1392/7/11 ۱۲:۲۴
براي مطالعه و خوانش صحيح آنچه اين روزها ميان جمهوري اسلامي ايران و ايالاتمتحده ميگذرد و فهم صحيح آنچه من آنرا نرمش گفتاري رهبران دو كشور ميخوانم، بايد به ريشهها و عوامل تحول سازي كه اين تغيير گفتاري را رقم زدهاند توجه جدي مبذول داشت و آنها را مورد كاوش قرار داد. آمريكا در يك دهه اخير دو جنگ تمام عيار را در خاورميانه تجربه كرده كه اين دو مناقشه بيش از هر زمان ديگري افكار عمومي جامعه آمريكا را نسبت به آغاز درگيري ديگري از سوي دولتمردان ايالاتمتحده بدبين كرده است. هزينههايي كه عراق و افغانستان براي آمريكا به همراه داشته احتمال هرگونه اقدام نظامي جديد از سوي آمريكا در خاورميانه يا قسمت ديگري از جهان را پايين آورده است. مجموعه تحولات باعث شده تا تفكر غالب در آمريكا اين باشد كه تمام مسائل و مشكلات در جهان راه حل نظامي ندارد و بسياري از مناقشات و بحرانهاي بينالمللي را ميتوان با گفتوگو و ديپلماسي حل و فصل كرد. طبيعتا فزوني يافتن چنين روندي باعث انزواي بيش از پيش جريانهاي راديكال و افراطي در اين كشور شده است.
از سوي ديگر روند تحولات در چند سال اخير باعث شده تا ايران به اين نتيجه برسد كه روندي كه در خصوص رابطه با غرب در پيش گرفته بيش از اينكه دستاوردهايي براي جمهوري اسلامي ایران به همراه داشته باشد، شرايط مطلوب و قابل توجهي را براي همسايههاي ايران به وجود آورده است و آنها از كنار رابطه تيره ايران و غرب به امتيازات قابل تاملي دست يافتهاند.
البته مسلما تحريمها هم نقش موثري در اين خصوص ايفا كرده است و علاقه مردم به تغيير فضاي كنوني كه در انتخابات 24 خرداد بروز و ظهور يافت، همگي دست به دست هم دادند تا ادبياتي جديد از سوي تهران به گوش برسد. صدايي كه برخلاف هشت سال اخير، ايران را علاقهمند به برقراري رابطه با جهان غرب ميداند و از تعامل سازنده و گفتوگوي متقابل سخن به ميان ميآورد. حال نگاهها به اين است در شرايطي كه هر دو طرف با توجه به بهاي گزافي كه در پي سياست پيشين خود پرداخت كردهاند، میتوانند تغييري عملي و كاربردي در رويكردهاي خود ايجاد كنند يا خير. مسلما اساس ديپلماسي بده و بستان است و تمام كنشگران در عرصه ديپلماسي بايد با تعامل و بده و بستان اهداف و منافع خود را پي بگيرند. حال جهان در پي اين است كه ببيند دو طرف تا چه اندازه در اين بده و بستان جدي هستند، چراكه ما پيشتر هم چنين رويههايي را درخصوص روابط ايران و آمريكا شاهد بودهايم و چه در زمان آقاي هاشمي و چه در زمان آقاي خاتمي تلاشهاي جدي براي اعمال تنشزدايي حقيقي در روابط دو كشور صورت پذيرفت و اميدواريهايي در اين خصوص به وجود آمد اما به دليل عدم جديت طرفين و فرصتسوزيهايي كه دو كشور در آن مذاكرات انجام دادند نتيجه محسوسي حاصل نشد.
مساله ديگري كه توجه به آن ضروري به نظر ميرسد اين است كه در عصر كنوني ديگر تمركز كردن بر مباحث ايدئولوژيك جوابگو نيست و بايد رويههايي فراتر از برد – باخت مدنظر قرار گيرد و نگاهي ملي و جامع و در جهت منافع ملي كشور در دستور كار جريانهاي سياسي قرار گيرد، چراكه با توجه به مشكلاتي كه تحريمها ایجاد كرده است، ديگر مجالي براي طرح مسائل و خواستهاي حزبي و جريانهاي مختلف سياسي باقي نمانده است و به عبارت ديگر بايد نگاهي ملي بر نحوه پيگيري مراودات ميان ايران و آمريكا و همچنين مساله هستهاي حكمفرما شود.
از سوي ديگر نبايد از ارتباط تنگاتنگ ميان پرونده هستهاي ايران و روابط ايران و ايالاتمتحده به سادگي گذر كرد. امر بديهي اين است كه اگر روابط دو كشور مثلا چيزي شبيه روابطه آمريكا و پاكستان بود، ايالاتمتحده قطعا مشكلي با برنامه هستهاي ايران نداشت و احتمالا اين مناقشه تا به حال حل و فصل شده بود. اما از سوي ديگر بايد به اين نكته هم توجه كرد كه برنامه هستهاي ايران به عنوان بهانهاي به دست جريانهايي افتاده كه نميخواهند رابطه ميان ايران و آمريكا برقرار شود، بنابراين اگر مساله هستهاي به نحوي مديريت و حل شود، حتي اگر در روابط ميان ايران و آمريكا گشايش مهمي حاصل نشود، بسياري از تحريمهاي سنگين و يكجانبه مضاعفي كه از سوي سازمان ملل و ديگر كشورهاي اروپايي وضع شده است، لغو خواهد شد. در آن صورت ميتوان در مراحل بعدي منتظر كاسته شدن و لغو تحريمهاي آمريكايي هم باشيم.
اصليترين مشكل ايران و آمريكا
به اعتقاد من، مهمترين مشكل ميان دو كشور، مساله اسرائيل است و اين معضل حتي جديتر از برنامه هستهاي ايران است. جريانهاي راديكال و همچنين اسرائيليها مدام بر اين گفته تاكيد ميكنند كه ايران در پي محو كردن ما از صفحه روزگار است و اگر به قدرت هستهاي برسند راحتتر ميتوانند به اين هدف خود دست يابند. هرچند اين ادعا از سوي اسرائيليها سفسطهآميز است اما به هر حال اين تفكر به دليل رويهاي كه آقاي احمدينژاد درخصوص اسرائيل در پيش گرفته بود طرفداران زيادي در آمريكا پيدا كرده است. بر اين اساس دولت ايران بايد بتواند اين تفكر و ذهنيت را به شكلي جدي اصلاح كند و اين نگراني در خصوص اسرائيل كه البته به نگراني جدي هم در آمريكا و غرب تبديل شده برطرف نمايد تا بتوان اميدوار بود گشايشي قابل تامل در خصوص روابط ايران و ايالاتمتحده حاصل شود. يادآوري اين نكته نيز ضروري است كه اين اعتمادسازي به سادگي امكانپذير نيست و به علت مواضع جنجالي و غير عقلايي كه آقاي احمدي نژاد در خصوص مسائل مختلف در مجامع بينالمللي اتخاذ كرده است، دولت آقاي روحاني كار دشواري در اين خصوص در پيش خواهد داشت.
رويهاي كه آقاي احمدي نژاد با مسائلي چون انكار هولوكاست در جهان باب كرد منتج به ايرانهراسي در دنيا گرديد و از اين پديده، كشورهاي همسايه ايران نهايت استفاده را بردند و اعراب، تركيه، روسيه و حتي چين و هند و تركمنستان از موقعيتي كه ايران دچارش شد استفاده كردند و منافع فراواني از اين شرايط ايران بهدست آوردند. براين اساس و با توجه به بروز و ظهور اين مشكلات جدي، گفتوگو به تنهايي رهگشا نخواهد بود. هرچند بسياري از اين انتظارات بيانصافيهايي است كه از سوي جامعه بينالملل عليه ايران روا شده است، اما به هر ترتيب اگر بنا باشد گشايشي در خصوص رابطه ايران و آمريكا به وقوع بپيوندد، بايد اين اقدامات عملي جدي صورت پذيرد. ديپلماسي لبخند هرچند بسيار ميتواند مثمر ثمر باشد، اما جمهوري اسلامي بايد يك گفتمان ملي را براي دستيابي و پيشبرد منافع ايران در پيش بگيرد اما بازهم بايد تاكيد كنم اگر ايران به نحوي بهانه اسرائيل را برطرف نكند، حتي حل شدن مساله هستهاي هم با دشواريهاي جدي روبهرو خواهد شد.
به باور من حضور آقاي ظريف در جلسه 5+1 كه آقاي كري، وزير خارجه آمريكا هم در آن حضور دارد، يك تحول قابل تامل درخصوص روابط دو كشور بهشمار ميرود و اين اتفاقي بيسابقه در تاريخ جمهوري اسلامي بهشمار ميرود كه وزير خارجه دو كشور دور يك ميز بنشينند. با توجه به ادبيات جديد و توام با احترامي كه دولت جديد چه آقاي دكتر روحاني و چه دكتر ظريف با جهان در پيش گرفتهاند در بهبود و اصلاح چهره ايران در منظر نظام بينالملل مفيد و قابل توجه خواهد بود و ميتواند قدمهاي مثبتي را درخصوص روابط ايران و غرب بردارد و اتمسفر ميان ايران و كشورهاي غربي را به شكل قابل توجهي اصلاح و تلطيف كند. ناگفته پيداست كه اين اتمسفر مولفهاي كليدي در تعريف و تبيين روابط دو كشور محسوب ميشود و ميتواند پيشنيازهاي لازم و ضروري براي ايجاد و اصلاح روابط فيمابين را مهيا كند. هرچند آقاي خاتمي هم در پي اين بود كه اين گفتوگو را انجام دهد و قدمهاي مثبتي را هم در اين خصوص برداشت، اما فضاي آن زمان ايران به نحوي بود كه موافقت چنداني پيرامون انجام اين اتفاق وجود نداشت. ناگفته پيداست اگر آن زمان آقاي خاتمي گفتوگوها را با كلينتون كليد زده بود، تاكنون قدمهاي بسيار بزرگ و عملي درخصوص روابط دوجانبه ايران و آمريكا برداشته ميشد. به هر ترتيب اتفاقي كه در حال حاضر در حال رخ دادن است، فرصتي تاريخي است كه در پي تحولات مختلفي كه در فضاي بينالملل و همچنين ايران رخ داده، فراروي ايالاتمتحده آمريكا و جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است. فرصتي كه ميتواند تحولي قابل تامل درخصوص روابط دوجانبه فيمابين رقم بزند.
با تمام اين مسائل اما نبايد از ياد برد كه با دیپلماسی لبخند بنا نيست معجرهاي رخ دهد و مشكلاتي كه چندين دهه به طول انجاميده و بسياري از آنها در گذر ساليان تلنبار شدهاند، به سادگي و در كوتاه مدت حل و فصل شود. بايد واقعبين بود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید