1394/5/14 ۰۹:۵۳
بهطور معمول و رایج این خط مشخص و یکنواخت همچنان بهصورت افقی پیشمیرفت که عارف در حرکتی انقلابی ونوآورانه، این حرکت یکنواخت و افقی را به شکل عمودی و فوارهای دیگر گونه کرد. این تغییرات چه به لحاظ ساختار موسیقایی و گردش ملودی و چه به لحاظ واژگان، کلام و شاعرانگیاش، پرواز متهورانهای بود که تا پیش از او قطعاً بیسابقه بوده و تأثیراتش تا به امروز جاری و ساری است.
طنین آرمان های یک ملت در موسیقی عصر مشروطه
تا پیش از سربرآوردن وتولد هنری ابوالقاسم عارف قزوینی (1312-1259)، تصانیف وترانهها ساختار و سازمانی تقریباً مشخص و اغلب تکراری داشتند.
بهطور معمول و رایج این خط مشخص و یکنواخت همچنان بهصورت افقی پیشمیرفت که عارف در حرکتی انقلابی ونوآورانه، این حرکت یکنواخت و افقی را به شکل عمودی و فوارهای دیگر گونه کرد. این تغییرات چه به لحاظ ساختار موسیقایی و گردش ملودی و چه به لحاظ واژگان، کلام و شاعرانگیاش، پرواز متهورانهای بود که تا پیش از او قطعاً بیسابقه بوده و تأثیراتش تا به امروز جاری و ساری است. عارف، شمایل هنرمند نواسازی را به نمایش میگذارد که هرچند تصانیفش راتحت تأثیر اتفاقات سیاسی اجتماعی میسرود، اما آثار او صرفاً صدور یک مانیفست سیاسی انقلابی نمیتواند تلقی شود؛ چرا که عشق ومهر به وفور در رگ و پی این آثار جریان دارد. تحلیل و آنالیز دقیق تصانیف عارف به این نتیجه میرساندمان که او فرزند خلف و پوینده راه بزرگان تاریخ ادبیات و هنر ایران و جهان بوده؛ فرزند بزرگانی چون فردوسی بزرگ که شاهنامهاش توأمان از عشق و حماسه سرشار است و این اساساً خاصیت حماسه است. همین درهم تنیدگی و چند وجهی بودن، رمز و راز ماندگاری آثار این بزرگان بهشمار میآید. عارف غالباً تصانیف خود را با حس عاشقانه زمینی و شخصی آغاز میکند؛ به گونهای که شنونده بلافاصله درکوتاهترین زمان، خود را در کانون احساس ترانه میبیند و عارف درست در همین لحظه او را با خود به وادی دغدغههای سیاسی- اجتماعی میکشاند؛ «بهار دلکش»، «از کفم رها»، «نه قدرت»، «آی آمان»، «تارخت مقید»، «ترک چشم» و «بلبل شوریده» و... همگی از آن جملهاند. عارف، سرشار از شور انقلابی است. در میان همنسلان و همروزگاران او، شاعران و تصنیف سازان برجستهای میزیستهاند که تصانیف ممتازی نیز از خود بهیادگار گذاشتهاند. اغلب این تصانیف در عین قدرت و صلابت، صرفاً به بیان احساسات شخصی و زمینی شاعر میپردازند. نمیتوان منکر ملاحت و زیبایی و شکرافشانی علی اکبر شیدا در تصانیفی چون: «سلسله موی دوست»،«تو دوری از برم» و... شد که در زمره شاهکارهای موسیقی ایران بهشمار میآیند و انکار و نادیده انگاشتن آنها جفا به او و هنر اوست. عارف، بیگمان دردانه انقلاب مشروطه و یگانه گوهر بیهمتای موسیقی و شعر انقلابی معاصر ایران زمین است. شور و طغیان انقلابی او توأم با احساسات شخصی و نهانیاش ترکیبی خلق میکند بیهمانند؛ در حقیقت و بیگمان واژه «وطن» نخستین بار بر زبان، کلام، قلم و صوت او جاری میشود چرا که تا پیش از آن تعابیری چون وطن، خاک، عرق ملی، ایران و... معنایی غیراز این داشتهاند. همانطور که پیشتر هم اشاره شد عارف آثارش را متأثر از رخدادهای زمانه میآفرید. او شیفته مردم و مردمسالاری بود که نشانه هایش برای نخستین بار در تاریخ سرزمینمان در انقلاب مشروطه متبلور گشت. وی طلایه دار هنر و اندیشه ایرانی در دوره مشروطه تا به اکنون است و در تاریخ این سرزمین، جاری و ساری بوده و خواهد بود.
علاوه بر تأثیرات متعدد براندیشه، تفکر و شور انقلابی زمانهاش، عارف در حوزه تصنیفسازی نیز اثرگذاریاش مشهود و غیر قابل انکار است و به وضوح میتوان ردپای تأثیر او را حتی در آثار تصنیف سرایان متأخر هم جستوجو و مشاهده کرد. هر یک از تصانیف عارف، شأن نزول خاص خود را داشته و بلا استثنا به مناسبتی ویژه خلق شدهاند؛ «از خون جوانان وطن» را در رثای شکست تراژیک انقلاب مشروطه میسراید؛ «گریهکن» را در سوگ مرگ تراژیک کلنل محمدتقی خان پسیان شوریدهانقلابی عاشق و «چه آذرها به جان» را به یاد ستارخان و باقرخان، سرداران سرفراز سربدار میآفریند و از دیگر نمونه آثار مثال زدنی و ماندگار عارف تصنیف «باد خزانی» است که از تصانیف محبوب نگارنده بوده و از روی همین علاقه، سالها پیش آن را بازخوانی کردهام. تصنیفی که عارف آن را در واپسین روزهای حیاتش سروده و مضمون آن به اعتقاد من نوعی گفتوگو با خود وملامت خویشتن است و حسرت فرصتها و روزگاران از دست رفته. عارف به تمام و کمال، میداند و نشان میدهد در هر اثر هنری، آنجا که پای موسیقی و شعر در میان است، شعر و کلام به تنهایی نمیتواند به یک اثر موسیقایی اعتبار بخشد؛ بلکه موسیقی ممتاز و شایسته و فاخر بیگمان،کلام را هم برخواهد کشید. از این منظر اگر به تصنیفی چون «ازخون جوانان وطن» بنگریم، خواهیم دید که روح تراژیک و شکست انقلاب مشروطه، نه تنها در کلام و شعر تصنیف، که با تمام قدرت در لحظهلحظه ملودی و موسیقی هم جاری است. پرشها و فواصل بلند و آشکار ملودی بویژه در بیان کلمات «خون و جوانان» تأثیر بسزا و شایستهای در شأن نزول تصنیف دارد. ابوالقاسم عارف قزوینی همزمان از سه موهبت ممتاز و درخشان برخوردار است؛ ترانه سرایی و شاعری، نواسازی و تصنیفسازی و آواز خوش. این سه امتیاز ممتاز و برجسته و در کنارش شور انقلابی، از او هنرمندی چند وجهی، منشوری وتمام عیار میسازد که از هر منظری به او نگریسته شود، واجد ارزشهای متعدد انسانی و هنری است. اما دریغا و دردا و شگفتا که هیچ اثر ضبط شدهای از صدای این مرد بزرگ موجود نیست؛ مگر چند دقیقهای موجود در صفحهای مومی موسوم به صفحات استوانهای که گویا در موزهای در لندن نگهداری میشود و به نظر میرسد کسی هم تا به حال آن را نشنیده باشد. عارف، نخستین موسیقیدان و خوانندهای است که برای نخستین بار در ایران بهمنظور اجرای کنسرت به روی صحنه میرود. نخستین کنسرت او در مشهد، در باغ ملی آن شهر که در آن روز گار، «باغ خونی» مینامیدنش، به اشاره کلنل محمدتقی خان پسیان، دوست، یار و عاشق سینه چاک عارف، برگزار میشود. پیش از این، موسیقی زنده عموماً در دربارها و محافل اشرافی، اجرا میشده است. این البته نکتهای نیست که بتوان بابتش بر آن هنرمندان بزرگ خرده گرفت. اما عارف، شوری دیگر در سر داشت و سودایی دیگر. عارف انقلابی و طغیانگر، عزمی جزم داشت تا موسیقی را از دربارها به میان مردم آورده و از طریق موسیقی و تصنیف و آواز، ندای آزادیخواهی و پیام مشروطه را به گوش مردم ایران زمین برساند. این مهم ابتدا در تهران میسر نبود و بادها درجهت خلاف او و باورهای او میوزید، اما عشق کلنل پسیان انقلابی راه را برای شروع این حرکت بزرگ و تاریخی هموار و فراهم ساخت. از آن روز تا به اکنون همه ما، چه مجریان بر صحنه و چه تماشاگران و مشتاقان صحنه، بسیار وامدار و مرهون تلاش این شاعر، ترانهسرا و آوازخوان ملی هستیم. گویا حتی عارف خود در ساخت سکو و صحنه اجرا، مشارکت مستقیم داشته است. «رحم ای خدای دادگر» تصنیف مشهور او برای نخستینبار بر این صحنه جاری شد و گزش لبه برنده تیغ کلام عارف با قجر و قاجاریان، ایرج میرزا، شاعر همعصر او را آزرده کرد و همین زمینهای شد برای خلق اثر ماندگار و درخشان «عارفنامه» توسط ایرج میرزا. عارف و روشنفکران همدورهاش، با پیدایش جمهوری رضاخانی، فریفته شعار و رؤیای دلفریب «جمهوریت» او شده و در همین دوران، عارف تصنیف «جمهوری» را میآفریند. صفحات این تصنیف با صدای ماندگار و جاودانه قمرالملوک وزیری بعد از جلوس رضاخان بر اریکه قدرت، بسرعت جمعآوری شده و رؤیای دلنشین جمهوریت در حد همان رؤیای شیرین و دلفریب باقی میماند. عارف و هماندیشاناش سرخورده به کنجی میخزند و عارف به همراه سگش «ژیان» به دره مرادبیک عباسآباد همدان به تبعید خودخواسته میرود و پس از سپری کردن ایام نومیدی و افسردگی، در مرگی زودهنگام در 53 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرده و از رنج جهان میرهد.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید