تأملی در رده پربارترین نامه‌های فارسی / پروفسور فضل‌الله رضا - بخش اول

1394/6/24 ۰۹:۱۶

تأملی در رده پربارترین نامه‌های فارسی / پروفسور فضل‌الله رضا - بخش اول

موضوع سخن خود را در محدوده یک پرسش با خوانندگان در میان می‌گذارم: «پربارترین و زیباترین نامه‌هایی که در زبان فارسی خوانده‌اید یا شنیده‌اید، کدامند؟» چنین نامه‌ها می‌باید به ظاهر کوتاه، ولی در معنی فراگیر و اثرگذار باشند. شرح خاطرات خصوصی اهل قلم به صورت داستان، یا مقاله و خطابه اخلاقی و پند و اندرز، از زیبایی و کوتاهی نامه می‌کاهد. تأکید بر صفات گنگ و ناشناخته نیز، مانند پرباترین و زیباترین، گزینش را دشوارتر می‌کند. کار آسانی نیست که صاحب قلمی، پس از سالیان دراز از میان انبوه نامه‌ها و پیامها که در ادب فارسی خوانده یا شنیده، چندتایی را برگزیند و آنها را زیر ذره‌بین پژوهش بگذارد و سرانجام نمونه‌هایی را برای پاسخ به پرسش مطرح شده در میان بیاورد.

 

 

 

آن فقر که بی تیغی صد کشور دل گیرد

از شوکـت دارا بـهْ، از فـرّ فریدون بـه

(اقبال لاهوری، زبور عجم)

موضوع سخن خود را در محدوده یک پرسش با خوانندگان در میان می‌گذارم: «پربارترین و زیباترین نامه‌هایی که در زبان فارسی خوانده‌اید یا شنیده‌اید، کدامند؟» چنین نامه‌ها می‌باید به ظاهر کوتاه، ولی در معنی فراگیر و اثرگذار باشند. شرح خاطرات خصوصی اهل قلم به صورت داستان، یا مقاله و خطابه اخلاقی و پند و اندرز، از زیبایی و کوتاهی نامه می‌کاهد. تأکید بر صفات گنگ و ناشناخته نیز، مانند پرباترین و زیباترین، گزینش را دشوارتر می‌کند. کار آسانی نیست که صاحب قلمی، پس از سالیان دراز از میان انبوه نامه‌ها و پیامها که در ادب فارسی خوانده یا شنیده، چندتایی را برگزیند و آنها را زیر ذره‌بین پژوهش بگذارد و سرانجام نمونه‌هایی را برای پاسخ به پرسش مطرح شده در میان بیاورد.

اکنون برخی از خوانندگان پرشور، حافظه خود را صف‌آرایی می‌کنند تا از میان نامه‌هایی که بسیار پسندیده‌اند، چندتایی را برگزینند و عرضه بدارند که خدمت شایسته‌ای به دوستداران زبان و فرهنگ ما خواهد بود. به هر روی، کسانی که با فرهنگ ایران آشنایی درازمدت هم داشته باشند، در عرضه‌داشت پاسخ مناسب برای این پرسش تفننی، سرگردان می‌مانند و ناگزیر می‌خواهند مانند این نگارنده، از فرهیختگان دیگر نیز یاری بطلبند.

در سروده‌‌های شاعران بزرگ فارسی زبان مانند کتابهای گران‌سنگ شاهنامه فردوسی، گلستان و بوستان سعدی و نوشته‌های بزرگان دیگر، صدها نامه زیبای کوتاه یا بلند با پیام دلپذیر می‌توان یافت که در عرضه‌داشت پاسخی برای پرسش بالا مناسب به نظر درمی‌آیند؛ مانند نامه‌ای که سیدجمال واعظ در روزهای پایان زندگانی خود از زندان بروجرد برای فرزندش محمدعلی جمالزاده به بیرون مرز فرستاد یا نامه‌ای که مجاهد بزرگ آزادی دهخدا، آنگاه که دیگر صدمت غربت و تنگدستی را بر نمی‌تابید و خیال خودکشی در سر می‌پرورد، می‌نویسد.

البته گزینش نامه‌های کم‌نظیر، کاری سلیقه‌ای در جزئیات با هم یکسان نیستند. گو اینکه در کلیات عاطفی و اخلاقی نکته‌های مشترک داشته باشند.

 

نامه مقدس اردبیلی

در نوجوانی از بزرگترها شنیده بودم و بعدها در جایی خواندم که در حدود چهارصد سال پیش در زمان شاه عباس صفوی، ملای بسیار باتقوایی در ایران می‌زیست به نام مقدس اردبیلی که شاه و مردم به او اعتقاد و احترام روحانی زیاد داشتند. در همه جای دنیا، گاه عشق و شور مردم به زاهدی گوشه‌نشین یا دلیری دشمن‌کوب، به مرحله اغراق می‌رسید‌ و کسانی می‌خواستند ایشان را صاحبان کرامات یا پهلوانی‌های همتای رستم دستان جلوه‌گر کنند. کراماتی هم از این دست به مقدس اردبیلی نسبت داده‌اند. اهل علم به احترامات و رویدادهای معقول بسیار ارج می‌گذارند؛ ولی از کنار داستانهای خرق عادت درمی‌گذرند.

می‌گفتند که در آن زمانها یکی از دولتمردان یا افسران شاه عباس را به کار خلاف، مانند ظلم و تعدی متهم می‌کنند و دربار هم تنبیه سخت او را درنظر می‌گیرد. افسر متهم به خلافکاری، برای تبرئه یا تخفیف مجازات خود از بزرگواری مقدس اردبیلی یاری می‌طلبد. مقدس که ظاهراً آن مرد را مظلوم می‌پندارد، نامه‌ای کوتاه و برّا به شاه‌ عباس می‌نویسد تا به موضوع اتهام رسیدگی بیشتر به عمل آورند. انشا و املای این نامه چندسطری سالها ذهن مرا به خود مشغول کرده و آن را در ردة زیباترین و اثرگذارترین نامه‌های فرهنگ ایران می‌پندارم.

محتوای نامه مقدس اردبیلی را نخست از حافظه نقل می‌کنم. آنچنان که در نوجوانی در ذهن نگارنده ثبت شده بود. در سالهای بعد اصل نامه را در کتاب انگلیسی ادبیات فارسی به قلم ادوارد براون دیدم و متن آن را نیز در پایان مقاله می‌آورم که اندک قصور حافظه خود را پنهان نکرده باشم: «بندة شاه ولایت، عباس بداند این مرد اگر روزی ظالم بود، اکنون مظلوم به نظر می‌رسد. اگر از تقصیر او بگذری، باشد که خداوند تعالی از شمّه‌ای از تقصیرات تو بگذرد.» بنده شاه ولایت، احمد اردبیلی۱

 

چند نکته عاطفی یا اجتماعی، نامه را جلا بخشیده است:

۱ـ ملای یکتا قبای بی‌تیغ و توپ، نخست شاه عباس کبیر را از اریکة قدرت فرود می‌آورد، ولی بی‌درنگ او را به مهر در ردة بندگان «شاه ولایت» جای می‌دهد که فرمانبردار باشد و به نامه ترتیب اثر بدهد. زاهد روشن‌بین مانند تازه‌کاران کم‌تجربه، در نامه فهرستی از تعدّی‌های شاه و دولت او را بر نمی‌شمارد که خود را حاکم شرع وجیه‌المله نشان دهد.

۲ـ به شاه نمی‌گوید که تو یا ملازمان دولتی تو در شناسایی این افسر اشتباه کرده‌اند؛ همین قدر یادآور می‌شود که افسری که روزی ظالم به نظر می‌آمد، اکنون مظلوم می‌نماید.

۳ـ شاه را امیدوار می‌کند که اگر از تقصیر آن متهم بگذرد، شاید خداوند تعالی از شمّه‌ای از تقصیرات او بگذرد.

نکته لطیفی است که قلم زاهد گوشه‌نشینی می‌تواند شاه گردون نوردی را از اریکة سلطنت برکند و در رده معمولی بنشاند، در ردیف کسانی که مانند آن افسر متهم، گناهان و یا تقصیراتی نیز دارند، یا ممکن است داشته باشند.

۴ـ جناسی هم در میان امضای نامه و خطاب نامه دیده می‌شود که می‌تواند مایه دلجویی شاه به انجام کار خیر باشد؛ یعنی او هم می‌تواند احتمالاً روزی افتخار بندگی شاه ولایت بیابد. در همان سالهای دور شنیده بودم که نامه دو سطری مقدس اردبیلی در دل شاه عباس اثر می‌گذارد. به روایت براون، شاه چنین پاسخ می‌نویسد: «به عرض می‌رساند: عباس خدماتی که فرموده بودند، به جان منت دانسته، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکند.» کتبه، کلب آستان علی، عباس٫

اینکه پادشاه کم سواد ما به دبیران درس خواندة ادیب چاپلوس دربار اجازه نداد که طوماری از شرح واجبات دینی و خلوص نیت او را نقشبندی کنند و به آستان ملای زاهد بفرستند، نشان معرفت جبلّی و هوشیاری ذاتی اوست. او به فراست درمی‌یابد که آن لفظ و قلم‌های منشآت درباری را که ریاکاری است و حسبهً‌ لله نیست، صاحب دیوان الهی به حساب درنمی‌آورد. ملای اردبیل بنده شاه ولایت، سوای کاردار اوقاف دولتی است. گویی شاه عباس هم از او درس نامه‌نویسی ساده و مجمل را یاد گرفته و به کار می‌برد.

به گمان من نقش اصلی این گونه نامه‌ها را با زیبایی کم‌مانند می‌توان همانند بعضی نامه‌ها در شاهنامه یا بوستان سعدی پنداشت. آنجا که بارقة جمال معنوی بر پژوهش استدلال لفظی پیشی می‌گیرد؛ به عنوان مثال استاد شیراز در «بوستان» می‌فرماید:

شنیدم که در روزگار قدیم

شدی سنگ در دست ابدال، سیم

خوانندة ناآشنا ممکن است چنین پندارد که سنگ در دست عارفان بی‌بدیل، به سیم بدل می‌شد؛ آنچنان که مس را کیمیاگران طلا می‌کردند؛ نه، برداشت سعدی نوع دیگری‌ است. می‌فرماید اگر کسی به کیمیای قناعت دست یافت، سنگ و سیمش یکی است:

نگویی که این گفته معقول نیست

چو قانع شدی، سنگ و سیمت یکی‌ست

 

نقد چاپلوسان

اوراق تاریخ معاصر ایران پر است از نامه‌هایی با عبارات عوامانه مانند آستان شاهنشاه، خاک‌پای مبارک همایونی، غلام جان‌نثار و مانند آنها. عجب آنکه بسیاری از تاریخ‌نویسان ما می‌کوشند که همان چاپلوسان درباری را در ردیف بزرگان تاریخ‌نویس جای دهند! نامه ساده ملای اردبیل بانگ رستاخیزی است که آرزوی ملی ما را بیدار کند. باید زرق و برق نوشته‌های چاپلوسان تیره‌بخت را درنوردید و به زباله‌دانی تاریخ افکند و کودکان مدارس ایران را که این گونه روایتها را ناگزیر نشخوار می‌کردند، از بندگی آزاد کرد.

شعر دیگر سعدی خواننده را تکان می‌دهد که شعر ظهیر را فراموش کند، آنجا که گفت:

نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای

تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد

سعدی در شعری بلندتر از صنعتگری صوَر خیال ظهیر فاریابی، می‌فرماید:

چه حاجت که نه کرسی آسمان

نهی زیر پای قزل ارسلان؟

مگو: پای عزت بر افلاک نهْ

بگو: روی اخلاص بر خاک نه

به طاعت بنه چهره بر آستان

که این است سجادة راستان

اگر بنده‌ای، سر بر این در بنه

کلاه خداوندی از سر بنه

به درگاه فرماندة ذوالجلال

چو درویش پیش توانگر بنال:

نه کشور گشایم، نه فرماندهم

یکی از گدایان این درگهم

چه برخیزد از دست و کردار من؟

مگر دست لطفت شود یار من

تو بر خیر و نیکی دهم دسترس

وگرنه چه خیر آید از من به کس؟

ایران‌شناس نامدار، ادوارد براون برگرفته متن مقدس اردبیلی را از کتاب قصص‌العلماء (ص ۱۳۸، چاپ Lucknow) در ص ۳۶۹ کتاب تاریخ ادبیات چنین نقل می‌کند: «بانی ملک عاریت عباس، بداند که اگر این مرد اول ظالم بود، اکنون مظلوم می‌نماید. چنانچه از تقصیر او بگذری، شاید حق سبحانه و تعالی از پاره تقصیرات تو بگذرد.» کتبه بندة شاه ولایت، احمد الاردبیلی.۲

مفهوم روایتی که در نوجوانی شنیده بودم، با روایت ادوارد براون تقریباً یکسان است. نقش اصلی داستان و زیبایی کم مانند آن روشن و آشکار بر جای مانده است.

در روایت براون، شاه عباس را «بانی ملک عاریت‌» خوانده‌اند و ملای اردبیلی را «بنده شاه ولایت». نامه در شاه عباس اثر می‌گذارد و پاسخ به استحضار رسید.

اینکه نامه به شاه عباس رسیده یا نرسیده و در شاه عباس اثر کرده یا نکرده، مطرح نیست. اساساً اگر هم مقدس اردبیلی ملای ناشناخته بود، شکوه داستان دگرگون نمی‌شد. عظمت کلام از نامه‌اش می‌تراود. آرزوی ملی ما چنان است که می‌خواهیم چنین داستانهای ساده را درست بدانیم و ندای آزادگی را در برابر چاپلوسی‌های درباری جلوه‌گر ببینیم.

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال‌انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

مقدس اردبیلی به پشتوانه تقوای اکتسابی خود جرأت می‌کند که پادشاه مقتدری را «بانی ملک عاریت عباس» بخواند، نه «خلّدالله ملکه» یا «شاهنشاه جاوید».

گمان ندارم در ردة فرنگی مآبان دوران معاصر کسی از وزیران جرأت می‌کرد به جای «پیشگاه اعلیحضرت همایونی» و امضای «غلام جان نثار»، از ملای اردبیلی که به مدرسه جدید هم نرفته بود، پیروی کند. تفاوت بزرگی است میان کسانی که نور تقوا و پاکدامنی معنوی را از چراغ آدمیت برگرفته‌اند، با شبه عوامی که چندی در سازمانهای غرب لنگر انداخته باشند و گردن بیفرازند که زبان بیگانه‌ای را در حد یک مترجم آموخته‌اند. وای به حال ملتی که چنین مترجمان بیدلی را منجی کشور خود بینگارد! شگفت آنکه پس از سالیان دراز که استخوانهای قدرتمندان خرد شد و پوسید، برخی از تحصیل‌کرده‌های ما با لحن بزرگ‌نمای خود آنان را از گور درآورند و به بازار تاریخ عرضه کنند.

عبارت «کلب آستان علی» در مفهوم عهد صفویه مرادف با اعتراف شاهی قدرتمند به فروتنی و ناچیزی خویش است. با این حال واژه «کلب» (سگ) اگر به کار برده نمی‌شد، زیانی نمی‌داشت. به هر روی، نه اعتراف به پاسبانی آستان بزرگان دین، شاه قدرتمندی را به بهشت راهبر می‌شود و نه چکمه قدرت کوفتن بر مزار مقدسان ملتی، سرباز مغروری را بر اریکه سلطنت استوار می‌نشاند. سعدی می‌فرماید:

گر پنج نوبتت به در قصر می‌زنند

نوبت به دیگری بگذاری و بگذری

گر بی‌هنر به مال کند فخر بر حکیم

کو… خرت شمارد اگر گاو عنبری

علم آدمیت است و جوانمردی و ادب

ورنه ددی، به صورت انسان مصوّری

 

پیوست‌ها:

شهادت سیدجمال‌الدین واعظ اصفهانی پدر سیدمحمدعلی جمالزاده۳

اهل ادب ایران، شادروان سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰ـ ۱۳۷۶) را خوب می‌شناسند؛ فرزانه‌ای پربار و داستان‌نویسی بزرگ و پرکار، که کتابهای اجتماعی زیاد نوشته و با گروهی از اهل قلم سالیان دراز دوستی و مکاتبه داشته است. بسیاری از خوانندگان درباره تاریخ مشروطیت و فداکاری مردم ایران، اطلاعات تاریخی گسترده‌ دارند. اشاره‌گذرای نگارنده در این مورد، بر حسب ارادت و آشنایی با مرحوم جمالزاده، دوست بزرگواری است که با او از آغاز سالهای تدریس علوم و فناوری در دانشگاههای سوئیس و دانمارک (۱۹۶۱ـ۱۹۶۲) دوستی و مراوده و مکاتبه داشتم.

در پایان بهار ۱۹۷۰ که در پاریس در سازمان یونسکو سفیر و نماینده ایران بودم، یک روز در مجله وحید (شماره چهارم، سال هشتم، ص ۴۵۶ـ۴۶۱) مقاله‌ای دیدم که نامه‌ای از جمالزاده را نیز در بر داشت. در آن مجله خواندم که شرحی درباره شهادت سیدجمال‌الدین واعظ در روزنامه حبل‌المتین کلکته، شماره ۳۲، محرم ۱۳۲۷، برابر با ۱۵ فوریه ۱۹۰۹ به چاپ رسیده بود.

بعد از اینکه محمدعلی میرزای قاجار مجلس شورای ملی را به توپ بست، سیدجمال‌الدین واعظ اصفهانی را در بروجرد در زندان امیر افخم ـ حاکم لرستان ـ زندانی کردند. محمدعلی جمالزاده در آن تاریخ نوجوان بود و تازه او را به بیروت برای تحصیل فرستاده بودند. جمالزاده با پسران ملک‌المتکلمین (نیای بزرگ دکتر شیرین بیانی، استاد تاریخ، همسر دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن) و پسران حاج سیدمحمد صراف (از خاندان نویسنده معروف، بزرگ علوی) همدرس بود.

سیدجمال‌الدین واعظ، در شبهای بازپسین زندان که مرگ خود را معاینه می‌بیند، نامه‌ای به فرزند نوجوان خود می‌نویسد و به او آگاهی می‌دهد که ظالمان مستبد پدر آزاد‌یخواهش را به زودی شهید خواهند کرد. در زندان آزاده‌مردی ـ رمضان‌علی نام ـ قول می‌دهد که نامه را به پسر سید برساند. خوانندگان آشنا به تاریخ مشروطیت از جریان شهادت ملک‌المتکلمین و سیدجمال‌ا‌لدین واعظ باخبرند. نگارنده با عرض پوزش از خوانندگان مطلع، متن آن نامه را در زیر نقل می‌کند.

 

پی‌نوشتها:

۱٫ «بنده شاه ولایت»، به روایت ادوارد براون. در حافظه نگارنده احمد اردبیلی ثبت شده بود.

۲٫ تاریخ وفات او ۹۹۳ق برابر با ۱۵۸۵ میلادی است.

۳٫ برگرفته از مقاله نگارنده در کتاب «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟» ۱۳۹۱٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: