به مناسبت سالروز درگذشتِ استاد گنجی / مجدالدین کیوانی

1394/4/29 ۰۹:۳۶

به مناسبت سالروز درگذشتِ استاد گنجی / مجدالدین کیوانی

روز بیست و نهم تیر ماه امسال دوسال می شود که از سرآمدنِ عمر صد سالۀ دکتر محمد حسن گنجی (1292-1392ش) می گذرد. بیست و نهم تاریخی است که بر سنگ تربت او در بیرجند نقش شده، اما دو سال پیش که استاد گنجی زمین خورد و دیگر برنخاست، سخن از 28 تیر ماه می رفت. شاید این تاریخ دوم شتابزده زمانی اعلام شده که استاد هنوز در حالت اغما بوده است. یکی از نویسندگانِ، به قول خودش، «فِیس بوکی»، 30 تیر را روز فوت گنجی نوشته است. بعید نیست که شرح حال نویسان در آینه سه تاریخ درگذشت برای استاد گنجی گزارش کنند.

 

روز بیست و نهم تیر ماه امسال دوسال می شود که از سرآمدنِ عمر صد سالۀ دکتر محمد حسن گنجی (1292-1392ش) می گذرد. بیست و نهم تاریخی است که بر سنگ تربت او در بیرجند نقش شده، اما دو سال پیش که استاد گنجی زمین خورد و دیگر برنخاست، سخن از 28 تیر ماه می رفت. شاید این تاریخ دوم شتابزده زمانی اعلام شده که استاد هنوز در حالت اغما بوده است. یکی از نویسندگانِ، به قول خودش، «فِیس بوکی»، 30 تیر را روز فوت گنجی نوشته است. بعید نیست که شرح حال نویسان در آینه سه تاریخ درگذشت برای استاد گنجی گزارش کنند. سهولت و سرعت بی سابقه در خبر رسانی دیگر فرصتی برای سبک و سنگین کردن گفته ها و شنیده ها باقی نمی گذارد و- مخصوصاً با انبوه امکانات اینترنتی که فنّ آوری پیشرفته در اختیار گذاشته است- این روز ها گاه کار دست آدم ها می دهد. خروار ها اطلاعات ناقص یا نادرستی که هر دقیقه در شبکه های مجازی ظاهر می شود ثمرۀ بی مبالاتی و شتابزدگی در استفاده از همین امکانات سهل الحصول است.

باری، قرار بود در این دو سالی که از فقدان استاد گنجی می گذرد از طریق بنیادی که به نام او تأسیس گردید کارهای فرهنگی و پژوهشی زیادی بشود، که ظاهراً نشد. از جست و جوها و تماس های نگارنده با این و آن، به ویژه با بعض بستگان و آشنایان گنجی، چیزی درنیامد. به هر جا و به هر کس رجوع کردیم، البته ابراز ارادتی به آن بزرگ مرد می شد، اما: باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود.نگارنده فقط موفق شد با کمک همکاری بیرجندی چند عکس از محل آرامگاه استاد بگیرد که یکی دو تا از آنها را ضمیمۀ این یاداشت می کند؛ با این امید که باخبران از آنچه بنیاد گنجی انجام داده، دیگرعلاقه مندان او را. نیز مطلع سازند. یک ماهی قبل، روزنامۀ  ایران (یکشنبه 24 خرداد، سال بیست و یکم، شمارۀ 5952) به مناسبت یک صد و سومین زاد روز گنجی صفحه ای را به درج یادداشت های دو سه تن از شاگردان قدیم و همکاران سال های بعدِ استاد اختصاص داده بود. همه به حق از فضائل اخلاقی او و برخی از خاطراتی که از او داشتند گفته بودند ولی از این فراتر نه؛ حتی اشاره ای هم نکرده بودند که چه بر سرِ خانۀ مسکونی استاد که خود برای تبدیل آن به موزۀ جغرافیا اهدا کرده بود، آمده است. خوب، شاید هم در یک صفحۀ روزنامه جای وارد شدن به مباحث تخصصی نباشد.به هر روی، دستشان درد نکند که قدردانِ استاد خود هستند و شمه ای از خلقیات کم نظیر او را باز گفته اند

در بندِ آن نئیم که دشنام یا دعاست     یادش به خیر هر که ز ما یاد می کند

بخش سودمند ترِ آن صفحه یادداشت های سفر استاد گنجی (آذر ماه 1339) به لندن و اقامت های کوتاهش در اتریش، سوئیس و جاهای دیگر بود. این یادداشت ها بخشی از خاطرات گنجی است که عن قریب از سوی مؤسسۀ «دنیای جغرافیای سحاب» نشر خواهد شد. از لابه لای همین یادداشت ها خواننده از برخی جنبه های شخصیت استاد آگاهی می یابد: تواضع، درستکاری، پرهیز از حیف و میل، میهن دوستی، پایگاه علمی و حضور پُر رنگ او در مجامع بین المللی.

به هر حال، آنچه در شرح احوال و شخصیت علمی استاد باید گفته شود، در این یکی دو سال کلیاتی گفته و نوشته شده است، ولی هنوز از تخصص ها و کارهای پژوهشی دکتر گنجی نوشته های کارشناسنه ای ندیده ایم. این به عهدۀ آنهایی است که در حوزه های پژوهشیِ استاد سررشته ای دارند و اهمیت خدمات علمی او را دقیقاً می دانند: مهمی که از دست نگارنده ابداً بر نمی آید. او تنها با این نیّت به نگارش یادداشت حاضر مبادرت کرد که یاد گنجی و خدمات او را در خاطره ها زنده کند، و مخصوصاً به نسل جوان تر که هر روز رابطه اش با گذشته کم وکمتر می شود، یادآور گردد که ایران در گذشته مفتخر به داشتن چهره هایی چون گنجی بوده که حیف است غبار فراموشی بر آنها بنشیند. یکی از آفات زیانبار روزگار ما این است که از بس حوادث رنگارنگ متعدّد و پیاپی رخ می دهد و از بس کاروانیان فرهنگ و هنر و فضل و دانش به سرعت از میان می روند، رشتۀ حساب از دست انسان در می رود. اندیشۀ فقدان یکی هضم نشده، غم از دست رفتن دیگری آنرا کنار می زند: «هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم» این روند خطرناکی است؛ باید به نوعی آن را خنثی کرد. حدّ اقل کاری که می توان کرد این است که هرازگاهی یادی از دانشمندان و هنرمندان درگذشته بشود.تا به دست نسیانِ مطلق سپرده نشوند و آنان که هنوز در قید حیاتند از فکر فراموش شدنِ پس از مرگ  بیمناک و دچار نومیدی نشوند؛ چه، این بیمناکی و نومیدی می تواند در آنان دلسردی ایجاد کند تا بدان حدّ که پا از دایرۀ دانش پژوهی و هنرآفرینی بیرون بکشند. یادآوریِ عالم و هنرمند اعتبار دادن به مقام علم و هنر، و باعث دلگرمی کسانی است که عمر بر سرِ این دو گذاشته اند.

ضرب المثلی داریم که می گوید: «بی مایه فطیر است». دریغ است که ضمن ذکر نام گنجی و بزرگداشت یاد او، یکی دو خاطره از او چاشنی آن نکنیم. سال پیش نگارنده به مناسبت سالگشتِ درگذشت استاد یادداشتی در همین سایت گذاشت که بعضی آن را تحسین کردند و بعضی هم، بر اثر سوء تفاهم، ابرو در هم کشیدند. باری در آن یادداشت، به حضور بارز شادروان گنجی در مراسم تکریم علّامه سید محمد فرزان (د. 1349 ش) بر سرِ مزار او در صحن ابن بابویه و سپس در همایشی که در دانشگاه بیرجند برگزار گردید (23 و 24 آبان 1386) اشاراتی رفت. نگارنده از آن دو رویداد عکس هایی تهیه کرد که در اینجا به نظر دوستداران استاد می رسد. و اما دو خاطرۀ شیرین:

دو سه سالی پیش از فوت دکتر گنجی، یکی از ارادتمندان او و دلبستگانِ ادب و فرهنگ ایران، آقای حسینجانی، مراسمی غیر رسمی و «خودمانی» به خاطر استاد در محل فرش بهارستان در شهرک غرب به پای داشت که در آن گروهی از ارباب فضل و ادب، مانند عبدالعلی ادیب برومند، روانشاد باستانی پاریزی، بهاء الدین خرمشاهی، دکتر محمد استعلامی و دیگران و دیگرانی حضور داشتند. دکتر گنجی در سخنان کوتاهی که در آن "مجلس انس و ادب" ایراد فرمود از خاطرات دورانی گفت که سازمان هواشناسی کشور را اداره می کرد. او درست 60 سال پیش در 1334 این سازمان را بنیان نهاد و از 1335 تا 1347 بر آن ریاست کرد. در آن روزگار هنوز دستگاه های دقیق هواشناسی که بعد ها به تدریج اختراع شد وجود نداشت. بنابراین، بسیاری اوقات پیش بینی های ادارۀ هواشناسی درست از آب در نمی آمد، و این بهانه به دست ایرانی های خوش ذوق و اهل گوشه و کنایه می داد که برای دکتر گنجی و تشکیلات او «مضمون کوک کنند». خوب، امروزه هم با وجود ابزارهای بسیار دقیق، اتفاق می افتد که خلافِ پیش بینی های مجهز ترینِ ادارات هواشناسی جهان ثابت می شود، چه رسد به پنجاه شصت سال قبل با آن وسائل نسبتاً ابتدایی. بالاخره، از پیش گویی هایی که اساس و بنیادش «باد» باشد، بیش از این هم نباید توقع داشت.

جهان بر آب نهاده است و زندگی بر باد       غلام همت آنم که دل بر آن ننهاد

باری، گنجی خود در آن مجلس نقل می کرد که ابراهیم صهبا (د. 1377 ش) شاعر خوش طبع و طنز پرداز و همولایتی گنجی (اهل مَحوِلات ِ تربت حیدریه)، اشعار زیر را دربارۀ او سرود که همه جا پخش شد:

هوا شناس عجیبی به شهر ما باشد          که کس به گفتۀ او تکیه بر هوا نکند

هر آنچه گوید و خواهد، درست بر عکس است      که پیش گوییِ وارونه اش خطا نکند

کنون که هست بر این سفره میهمان شما        خدا کند که به جان شما دعا نکند

یادمان باشد که سازمان جهانی هوا شناسی ( آی. ام. او.*) جایزۀ علمی سال 2001 خود را به دکتر گنجی اعطا کرد، و این اولین، و تا این تاریخ ،آخرین، باری است که چنین جایزای به یک ایرانی تعلق می گیرد.

و اما خاطرۀ دومی که خود او برای فرهاد طاهری، از همکاران سابق مرکز دائرة المعارف بزرگ، نقل فرموده، مربوط است به «اختلاس» بزرگی که او از بیت المال کرده بود! قصه از این قرار است که وقتی بین سال های 1352-1354 استاد گنجی ریاست دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران را به عهده داشت، پدر آبدارچی دانشکده فوت می کند و دکتر از معاون خود می خواهد که مجلس ختمی برای متوفّی در مسجد دانشگاه برگزار، و هزینۀ قند و چای و خرمای مجلس از اعتبارات جاری و قانونی دانشکده پرداخت شود. گنجی خود در مراسم ترحیم پدر خدمتگزارش حضور می یابد که یقیناً اسباب خوشحالی و تسلّی پسر او می شود. در نخستین سال های بعد از انقلاب که کارها به دست بعضی از بی تجربه های هیجان زده افتاد و هر روز عده ای از خادمان دانشگاه را به محاکمه می کشیدند و برچسب دزدی، اختلاس و خدمت به رژیم "منحوس پهلوی" بر آنها می زدند، گنجی شرافتمند و منیع الطبع را نیز به حیف و میل اموال دولتی متهم کردند. کاشف که به عمل آمد، معلوم شد برداشت مخارج فاتحۀ پدر آبدارچی از مصایق تصرف در بیت المال و اختلاس در اموال دولتی تشخیص داده شده بود! پس از گذشت چهل سال از اختلاس گنجی، معروف به «پدر جغرافیای نوین ایران»، حتماً همه خواهید گفت که اگر او به جرم آن «اختلاس»، در زمان خودش تنبیه می شد، امروز شاهد اختلاس های چند صد میلیاردی مکرّر در مکرّرِ شماری از مسؤلان «تر دستِ» مالی و سیاسی کشور نمی بودیم.

روح استاد محمد حسن گنجی شاد که آبرومند زیست و آبرومند مرد:عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً. افتخارگنجی همین بس که دست تهی از دنیا رفت ولی گنجی از نیکنامی بر جای گذاشت؛ بگذار تا این درسی باشد برای آنان که با اموال مردم همچون ملک طلق شخصی عمل می کنند و نه از خشم خدا می ترسند و نه از فریاد پیدا و پنهان صاحبان اصلی آن اموال.

درویش و پادشه نشنیدم کـه کـرده اند       بیرون از این دو لقمۀ دنیا تناولی

زان گنج های نعمت و خـروارهای مال       با خویشتن به گـور نبردند خردَلی

از مال و جاه و منصب و فرمان و تخت و بخت      بهتر ز نام نیک نکردند حاصلی

 

__________________________________

*. International Meteorological Organization

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: