حماسه‌سرایی در جهان / ژرار شالیان - ترجمه دکتر علی‌‏اصغر سعیدى - بخش چهارم

1394/6/25 ۰۹:۲۷

حماسه‌سرایی در جهان / ژرار شالیان - ترجمه دکتر علی‌‏اصغر سعیدى - بخش چهارم

«ماناى قرقیز»ها داراى یک میلیون بیت شعر است. در این اثر، از تکوین عالم، اساطیر و از مجموعه افسانه‌‏هاى محلى سخن به میان آمده و سه داستان جداگانه هم درباره سه نسل از پهلوانان: مانا، فرزندش سمتى و نوه‌‏اش سیتک، روایت شده است. مانا، قهرمانى است که به عنوان رئیس قبیله، قدرت کافى براى دفاع از قرقیزها را دارد و با متحد کردن آنان و اتخاذ روشى دوراندیشانه، سرتاسر سرزمینهاى مجاور را به تصرف افراد این قوم درمی‌‏آورد. مانا، با مشت بسته و پر از خون دلمه شده، و در حال نعوظ به دنیا آمده، و اینها همه نشانه و نماد مجسمى از قدرت و کمال مردانگى اوست. مادرش هم براى اینکه در حق وى سنگ تمام گذاشته باشد، در حین آبستنى دل ببر می‌‏خورده است.

 

قرقیزها

«ماناى قرقیز»ها داراى یک میلیون بیت شعر است. در این اثر، از تکوین عالم، اساطیر و از مجموعه افسانه‌‏هاى محلى سخن به میان آمده و سه داستان جداگانه هم درباره سه نسل از پهلوانان: مانا، فرزندش سمتى و نوه‌‏اش سیتک، روایت شده است. مانا، قهرمانى است که به عنوان رئیس قبیله، قدرت کافى براى دفاع از قرقیزها را دارد و با متحد کردن آنان و اتخاذ روشى دوراندیشانه، سرتاسر سرزمینهاى مجاور را به تصرف افراد این قوم درمی‌‏آورد. مانا، با مشت بسته و پر از خون دلمه شده، و در حال نعوظ به دنیا آمده، و اینها همه نشانه و نماد مجسمى از قدرت و کمال مردانگى اوست. مادرش هم براى اینکه در حق وى سنگ تمام گذاشته باشد، در حین آبستنى دل ببر می‌‏خورده است.

قرقیزها علیه اربابان خود شورش می‌‏کنند و «حماسه مانا» شرح این عصیان و جنگ است که دامنه آن از آسیاى مرکزى تا سرزمین چین کشیده می‌‏شود. مانا هر بار که زره و کلاهخود با خود دارد، مطلقاً دست‌نیافتنى است؛ اما سرانجام روزى که سلاح همراه ندارد و مشغول عبادت است، کشته می‌‏شود. این داستان را در آن سرزمین، اغلب همراه با سازى سیم‌‏دار به نام قپوز، در مجامع نقالى می‌‏کردند.

 

ژاپن

آثار حماسى ژاپن که در پایان قرن شانزدهم به چاپ رسیده، اما دست کم دو قرن پیش‌‏از آن جامه تألیف بر خود پوشیده بودند، عبارتند از دو اثر کوتاه به نامهاى «هوژن» و «هیی‌‏جى»، در داستانى مشتمل برسه بخش. در اثر اول، شرح جنگها و آشوبهاى اواسط قرن دوازدهم و در دومى، داستان به قدرت رسیدن یکى از اعضاى خاندان تائیرا (هایکه) و خلع‌‏ید از خاندان گنجی‌‏ها بیان شده است. حماسه ‌هایکه، شاهکار مسلم ادبیات رزمى ژاپن است، و در آن به دنبال شورش گنجی‌‏ها، پیشرفت کار و عروج تائیراها، و شکست و قتل‌‏عام‌ هایکه‌‏ها، و سرانجام، قدرت یافتن اولین شوگون۱ در پایان قرن دوازدهم توصیف شده است. خونبهاى این مسابقه یا رقابت در میان دو خاندان، عبارت از تصاحب قدرت در کشورى است که چرخهاى اداره آن با مشارکت و پایمردى مردان جنگى می‌‏چرخد؛ و این مردان، تا زمان انقلاب میجى۲ (۱۸۶۸) در رتق و فتق امور ژاپن نقش مهمى دارند.

حماسه‌ هایکه‌‏ها را نه فقط از دیدگاه ادبى صرف، بلکه دست کم بدین ‌‏سبب که در شکل‌‏گیرى و ایجاد یک زبان مکتوب و ادبیات مدرن تأثیر مستمرى داشت، بدون تردید مهمترین اثر در ادبیات ژاپن باید به حساب آورد. افزون ‌‏بر این، در فرهنگ عامیانه و ملى ژاپن هم این حماسه جایگاه بس رفیعى دارد. چکیده تراژدى ‌هایکه‌‏ها چنین خواهد بود: جای‌‏جاى آشوب و شورش، از اول تا آخر خشم و خونریزى. این حماسه، با عظمت غیرمتعارفى که دارد، واجد نکات برجسته‌‏اى است، از جمله در جاى جاى آن زیاده‌‏روى و کبر و خودبینى‌ هایکه‌‏ها، اهمیت حقانیت نظام خدایى یا زمینى، و همچنین تغییرناپذیرى سرنوشت، با ظرافت بیان شده است.

 

آفریقا

حماسه منظوم آفریقا، حتى در زمان ما هم بسیار ناشناخته مانده است. هیچ ترانه رزمى، مثلا ًاز ادبیات سومالى که به زبان فرانسه ترجمه شده باشد، در دسترس فرانسوى زبانان نیست، مگر چند اثر انگشت‌شمار که از انگلیسى به فرانسه ترجمه شده و از طریق ‌‏‌‏‌‏‌‏آفریقاى انگلیسى زبان به دست ما رسیده است. بنابراین از سایر آثار رزمى آنان به‌‏کلى بی‌‏خبریم. با وجود این، دو منطقه از قاره آفریقا از این حکم مستثناست و ما منظومه‌‏هاى حماسى بخش غربى آن سرزمین را کم و بیش از می‌‏شناسیم. حماسه «مونزون و دوگا» شرح جنگهاى مونزون با دوگا، سلطان کره است و در این حماسه، دامونزون به علت همدستى با اولین همسر دوگا، که عاشق دامونزون شده است، بر دوگا پیروز می‌‏شود.

حماسه قوم ماندینگ مستقر در سونجاتا، شاید کاملترین اثر حماسى در میان داستانهاى رزمى مربوط به غرب آفریقا باشد. افسانه «ناپدیدشدن کوسا» در نوع خود متن زیبایى است و سیلاماکا و پولورى، حماسه دیگرى است که آن را فولاها (یا پول‌‏ها) پدید آورده‌‏اند. فولاها قومى هستند که در بخش اعظمى از غرب آفریقا پراکنده بوده، هم چوپانى می‌‏کردند و هم ‌‏گروهى از آنان به تشکیل امپراتورى همت گماشته بودند.

آفریقاى مرکزى، دومین منطقه‌‏اى است در قاره آفریقا که از حیث دارا بودن آثار حماسى، بسیار غنى است. از جمله در میان قوم فان، داستان رزمى «آکومامبا»، که پهلوان داستان فرمانرواى مردمانى شده است که نظیر خود او شکست‌‏ناپذیر هستند، شهرت دارد. در هر جنگى که روى می‌‏دهد، پیروزى با اوست. مردم زئیر هم داراى حماسه‌‏هایى به‌‏‌‏‌‏ شرح زیرند: حماسه «لیانجاى مونگو»ها، حماسه «موبیلاى باللا»ها، حماسه «کودوکزنامبا»ها، حماسه «لوفوک فوک مبول»ها. از تمامى اینها مهمتر، حماسه‌‏اى است به نام موویندوى بانیانگاها (قهرمانى از ساکنان زئیر مرکزى). از فرداى جنگ جهانى اول، عده‌‏اى به ثبت و ضبط و بازنویسى حماسه‌‏هاى آفریقایى پرداختند که شاعران ساحر، اغلب همراه با سازى زهى یا با حرکات و اشارات خاص، آنها را در گوشه و کنار آن سرزمین می‌‏خواندند. ساختار این داستانها معلوم می‌‏سازد که پدیدآورندگان این حماسه‌‏ها اغلب به گروه شکارچیان آفریقا، یا به قشرى که پدران آنان فاتح و یا اهل کوچ و مهاجرت بودند، تعلق دارند.

 

پایان سخن

بسیارى از این آثار بزرگ در جامعه‌‏هایى که چنین آثارى پدید آورده‌‏اند، جنبه بنیادگذارى و فرهنگ‌‏سازى دارد، در مجموع، بخش اعظم حماسه‌‏هاى جهانى را در بر می‌‏گیرند. گیلگمش، اودیسه، مهابهاراتا، شاهنامه، و ‌هایکه‌‏ها، از امّهات ادبى و از آثار جاودانى جهان‌‏اند. آثار دیگرى در این زمینه، از قبیل شانسون دو رولان، یا مه‌‏م‌‏آلان، جزو جواهرات زمینى محسوب می‌‏شوند. در جامعه‌‏هاى سنتى بیشتر و بالاتر از روح عدالت، قهرمانى و دلاورى مورد توجه است که فضیلت واقعى شمرده می‌‏شود و علت آن هم معلوم است؛ چون جنگ و جدال دائمى از مقتضیات تاریخى چنان جامعه‌‏هایى است و در نتیجه، تکلیف مرگ و زندگى را هم در نهایت، این جنگ و جدالها تعیین می‌‏کنند. خلاصه به نسبت شمار کسانى که در آن جامعه‌‏ها زنده می‌‏ماندند و یا از امنیت مختصرى برخوردار می‌‏شدند، دل و جرأت داشتن براى اعضاى ذکور جامعه از ضروریات اولیه به حساب می‌‏آمد و محک واقعیت، راه فرار را بر روى همگان بسته بود. از این روست که در آن عصر، به‌ویژه در جاهاى خاص، از قبیل کوهستانها و جلگه‌‏هاى علفزار، براى آنکه جوانان بر ترس درونى خود فایق آمده و مردان لایقى از آب درآیند، خود را در قالب قهرمان به دیگران نشان می‌‏دادند. ایفاى این نقش، وظیفه‌‏اى بسیار سنگین بود که عدم ثبات و ناپایدارى اوضاع بر آنان تحمیل می‌‏کرد و هدف و منظور نهایى، تحقیر ترس و ناچیز شمردن خطر بود.

براى رسیدن به این مقصود، تعلیم، از طریق نقل داستانها و مثالها صورت می‌‏گرفت و بدین ترتیب، ترسها می‌‏ریخت و آنان با خطر مرگ از همان آغاز آشنا می‌‏شدند. مفهوم قهرمان شدن، به‌‏ رغم آنان، عبارت از پذیرفتن و برعهده گرفتن مرگ بود و اطمینان کامل داشتن به این باور که چنین مرگى آنان را فناناپذیر و فراموش نشدنى خواهد کرد. در نظر آنان، مرگ زیبا، عبارت از آن مرگى بود که مورد ستایش همگان قرار گیرد و از جزئیات آن، نقل‌‏ها و داستانها بسازند. روح و جوهره اصلى ترانه‌‏هاى رزمى، در همین تحسین‌‏ها و تقدیس‌‏ها نهفته است.

*گنجینه حماسه‌ها

 

پی‌نوشتها:

۱ـ Shgun: شوگون عنوانى است که به مقتدرترین طوائف، و به فرمانده نظامى ژاپن داده بودند. م.

۲٫ Meije: «دوره امپراتورى موتسوهیتو، منظور از بازگشت میجى، انقلابى در دستگاه دولتى ژاپن است که رژیم شوگونى را که قرنها بر ژاپن حکمفرما بود، برانداخت و قدرت مطلق را به دست امپراتور داد.» دایرة‌المعارف فارسى مصاحب. م.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: