1394/6/15 ۰۷:۵۳
اگرچه تاریخ ایران آمیخته با تاخت و تاز اقوام مختلف بوده است، اما از میان این فجایع تاریخی، جنایات مغولان در ایران، به دلایل مختلفی نظیر وجود منابع مستدل، طول مدت و عمق جنایات همواره در تحلیلهای تاریخی و فرهنگی مورد بحث بوده است. آنچه لزوم بازنگری مجدد فاجعه مغول در این مقاله را شدت میبخشد، پیشرفتهای اخیر روانشناسی در خصوص توسعه و تسلسل آثار «اختلال روحی پس از تروما» در نسلهای متمادی است و آن هم عارضه بسیار شدیدتری است که بر اثر آسیب ناشی از مقابله ممتد و مکرر با چنین تجربه هایی به وجود میآید و «اختلال پیچیده روحی پس از تروما» نامیده میشود.
مقدمه
زندگی وحشیانه مغولها مبتنی بر کشتار هر موجود زنده، تجاوز دستهجمعی و به پا کردن جشن پس از قتل عام و جدا کردن سر اجساد در کمال خونسردی بود که در تواریخ مکتوب است. ایرا لیپیدوس معتقد است حملات مغول در ایران فاجعهآمیز و در حکم هولوکاست بوده است. تفصیل این جنایات غمانگیز و در عین حال وحشتناک و نفرتبار را همه مورخان آن عصر مانند علاءالدین عطاملک جوینی (صاحب کتاب تاریخ جهانگشا)، رشیدالدین فضلالله همدانی (در جامعالتواریخ)، ابن اثیر (در الکامل)، جوزجانی (در طبقات ناصری)، شبانکارهای (در مجمع الانساب)، وصّاف الحضره (در تاریخ وصاف)، نسوی (در سیرت جلالالدین منکبرنی) و دیگران در کتب خویش آوردهاند.
به نظر میرسد که با توجه به یافتههای اخیر علم روانشناسی و تأکید بر تعاریف جدید از بازنمایی در هنر و نیز توسعه کارکردهای هنر در عصر مابعد مدرن، آثار برخی از هنرمندان معاصر ایرانی که به مضامین اجتماعی پرداختهاند، مملو از تصاویری است که بازتابهای روانی «اختلال پیچیدة روحی پس از حادثه» مرتبط با فاجعه مغول را در جامعه معاصر ایران نشان میدهد.
هنر و کارکردها
اگرچه نمیتوان از واژه هنرمند به دلیل تفاوت مفهوم و موقعیت اجتماعی آن تعریف جامعی عرضه نمود، اما در یک نگاه کلی میتوان مشاهده نمود که هنرمند در هنر قبیلهای همچون صنعتگر متخصص تحت حمایت صنف پیشهور قرار میگرفت و اعتباری در حد یک کاهن داشت. در یونان باستان شعر واجد الهام آسمانی بود اما نقاشان و پیکرهسازان جزو صنعتگران محسوب میشدند. در قرون وسطی نیز هنرمندان عضو صنف پیشهور محسوب میشدند. تغییر اساسی در موقعیت اجتماعی هنرمند، در دوره رنسانس پدید آمد. هنرمند در این دوران در مقام دانشمند و دانشپژوه مطرح گردید. اندیشههای نظری هنر که سراسر سده نوزدهم را پوشش میداد، «هنر به مثابه وجه بیان شخصیت هنرمند» و «هنر به مثابه تجسم حقیقت مابعدالطبیعه» بود. هنرمند در قرن نوزدهم نابغهای خلاق بود که علیه میثاقهای جامعه میشورد و در عین حال قربانی ابتذال ذوق بورژوایی میشود. هنر مدرن نیز محصول یک رشته تحولات اجتماعی، فرهنگی و هنری در قرن نوزدهم و تلاشی برای رهایی از بن بست آکادمیک هنر بود که تمایلات طبیعتگرایانه داشت. هنرمندان مدرن تلاش کردند تا از راه خودبیانگری به آرمان جدیدی دست یابند.
مدرنیسم در روند مبارزه با ارزشهای پیشین، تغییراتی اساسی در پایگاه اجتماعی هنرمند و کارکرد هنر پدید آورد. طی دهههای سوم و چهارم سده بیستم مفهوم تازهای از هنرمند شکل گرفت: «هنرمند کسی است که قابلیتهای ادراکی و حسی را پرورش میدهد. و یا کسی است که امکان بازی با قاعده بی ضرر برای وجه عاطفی سرشت بشر را فراهم میکند و بدین سان وسیلهای ارزشمند برای مقابله با تمایل عقلی و عملی ـ که گویا موجب کژروی در نظامهای آموزشی در جامعه صنعتی شده ـ عرضه میدارد.» (پاکباز،۱۳۸۹) گرینبرگ از چیزی به نام «بحران رمانتیک» صحبت به میان میآورد. او درباره کارکرد هنر میگوید مدرنیسم بر اساس برنامه مشخص، ایدئولوژی خاص و دستور کار از پیش تعیین شده پیش نرفته است، بلکه در ذات و طبیعت خود، یک موضعگیری برای حفظ معیارهای زیباشناسانه بوده است.
در سالهای پس از ۱۹۶۰ تغییرات گسترده فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به نحوی است که فرهنگ متمایزکننده مدرن آرام آرام کنار گذاشته شده و در عوض فرهنگ تمایززدای پست مدرن وارد عرصه میشود. مایکل آرچر در کتاب «هنر بعد از ۱۹۶۰» اظهار میدارد دانلد جاد تمامی ویژگیهای هنر اروپایی را به عقلگرایی (rationalism) تقلیل داده و این تغییرات بنیادین در هنر را به رفع اعتبار از رشنالیزم مرتبط میداند. در این دوران هنر کارکردهای بسیار وسیعی را به خود پذیرفت؛ از جمله: سرگرمی، بیانیه فلسفی، ادامه فعالیت در زمینه تعریف هنر، بیان سیاسی و… از میان این کارکردها میتوان دید که هنر در این دوران به عنوان یک «حقیقت علمی» نیز ظهور پیدا کرده است. گاهی یک فرد نتایج جستجوهای علمی خود را به عنوان اثر هنری ارائه داده و بسیاری از منتقدان هنر، موزهها و نهادهای هنری نیز هنر بودن آن را تأیید کردهاند. آرناسن در کتاب تاریخ هنر میگوید دوشان برای از بین بردن کیفیات زیباشناسانه یک وسیله روزمره آزمایشات علمی زیادی انجام داد. سپس ادامه میدهد: «بارها دیده شده که هنرمندان بر روی حالات مختلف تحقیق میکردند و نتایج و فرآیند این تحقیقات را به صورت اثر هنری ارائه میدادند.» (آرناسن،۱۳۷۵)
به نظر میرسد در عصر پست مدرن شاهد تلفیق سه حوزه نظری، عقلی و ابداع کانتی در هنر هستیم. از بین رفتن هرگونه مرزبندی در هنر ـ چه در سبک، چه در مصالح ـ خود گواه پذیرش طیف وسیعی از کارکردها برای هنر است؛ یعنی «هنری که در آن مفهوم یا ذهنیت هنرمند رکن اصلی در فرایند اثر است و دیگر نوع مواد به کار رفته در آن به عنصری حاشیهای بدل میشود و به این ترتیب «اثر هنری» تبدیل به یک «حقیقت علمی» میشود.» (قائدی،۱۳۸۴)
بدین سان همگام با مفهوم پایان هنر وشنیده شدن نجواهایی گاه متناقض مانند «همه چیز هنر است»، مرزهای هنر به روی هر فعالیتی گشوده شد. آنچه مورد نظر ماست، نه این هنر (هنر پست مدرن)، بلکه تأثیرات آن بر هنرمندان مدرنیست ایرانی است. با تغییر فضای تعریفی هنر میتوان دید که چه در محتوا و چه در فرم، هنر پستمدرن توانسته تأثیرات زیادی بر هنرهای ماقبل خود باقی بگذارد. یکی از این موارد را میتوان در برخورد هنرمندان با کارکرد هنر، تحت عنوان پژوهشهایی در باب علم روانشناسی مشاهده نمود.
نظریه فاجعهزدگی
اختلال استرس پس از حادثه (PTSD) یکی از اختلالات شایع روانپزشکی و روانشناختی است که متعاقب مواجهه شخص با یک فاجعه یا حادثة دلخراش ایجاد میشود و موجب ناتوانی و از کار افتادگی معتنابهی در شخص میگردد. این اختلال عبارت است از «مجموعه علائم نوعی (سندرم) که در پی مواجهه با حوادث آسیبزای زندگی به وجود میآید و فرد به صورت ترس و درماندگی به این تجربه پاسخ میدهد، واقعه را مدام در ذهن خود مجسم میکند و در عین حال میخواهد از یادآوری آن اجتناب ورزد.» (کاپلان و سادوک،۱۳۸۳)
بیماریهای شایع همراه این اختلال عبارتند از: «اختلال افسردگی،اختلال مرتبط با مواد، اختلالات اضطرابی و اختلالات دوقطبی». (Barlow,2000) مطالعات مختلف همراهی اختلال استرس پس از سانحه را با اختلالات دیگر ازجمله افسردگی (۲۶ الی ۶۵ درصد) و اختلال رفتاری (سلوک) و اختلال شخصیت (۴۰تا ۶۰ درصد) گزارش دادهاند. نیز یکی از واکنشهای هیجانی افراد مبتلا به این اختلال، احساس گناه عمیق است که در تحقیق بر بازماندگان قتل عام نازیها مورد توجه قرار گرفت و دیگری خشم و رفتارهای پرخاشگرانه است.
اما آنچه در این نوشتار مورد بحث است، اثبات پایداری این آثار است. پژوهشگران برای تبیین علمی این پایداری، فرضیه فاجعه زدگی را مطرح نمودهاند. در گذشته به دلیل ضعف تحقیقات، قادر به بررسی علمی این موضوع نبودیم؛ اما پژوهشهای اخیر روانشناسی موفق به درک علمی عوارض اختلالات ناشی از فجایع شده است. عباس عدالت از محققانی است که پژوهشهای مفصلی را در باب پایداری آثار آسیبهای دوران مغول در ایران به انجام رسانیده است. او بر دو عنصر «عمق زیاد» و «مدت طولانی» (مثلا ده نسل) خشونت دوران مغول صحه میگذارد و بر آن است که اگر جامعه ایران را به یک موجود زنده تشبیه کنیم، آسیبدیدگی شخصیت عمده اجتماعی ایرانیان شبیه اثر «اختلال پیچیده روحی پس از حادثه»است. وی بنا به فرضیه فاجعهزدگی اظهار میدارد که استقرار قوم وحشی مغول، نوعی خشونت شدید همراه با گرایشهای سادیستی (بیرحمی و آزاررسانی) در گسترة وسیعی از سرزمین ما، در ساحات مختلف اجتماعی، سیاسی و خانودگی نهادینه کرده و بخش زیادی از مردم دچار «اختلال پیچیدة روحی پس از حادثه» و مبتلا به رگههایی از اختلالات «شخصیت خودشیفته»، «شخصیت مرزی»، «شخصیتضد اجتماعی» و «شخصیت بدگمان» شدهاند که از طریق رفتارهای خشونتزا در خانواده و در حیطههای اجتماعی از هر نسل به نسل بعدی انتقال یافته است.
او برآثار ماندگار این تسلسل تاریخی بر فرهنگ و عادات ایرانیان تأکید میکند و میگوید: «اگرچه شدیدترین آثار روحی فاجعه مغول در طی قرنهای متمادی تعدیل یافته، علائم این فاجعه به صورت آثاری از رگههایی از اختلالات مذکور، از قبیل ناامنی درونی، بدگمانی، عجز و مظلوم گرایی، حساسیت شدید، دوسونگری(سیاه و سفید دیدن)،خودشیفتگی، بیش انگیختگی، پرخاشجویی و کینهورزی در روان و رفتار اجتماعی مردم باقی مانده است. این ناهنجاریها همواره در حیطههای مختلف سیاسی، اجتماعی و خانوادگی حاکم و تشنجزا بوده، پیوسته مسألهای وخیم و بنیادی در روابط فردی و جمعی و در فعالیت و همکاری اجتماعی به شمار میآمده و ریشه ناکامیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی کشور را تشکیل داده است.» (عدالت،۱۳۸۹)
علائم این چهار اختلال در کتاب «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی» بیان شده است. اختلال شخصیت خودشیفته دست کم پنج نشانة تشخیصی زیر را دارد: (۱) خود را بسیار مهم میداند، (۲) مدام در خیالِ موفقیت، قدرت، ذکاوت، یا زیبایی بیحد و حصر است،(۳) خود را استثنایی میداند، (۴) نیاز به تمجید و تحسین بیاندازه دارد، (۵) حق به جانب است، (۶) میل به استثمار دیگران دارد، (۷) قادر به همدردی با دیگران نیست، (۸) اغلب به دیگران حسادت میکند یا گمان میکند که دیگران به وی حسودی میکنند (۹) رفتار و برخورد متکبرانه دارد.
اختلال شخصیت مرزی بر اساس کتاب ذکر شده حداقل پنج نشانه زیر را داراست: (۱) یک رشته روابط شخصی پر حرارت و بی ثبات دارد که بر اساس سیاه یا سفید دیدن دیگران است و به نوبت با ایدهآل کردن و سپس خوارکردن آنها مشخص میشود، (۲) تلاش بی عقلانه برای جلوگیری از اینکه دیگران او را رد یا ترک کنند، چه این رد کردن یا ترک کردن واقعی باشد چه خیالی،(۳) بحران هویت ،تصویر و احساس درونی بیثبات، (۴) برانگیختگی ناگهانی در دست کم دو تا از قلمروهای بالقوه زیانآور مانند: ولخرجی، فعالیت جنسی، مواد مخدر، رانندگی بی ملاحظه، خوردن دائمی، (۵) تهدید مکرر به خودکشی یا اقدام به آن و یا لطم? بدنی به خود زدن،(۶) بیثباتی احساسی به علت تغییر خُلق شدید در واکنش به محیط، که معمولاً چند ساعت و به ندرت تا چند روز طول میکشد،(۷) احساس مزمن پوچی درونی، (۸) خشم شدید و بیمورد و یا ناتوانی در مهار خشم، (۹) سوءظنهای زودگذر به دلیل فشارهای عصبی یا اختلالات گسستی.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی نیز در این کتاب با دست کم سه مورد از ضوابط تشخیصی زیر شناخته میشود: (۱) به قواعد اجتماعی با رفتارهای قانونی پایبند نیست که علائمش رفتارهای مکرری است که مستوجب دستگیری میشود، (۲) حقه بازی، مانند دروغهای مکررو یا استفاده از نام و هویت کاذب و یا تحمیق دیگران برای منافع و یا لذت شخصی،(۳) برانگیختگی ناگهانی یا ناتوانی در برنامهریزی آینده، (۴) تحریکپذیری و پرخاشجویی که علائمش زد و خورد یا حمله بدنی است، (۵) بیاعتنایی بیملاحظه به ایمنی خود و دیگران، (۶) بیمسئولیتی مداوم که به عدم انجام کار پیگیر و یا عدم اجرای تعهدات مالی بینجامد، (۸) عدم احساس گناه که به بی توجهی یا توجیه رفتارهایی منجر شود که موجب آزار و اذیت و یا دزدی از دیگران شده باشد. بدین سان میتوان استدلال کرد که صرف نظر از اختلالات مرتبط با جنگ و بلایای طبیعی و دیگر حوادث، برخی از نمودهایی که از بازتابهای این اختلالات را که در جامعه امروز مشاهده مینماییم، بر اساس این تحقیقات، میتواند در تسلسل اختلال استرس پس از حادثه مغول قرار گیرد.
هنر و بازنمایی عینی گفتمان روانی جامعه
اگر چه برخی هنرمندان ایرانی در آثارشان، تعلقات بارزی به انتزاع فرمها در دوران مدرن داشتهاند، اما برخی دیگر نیز در نگاشت آثار، وضعیتی بومی و محلی در نقد اموری نامرئی و پنهان فردی و اجتماعی را مراد کردهاند. با اینکه نمیتوان با وضوح و دقت هنرمندانی که تأثیرات اجتماعی (مانند: زندگی روزمره، واقعیات اجتماعی و مسائل روان شناختی فردی و اجتماعی) را در آثار هنری خود لحاظ نمودهاند مشخص کرد، اما به نظر میرسد در این راستا دو نسل را میتوان تفکیک نمود: نسل اول، برخی نقاشان دوران اوایل انقلاب بودند که آثارشان عموماً به تجربه تاریخ هنر غرب متکی بود. بیشتر آنها دانشآموخته رشتههای هنری بودند؛ نسل دوم، نقاشان دوران بعد از جنگ عراق با ایران هستند که با شروع فعالیت گالریها در سال ۶۸ کارشان را آغاز نمودند. (نیل قاز،۱۳۹۰)
هنرمندانی از این دست با تأثیر و تأثر از گفتمان روانی در بافتها و لایههای مختلف اجتماع آثار خود را خلق نمودهاند. آنها از واقعیاتی در لایههای زیرین اجتماع خبر آوردند و آثارشان، یادداشتبرداریهایی از واقعیات روانشناسانه و جامعهشناسانه موجود بود. اگرچه آنچه آنها ارائه نمودهاند، مربوط به دوران تاریخی خاصی بوده است، با این همه، آثارشان در رده تاریخنگاری قرار نمیگیرد؛ زیرا تاریخ نگار کسی است که دادههای تاریخی را به وسیله مبانی نقد گزارههای تاریخی که در علم تاریخ تبیین شده است، کنار هم گذارده و تحلیلی مطابق با این دادهها ارائه میکند. در مقابل، وقایعنگار به ثبت رویدادهای تاریخی به عنوان شاهد عینی میپردازد. در وقایعنگاری بر خلاف تاریخنگاری، میشود که رویداد را کسی بنویسد که هیچ اشرافی به تاریخ و علم تاریخ نداشته و حتی به آن علاقهای هم نداشته باشد. آنچه به وقایعنگاری اعتبار میبخشد، مشاهده مستقیم است و آنچه به تاریخنگار اعتبار میبخشد، نتایج حاصله بر مبنای اصول و مبانی علم تاریخ است. بازنمایی در هنر به طور کلی یعنی اینکه هنرمند آنچه در جهان خارج به تجربه حسی درمیآید، به واسطه ابزار هنری (مانند رنگ و کلمه یا صوت و…) بازآفرینی نماید. افلاطون در جمهور درباره عدم توانایی هنرمند از بازنمایی حقیقت در نقاشی میگوید: «آیا هنر نقاشی ذات و ماهیت راستین چیزها را مجسم میسازد، یا نمود و صورت ظاهر آنها را؟ به عبارتی دیگر، نقاشی تقلید حقیقت است یا تقلید ظاهر؟ تقلید ظاهر است.» (افلاطون، ۱۳۵۳)
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید