نگاهي به شعر رعدي آذرخشي / پروفسور فضل‌الله رضا ـ بخش اول

1392/9/4 ۱۴:۲۵

نگاهي به شعر رعدي آذرخشي /  پروفسور فضل‌الله رضا ـ بخش اول

كي بودَم غم از عدم، اي قلم مسيح‌دم گر دهدم خط بقا، دولت لايزال تو

 

 

كي بودَم غم از عدم، اي قلم مسيح‌دم

گر دهدم خط بقا، دولت لايزال تو

شادروان دكتر غلامعلي رعدي آذرخشي (1378ـ 1388 شمسي) از فرهنگيان و دانشگاهيان و معاريف و رجالي ايران بود و در شعر «رعدي» تخلص مي‌كرد. او علاوه بر مقامات فرهنگي، زماني عضو سنا و زماني هم سفير و نماينده ايران در سازمان جهاني يونسكو بود. نگارنده مقاله‌اي درباره شناسايي شعر رعدي نوشته كه در سال 1385 در فصلنامه ره‌آورد به چاپ رسيد. در نيمه نخستين اين مقاله، برخي از غزلهاي زيبا و گوياي آن شادروان را با خوانندگان در ميان نهاديم. اكنون به بعضي از قصايد بلند غرايّ او، و ابياتي از مثنويهايش نگاه مي‌كنيم تا اين شاعر متفكر معاصر را بهتر بشناسيم. البته اهل ادب و كارشناسان، نيازي به اشارات كه برپايه ذوق نگاشته شده باشد، ندارند؛ ولي در شعر و هنر به خلاف بخشهاي علمي، ارزيابي همه پذير ميسر نيست. عامل زمان تا حدي هنرمندان و آثارشان را رده‌بندي خواهد كرد.

ركود دانشي ايران پس از صفويه

دوران درخشان اكتشافات پربار عالمان «اسلامي ايراني» در تاريخ علوم جهان به ثبت رسيده است. مي‌دانيم كه در آن دوران زبان علمي رايج، زبان تازي بود. افول دانشي ايران پس از زمان شاه عباس صفوي آغاز شد. در زمان آن پادشاه هنوز حكيمان بزرگي مانند صدرالمتألّهين و ميرفندرسكي و مهندس اديب حكيم، شيخ بهايي، از پيشروان معارف بودند. نگارنده در جايي به تفصيل نوشته‌ام كه هنگام حيات اين سه بزرگوار، عالمان اروپايي مانند گاليله و كپلر انقلاب عظيمي در مباني علمي تفكر بشر پديد آوردند كه راه تجربه و كيهان‌‌شناسي و علوم جديد را باز كرد و بعدها كار با ماشين و صنايع را به وجود آورد. به زعم نگارنده عامل مهمي كه باعث عقب‌ماندگي ما از اروپا شد، بركناري ايران از صحنه تجديد حيات دانشي اروپا و بي‌خبري دانشوران ما از انقلاب فرهنگي غرب بود.

در زمان حيات سه عالم بزرگ ايراني كه در بالا نام برديم، كتاب گاليله در غرب منتشر شده و هيئت بطلميوس از اعتبار افتاده بود. بي‌خبري عالمان بزرگ ما و شاگردان ايشان از اين نهضت علمي غرب، ركود دانشي ايران را به بار آورد. اين ركود دانشي در ازاي سه قرن، يعني تقريباً از اوايل سده هفدهم ميلادي تا پايان سده نوزدهم گريبانگير ما بود. خوشبختانه از صد و چند سال گذشته راه مراودات علمي ايران با اروپا و آمريكا باز شد. اكنون نام دانشوران ايراني‌تبار دگرباره در صحنه دانش و فناوري جهان آهسته آهسته پديدار مي‌شود. ما در علوم جديد هنوز تازه كاريم و پيرو، نه راهگشا و پيشاهنگ.

سيصد سال ركورد دانشي كه پيشتر گفتيم، با افول سياسي و اجتماعي ايران همزمان بود كه مي‌توان آن دوران را روزگار تيره‌روزي ايران دانست. پرسشي به ذهن متبادر مي‌شود كه: آيا در دوران افول دانشي و نابساماني اجتماعي، ادبيات و هنر نيز از درخشش و خلاقيت باز مي‌ماند، يا لااقل آهسته پيش مي‌رود؟ پاسخ اين گونه پرسشهاي دامنه‌دار را بايد از كارشناسان تاريخ و فرهنگ و جامعه‌شناسي ايران جستجو كرد، هرچند جواب كوتاه همه‌پذير را نمي‌توان انتظار داشت. تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد، در اين دوران سيصد ساله، نام هيچ ايراني دانشمند جهاني در رشته‌هاي رياضي، فيزيك، پزشكي و مهندسي و مانند آنها در كتابهاي تاريخ علوم ديده نشده است. اين بدان معني نيست كه در آن روزگاران استعدادهاي علمي در ايران به وجود نيامده باشد، بلكه خلاقيت نابغه‌هاي دانشي ما در عرصه‌هاي محدود و تنگناهاي اجتماعي و ديواني به هدر مي‌رفته است.

مشعل علم خاموش و آتشكده‌هاي هنر نيم‌سوز

در حدود سيصد سال ايران از صحنه دانش و فناوري جهان به دور افتاده بود. اوضاع سياسي كشور ما در محاصره روس و انگليس بود و راه برون‌شو، نداشتيم. فقر اقتصادي، ناايمني اجتماعي و بيداد فرمانروايان، جوّ خفقاني به وجود آورده بود كه به استعدادها مجال رشد نمي‌داد. هرچند در آن دوران پرورش و گسترش هنر نقاشي و خوشنويسي و شعر و ادب، به خلاف كارهاي دانشي بزرگ، به كلي نابود نشد. صاحبان بعضي استعدادهاي ادبي و هنري، در دربار شاهان و اميران، پناهگاهي براي پرورش هنر خود به دست مي‌آوردند. گمان نمي‌رود كه فرآورده‌هاي ادبي ما در اين سيصد سال، از نظر كميت فروتر از سه قرن پيشتر باشد. كيفيت اين آثار در مجموع بي‌ترديد بسيار فروتر از آثار دوران اوج ادب زبان پارسي است، ولي گه‌گاه شاهكارهاي خط و نقاشي و چكامه‌هاي بليغ و بلند در گوشه و كنار ديده مي‌شود. صائب تبريزي، هاتف اصفهاني، بيدل، صبا، نشاط، وصال شيرازي، يغماي جندقي، قاآني، فروغي بسطامي، سروش، غالب، شيباني از شاعران معروف اين دوره سيصد ساله‌اند. در ميان آثار اين گويندگان، چكامه‌هاي بليغ، غزل‌هاي لطيف و ابيات زيبا به ندرت مي‌توان يافت كه با شاهكارهاي سنتي قديم همخواني داشته باشد.

كوتاه سخن، سيصد سال نورافكن جهاني ايران خاموش بود. در اين دوران، چراغهاي نيم‌سوز شعر و هنرِ شاعران و هنرمندان گواهي مي‌داد كه خلاقيت ايرانيان هنوز نيم‌جاني دارد. حكيمان بزرگواري نيز مانند حاجي ملاهادي سبزواري داشته‌ايم، ولي دستاوردهايشان چنان كه بايد در جهان معرفت‌‌شناسايي نشده است. به هر تقدير، مي‌بايد از حكيمان و شاعران و نقاشان و خط‌نويسان و ديگر هنرمندان آن دوران تاريك سپاسگزار بود كه كشوري با فرهنگ كهن يكسر وادي خاموشان نشد. دريغ كه ديوانهاي شاعران بيشتر از گزافه‌گويي و مديحه‌سرايي انباشته شده كه دامن فضايل قوم ايراني را آلوده مي‌كند. از آغاز مشروطيت، ايران آهسته آهسته در عرصه‌هاي بين‌المللي حضور پيدا كرد. ترجمه كتابهاي علمي در ايران رواج يافت و تجديد چاپ آثار ادبي بزرگان در دسترس قرار گرفت. نظم و نثر فارسي به همت معاريف ادب (مانند دهخدا، بهار، فروغي و ديگران)، خواستار بيشتر پيدا كرد. انواع شعر سنتي و نو به بازار آمد.

قصيده سرايي

قصيده‌سرايي در سده سيزدهم و نيمه اول سده چهاردهم شمسي هجري در ايران همچنان مانند سده‌هاي پيشين رواج داشته است. بسياري از قصيده سرايان اين دوران را خوانندگان مي‌شناسند مانند اديب پيشاوري، اديب‌الممالك فراهاني، ملك‌الشعرا بهار، رشيد ياسمي، اميري فيروزكوهي، شهريار و نصرت‌الله كاسمي و رعدي آذرخشي. در ديوان دكتر رعدي (كتاب نگاه نشر گفتار، 1364 تهران)، بخش چكامه‌ها بيش از دو هزار بيت از قصايد او را دربر مي‌گيرد كه بيشتر به سبك قدما سروده شده است. شادروان دكتر حسين خطيبي در مقدمه جامعي بر «نگاه» مي‌نويسد كه: «رعدي با اشراف به تطور نظام و نثر پارسي در طول ده قرن، در آن حد درنگ نمي‌كند و با نوآوري به غناي شعري خود مي‌افزايد. مضامين بكر امروزي را در قالبهاي كهن سنتي شعر فارسي به آساني و رواني بيان مي‌كند. رعدي سخنوري است اصيل، نوآور و مبتكر و متفكر.»

پيشترها، شاعران سنتي در قصايد بلند خود، از تعزل و وصف طبيعت آغاز مي‌كردند. آنگاه به مدح و تقاضا مي‌پرداختند. شعرا از دوران مشروطيت به بعد به مقاصد اجتماعي و انتقادي گرايش پيدا كردند. در قصايد رعدي نگراني و پريشان‌خاطري از اوضاع نابسامان كشور و جهان و آرزوي گسترش عدالت اجتماعي و سركوبي زورمندان آزمند ديده مي‌شود. اين‌گونه اشارات اخلاقي و انساني را در كتابهاي خاطرات كه امروز زياد باب شده، كمتر مي‌توان يافت. گرايش به خود بزرگ‌بيني و خودمحوري و آيين دوست‌يابي از ارزش اين رده كتابها بسيار كاسته است.

قصيده نگاه

نخستين قصيده رعدي كه شهرت بسيار پيدا كرد، چكامة نگاه اوست كه در سال 1314 سروده و آن را به برادر بي زبان خود هديه كرده بود. اين چكامه روان از چند نظر در زبان فارسي ممتاز است.

الف) از ديد دانشي، شاعر مي‌گويد گفتگوها منحصر به مكالمات زباني نيست. عالم «نگاه» خود زباني دارد كه چگونگي حالها را مانند مهر و كين و خشم و دليري و بيم و سستي و زبوني و فرّ آشكار مي‌كند. چنان كه عارفان هم در خانقاهها بيشتر به سكوت گرايش داشتند و حالها را نگاهها راهبري مي‌كردند.

ما درون را بنگريم و حال را ني برون را بنگريم و قال را

ب) چكامه 49 بيتي را شاعر به فارسي سره سروده است، (به استثناي يك واژه). ملك‌الشعرا بهار درباره «نگاه» گفته بود: «چنان با مهارت و بي‌تكلّف به فارسي سره سروده شده كه من نخستين بار كه آن را خواندم، درنيافتم كه از لغات عربي خالي است.»

ج) نوآوري، كمتر موضوعي در شعر سنتي معاصر مي‌توان يافت كه همتاي آن را سخن‌‌سرايان بزرگ به نظم درنياورده باشند. قصيده نگاه موضوع تازه‌اي را مطرح مي‌كند.

ادامه دارد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: