1392/6/17 ۱۴:۲۴
هر چند آشناییام با استاد ایرج افشار از طریق آثارشان به دهها سال پیش میرسد، ولی در حدود 15 سال پیش بود که از ایشان درخواست کردم تا با پذیرش عضویت کمیتهای که برای ارزیابی و خرید اسناد در سازمان اسناد ملی ایران تشکیل شده بود، ما را یاری رساند.
هر چند آشناییام با استاد ایرج افشار از طریق آثارشان به دهها سال پیش میرسد، ولی در حدود 15 سال پیش بود که از ایشان درخواست کردم تا با پذیرش عضویت کمیتهای که برای ارزیابی و خرید اسناد در سازمان اسناد ملی ایران تشکیل شده بود، ما را یاری رساند. کمیتهای که شادروان استاد ایرج افشار، دکتر سیروس پرهام نخستین رئیس سازمان اسناد، شادروان دکتر اصغر مهدوی، دکتر عبدالله انوار و استاد کاوه بیات اعضای آن و اینجانب نیز به عنوان مسئول کمیته در آن عضویت داشتم.: دورهای کم نظیر و استثنایی در مسیر اهداف سازمانی که دستاوردهای فراوانی را به دنبال داشت.
استاد افشار نگین مجلس ما بود. از این دوره درسها گرفتهام و خاطرهها دارم که در وقت خود به آن خواهم پرداخت. در آغاز همکاریها وقتی از استاد دعوت کردم تا از ساختمان سازمان اسناد ملی ایران دیدن نماید، با اشتیاق پذیرفت و پس از دیدار هم از ایشان در خواست کردم تا مطلبی برای فصلنامه تحقیقات تاریخی گنجینه اسناد که در آن زمان مدیر مسئول و سردبیر آن بودم ، بنویسید.
با تواضع و فروتنی پذیرفت و مقالهای تحت عنوان «برگی از گذشته» را نوشت و مقالهای را هم که در مجله یغما تحت عنوان «دیوان اسناد» نوشته بود، نیز پیوست آن کرد که به «تاریخچه و وضعیت اسناد» در کشور میپردازد، تاریخچهای که استاد نیز با علاقهمندی و دلسوزی در جای جای آن نقش داشته است. نقشی که باید بیش از این به آن پرداخته شود و خدمت استاد در این حوزه برجستهتر گردد. برای برداشتن نخستین گام هر دو مطلب را از نظر میگذرانیم، مطالبی که مملو از نکات مهم و دقیقی است که روشنگر تاریخچه و چگونگی تأسیس سازمان اسناد ملی ایران و اهمیت اسناد در کشور است.
روحش شاد و یادش گرامی باد
(2)
برگی از گذشته
دیدار از بنای فخیم و استوار سازمان اسناد ملّی ایران، موجب شد که به یاد وضع گذشتۀ اسناد مربوط به تاریخ کشورمان افتادم و گذشته را از نظر گذراندم؛ یعنی مراحلی را که طی شده است تا بدین پایه رسیده است. دژ نبشت تختجمشید، مجموعههای منشآت پیشینیان، چون «التوسّل الی التّرسل» و «عتبة الکتبه» از پیش نظرم گذشت تا «سفینه الانشا»ی میرزا محمد نائینی و منشآت فریدون بک. پیش خود اندیشیدم که از فرامین و احکام و مثالها و منشورها و نشانهای پادشاهان و حکّام و وزیران پیشین چیزی نمانده است مگر اندک. حتى یک ورق هم از این قبیل نوشتهها که مربوط به عصر غزنوی و سلجوقی باشد، در دست نداریم. از دورۀ ایلخانان هم، تعداد اوراقی که از آن قبیل در دست باشد و از گزند حوادث روزگار در امان مانده باشد، از شمار انگشتان دو دست متجاوز نیست.
یادم آمد، روزی که به دعوت دکتر محسن صبا، به عضویّت کمیسیون «ایجاد مرکز بایگانی ملّی» دعوت شدم (زمستان 1338). او، رئیس کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و من عضو آنجا بودم. از سفری بازگشته بود که به دعوت یونسکو، به پاریس رفته بود و در آنجا تصمیم گرفته شده بود که یونسکو، مملکت هایی را که مرکز اسناد (آرشیو) ندارند، متوجّه کند که میباید برای حفظ آثار تمدّن بشری، اسناد و اوراق گذشتگان را گردآوری کرده و در اختیار محقّقان و مورّخان قرار دارد. به من گفت: «کمیسیون ملی یونسکو در ایران، این تصمیم یونسکو را استقبال کرده و قرار شده است کمیسیونی به این کار بپردازد و معلوم کند که چه باید کرد و من اسم شما را برای شرکت در این کمیسیون دادهام و از شما دعوت رسمی خواهد شد. شاید سببش آن بود که من، در مجلّات و نشریّات آن روزگار، اسناد و مدارک قدیمی را که مییافتم، چاپ میکردم و برای کتابخانه هم، مجموعههای سندی میخریدم. از جمله مجموعههای نفیسی که متعلّق به عبدالحسین هژیر بود و پس از کشته شدن و متفرّق شدن کتابخانهاش، از کتابفروشی مرحوم سبوحی خریدار کردم.
دعوتنامۀ کمیسیون ملّی از این بابت که نخستین اقدام رسمی بود در ایران که برای «ایجاد مرکز بایگانی ملی» برداشته شده است. اعضای این کمیسیون تا آنجا که به خاطر دارم و انشاءالله اشتباه نیست و همه منتخب شخص دکتر محسن صبا بودند، عبارت بودند از: اللهیار صالح (که در آن اوقات از مشاغل دولتی برکناری گرفته بود و هر دعوت و اشتغالی را نمی پذیرفت)، سید حسین شهشهانی به مناسبت آنکه مجموعهدار و خط شناس و قاضی بود (مستشار دیوان کشور و معاون وزارت دادگستری و استاندار و در آن اوقات بازنشسته بود)، عبدالحسین مفتاح از اعضای عالی رتبۀ وزارت امور خارجه، دکتر مهدی بیانی رئیس کتابخانۀ ملی، محمدتقی دانش پژوه نسخهشناس نامی، دکتر اصغر مهدوی استاد دانشگاه و دارندۀ مجموعۀ اسناد خاندان امین الضرب، محمود فرهاد معتمد از اعضای وزارت امور خارجه که دو مجموعۀ خوب از اسناد مربوط به میرزا حسین خان مشیرالدوله طبع کرده بود و در گردآوری اوراق و اسناد قدیمی مخصوصاً آنچه مربوط به جدش فرهاد میرزا معتمد الدوله بود، کوشش میکرد و دائماً در تجسس بود که از کوچه و بازار آنگونه اسناد را به چنگ آورد. شاید یکی دو نفر دیگر هم بودهاند که به یاد نمیآورم و شاید در گزارشهای ماهانه یونسکو که چاپ میشد، موضوع منعکس شده باشد.
دکتر محسن صبا چون تحصیلات خود را در رشتۀ آرشیو در مدرسۀ مشهور «شارت» (پاریس) گذرانده بود و پیش از آن هم کوششهایی برای بایگانی کرده بود از جمله چندین سال آن موضوع را درس گفته و نخستین کتاب را به نام «اصول بایگانی» در سال 1337 (یک سال قبل از آن تجمع) چاپ کرده بود، مسئولیت ادارۀ این کمیسیون جدید التأسیس را عهدهدار بود.
جلسۀ نخستین به مذاکرات اصولی و کلی نسبت به ضرورت امر، سوابق آن در کشورهای دیگر، نظر جدید یونسکو با گزارشی که دکتر صبا از سفر خود داد، آغاز شد و بالاخره نظر عموم بر آن قرار گرفت که میباید لایحهای تهیه و به دولت ارائه کرد تا مسئله جنبۀ رسمی و جدی بگیرد.
در همان جلسه آقای عبدالحسین مفتاح، مقدم شد طرحی تهیه کند و به جلسۀ بعدی بیاورد. او به فاصلۀ دو هفته طرح خود را آماده ساخت، زیرا یادداشت مورخ 28 دی 1338 برای اللهیار صالح فرستاده بود که هم اکنون در اختیار من است. مرحوم صالح که از خداوندان نظم و ترتیب بود آن طرح را که «طرح لایحۀ قانون بایگانی کل کشور» نام یافته بود ملاحظه کرده و اصلاحاتی در آن وارد کرده بود.
طرح مذکور تا آنجا که به خاطر دارم در دو سه جلسۀ بعدی مورد رسیدگی ماده به ماده قرار گرفت و سرانجام ظاهراً از طرف کمیسیون ملی یونسکو و از طریق وزارت فرهنگ به دولت ارسال گردید.
پس از آن، تا آنجا که حافظهام یاری میکند، یک بار رسول پرویزی که در دولت اسدالله علم سمت معاونت داشت از من خواست برای همان لایحه به دیدارش بروم. سببش آن بود که طرح مربوط به «بایگانی کل کشور» را رسیدگی میکردند. وی میخواست از ترتیبات و سوابق امر اطلاعاتی به دست بیاورد. یعنی همان لایحهای که نسخهای از عکس آن در اختیار من است و در اوراق اللهیار صالح برجای مانده است.
بالاخره قانون در سال 1349 از تصویب گذشت و نخستین گامها با سرعت به همت دلسوزانۀ «سیروس پرهام» که به ریاست آنجا انتخاب شده بود، برداشته شد. از نخستین اقدامهای او شرکت سازمان اسناد ملی در کنفرانسهای بینالمللی آرشیو (ICA) بود. ظاهراً نخستین بار که ایران شرکت کرد، در دهلی بود که بنده هم سعادت مشارکت در آن داشتهام.
از کارهای مشترکی که توسط «سازمان اسناد ملی» و «کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران» انجام شد، عقد قراردادی بود برای عکسبرداری از وقفنامهها و اسناد اوقافی مهم که در ولایات پراکنده بود. نخستین اقام در این زمینه سفری بود که با مخارج اداری سازمان مذکور پیش آمد و در همصحبتی دکتر منوچهر ستوده و رضا ثقفی که سمت معاونت سازمان را داشت به گرگان، گنبد، شاهرود، بسطام، دامغان و سمنان رفتیم و از اسناد و اوراق تاریخی که در ادارات اوقاف به دستمان افتاد عکس برداشتیم و یک نسخه از آنها به صورت عکس در اختیار سازمان اسناد ملی قرار داده شد.
در سال 1342 که در دانشگاه هاروارد آمریکا به فهرستنگاری مشغول بودم، چون اثری از فعالیتهای گذشته مشهود نمیدیدم به مناسبت خبر واگذاری اسناد بازمانده از سید جمالالدین اسدآبادی که توسط دوستم، دکتر اصغر مهدوی به کتابخانۀ مجلس داده شده بود، مقالهای تحت عنوان «دیوان اسناد» نوشتم و به همین مراتب و جریانها اشاراتی کردم و آن را در مجلۀ یغما (شماره12 اسفند 1342) به چاپ رسانیدم. اختیار نام دیوان اسناد در قبال دیوان محاسبات و دیوان کشور بود. در آن نوشته چگونگی از میان رفتن اسناد و اوراق گذشته را بر شمردم. عکس آن مقاله را هم تقدیم میدارم که اگر مناسبت دارد تجدید کنید تا آیندگان بداند وضع اسناد به چه صورت بوده است.
مقاله دیگری هم تحت عنوان «اسناد تاریخی ایران» نوشتهام که تاریخچهای است از آنچه بر اسناد متفرق وارد شده است (مجلۀ آینده سال 7، 1360، ص 575-587). مخصوصاً در آن کوشیده شده است که همه کارهایی که تا آن تاریخ در قلمرو اسناد مربوط به ایران انجام شده بود، مورد معرفی قرار گیرد. هم تاریخچه است و هم کتابشناسی.
(3)
دیوان اسناد
در یکی از خبرنامهها دیدم که به مناسبت تحویل اسناد مربوط به سید جمالالدین افغانی، توسط دکتر اصغر مهدوی به کتابخانۀ مجلس شورای ملی، در مجلس گفتهاند که باید «بایگانی ملّی» تشکیل شود تا اسناد از نیستی و نابودی در امان بماند. این فکری است که هر چند یک بار به میان میآید و بدون اینکه کاری در این باب بشود، فراموش میشود. چند سال پیش سازمان بینالمللی یونسکو به کمیسیون ملّی در ایران پیشنهاد کرد که کمیتۀ بایگانی تشکیل شود تا این کمیته بتواند فکر ایجاد دیوان اسناد را در ایران پخته کند و در وضع قانون آن بکوشد. به همین ملاحظه کمیته تشکیل شد و دکتر محسن صبا با همکاری مردانی بصیر و دلسوز چون اللهیار صالح و مرحوم سید حسین شهشهانی و عبدالحسین مفتاح مواد قانونی را تهیه کردند ... نیز قریب دو سال پیش یکی از مؤسسات دولتی منتسب به نخستوزیری لایحهای تهیه کرد که بیهیچ اثری در میان خروارها اوراق مدفون شد.
دکتر ایرج ایمن که در این باب علاقه و شوق بسیار دارد، میگفت که جمیع اوراق و اسناد عهد قاجاری که در «اطاق اسناد» وزارت مالیه بود و در عمارت معروف به «خوابگاه» قرار داشت در شرف انهدام و گم شدن است، و از قول «مطلعین» یکی از دستگاههای وزارت مالیه نقل میکرد، در چند گاه پیش که عمارت خوابگاه را ویران کردند شبانه فعلهها را بمانند یغماگران بر آن داشتند تا جمیع اوراق و دفاتر گرانقدر و تاریخی اطا ق اسناد را به صحن باغ بیرون ریختند و البته قفسههای قدیمی و زینتی را بردند (یعنی فعلاً از آنها خبری نیست). ضباط اطاق اسناد چون برین واقعه آگاه میشود، سراسیمه خود را به وزارتخانه میرساند و موفق میشود که برای حفظ آن اوراق و اسناد که مآخذ تاریخ و تحقیق است، آنها را به حمّام کهنه مرطوبی منتقل کند. این اسناد مدتها در آن حمام دخمه گونه میماند تا اینکه درین سالهای اخیر مقداری از آنها از میان میرود و بقیه را به یکی از زیر زمینها منتقل میکنند. ایرج ایمن که در این محل جدید به زیارت آنها نائل شده است، میگفت یکی از دفترچهها را که برداشتم صورت رسمی جواهراتی بود که ناصرالدینشاه در یکی از اسفار خود در فرنگ بخشش کرده بوده است!
بیتوجهی ما به سند حدیث قدیمی است، ورنه امروز میبایستی خزینههای مالامال از مثال و توقیع و منشور و دستخط و وقفنامه و فرمان و روزنامه (به معنی قدیمی آن) داشته باشیم که هر یک از آنها صحیحترین و اصیلترین اسناد تاریخی وقایع ایران و افکار پدرمان ما بود.
مقدار مختصری از اسناد قدیمی ما که بجای مانده است، خود حکایت از اهمیت آنها دارد. و من باب مثال میتوان گفت که «التوسل الی الترسل» و «عتبة الکتبة» مکتوبات خواجه رشیدالدین فضلالله طبیب و شرفنامۀ خواجه عبدالله مروارید و نامههای رشیدالدین وطواط چندان با اهمیت است که تاریخ یمینی و تاریخ بیهقی و عالمآرای عباسی و دیگر کتبی که در احوال و آثار سلاطین نوشتهاند.
از اسناد قدیم آنها به دست ما رسیده است که به صورت مجموعه جمعآوری شده بوده است، مانند همین کتب مذکور در فوق و متأسفانه از اصل فرامین و مناشیر عصر غزنوی و سلجوقی و پیش از آن چیزی که چیز باشد به جای نمانده است. عین اسناد و مدارکی که اکنون به طور پراکنده در دست است، بیشتر از آن دورههای تیموری و آققوینلو به بعد است و مجموعههایی چند از اسناد مربوط به آق قوینلو و قره قوینلو و صفوی تاکنون توسط محققان به طبع رسیده است.
اما از عصر قاجار اسناد نسبة زیادی در خانوادهها و مؤسسات دولتی باقی است که باید هر چه زودتر در نگاهداشت آنها اقدام مؤثر بشود ــ در هر یک از این نوشتههای عصر قاجاری (منظور سفرنامه[1]، کتابچه، راپرت، روزنامه) و علیالخصوص فرامین و مناشیر و دفاتر سواد و ضبط احکام، چندان فواید تاریخی و نکات اجتماعی مندرج است که همه را باید از گنجینههای نامطمئن دولتی و صندوقخانههای فناپذیر شخصی به در آورد و در اختیار دیوان اسناد قرار داد تا محققان و مورخان بتوانند به نشر آنها و تحقیق در آنها بپردازند.
بسیاری از دوستان ما که از خانوادههای قدیمی و دیوانیاند چون اوراقی را به مرده ریگ به دست آورده اند. اما این اوراق برای آنها فقط ارزش مالی دارد و اغلب میل دارند که مشتری دست و دل باز و آمریکائیهایی پیدا شود و این ورق پوسیدههای کثیف را بخرد تا از شرّ نکبت و کثافتش رهایی یابند زیرا شنیدهاند و پسر عمۀ آمریکا رفتۀ درهم برهم مبلغی کلان میپردازد که میتوان با آن پول، اطاق پذیرائی را با ظرائف چین و ظرائف فرنگ و پردههای نقاشی پیکاسو آراست و میگویند که چون دانشگاه طهران یا کتابخانۀ مجلس نمیتواند چنان مبالغی را برای قیمت ارزانی که متعلق به ملت ایران است، بپردازد ناگزیر (!) آن اوراق را در چمدانهای خود میگذارند و به فرنگ میبرند تا به دست اهلش برسد.
عدهای دیگر از دوستان، خود عاشق، شیفته و بیتاب در جمع کردن اوراق قدیمیاند و از نان شب خود میکاهند و این ورقهای عزیز را میخرند و در لای روزنامه و پاکت و مقوا میگذارند و با احتیاط و وسواس و گاه ظنّت یکی از آنها را به دوستی نشان میدهند و عاقبت به اقتضای طبیعی دنیا ازین جهان خاکی کناره میکنند و دستشان از آن خزائن کوتاه میشود و این اوراق که به خون دل و مرارت و تخصّص و تجربه جمع شده است، مدتها از این گوشه بدان گوشه میافتد تا نصیب که باشد و در تقسیم ما ترک به کدام یک از ورثه برسد. خدا رحمت کند مرحوم حسین شهشهانی را که یکی از این زمره بوده و مقادیری از اسناد عصر آق قوینلو و صفوی و نادری و قاجاری را جمع کرد. اما هیچ معلوم نیست که در آینده این مجموعه چگونه پراکنده شود. مگر آنکه دلسوزی و علاقۀ شخصی اللهیار صالح که وصیّ اوست این مجموعۀ دست چین را از پراکندگی نجات بخشد.
نیز به یاد دارم که پس از کشته شدن عبدالحسین هژبر کتابخانهاش متفرق شد و چند مجموعۀ اسناد خطی قاجاری که جمع کرده بود به دست یکی از کتابفروشان افتاد و خداوند خواست که آنها برای کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق خریده شود.
مرحوم دکتر قاسم غنی عمری زحمت کشید و هر روز و هر شب به درخانۀ دوستان رفت و اسناد و مدارک و خطوط عصر قاجاری را جمع آورد و مجموعهای تهیّه کرد که نفیس و دیدنی بود. اما اینک در اینجا از دکتر ریچارد فرای، مستشرق ایراندوست امریکائی، شنیدم که دانشگاه بیل آنها را خریده است. نیز دکتر فرای میگفت که دانشگاه مذکور قسمتی هم از اسناد و مدارکی را که محمود فرهاد معتمد داشت، ابتیاع کرده و این امر البته مربوط به امروز نیست. بیش از یک قرن است که کتب و اسناد قدیمی از ایران خارج میشود.
صالح بزرگوار که خدا یارش باد میگفت که قبل از جنگ اخیر (اگر اشتباه نکنم) اصل فرمان مشروطیت ایران را در یکی از شهرهای امریکا و در دست مردی امریکائی دیده است. اگر جز این است حق آنست که این سند ملّی و تاریخی پر ارزش برای یک بار در مجلس شورای ملی یا موزۀ ایران باستان به نمایش گذاشته شود تا آزادگان چشمشان بدان روشن شود.
البته دولت ایران سخت مقصر است و در این مسائل بیخیال و بیمبالات. به فکری که نیستند، همین فکرهاست. نمونۀ بارز و روشن این بیمبالاتی وضع نابسامان و آشفتۀ هر یک از بایگانیهای راکد ادارات و مؤسسات دولتی است که اوراق مملکتی چون کود و سنگ بر روی هم تلنبار شده است و هر چندی یک بار در جراید میخوانیم که بایگانی ادارۀ تریاک فلان استان یا سازمان ترویج منطقه بهمان سوخت و نیز اگر گذارتان گاه به گاه به حوالی باب همایون و میدان ارگ افتاده باشد، قطعاً دیدهاید که کاغذ و دوسیه و کلاسورهای خاک گرفته را کنار خیابان گرد کردهاند و چند عمله آنها را مثل آجر بیهیچ ترتیب و قاعدهای بر روی گاری میریزد تا آنها را به محل مطمئن دولتی دیگری منتقل کنند. صدها ورقش را باد میبرد و دیگر کسی رنگ آنها را نمیبیند، مگر آنکه پنیر و حلوا ارده از دکان بقالی سر گذر بخرد. قسمتی اعظم از کاغذ عطاری و بقّالی شهر ما از اوراق مملکتی است.
اما اگر دیوانه مانندی یا سرسام گرفتهای برای تحقیقات خود به یکی از این مراکز مراجعه کند (مثلاً به بایگانی راکد وزارت امور خارجه یا قسمت اسناد کتابخانۀ آن وزارت خانه و یا ادارۀ بیوتات) با او آن چنان معاملهای میکنند که با دکتر محمدعلی موحد کردهاند و شرح آن ماجرا را به شیوۀ شیرین خود در مجلۀ راهنمای کتاب نوشته و ضمناً گفته است که در مراجعۀ به آرشیو شهر استانبول تمام درهای بسته را بر روی او گشودهاند و هر چه داشتند و مجاز بود در اختیار او گذاردند و کمال مهربانی و معاضدت را در حق او مرعی داشتند تا در تحقیقات خود کامیاب و موفق باشد.
اسناد مملکتی مربوط به ملت ایران است و مدتی که طبق عرف و مرسوم (یا قانون) بر آنها گذشت، میتواند در مورد استفاده و استناد واقع شود. کما اینکه در جمیع ممالک شرقی و پیش رفته که کارهاشان مطابق عقل و اصول است به همین ترتیب عمل میشود و هر چند یکبار اسناد قدیمتر را در اختیار عامه قرار میدهند. هم اکنون دولت انگلیس اسناد تا سال 1912 میلادی را آزاد کرده است. فی المثل هر ایرانی مشتاق میتواند با مراجعه به مرکز اسناد، بر مدارک و اوراق مربوط به دوران مشروطه و پس از آن دست بیابد و به قول معروف «اسرار پشت پرده» را بر روی دایره بریزد و اسرار را هویدا کند و از یادگارهای مشروطهخواهی یاد کند.
هیچ نمیدانم که برای حصول مقصود چه پیشنهادی بدهم. اگر در مورد اسنادی که در دست اشخاص است استدعا کنم که صاحبان این اوراق و اسناد آنها را به مؤسسهای مثل مجلس بدهند این روزها چنین سعۀ صدر و دست گشاده دیده نمیشود و کم کسی خود را در اختیار محققان قرار بدهد و یا قسمتی از آنها را تحویل کتابخانۀ مجلس نماید، ولی راه دیگری هم هست و آن اینست که صاحبان اوراق و اسناد اجازه بدهند تا از روی آنها برای کتابخانۀ مرکزی دانشگاه عکس و فیلم تهیه شود چنانکه حسین ثقفی اعزاز با مکرمت خاص و عنایت مخصوص این اجازه را داد و مقادیری زیاد از مجموعۀ اسناد گرانقدرش عکسبرداری شد و امروز برای همگان مورد استفاده است.
اما ناگوار این است که غالب صاحبان اسناد تصور میکنند، پس از عکسبرداری ارزش مادی اصل کم میشود و به همین ملاحظه است که بسیاری از آنها اجازۀ عکسبرداری هم نمیدهند!
در مسائل فرهنگی تا مردان واقعاً دلسوز نباشند از این گونه کارها در ایران خبری نخواهد بود. جای آن است که از علیاصغر حکمت و کارهای او (مثل ایجاد کتابخانۀ ملی و موزۀ ایران باستان) یاد کنیم و از او گله کنیم که چرا در آن عهد دیوان اسناد ایجاد نکرد. اگر آنروز این قدم برداشته شده بود گامها پیش بودیم.
دهم دی ماه 1342 ـ دانشگاه هاروارد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید