1392/9/6 ۱۰:۵۳
چكامه هشتادبيتي «پرواز» را رعدي درسال 1342 به مناسبت نخستين پرواز خود با هواپيماي تندروي، كاراول سروده است. شعر آهنگ مناسبي دارد و تركيبات توصيفي تازه در آن ميتوان يافت.
پرواز
چون پوية پروازها در جان من غوغا كند
دل در هواي آسمان رو در هواپيما كند
سيمرغ داند راز من، و آسان كند پرواز من
سيمرغ شير آواز من، پرواز بيپروا كند
از خاوران تا باختر، چونان پرد آن تيزپر
كاندر شمارگه شمر، امروز را فردا كند
خمپارهاي سحرآفرين، ما در درونش خمنشين
ره بيدرنگ و پرطنين، تا گنبد مينا كند
چون بشنوم اين رازها، وان دلفريب آوازها
دل نغمهها در سازها، زين چامة غرّا كند
قصيدههاي ديگر
منظور از نگارش اين نوشتار، آشنايي كوتاهي به سرودههاي شادروان دكتر رعدي آذرخشي، بر مبناي ذوق شخصي من است. فرصت كوتاه نگارنده رخصت نميدهد كه به همه سرودههاي شاعر نگاه كنيم. نقد فراگير و ارزيابي معيار سخن شاعر را ميبايد در نوشتههاي كارشناسان آينده جستجو كرد. از جمله قصايد رعدي، قصيدهاي است كه در رثاي دهخدا در اسفند 1334 سروده به مطلع:
كشتي علم و ادب شد ناگهان بيناخدا
رخت بربست از جهان درياي دانش دهخدا
در اين قصيده شاعر، دهخدا را در مقام استاد و پدر فرهنگي خود ميستايد. از نوشتههاي گرانقدر استاد مانند «امثال و حكم» و «لغتنامه» ياد ميكند. از ستمها و ناجوانمرديها كه دولتها بر آن آزادمرد روا داشتند، از آخرين ديدارها با دهخدا سخن ميگويد:
دهخدا را ناسپاسي كشت و زين نامردمان
دستِ داد و نسل فردا ميستاند خونبها!
اميركبير
رعدي چكامه اميركبير را به مناسبت صد و دهمين سال درگذشت او در پاريس (1341) سروده است، به مطلع:
فزونتر از صد و ده سال اي اميركبير
گذشت از آنكه شدي صيد مرگ غافلگير
از فرمان قتل و مجري قتل امير در باغ فين كاشان به تفصيل سخن ميگويد و از زيانهايي كه از مرگ امير به ايران رسيد. در رثاي استاد همائي و اميري فيروزكوهي، چكامه بمب اتمي، لغتسازان، جشن مشروطيت، بزرگمرد... رعدي قصيدههايي هم دارد كه ظاهراً در «نگاه» به چاپ نرسانده است.
مثنويهاي رعدي
نيم بيشتر از سرودههاي رعدي در قالب مثنوي است. شاعر در سال 1358 كتاب «پنج آينه» را در چاپخانه كاويان تهران به چاپ رسانيد كه پنج منظومه او را در قالب مثنوي در بر ميگيرد: ارديبهشتنامه (1310)، گلزار آديس آبابا(1341)، دو روز در كوير (1348)، غرور خودكامه و خيمهشببازي سنا (1351)، برو ساقي... (1352). به گفتة شاعر، هر پنج منظومه به نوعي اوضاع اجتماعي ايران و سرنوشت بشر را منعكس ميكند. تا آنجا كه اين نويسنده اطلاع دارد، اديبان حرفهاي ايران مثنويهاي رعدي را چندان نپسنديدهاند و بهاي ادبي آن را در مجموع، فروتر از ارزش بعضي قصايد غرّا و غزلهاي وي ميدانند.
به هر روي، بعضي از صحنههاي رنگين و ابيات پرمعني مثنويهاي رعدي را به اختصار با خوانندگان در ميان ميگذاريم و از فراز و نشيب برخي روابط خصوصي او با دولتمردان و رقيبان سياسي در ميگذريم؛ ولي برخي نكتههاي اجتماعي شاعر درخور تأمل است.
پس از انقلاب اسلامي، بسياري از دولتمردان ايران خاطرات خود را نوشته و يا گفته و به چاپ رسانيدهاند. صاحبان قلم نيز درباره رجال سياسي و اوضاع اجتماعي ايران كتابها نوشتهاند. پژوهشگران با بررسي اين منابع تاريخ معاصر ايران را بازجويي ميكنند. هرچند چنين نوشتهها از روابط اجتماعي و فرهنگي دولتمردان ايران در اين دوران پرده بر ميدارند، ولي در مجموع خودمحوري و خودستايي و مديحهگويي متداول در فرهنگ ما، پردهاي ديگر بر حقايق ميافكند.
از سرودههاي رعدي برميآيد كه او از دستگاه دولتي «بلهقربانگوي» رميده است و ميخواهد از مديحهسرايي و فرمانبرداري محض بپرهيزد و خودكامگي فرمانروايان را به دور بيندازد. اينها نكات عبرتانگيزي است كه ميتوان از مثنويهاي او بيرون آورد و از پي گرايش به ميانهروي و پرهيز از گزافه در برابر مديحهسرايي بعضي شيفتگان عرضه كرد. ناصرخسرو شاعر بلندهمت خراسان، هزار سال پيش اين حديث را به از ديگران بيان كرده است:
شما فريفتگان پيش او همي گفتيد:
هزار سال فزون باد عمر سلطان را
بريخت چنگش و فرسوده گشت دندانش
چو تيز كرد بر او مرگ چنگ و دندان را
مثنوي دو روز در كوير
رعدي در فروردين ماه 1314 سمت سرپرست اداره انطباعات وزارت معارف را داشت. او جزو هيأتي، همراه با وزير معارف وقت (علياصغر حكمت) و اسماعيل مرآت و روحالله خالقي (موسيقيدان) و آندره گُدار فرانسوي (باستانشناس) و چند تن ديگر از راه يزد و كوير به سوي طبس ميرانند و داستان سفر پرحادثه را رعدي در 1348 به خاطر ميآورد و آن را در نزديك به چهار هزار بيت به نظم ميسرايد.
ريگ روان، بادشن، گذر از كوير و مرداب، شب در كاروانسراي نيمآباد شاهعباسي، مهماندوستي مردم فقير و كريم ،يادي از خاطرات كودكي شاعر در تبريز،ـ شور ملي كلنل محمدتقي پسيان و ستارخان و عارف قزويني و فرخي يزدي، شرح آشنايي با رشيد ياسمي و بهار و استاد دهخدا، اينها از داستانهايي است كه رعدي در اين مثنوي گنجانده است. مثنوي «دو روز در كوير» اندكي به تفصيل گرايش دارد. با اين وصف گاهي به ابيات توصيفي بر ميخوريم كه گواه طبع روان و خلاق شاعر است. وقتي خودرو در شن گير ميكند، ميگويد:
چرخها در ريگها بنشسته بود
راه بر پاهاي گردان بسته بود
چرخها با هرزهگردي ميخكوب
بيل و جارو گرم كار رفت و روب
هرچه بود از مفرش زبر و حصير
گستراندند آن هيونان را به زير
تا زجا جنبيد چرخ و چند گام
رفت تا باري دگر افتد به دام
ناگهان درمانده مردي رهگذر
از ميان ريگها برداشت سـر
در ميان ناله گفتي: واي من
كاندر اين صحرا بخشكد پاي من
يار من گم گشته در درياي ريگ
چارپايم نيز با آن مردهريگ
پس از اينكه باد شن فرو نشست، زن و چارپا را يافتند، از او ميپرسند كه در اين بيابان چكار ميكني، ميگويد مردي خاركنم. ده فرزند داشتم كه گرگ اجل شش تن را ربود. همسرم با من خاركني ميكند تا به ده بازگرديم و به فرزندان برسيم. رعدي ميپرسد: اين زن چگونه به كار خانه و فرزندان ميرسد؟ ميگويد:
روز و شب يك جرعه شير و نان جو
در شب نوروز آشي يا پلو
چون ستانم شير را از گلهدار
در عوض از من ستاند بار خار
خر نباشد زان من، از كدخداست
خر كرايه داد و از من خار خواست
ميگويد از چهار كودكش دو تن بيمارند و آن دو ديگر از آنها نگهداري ميكنند تا بازگرديم. خاركن مشتي گندم بوداده از جيب برون آورد و به صاحب جلالان شهري تعارف ميكند. خواننده متفكر وقتي به چنين صحنهها ميرسد، ديگر به بلاغت سخن گوينده نبايد بينديشد و من نينديشيدم.
رعدي با دليري آذري كه دارد و داستانهاي انقلابيون تبريز را كه در كودكي شاهد بوده، ميگويد اين مردم محروم گرسنه چرا انقلاب نميكنند و ظلم را از ريشه نميكنند؟
ادامه دارد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید