وقت ملاقات / محمدرضا تاجیک

1392/7/11 ۱۲:۱۷

وقت ملاقات / محمدرضا تاجیک

با بهره‌اي آزادانه از آموزه‌هاي روان‌كاوانه لاكان و ژيژك، شايد بتوان «خواست مذاكره» - چه از سوي آمريكا و چه از سوي ايران - را با رجوع به «موقعيت سوژه هيستريك»، يعني موقعيتي كه در آن ميان «ميل» و «طلب» شكاف مي‌افتد، مورد تحليل قرار داد. از اين منظر، آمريكا و ايران به‌گونه‌اي مستمر و لاينقطع از نشانه‌هاي كلامي و غيركلامي، همچون مذاكره و ملاقات، چيزي را طلب مي‌كنند، اما پرسش اساسي در اينجا اين است: «واقعا از اين نشانه‌ها (مذاكره و ملاقات) چه مي‌خواهند، با اين طلب كردن واقعا چه هدفي را دنبال مي‌كنند؟» آيا آنچه مي‌خواهند معطوف به «طلب» (شناخت واقعيت‌هاي يكديگر آن‌گونه كه واقعا هستند) است، يا معطوف به «ميل» (شناخت واقعيت‌ها آن‌گونه كه مايلند)؟ اين وضعيتِ هيستريك، خصوصا در عرصه سياستِ قدرت، امري هميشه جاري و ساري است. از اين‌ رو، برخي سياستِ معطوف به قدرت (به‌ويژه در عرصه جهاني) را يك بدكاره مي‌نامند.

1 با بهره‌اي آزادانه از آموزه‌هاي روان‌كاوانه لاكان و ژيژك، شايد بتوان «خواست مذاكره» - چه از سوي آمريكا و چه از سوي ايران - را با رجوع به «موقعيت سوژه هيستريك»، يعني موقعيتي كه در آن ميان «ميل» و «طلب» شكاف مي‌افتد، مورد تحليل قرار داد. از اين منظر، آمريكا و ايران به‌گونه‌اي مستمر و لاينقطع از نشانه‌هاي كلامي و غيركلامي، همچون مذاكره و ملاقات، چيزي را طلب مي‌كنند، اما پرسش اساسي در اينجا اين است: «واقعا از اين نشانه‌ها (مذاكره و ملاقات) چه مي‌خواهند، با اين طلب كردن واقعا چه هدفي را دنبال مي‌كنند؟» آيا آنچه مي‌خواهند معطوف به «طلب» (شناخت واقعيت‌هاي يكديگر آن‌گونه كه واقعا هستند) است، يا معطوف به «ميل» (شناخت واقعيت‌ها آن‌گونه كه مايلند)؟ اين وضعيتِ هيستريك، خصوصا در عرصه سياستِ قدرت، امري هميشه جاري و ساري است. از اين‌ رو، برخي سياستِ معطوف به قدرت (به‌ويژه در عرصه جهاني) را يك بدكاره مي‌نامند. اين حكم صرفا مبين اين نيست كه قلمرو سياست فاسد است، بلكه نكته اين است كه طلب سياسي همواره گرفتار و درگير ديالكتيكي است كه به واسطه آن، اين طلب چيزي غير از معناي تحت‌اللفظي خويش را دنبال مي‌كند: براي مثال اين طلب مي‌تواند به منزله نوعي اغوا و تحريف عمل كند كه بناست رد شود.

2 اكنون، در ساحتِ اين تمهيد نظري با اين پرسش مواجه مي‌شويم كه طلب ملاقات و مذاكره مستقيم از سوي ايران و آمريكا، چه چيزي را در وراي معناي تحت‌اللفظي خود دنبال مي‌كند؟ ايران و آمريكا از رهگذر اين ملاقات و مذاكره از يكديگر چه مي‌خواهند؟ آيا اين مذاكره و هدفي كه در آن مستتر است، معطوف به «طلب» طرفين و شناخت و به رسميت‌شناختن واقعيت‌هاي يكديگر است يا ناظر بر «ميل» آنان و ناظر بر تحميل ميل خود بر ديگري؟ بي‌ترديد، پاسخ اين پرسش‌ها ربطي تنگاتنگ با منزلت و جايگاه و نقشي دارد كه اين دو كشور در سامان يا نظم نمادين (گفتمان مسلط) يكديگر دارند. اين «جايگاه» و «نقش»، از خصلتي برساخته و اعتباري (يا دلبخواهي و قراردادي و ذهني) برخوردار است. در سامان تخيلي و نمادين آمريكاييان، ايران همان تهديدي است كه چيزي ذاتا شرورانه در او وجود دارد، همان سوژه‌اي است كه در خصوص او هرگز نمي‌دانيم «واقعا چه مي‌خواهد». ايران مشكوك است، چون نيات و اميالش براي ما ناروشن هستند، همان «دگرِ هويت‌ساز/سوزي» است كه همواره سرمستي و التذاذ سياسي و امنيتي آمريكا را به مخاطره مي‌اندازد و به يك جور ژوئيسانس (لذت دردناك، در بيان لاكاني) عجيب و غريب دسترسي دارد، كه كنش‌ها و واكنش‌هاي او را از آمريكاييان متفاوت مي‌كند، باقي مي‌ماند.   

در بستر گفتمان مسلط ايرانيان نيز، براي ساليان درازي، آمريكا همان «غيريت راديكالي» است كه در تخالف و تضاد با آن هويت خود را تعريف مي‌كنيم و در عين حال، از هجمه‌هاي هويتي آن در امان نيستيم. آمريكا همان «اسطوره»ي خشونتي است كه امكان و استعداد آن را دارد كه پديده‌هاي تاريخي را كه ساخته او هستند به گونه‌اي جلوه دهد كه انگار اموري طبيعي هستند و بدين وسيله تناقض‌هاي آفريده خود را امري طبيعي جلوه دهد، ساير جوامع را از تاريخ خود منع كند و به ايما بدل كند، ايده و ارزش‌هاي خود را بر صراحتِ امر واقع تجربي تحميل كند، نشانه‌هاي قراردادي و عرفي زندگي انسان‌هاي ساير جوامع را به نشانه‌هاي طبيعي تبديل كند، از گفتمان مسلط (گفتمان امپرياليستي) خود نام‌زدايي كرده و آفريده‌هاي آن را طبيعي جلوه دهد، از رفتار خود سياست‌زدايي كرده بر قامت هرگونه اقدام خود جامه‌اي مقبول و مشروع بپوشاند، هر آنچه رنگ اين گفتمان مسلط را ندارد، مجبور به استقراض از آن كند و با تأثيرگذاري بر نگاه ديگر ملت‌ها، كنترل خود بر جهان را تثبيت كند. آمريكا همان «شيطاني» است كه بايد از او فاصله گرفت. بايد هاله‌اي از آتش به دور آن كشيد تا كسي را امكان نزديكي بدان نباشد. بايد ديواري به بلنداي ديوار بي‌اعتمادي مطلق ميان اين «دگر» و «خود» كشيد تا «فاصله» غير قابل عبور شود. و بايد، تصوير اين دگر را با روايت‌ها و حكايت‌ها، نظم‌ها و نثرها، ترانه‌ها و سرودها، و... مزين كرد. تا ديگر كسي را توان بي‌لكنت سخن گفتن با آن ـ حتي در خفاي خود ـ نماند و هر گفتار و نوشتاري در اين زمينه «زير سايه پاك‌كن» قرار گيرد.

3 در پرتو آنچه گفتيم، چه تحليل و تخميني در مورد رابطه ايران و آمريكا مي‌توان داشت؟ در يك تامل گذرا، چند چيز مسلم است: نخست، اين تمايل به ملاقات و مذاكره نتيجه يك «تحول ماهوي» نيست. به ديگر سخن، نمي‌توان فرض كرد كه آمريكا و ايران دفعتا دستخوش يك تحول حال و احوالي و گفتماني گرديده‌اند و مورد پسند و طلب هم واقع شده‌اند. دوم، اين خواست و اراده نتيجه تشكيك و ترديد در مراسم غسل تعميد اوليه و تغيير نام‌ها و نشان‌هاي منفي كه در اين مراسم رد و بدل شده به نام‌ها و نشان‌هاي مثبت نيست. سوم، اين خواست نتيجه فروپاشي ديوارهاي بلند بي‌اعتمادي ميان دو كشور نيست. چهارم، اين طلب نتيجه انفعال و شكست كامل يكي از طرفين در مقابل ديگري هم نيست.  پنجم، اين خواست در شرايطي در آستانه تحقق قرار گرفته است كه ايران و آمريكا كماكان جايي در ميانه «طلب» و «ميل» ايستاده‌اند. ششم، اين رابطه پيچيده‌تر از آن است كه بتوان آن را به سطح مساله هسته‌اي تقليل داد، اگرچه مساله هسته‌اي از نقاط گره‌اي و كانوني اين رابطه است.

اما در كنار اين واقعيت‌ها، نمي‌توان گوش‌ها و چشم‌ها را بست و صداي طلبِ «روابطي متفاوت» را از طرفين را نشنيد، اگرچه اين صدا نه چندان رسا و تا حدودي بم و گنگ است. همان‌گونه كه گفتيم هيچ‌يك از دو كشور مطمئن نيست كه طرف مقابلش «واقعا چه مي‌خواهد» و از اين خواستش «چه هدفي را دنبال مي‌كند». از اين‌رو، پيش‌بيني مي‌شود كه طرفين از يكديگر بخواهند كه با «زبان عمل» سخن بگويد و با كليد عمل دري را بگشايد. معنا و مفهوم اين طلب، ناهموار و طولاني بودنِ فرآيند رابطه‌ ميان دو كشور است. لذا در آينده بايد منتظر فراز و فرودهايي در اين فرآيند بود.

4 دستگاه‌هاي سياست خارجي ايران و آمريكا امروز وارد مرحله كنش متفاوتي شده‌اند. اقتضائات و استلزامات حاكم بر اين مرحله كنش، رفتار معتدل‌تر و عقلاني‌تري را مي‌طلبد. اقدامات نظامي آمريكا در نقاط مختلف جهان، به‌ويژه در منطقه خاورميانه، نه‌تنها تامين و تضمين‌كننده منافع و امنيت آمريكا نبوده است، بلكه به راديكاليزه كردن احساسات ضدآمريكايي و به آنتاگونيستي‌تر شدن روابط آمريكا با ساير كشورها و تشديد بحران اقتصادي اين كشور انجاميده است. از طرف ديگر، مواضع پوپوليستي راديكال دولتِ گذشته ايران نيز، جز خصمانه‌تر شدن محيط خارجي ايران و تشديد فشارهاي داخلي حاصل ديگري به ارمغان نياورد. اين ناكامي‌ها، مرحله كنش جديدي را موجب شدند كه ادامه كنش‌ها و واكنش‌هاي قبلي را برنمي‌تابيد، لذا گفتمان‌هاي سياست خارجي طرفين صيقل خوردند، ادبيات آنان تلطيف و رفتار آنان عقلايي‌تر و معتدل‌تر شد. اما همان‌گونه كه گفتم اين «تغيير رفتار» ريشه‌اي عميق در «تغيير گفتمان» ندارد، لذا آينده آن در گرو تامل و تحمل و تدبر طرفين است.  

5 در ايرانِ امروز به دلايل بسياري كه به برخي از آنان اشارتي شد، راه تلطيف و تدبير روابط با آمريكا هموارتر و گشوده‌تر است. آن عده از اصول‌گرايان كفن‌پوش كه همواره هويت خود را با فرياد «مرگ بر» به نمايش مي‌گذاردند، اكنون زبان در كام گرفته‌اند و به تماشاگران منفعل تئاتر «ملاقات در نيويورك» تبديل شده‌اند، آن عده از اهالي قدرت و سياست هم كه بر طبل سازش‌ناپذيري با آمريكا مي‌كوبيدند و از هر اقدامي براي بهبود روابط برمي‌آشفتند و به زمين و زمان ناسزا مي‌گفتند، امروز آرام و با طمانينه نظاره‌گر سياستي ديگر هستند. در هر فرض و با هر انگيزه و انگيخته، اين تحول حال و احوال – اگرچه موقتي - فرصتي مناسب در اختيار دولت تدبير و اميد قرار داده است تا در پرتو سه اصل عزت و حكمت و مصلحت به مديريت روابط بپردازند. بي‌ترديد، در اين شرايط، اجلاس سازمان ملل مي‌تواند طبيعي‌ترين شرايط را براي يك «آغاز متفاوت» فراهم آورد؛ آغاز يك ملاقات، آغاز يك گفت‌وگو و آغاز رابطه‌اي از نوع ديگر. اگرچه بسيار بعيد مي‌دانم كه در اين «آغاز» شاهد ملاقات مستقيم روساي جمهور دو كشور باشيم، اما ملاقات‌هاي غيرمستقيم آنان همراه با ملاقات‌هاي مستقيم وزراي دو كشور مي‌تواند در تسطيح راه ناهموار رابطه بسيار موثر باشد.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: