1394/4/6 ۱۰:۵۹
«عمه جان مرا سرزنش نکن که به سفارت اجنبی پناهنده شدم.آمدنم ازترس نبود.دیدم این سلطنت دیگر به دردم نميخورد.گیرم بااینها[مشروطه خواهان]صلح کردم یازورم رسیدوهمه راکشتم.بازرعیت ایران،این نوکرهای نمک به حرام،مرادوست نخواهند داشت.تک وتنهابایک مملکت دشمن چه کنم؟»این سخنان بخشی از گفتوگوی محمدعلی شاه و عمه اش در باغ سفارت روسیه بود. پادشاهی که میخواست بساط صندوق رای و مشروطه نوپای ایرانی را از جای برکند.
«عمه جان مرا سرزنش نکن که به سفارت اجنبی پناهنده شدم.آمدنم ازترس نبود.دیدم این سلطنت دیگر به دردم نميخورد.گیرم بااینها[مشروطه خواهان]صلح کردم یازورم رسیدوهمه راکشتم.بازرعیت ایران،این نوکرهای نمک به حرام،مرادوست نخواهند داشت.تک وتنهابایک مملکت دشمن چه کنم؟»این سخنان بخشی از گفتوگوی محمدعلی شاه و عمه اش در باغ سفارت روسیه بود. پادشاهی که میخواست بساط صندوق رای و مشروطه نوپای ایرانی را از جای برکند.محمد علی شاه با به توپ بستن مجلس شورای ملی و کشتن آزادیخواهان،برای ابد بدناميمخالفت با آزادیخواهی و دموکراسی را به نام خود نوشت.یکصد و هشت سال قبل درچنین روزهایی به دستور محمدعلی شاه، لولههای توپهای روسی ساختمان مجلس دربهارستان را نشانه گرفته و آن گلوله باران کردند، داستان مخالفت شاه بامجلس ازهمان ابتداي تاجگذاري محمدعلي ميرزاي قاجار و دعوت نكردن از نمايندگان آغاز شد.محمد علی شاه دردوران ولیعهدی هم که بااعطای مشروطه توسط پدرش مخالف بود،حتی به پزشک مظفرالدین شاه نیز پرخاش ميکردکه نمک به حراميکرده وفرمان مشروطه رادر شرایطی به امضای شاه فقید رسانده که اوهوش وحواس درستی نداشته است.
اصلاحات مجلس اول شاه و درباریان اطرافش را به هراس انداخته بود.محمدعلی شاه سودای سلطنت به شیوه پدران و اجدادش را در سر داشت و مجلس و مشروطه خواهان مانع وی بودند.مجلس اول بودجه كشور را اصلاح وتعديل کرد،درايران بانك ملي به وجود آورد،مستمري نزديكان شاه را محدود كرد وحتي براي خود شاه مستمري متناسب برقرار ساخت.کشمکش میان شاه و مجلس ادامه یافت، شاه هر از چندی از امضای مصوبات مجلس خودداری ميکرد.با این وجود تندروی گروهی از مشروطه خواهان نیز در تحریک استبداد به نابودی مشروطه بی تاثیر نبود. درست است که شاه با مشروطه مخالف بود و درباریان به چیزی کمتر از بازگشت اوضاع به دوران ناصرالدين شاهی راضی نبودند اما آنچه برخی مخالفان استبداد علیه شاه کردند هم فرصت و بهانه کافی به مخالفان آزادی داد.وقتی برخی روزنامههای نزدیک به تندروها به مادر شاه فحش دادند ودرخواست شاه برای محاکمه دشنامگوی مادرش به جایی نرسید، وقتی به کالسکه محمدعلی شاه بمب پرتاب شدوشاه خواهان محاکمه عاملان این ترور نافرجام شداما تندروهای مجلس وازجمله تقیزاده مانع شدند.
بهاین ترتیب بودکه شاه پس ازترور امین السلطان صدراعظمش وپرتاب بمب به کالسکه سلطنتی تصمیم قطعی به سرکوب آزادیخواهان گرفت.در 22 جمادي الاول 1326 هجري قمري،محمدعلي شاه باصدوراعلاميه اي چگونگي انتخاب نمايندگان مجلس و رفتار مجلسيان را مغايراصول مشروطه خواهي دانست و دستور داد كه مجلس به منظور رفع نقايص به مدت سه ماه تعطيل شود. اين اعلامیه باعدم موافقت مجلسيان مواجه شدو يک روز بعدو به دنبال ديدارلياخوف فرمانده قزاق باشاه ودستورشاه مبني بر به توپ بستن مجلس، جنگ تن به تن ميان بريگاد قزاق و دهها مجاهد مسلح محافظ ساختمان مجلس آغاز شد.
لياخوف روسی درروزنبردفرمان داد تا از چپ و راست مجلس ومسجدسپهسالار راهدف قراردهند.مجلس به توپ بسته شد. حدود يك ساعت پس ازاين حمله مجاهدان ومجلسيان از پاي درآمدندوطعم شكست را چشيدند.گروهي كشته و زخميشدند،گروهي گريختندوگروهي هم تسليم شدند. براساس برآورد انگليسيهانزديک به 250 نفر در درگيريهاي تهران به دنبال به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لياخوف روسي و به دستور محمدعلي شاه قاجار کشته شدند. به گفته ناظم الاسلام کرماني در روز کودتا بسياري ازعوام با قزاقها همراه شدند.ملک الشعراي بهار که خود در اين روزها در تهران حضور داشته در خصوص نقش طبقات اجتماعي در آغاز استبدادصغيرمينويسد:«دراين جريانات طبقه بالاو پايين از استبداد پشتيباني کردند.تنها طبقه متوسط بود که به انقلاب وفادار باقي ماند». بسياري از سران مشروطه که موفق به فرارنشده بودند توسط قزاقها بازداشت شدند.سرشناس ترين آنها ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل و ملک المتکلمين دو روزنامه نگار برجسته عهد مشروطه در باغشاه به دستور محمدعلي ميرزا خفه شدند. قاضي قزويني و سردبير مجله روح القدس مسموم شده و کشته شدند. سيد حاجي آقا نماينده مردم تبريز هنگام فرار کشته شد و غلام يحيي اسکندري زير شکنجه از پاي در آمد. همچنين آيت ا... طباطبايي و آيت ا... بهبهاني در حصر خانگي قرار گرفتند.ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل و ميرزانصرا... خان ملك المتكلمين را در باغشاه خفه كردند.مامونتوف وقايع نگار روس نوشته است اين دو نفر را به باغ بردند و پهلوي فواره نگاه داشتند. دو دژخيم كه مامور قتل آنها بودند طناب به گردن آنها انداختند و از دو سو كشيدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بيرون زدودر همين حال دژخيم سوم خنجر به سينه و شكم آنها فرو ميكرد.
برادر قاضي گفته است«چون اندكي گذشت دو نفر فراش براي بردن ملك و ميرزا جهانگيرخان آمدند و ايشان را از قطار بيرون آورده به گردن هر يك زنجير دستي (شكاري) زده گفتند: «برخيزيد بياييد!» گويا هر دو دانستند كه براي كشتن ميبرندشان.
امابازگشت استبدادكوتاه بودو آزاديخواهان ايراني پس از 18 ماه جنگ باسلطنت،مجلس دوم رادربهارستان گشودند ودموكراسي خواهي را با تلاشي دوباره آغاز كردند»؛تلاشي كه اكنون ره صدساله رفته است و افق طولانياي پيش روي دارد.
روزنامه قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید