1394/6/18 ۱۰:۱۳
«ماشین» كلیدواژه جلال آلاحمد بود در نقد رویكرد و نگاه جامعه ایرانی و روشنفكرانش به غرب در اثری كه آن را با وام گرفتن از احمد فردید«غربزدگی» نامید و در اوایل دهه ١٣٤٠ به رشته تحریر درآورد تا به عنوان یك گزارش به اداره فرهنگ وقت ارایه كند كه به خاطر لحن تند و گزندهاش در زمان حیاتش امكان انتشار نیافت.
« غربزدگی» جلال آل احمد در بستر تاریخ سیاسی و اجتماعی
جلال برای ریشهیابی غربزدگی از زمینههای تاریخی شروع میكند و با تاكید بر ویژگیهای جغرافیایی و اجتماعی ایران، پرآبی غرب و شهرنشینی آنها را دو دلیل عمده برای توجه دایمی ما به آنها میداند و معتقد است تا ٣٠٠سال پیش ما نگاهی توام با حسد و كینه و رقابت به غرب داشتهایم و در ٣٠٠ سال اخیر نگاهی توام با حسرت و افسوس و معتقد است ركود ما و صعود غرب رابطهای الاكلنگی دارد. نگاه جلال به پدیده عقبماندگی از یك سو به تئوریهای وابستگی نزدیك است و از سوی دیگر به تئوریهای تولید آسیایی تنه میزند كه هردو از اردوگاههای فكری چپ نشات گرفته است.
پایگاه مذهبی جلال و رویكرد او به پدیده مذهب و نقش آن در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران و به طور خاص غربزدگی ایرانیان جزو وجوه شاخص تحلیل او است كه او را از دیگر روشنفكران آن دوره متمایز میكند و به تعبیر برخی عامل اصلی حمله روشنفكران غربزده و تحت تاثیر اندیشههای چپگرایانه به وی است. وی پس از اشاره به جایگاه اسلام در ایران و منطقه، حملات قبایل آسیای میانه و نیز نبردهای صفویه و عثمانی را متاثر از تحریك مسیحیان غربی و در راستای اضمحلال اسلام تلقی میكند. در فضایی كه بسیاری از روشنفكران سرخورده از شكست مشروطه و نهضت ملی، اسلام و روحانیونی همچون شیخ فضلالله نوری را عامل این شكست میدانند برخلاف این جریان فكری به تمجید از شیخ میپردازد و این جمله معروف را مینویسد كه«من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم كه به علامت استیلای غربزدگی پس از ٢٠٠ سال كشمكش بر بام سرای این مملكت برافراشته شد و اكنون در لوای این پرچم ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم». از نگاه او سردمداری ملكم خان و طالبوف در جریان مشروطه نخستین مهر غربزدگی بر پیشانی ما بود. البته از روحانیون هم گلایه میكند كه در مواجهه با تحولات تكنولوژیك و ابزارهای رسانهای جدید موضع انفعال و گوشهگیری اتخاذ كردهاند. تاملی در نوسازی رضاخانی و تحولات نهضت ملی شدن نفت و نقد این وقایع رویكرد دیگر جلال در ریشهیابی غربزدگی است. ظرف زمانی نگارش این كتاب، سالهای پرخفقان و مملو از سكوت و سرخوردگی و انزوای پس از كودتای ٢٨ مرداد است و دمدمه اصلاحات ارضی یا به تعبیر حكومت وقت«انقلاب شاه و ملت» كه نسخه اصلاحات امریكایی برای جامعه ایران است. در آسیبشناسی این اصلاحات، تضادهای پیش آمده بین زندگی شهری و روستایی و به هم ریختن سامان و ساختار اجتماعی نهاد شهر و روستا، تخریب اقتصاد روستایی و مهاجرت روستاییان به شهر و تاثیرپذیری از مظاهر زندگی شهری را از اهم جنبههای غربزدگی میداند و نیز این تضادها را موجد و موسع خرافهپرستی و در خطرناكترین شكل آن خرافهپرستی ارزیابی میكند كه جوانان تحصیلكرده شهری را به سمت نوعی لاقیدی سوق داده و تلاشهای حكومت برای تقویت ملیگرایی در برابر باورهای مذهبی را بیتاثیر میسازد. آلاحمد توصیف دقیقی از انسان غربزده ارایه میدهد و او را انسانی همهكاره و هیچكاره و دمدمی مزاج و نان به نرخ روزخور معرفی میكند.
جلال فصولی از كتاب را به آسیبشناسی نظام آموزشی مقدماتی و عالی ایران اختصاص میدهد. در سطح آموزش ابتدایی و متوسطه از غلبه كمیت بر كیفیت، بیهدفی در تاسیس مدارس و عدم وجود امكانات آموزشی كافی شكوه میكند و در سطح دانشگاه نیز ضمن مقایسه آموزش عالی ایران با دیگر كشورها و كالبدشكافی دانشگاهها و رشتهها، كلیت خروجی آموزش عالی ما را به حال كشور مفید نمیداند. در این میان اشارهای هم به تحصیلكردگان فرنگ میكند كه به زعم وی، خود عاملی دیگر در رواج غربزدگی در فضای علمی و اجرایی ایران هستند و به خاطر تفاوت زمینههای فرهنگی و اجتماعی ایران با كشورهای محل تحصیلشان عملا در ایران بیفایده میشوند.
جلال دراین میانه علاوه بر برشمردن مشكلات و آسیبها، راهكارهایی را نیز ارایه میدهد كه از آن جمله اصلاح نظام ایلیاتی و كوچنشینی نه از راه تخته قاپو كردن بلكه توسعه روستایی، ایجاد امكانات كشاورزی و اسكان مناسب در روستاها، اصلاح و برچیدن نظام خانی و اربابی، اصلاح نظام سیاسی از طریق شكلگیری احزاب منظم و ریشهدار و مردمی و با برنامه و كپی نكردن برنامههای دموكراسی غربی و عدم تقویت بیش از حد ارتش و نیروهای نظامی، تربیت انسانهای تحصیلكرده با شخصیت و دموكراتیزه كردن عرصه رهبری و مدیریت كشور در ابعاد اجتماعی و سیاسی و انتقال دانش فنی و بسط آموزشهای فنی و حرفهای و پرهیز از خام فروشی و خرید تكنولوژی و ماشینآلات صرف و استقرار صنایع مونتاژی در بعد اقتصادی و فنی است.
بر غربزدگی آلاحمد نقدهای متعددی نیز نوشتهاند. آشوری معتقد است كه غربزدگی به تعریف آلاحمد آن چیزی نبود كه فردید و شاگردانش به آن قایل بودند. برخی نگاه آلاحمد را سطحی و عامهپسند و فاقد جنبههای روششناختی علمی و پایههای محكم فلسفی و زبان اثر را بیش از حد تند و احساسی دانستهاند. تعریف جلال از غربزدگی نیز خالی از اشكال نیست و تاكید بیش از اندازه بر جنبههای تكنولوژیك و مفهوم ماشین نیز شایبه این سطحینگری را تقویت میكند اما فراتر از این موارد، شجاعت جلال آل احمد در طرح این مساله و شورش بر جریان روشنفكری آن زمان و طرح نقدهای اساسی بر شیوههای نظام حاكم خصوصا در بحبوحه اصلاحات ارضی بسیار حایز اهمیت است. در موافقت با بعضی از منتقدان میتوان گفت به نظر میرسد جلال رسالت خود را در غربزدگی طرح مساله میداند نه مدلسازی مفهومی و ارایه روششناسی مطالعاتی و اجرایی یا راهكارهای برآمده از تحقیقی جامع و الحق و الانصاف در آن فضای سیاسی و اجتماعی این طرح مساله را با صراحت و شجاعت و دلسوزی كامل انجام داده است.
و نكته آخر آنكه مساله غربزدگی در زمانه ما كه نیمقرن از روزگار جلال گذشته، چگونه است. اگر او خود امروز در میان ما بود یا هریك از ما بخواهیم نسخه به روزی از مساله غربزدگی طرح كنیم چه باید بگوییم؟ واقعیت آن است كه مساله ورود تكنولوژی بدون دانش فنی و زمینهسازی فرهنگی آن هنوز پابرجاست. اگر جلال از ماشین میگوید و مینالد امروزه وضعیت كاربرد تكنولوژیهای ارتباطی و الكترونیكی در جامعه ما چندان بهتر نیست. خاصه آنكه هنوز موضع انفعال را در برابر فناوریهای روز رها نكردهایم. با وجود گستردگی و فراگیری آموزشهای مقدماتی و عالی و حوزههای علمیه در سطح كشور هنوز سردرگمی و بیهدفی و كمیتگرایی و نامطلوب بودن خروجیهای این نظام به جای خود باقی است. از بین راهكارهایی هم كه وی ٥٠ سال پیش ارایه داده در حوزه احزاب و تحزب هنوز تكلیفمان با خودمان روشن نیست، در توسعه روستایی اگرچه خدمات فراوانی صورت گرفته اما هنوز موج مهاجرت روستاییان به شهرها ادامه دارد و هنوز هم بزرگترین صنایع كشور مونتاژكار هستند. در عین حال پیشرفتهایی هم داشتهایم. در بسیاری از رشتههای علمی پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشتهایم و از همه مهمتر دیگر واردكننده نسخههای توسعه غربی نیستیم یا حداقل تلاش میكنیم كه نباشیم. البته این مختص ما نیست و در تمام دنیا پارادایم توسعه به سمت الگوهای بومی و مبتنی بر زمینهها و بسترهای فرهنگی و اجتماعی سوق یافته است. امروز در پی تدوین و تكمیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفته هستیم و اینكه انسان توسعهیافته و فرهنگ توسعه را مبتنی بر همین الگو تعریف كنیم. نقشه ملی دانش و نوآوری تدوین و جهتگیریهای علمیمان را بر آن استوار كردهایم.
جلال آلاحمد در زمانهای دشوار زنگ خطر را آگاهانه و شجاعانه به صدا درآورد؛ خطری كه مختص یك زمان و مكان واحد هم نیست. باشد كه مانیز همچون او ذهن بیدار و وجدان آگاه زمانه خود باشیم.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید