فرهنگ و سیاست‌گذاری فرهنگی / آیدین آغداشلو نقاش

1394/5/10 ۱۱:۲۳

فرهنگ و سیاست‌گذاری فرهنگی / آیدین آغداشلو نقاش

در طول یك دهه گذشته محدوده بایدها و نبایدهای موجود در حوزه هنر به‌گونه‌ای تغییر كرده كه شخصا برای اظهارنظر در این خصوص، خودم را آدم صالحی نمی‌دانم زیرا بیش از سه دهه است که در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی حضور نداشته‌ام. امروز هم تعیین بایدها و نبایدها را وظیفه خود نمی‌دانم. راستش را بخواهید چشمم از لفظ باید و نباید ترسیده است! بنابراین نمی‌توانم به راحتی از این دو واژه استفاده کنم. البته که هر کسی بایدها و نبایدهای خود را دارد اما به عقیده من به کار بردن این دو لفظ برای دیگران کار بسیار سختی است. تنها می‌توانم بگویم بایدها و نبایدها را برای خودم تکلیف می‌کنم و آنها را انجام می‌دهم که گاهی سخت و گاهی نیز دلپذیر هستند اما وقتی که درباره کسان دیگر و درخصوص بخشی از فرهنگ معاصر می‌خواهم از این دو واژه استفاده کنم بسیار با احتیاط این کار را انجام داده یا حتی از این کار امتناع می‌کنم.

 

 نگاهی به برنامه‌ریزی و بایدها و نبایدهای دولتی

در طول یك دهه گذشته محدوده بایدها و نبایدهای موجود در حوزه هنر به‌گونه‌ای تغییر كرده كه شخصا برای اظهارنظر در این خصوص، خودم را آدم صالحی نمی‌دانم زیرا بیش از سه دهه است که در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی حضور نداشته‌ام. امروز هم تعیین بایدها و نبایدها را وظیفه خود نمی‌دانم. راستش را بخواهید چشمم از لفظ باید و نباید ترسیده است! بنابراین نمی‌توانم به راحتی از این دو واژه استفاده کنم. البته که هر کسی بایدها و نبایدهای خود را دارد اما به عقیده من به کار بردن این دو لفظ برای دیگران کار بسیار سختی است. تنها می‌توانم بگویم بایدها و نبایدها را برای خودم تکلیف می‌کنم و آنها را انجام می‌دهم که گاهی سخت و گاهی نیز دلپذیر هستند اما وقتی که درباره کسان دیگر و درخصوص بخشی از فرهنگ معاصر می‌خواهم از این دو واژه استفاده کنم بسیار با احتیاط این کار را انجام داده یا حتی از این کار امتناع می‌کنم. اما اگر برگزاری نمایشگاه‌ها، بینال‌ها، جشنواره‌ها و ... را بخشی از برنامه‌ریزی فرهنگی بدانیم اعتقاد کلی من این است که برگزاری هر یك از این برنامه‌ها را می‌توان به‌عنوان یک رویداد مبارک به حساب آورد. به این دلیل که باعث می‌شود بخشی از فرهنگ با وضوح و وسعت زیادی مطرح شود و می‌تواند جنبه تبلیغاتی قابل‌توجهی برای فرهنگ معاصر ایران داشته باشد. به‌طورکلی من با هر رویدادی با چنین رویکردی چه مذهبی، چه سیاسی و چه فرهنگی موافق هستم. اگر وضع فرهنگ معاصر ایران به گونه‌ای است که دچار مشکل عمده است و در وجوهی می‌تواند موفق عمل کند و در وجوهی دیگر قادر به انجام این کار نیست یا فراموش کرده است که چگونه عمل کند، این عارضه به هر بخشی سرایت می‌کند. حتی به تولید فرهنگی، دریافت آثار و بازار آن بخش ضربه می‌زند بنابراین کل این بدنه باید درست و هماهنگ عمل کند و حتی اگر در بخش‌های خوب کار کرده باشد باز هم با ناهنجاری فرهنگی مواجه می‌شویم. این‌که مردم چرا کتاب نمی‌خوانند، چرا به جای تابلوی نقاشی، تابلوفرش به دیوار می‌زنند و چرا تنوع مخاطب در میان کسانی که به تئاتر می‌روند، وجود ندارد به سیاست‌گذاری‌های فرهنگی دولت‌ها برمی‌گردد. آیا اساسا یک چشم‌انداز بلندمدت حداقل برای دو دهه بعد در این برنامه‌ریزی‌ها اعمال می‌شود؟ از سوی دیگر میزان تعصب و فرقه‌گرایی در این موارد چقدر است؟ این مسائل است که به تشدید عارضه می‌انجامد. به‌نظر من آنچه در طول دهه گذشته با آن مواجه بوده‌ایم بیشتر حوزه سلیقه‌ها را شامل می‌شد و نه‌تنها موارد نهی شده را مدنظر قرار داده بود بلکه در پاره‌ای از موارد به بایدها (آنچه برخی انتظار داشتند هنرمند انجام دهد) نیز کشیده شده بود. در پاره‌ای از موارد این اعمال سلیقه‌ها متفاوت و حتی گاهی متناقض بود. این آزمون و خطا تا آن‌جا پیش رفت که دیگر بنیه‌ای برای هنر معاصر ایران باقی نماند و هنر معاصر را با مشکلات مبنایی مواجه ساخت. مشکلات و معضلاتی که هنر ایران را در جایگاهی که باید، قرار نداده و به مراتب در رده‌هایی پایین‌تر از آنچه باید باشد، قرار داده است.

روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: