1392/7/23 ۰۸:۴۵
از اواخر قرن بيستم، بسياري از صاحبنظران توسعه در سمينارها، گردهماييها، مطالعات و مقالات علمي، بر اين نکته تاکيد ميکردند که توسعه پايدار يک توسعه دانشبنيان است يعني در آسيبشناسي جوامع توسعهيافته و در حال توسعه به اين جمعبندي رسيدند که مدلي فراگير و نافذ است که با دانش، پيوند برقرار کند. بنابراين توسعه مبتني بر دانايي، شعار اصلي هزارهسوم شد. اين ديدگاه وجود داشت که اگر به اين مولفهها به ديده اجماع در عرصههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و فرامرزي نگريسته شود، اين جمعبندي حاصل ميشود که بدون توسعه دانشبنيان، در هيچکدام از اين توسعهها نتيجه حاصل نشده و «اقتدار ملي» از آن برنميخيزد. توسعه علمي، شرط بقاي کشورها و شعار محوري شد و توسعه مبتني بر دانايي اصليترين محور توسعه پايدار لقب گرفت. اين نگاه خصوصا پس از برنامهسوم در ايران بهشکل جدي مطرح شد. در واقع نيمنگاهي به تحولات جهاني و همچنين تجربه سهبرنامهاي که در کشور بعد از انقلاب طراحي شد، در ابتداي دولت اصلاحات سبب شد تا اين جمعبندي حاصل شود که اگر توسعه با نهاد علم پيوند نخورد - با وجود داشتن همه شاخصههاي توسعه که در سرزمين پهناور ايران، ثروتهاي مادي، داشتن نيروي انساني بسيار ارزشمند و باکيفيت - نميتوان به نتيجه رسيد. شاخصههاي رفاه عمومي، حکومت شايستگان، بهداشت درخور يک جامعه و شاخصههاي فرهنگ عمومي، اخلاق عمومي و... در عرصههاي عمومي، نيازمند توسعه داناييمحور است. نتيجه اين شد که وزارت فرهنگ و آموزشعالي در همان سال اول، تبديل به وزارت علوم تحقيقات و فناوري شد و پس از 70سال از آغاز عمر دانشگاه، قرار بر بازبيني مسير گذشته شد. در نهايت تلاش برای ساماندادن آموزشعالي کشور بر اساس تجارب ذيقيمتي که در کشورهاي مختلف وجود داشت و مزيتهاي نسبي ايران، پيريزي شود. اينکه استقلال اداري و آزادي آکادميک در نهاد دانشگاه به رسميت شناخته شود و در کنار آموزش و پژوهش، مساله فناوري و فناوريهاي نوين در آموزشعالي لحاظ شود و مقرر شد دانشجو در دانشگاه علاوه بر آموختن مرزهاي دانش و آشنايي با تخصصهاي مختلف در عين برنامه - نه فوقبرنامه- بايد فعاليتهايي داشته باشد که او را «جامعهپذير» کند. اين فعاليتهاي البته حزبي نيست بلکه آماتوري است و دانشجو در عين آموزش رشته تخصصي، عرصهها بايد براي وي باز باشد تا در فعاليتهاي داوطلبانه اعم از انجمنهاي اسلامي، علمي، فرهنگي با رويکرد به منابع عظيم فرهنگي ما از شعر، ادبيات و موسيقي تا قرآن و نهجالبلاغه و شوراهاي صنفي فعال باشد. انجمنهاي مختلف تاسيس کند که بهدنبال معضلات اجتماعي هستند و فرهنگ مکتوب را با نشريات دانشگاهي قوي، ارتقا دهند. از ديد دولت اصلاحات، دانشگاهي دانشگاه بود که از استقلال، خودگرداني و... برخوردار بوده و مناسبات خود را در قالب نقشه کلان علمي و رتبهبندي سامان ميداد و با توازن ميان آموزشهاي رسمي، فني و حرفهاي، از راه دور، مجازي و... نهايتا با برنامه توسعه کلان کشور توازن ايجاد کند. بر اين اساس اولين برنامه توسعه متکي بر دانايي، در برنامهچهارم شکل گرفت. اين عرصه، مجموعهاي را فراهم ميکرد که در چند برنامه جامع و با تحول بنیادين، اقتدار ملي را در پي داشته باشد و به شاخصههاي توسعه پايدار برسد. در دولت اصلاحات، چهارهزار نشريه دانشجويي وجود داشت تا دانشگاه، پيشرو باشد نه تابع. متاسفانه در هشتسال گذشته، با وجود اينکه سازوکارهاي دانشگاه ايجاد شده بود و اهداف فوق را پيگيري ميکرد، اما آن شتاب دچار رکود جدي شد چون شاخصهاي آکادميک دچار خدشه شد. نوع گزينش استاد، بخشي از گزينش دانشجو، سازوکارهاي انتخاب مديران دانشگاهي، بحث استقلال دانشگاهها بهشدت دچار ترديد شد و ما با سيستم متمرکز سنگين در وزارتخانههاي علوم و بهداشت مواجه شديم. فضاي ايفاي نقش استادان در تعيين سرنوشت خودشان حتي در «گروه»، در بسياري از مراکز محدود شد. جذب استادان متمرکز شد و دانشگاه، امکان تمشيت امور خود از دست داد و بسياري از فعاليتهاي آماتوري دانشجويي که نهالي نوپا بود مورد بيمهري قرار گرفت. البته در عرصههايي بهدليل قوت جامعه دانشگاهي ما با وجود بيمهريها، فعاليتهايي صورت گرفت اما مهمترين اتفاقي که رخ داد اين بود که نهاد دانش از نهاد توسعه کشور کنار گذاشته شد. بر اساس گزارش مراکز جهاني مخصوصا سازمان ملل، سالانه 150 تا 180هزار نيروي متخصص ما در سطوح مختلف از کشور مهاجرت کردند و بر طبق تخمين سازمان ملل حدود 50ميليارددلار سرمايه انساني از کشور خارج شد. نرخ بيکاري دانشآموختگان در کشور نيز دورقمي شده و به نزديک 16درصد رسيد. همه اينها زنگهاي خطري بود که ما با وجود داشتن همه ظرفيتهاي توسعه پايدار، از آن فاصله گرفتيم. حاصل اين شد که در پررونقترين تاريخ اقتصادي ايران، ما ثروتمندترين دوران را پشتسر گذاشتيم اما اين ثروت چون با نهاد دانش پيوند نخورد، نتوانست توسعه پايدار پديد آورد. نشاط اجتماعي تضعيف شد و افسردگيهايي که منجر بهرجوع به مسکنهاي موقت ميشد، در ميان دانشجويان و جوانان رواج يافت. امروز اما بهنظر ميرسد جناب آقاي روحاني بهخوبي، نقاط اشکال را درک کرده و از استقلال دانشگاه دفاع ميکنند. سخنان جناب روحاني به هميندليل مورد استقبال دانشجويان و استادان قرار گرفت و آنها در فضاي دوباره بانشاطشده دانشگاه تهران، اين سخنان را تاييد کردند. رييسجمهور تاکيد کرد آزادي آکادميک بايد در دانشگاه نقش اصلي را ايفا کند و استادان بدون دغدغه سياسي و معيشتي بتوانند به اصليترين نيازها بپردازند، نقد کنند، کاستيها را متعهدانه بيان کنند و نقش خود را در توليد دانش بهشکل متناسب ايفا کنند. اين فضايي است که اگر اتفاق بيفتد، ميتوان با تکيه بر ظرفيت دانشگاه، آن را بهسرعت بازسازي کرد. دانشگاه و دولت ميتوانند کاستيها را جبران کرده و ظرف دو برنامه پنجساله، ايران را بهتوسعه پايدار برسانند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید