه بعد از آن از اخبار و اتفاقات روزمره دور نبودند. کاظم بجنوردی یکی از چهره هایی است که طی سالهای قبل از انقلاب در زندان بود و بسیاری از اخبار را از طریق اطلاعات دریافت می کرد. در این گفت و گو، وی ضمن ارائه خاطراتی درمورد حضور اطلاعات در زندان به نوع نگاه زندانیان به روزنامه اطلاعات و جایگاه آن پرداخته است.

***

روزنامه اطلاعات نود سال است که منتشر می شود و به عبارتی اکثر قریب به اتفاق مردم ایران این روزنامه را می شناسند. حال یا از خوانندگان این روزنامه هستند و یا در کمترین حالت اسم این روزنامه را شنیده اند. شما و خانواده شما که از چهره های فرهنگی و دینی معاصر هستید تا چه اندازه با این روزنامه ارتباط داشتید؟ به عبارتی می خواهم بدانم که نوع نگاه و جایگاه خانوداه بجنوردی ها نسبت به روزنامه اطلاعات چگونه بوده است؟

خانواده ما از همان روز اولی که با روزنامه آشنا شدند اغلب مطالعه روزنامه دربرنامه هایشان بود. به عبارتی آشنایی ما با جراید در واقع با نام روزنامه اطلاعات بوده است. به عبارتی این آشنایی مربوط به دهه سی است. البته من آن زمان در نجف بودم و روزنامه اطلاعات با تاخیر به نجف می رسید و فردی به نام سید محمد شوشتری در آن زمان بود که در بازار قویش نجف مجلات و روزنامه های چاپ ایران را یا می فروخت و یا اغلب کرایه می داد. چرا که شماره های محدودی به دستش می رسید و متقاضی هم زیاد بود. بنابراین کوشش می کردیم که مطالعه کنیم و مجددا روزنامه را پس دهیم که خوانندگان دیگر هم آن را استفاده کنند. من آن موقع نوجوان بودم و امکان کرایه کردن روزنامه برایم مقدور بود.

در آن زمان که در نجف بودید مراوده و ارتباط علما و بیوت مراجع را با روزنامه اطلاعات چگونه می دیدید؟

بسیار خوب و منصفانه بود. یعنی روزنامه اطلاعات مورد توجه روحانیت بود و بعدها هرچی مطالب تسلیتی و اعلام فوت و بعضا نکات خاص دینی را به اطلاعات می دادند. ولی مسئله ای بر سر جریان حرکت مصدق برای روزنامه اطلاعات به وجود آمد که مورد غضب جبهه ملی قرار گرفت و تا حدودی روزنامه اطلاعات را تهیه نمی کردند و به کیهان روی آوردند. آن وقت ها کیهان قدری چهره ملی تری به خود گرفته بود. این ماجرا مربوط به اوایل دهه چهل بود. اما هیچ وقت اطلاعات ارزش خودش را از دست نداد و اطلاعات در آن دوره هم آن مقدار قوی بود که بتواند تاب مقاومت بیاورد که به کار خودش ادامه دهد. البته این موج مخالفت موقت بود و از سر گذشت.

شما بعد از این وقایع به زندان افتادید و به عبارتی از جامعه دور شدید.

بله. من حدود سال چهل به ایران آمدم و سال چهل و چهار به زندان افتادم. من در همین دوران بود که حزب ملل اسلامی را تشکیل دادم و تشکیلات لو رفت و من دستگیر شدم و به زندان افتادم. در تمام این مدتی که من در زندان بودم روزنامه اطلاعات و البته کیهان به زندان می آمد. ما مسئول یا مامور خریدی داشتیم که یک پاسبانی بود به نام قیاسی که ما به او می گفتیم آقای دکتر چون که آن موقع اونجا همه برای خودشان دکتر و مهندس بودند. آقای قیاسی طبق سفارشی که ما زندانی ها به او می دادیم روزنامه را برای ما می خرید. من در تمام این مدت همیشه روزنامه اطلاعات را مطالعه می کردم. من باید به خاطره عجیبی اشاره کنم که هنوز هم در ذهن من هست. من از طریق روزنامه اطلاعات مطلع شدم که پدرم فوت کرده است. آن موقع یک تالاری بود که زندانی ها آنجا می رفتند و اخبار را از طریق تلویزیون می دیدند. من اخبار خارجی را گوش کردم و بلند شدم و به سلول خودم آمدم و اخبار داخلی را نشنیدم. وقتی که اخبار پخش می شد بند کاملا خالی بود. وقتی که اخبار داخلی پخش شد و من آنجا نبودم فوت پدرم که از مراجع بودند را اعلام می کند ولی من نبودم. من آن موقع در سلول چشمم به روزنامه اطلاعات خورد که عکس پدرم در آن منتشر شده بود. دیدم زیر عکس پدرم نوشته مرحوم. همانجا نشستم و خبر فوت پدرم را از روزنامه خواندم. خبر فوت پدر برای یک زندانی قدیمی خیلی دردآور است. چرا که اتکای زیادی به خانواده دارد به خصوص پدر و مادر. پدرم بسیار علاقه به ما داشت و در تمامی زمینه ها از ما حمایت معنوی می کرد.

در سلول شما چند نفر بودند؟

من زندانی بند شش زندان قصر بودم. در این زندان شش بند بود که در بند یک و دو و سه زندانی هایی که محکومیت کمی داشتند حضور داشتند. در بند چهار و پنج زندانی های بالای ده سال بود. در بند شش زندانی های حبس ابد بودند. 

شما هم حبس بودید؟

بله بنده حکم اعدام داشتم که بعدا به حبس ابد تقلیل پیدا کرد. من وقتی که خبر فوت پدرم را دیدم خیلی ناراحت شدم. به فاصله کمی آقای حجتی کرمانی، شیبانی، حاجی عراقی، آیت الله انواری و دیگر مشایخ زندانی سیاسی از راست و چپ و ملی و مذهبی و ... وارد سلول ما شدند برای عرض تسلیت. آنها خبر فوت را از تلویزیون شنیده بودند.

شما موقعی که زندان بودید آیا شده بود درمورد روزنامه اطلاعات با هم بندی ها و دیگر افرادی که درگیر مسائل سیاسی بودند صحبت کنید؟  مثلا درمورد اخبار و اقداماتی که صورت می گرفت و در روزنامه انعکاس پیدا می کرد. مثلا سفر شخصیتهای طراز اول کشور به خارج و یا آمدن افراد مهم سیاسی به ایران و یا حتی اخبار فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی. آیا بین مبارزان صحبتی صورت می گرفت؟

واقعیت این است که ما زندانیان سیاسی به روزنامه اطلاعات اعتماد داشتیم و می دانستیم که اخبار و اطلاعاتی که در روزنامه منتشر می شود مخصوصا اخبار و تحلیل های خارجی که اگر اشتباه نکنم در صفحه سه و چهار آن را می خواندیم و از آن ها استفاده می کردیم. من و مبارزان دیگر در زمانی که مبارزه می کردیم حتی قبل از اینکه به زندان بیفتم اطلاعات و اخبارمان را از همین روزنامه ها می گرفتیم. یادم می آید در بولیوی کودتایی شده بود که من تحلیلی درمورد این کودتا داشتم و گفته بودم که این تحلیل را در ماهنامه خلق که برای حزب ملل اسلامی بود منتشر کنند. این تحلیل دست افراد اطلاعات شهربانی افتاده بود و آنها می گفتند این اخبار کودتا را شما از کجا می آورید و من به روزنامه های منتشر شده در آن موقع استناد می کردم. البته در دیگر روزنامه ها حتی کیهان هم این اخبار منتشر می شد. دو تا روزنامه اطلاعات و کیهان عین دو رقیب یا شاید شبیه دوتا باجناق بودند که در آن زمان پر طرفدار بود. 

آیا مبارزانی بودند که نسبت به برخی از اخباری که منتشر می شد مشکوک باشند و یا آن را غلط و یا بزرگ نمایی بدانند؟

بله. نسبت به اخبار داخلی این گونه بود. مخصوصا اگر اخباری به نحوی ارتباط به دربار و شاه پیدا می کرد که خبر بسیار سیاسی می شد و قاعدتا هر حدسی مخاطب می توانست بزند.

تحلیل مبارزان سیاسی در زندان نسبت به اخباری که از سمت روزنامه اطلاعات منعکس می شد چه بود؟

آنها اعتماد داشتند. اخبار اگر خارجی و یا اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بود باز هم اعتماد داشتند.

بعضی اتفاقات است که به لحاظ خبری در ذهن ما می ماند. مثلا تیرباران مبارزان انقلابی و یا فوت مرحوم شریعتی و یا مرحوم مصدق. این گونه اخبار را که می شنیدید چه واکنشی داشتید و چه بازخوردی در زندان این اخبار به همراه داشت؟

این گونه اخبار که با عکس و تفصیل در زندان به دست ما می رسید بسیار جلب توجه می کرد. ما چیز دروغی در این اخبار نمی دیدیم. حتی درمورد پرونده خودم هم در همین روزنامه اطلاعات به صورت وسیع منعکس می شد. حتی در دادگاه نظامی از سمت روزنامه اطلاعات افرادی بودند که خبر و عکس تهیه می کردند و در روزنامه هم منتشر شده بود. شما اگر به آرشیو آن سالها رجوع کنید آن اخبار را می بینید. دیگر اخبار هم که منتشر شده بود هم بسیار انعکاس در زندان داشت. مثلا درمورد گلسرخی هم خیلی از زندانی ها که وقتی اعدام شد خیلی واکنش داشت. البته الان مدت زیادی از آن زمان گذشته و من برخی از موارد را از خاطر بردم. باید به این نکته اشاره کنم که روزنامه اطلاعات روزنامه زنده ای بود. بسیار سعی می کرد که به روز باشد و اطلاعات صحیح را تا جایی که ممنوع نباشد در اختیار مخاطب قرار دهد. به همین دلیل هم بود که روزنامه اطلاعات مورد توجه روحانیت بود.

در مدتی که در زندان بودید آیا اخباری را ملاحظه کرده بودید که تصور کنید این انقلاب در حال پیروزی است؟

بعد از مذاکرات و صحبتهای کارتر که درمورد حقوق بشر گفته بود فضای سیاسی قدری باز شد و انتقاداتی در سطح مجلس انجام می گرفت که این مطالب در روزنامه اطلاعات منعکس می شد و مورد توجه زندانیان سیاسی هم بود.

افرادی در روزنامه اطلاعات قلم می زدند که برخی از آنها از همکاران شما در دایره المعارف بزرگ اسلامی هم بودند. مانند مرحوم باستانی پاریزی و ایرج افشار و دیگر فرهیختگان. به نظر شما چرا چهره های سرشناسی که در تاریخ معاصر ما بسیار مورد توجه هم قرار گرفتند سعی کردند برای مخاطبان عام بنویسد؟ و به عبارتی به نوشتن در روزنامه روی بیاورند که حتی در نگاه برخی امری سطحی هم تلقی می شود؟

البته باستانی پاریزی یک ویژگی خاصی داشت که نوشته هایش برای مردم جذاب بود. ایشان یکی از ارکان فولکلور ایران شناخته می شود. در دانشنامه فرهنگ مردم ایران که در حال نوشتن در دایره المعارف بزرگ اسلامی است ما یک مدخلی هم به نام باستانی پاریزی داریم. خوشبختانه روزنامه اطلاعات از اعتبار برخوردار بود و نویسندگان بزرگی با این روزنامه همکاری داشتند و این از محسنات این روزنامه بود و هست. برخی از روشنفکران و استادان به نام این کشور ارتباط قلمی با روزنامه اطلاعات داشتند. روزنامه اطلاعات به خاطر قدمتی که داشت و امکانات خوبی هم که داشت باعث می شد که در سراسر ایران همه روزنامه را ببینند. روزنامه اطلاعات هم قبل از انقلاب و بعد از انقلاب دو مدیر شایسته ای داشت. در بعد از انقلاب هم آقای دعایی این روزنامه را در اندازه یک روزنامه با منش اطلاع رسانی ادامه داد و خودش را در قامت یک روزنامه نگار قرار داد. خیلی مهم است که کسی برای روزنامه اش ارزش فرهنگی و اجتماعی قائل باشد و آقای دعایی این ارزش را برای روزنامه اطلاعات قائل بود.

منبع: ویژه نامه نودمین سال انتشار روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: