نقد و نفیِ «فرافکنی» در اشعار پروین اعتصامی / دکتر احمد کتابی- بخش دوم و پایانی

1394/3/24 ۱۱:۴۷

نقد و نفیِ «فرافکنی» در اشعار پروین اعتصامی / دکتر احمد کتابی- بخش دوم و پایانی

.گفتگویِ شانه با آیینه این مناظره با فرافکنی شانه بر فلک، گیتی و زمانه آغاز می‌شود و با گلایه‌هایی رشک‌آمیز از آیینه ادامه می‌یابد: وقت سحر به آینه‌ای گفت شانه‌ای کاوخ فلک چه کج‌رو و گیتی چه تندخوست

 

 

1.گفتگویِ شانه با آیینه

این مناظره با فرافکنی شانه بر فلک، گیتی و زمانه آغاز می‌شود و با گلایه‌هایی رشک‌آمیز از آیینه ادامه می‌یابد:

وقت سحر به آینه‌ای گفت شانه‌ای

کاوخ فلک چه کج‌رو و گیتی چه تندخوست

ما را زمانه رنج‌کش و تیره روز کرد

خرم کسی که همچو تواش طالعی نکوست

هرگز تو بارِ زحمتِ مردم نمی‌کشی

ما شانه می‌کشیم به هر جا که تارِ موست

… با آنکه ما جفایِ بتان بیشتر بریم

مشتاقِ روی توست هر آن کس که خوبروست

همان، ص ۷۶، منظومة ۵۳، ابیات ۵-۱

آنگاه نوبتِ پاسخگوییِ آیینه می‌رسد که ضمن آن، به‌شدت، از عیب‌جویی از دیگران، مخصوصاً در غیاب آنها، مذمت می‌کند:

گفتا هر آنکه عیب کسی در قفا شمرد

هر چند دل فریبد و رو خوش کند عدو ست

در پیشِ رویِ خلق به ما جا دهند از آنک

ما را هر آنچه از بد و نیک است روبروست

… چون شانه عیبِ خلق مکن مو به مو عیان

در پشتِ سر نهند کسی را که عیب‌جوست

ز آن کس که نام خلق به گفتارِ زشت کُشت

دوری گزین که از همه بدنام‌تر هم اوست

همانجا، ۱۰-۶

۲٫شکایت بردن دیوانه به زنجیر از عاقلان

این مناظره یکی از جذّاب‌ترین و پرمعناترین مناظره‌های مندرج در دیوان پروین است که در جای‌جایِ آن مفهوم فرافکنی به‌وضوح مشاهده می‌شود:

گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای

عاقلان پیداست کز دیوانگان ترسیده‌اند

من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم به پای

کاش می‌پرسید کس، کایشان به چند ارزیده‌اند؟

… عاقلان با این کیاست عقلِ دوراندیش را

در ترازویِ چو من دیوانه‌ای سنجیده‌اند

… جمله را دیوانه نامیدم چو بگشودند در

گر بد است، ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند؟

همان، ص ۱۴۰، منظومة ۱۰۷، ابیات ۷-۱

و سپس به بیتی کلیدی می‌رسیم که در آن فرافکنی، به مفهومی که امروزه در روان‌شناسی مصطلح است، به روشن‌ترین و گویاترین شیوه بیان شده است.

من یکی آئینه‌ام کاندر من این دیوانگان

خویشتن را دیده و برخویشتن خندیده‌اند

همانجا، بیت ۹

۳٫گفت‌وگوی تابه با دیگ

در این مناظره، تابه، با نادیده گرفتنِ سیاهیِ پشتِ خود، به عیب‌جویی از دیگ می‌پردازد و از اینکه پشتِ او، از فرطِ سیاهی و دودزدگی، همانند قیر شده است، وی را سرزنش می‌کند:

به کُنجِ مطبخِ تاریک، تابه گفت به دیگ

که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی؟

ز دوده، پشتِ تو مانندِ قیر گشته سیاه

ز عیب خویش، تو مسکین چه بی‌خبر بودی؟

همان، ص ۱۶۲، منظومة ۱۲۶، ابیات ۲-۱

در ابیات بعد، آثار خودفریبی و خودبزرگ‌بینیِ تابه به‌وضوح آشکار است؛ گویی که امر بر خود وی مشتبه شده است؛ تا آنجا که خود را سفید و صاحب نام و رأی صائب می‌پندارد و از فرطِ تکبر و تفرعن از هم‌نشینیِ با دیگ اظهار نارضایتی و بی‌علاقگی می‌کند:

به پیشِ چون تو سیه رویِ بد دلم که فکند؟

چه بودی، ار که مرا قدرت سفر بودی؟

ندید چشمِ تو رنگی دگر به جز سیهی

رواست گر که بگوییم بی ‌بصر بودی

در این بساطِ سیه، گر نمی‌گشودی رخت

چو ما سفید و نکورای و نامور بودی

همانجا، ابیات ۱۲-۱۰

سرانجام نوبت پاسخگوییِ دیگ می‌رسد. وی، برخلافِ تابه، به نقط? ضعف خود ـ سیاهیِ پشتش ـ کاملاً واقف است و واقع‌گرایانه بدان اقرار می‌کند ولی در عین حال، از بی‌پایه و واهی بودن ادعاهای تابه آگاه است و از رد و نفیِ آنها باز نمی‌ماند:

جواب داد که: ما هر دو در خورِ ستمیم

تو نیز همچو من ای دوست بی هنر بودی

جفایِ آتش و هیزم، نه بهرِ من تنهاست

تو نیز لایقِ خاکستر و شَرَر بودی

… نظر به عُجب در آلودگان نمی‌کردی

به دامنِ سیه خود، گرت نظر بودی

همانجا، ابیات ۲۰-۱۳

۴٫عیب‌جویی زاغ از طاووس

در این مناظره، زاغ که نمادِ سیاهی و زشت‌رویی است، طاووس را که مظهر اعلایِ زیبایی و آراستگی است، به استنادِ زشتی و کجیِ پایش، سرزنش می‌کند و وی را به زشترویی، خودخواهی و خودنمایی متهم می‌نماید:

زاغی به طرفِ باغ به طاووس طعنه زد

کاین مرغِ زشت‌روی، چه خواه خواه و خود نماست

… پایش کج است و زشت، از آن کج رود به راه

دُمّش چو دُمِّ روبه و رنگش چو کهرباست

همان، ص ۱۸۴، منظومة ۱۴۳، ابیات ۳-۱

و طاووس که، برخلافِ زاغ، از واقع‌بینی و انصافِ کافی برخوردار است، بدو چنین پاسخ می‌دهد:

طاووس خنده کرد که رأیِ تو باطل است

هرگز نگفته است بد اندیش، حرفِ راست

… بدگویی تو این همه از فرطِ بد دلی است

از قلبِ پاک نیتِ آلوده برنخاست

ما عیبِ خود، هنر نشمردیم هیچ‌گاه

در عیبِ خویش، ننگرد آن‌کس که خودستاست

… در هر قبیله بیش و کم و خوب و زشت هست

مرغی کلاغِ لاشخور و دیگری هماست

… طاووس را چه جرم اگر زاغ زشت‌روست

این رمزها به دفترِ مستوفیِ قضاست

همان، ص ۱۸۵، ابیات ۲۶-۸

۵٫گفت‌وگوی هیمه با اخگر

در این مناظره، هیمه، در حینِ سوختنِ در تنور، به یادِ روزگارِ خوش گذشته و خاطرات شیرین آن می‌افتد و زبان به شکوه می‌گشاید و از جور و جفایِ «دهر» و ظلمِ «چرخ» و تند بادِ‌ «حوادث» ناله و افغان سر می‌دهد:

به خویش هیمه گهِ سوختن به زاری گفت:

که ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذر

… خوش آن زمان که مرا نیز بود جایگهی

میان لاله و نسرین و سوسن و عبهر

… به وقتِ شیر، ز شیرم گرفت دایة دهر

نه بـــا پدر نفــسی زیستم، نه با مادر

عبث به باغ دمیدم که بارِ جور کشم

به زیر چرخ تو گویی نه جوی بود و نه جر

ز بیخ و بن کنده شدم این چنین به جور از آنک

ز تــند باد حــوادث، نداشــتیم خبر

… چه اوفتاد که گردون ز پا در افکندم؟

چه شد که از همه عالم به من فتاد بشر؟

همان، ص ۲۰۶، منظومة ۱۶۲، ابیات

با شنیدن این سخنان، اخگری، از کُنجِ تنور، به پاسخگویی می‌پردازد و از اینکه او خود را یکسره مظلوم و بی‌گناه قلمداد می‌کند و همة تقصیرها را به گردنِ «تقدیر» و «سپهر» می‌افکند، انتقاد می‌کند:

به خنده گفت چنین، اخگری ز کنج تنور

که وقتِ حاصل باغ، از چه‌رو ندادی بر؟

مگوی بی‌گنهم سوخت شعلة تقدیر

همین گناه تو را بس، که نیستی بَرَور

همان، ص ۲۰۷، ابیات ۲۱-۲۰

و سرانجام به ابیاتی می‌رسیم که حاویِ جانِ کلام و پیامِ اصلی شاعر است:

بدان صفت که تویی نقشِ هستیت بکشند

تو صورتی و سپهرِ بلند، صورتگر

… اگر ز کارِ بد و نیکِ خویش بی‌خبری

ولی در آینة روشنِ جهان بنگر

همانجا، ابیات ۳۶-۳۴

۶٫نکوهش بیجایِ سیر از پیاز

این مناظره، گویاترین و آموزنده‌ترین تمثیل دربارة کسانی است که، آگاهانه و یا ناخودآگاه، عیوب و نقایص خود را نادیده می‌گیرند و به عیب‌جویی از دیگران می‌پردازند.در نخستین بیتِ این منظومه، سیر که مظهر و مَثَلِ اعلایِ بدبوئی است، پیاز را، به خاطر همان خصیصة بدبوئی، مذمت می‌کند:

سیر، یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چه قدر بد بوئی؟

همان، ص ۲۵۷، منظومة ۱۹۸، بیت ۱

واکنش پیاز، در برابر این عیب‌جوییِ ناروا، بسیار سریع و صریح است:

گفت: از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشت‌روییِ دگران

نشود باعث نکو رویی

همانجا، ابیات ۳-۲

در ابیات بعد، پیاز بر عامل اصلی این عیب‌جویی ـ خودپسندی و خود بزرگ‌بینیِ سیر ـ انگشت تأکید می‌گذارد:

تو گمان می‌کنی که شاخِ گُلی

به صفِ سرو و لاله می‌رویی

یا که همبویِ مُشکِ تاتاری

یا ز ازهارِ باغِ مینویی

خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن

تو هم از ساکنانِ این کویی

… در خود آن به که نیک‌تر نگری

اول آن به که عیب خود گویی

همانجا، ابیات ۸-۵

نکوهش جُعَل از انگِشت (زغال)

موضوع این مناظره نیز، غفلت از عیوبِ خویش و تلاش برای عیب‌جویی از دیگران است:جُعَل، حشره‌ای که خود یکسره سیاه است، از اینکه سیاهیِ زغال ممکن است سر و رویِ او را آلوده کند، اظهار نگرانی می‌کند:

جُعَلِ پیر گفت با اَنگِشت

که سر و رویِ ما سیاه مکن

همان، ص ۲۵۹، منظومة ۲۰۰، بیت ۱

و زغال، در مقام پاسخ‌گویی، از او می‌خواهد که قبل از تجسّسِ عیوب دیگران، نظری هم به خود بیفکند:

گفت: در خویش هم دمی بنگر

همه را سویِ ما نگاه مکن

این سیاهی، سیاهیِ تن توست

جاه مفروش و اشتباه مکن

همانجا، ابیات ۳-۲

در پایان سخن، تذکر این نکته ضرورت دارد که شواهد مربوط به نفیِ فرافکنی در دیوان پروین اعتصامی منحصر به موارد یاد شده نیست و در این زمینه، موارد متعدد دیگری (از جمله منظوم? نااهل، (مناظره خار و گل، ص ۲۴۸) و (منظوم? مست و هشیار ، ص ۲۴۱) قابل استناد است که از نظر اجتناب از به درازا کشیده شدن سخن، از ذکر و بررسی آنها خودداری می‌شود.

 

مآخذ:

ـ اعتصامی، پروین (۱۳۵۵)، دیوان قصائد و مثنویات و تمثیلات و مقطّعات خانم پروین اعتصامی، به اهتمام ابوالفتح اعتصامی، تهران: ابوالفتح اعتصامی

ـ دهخدا، علی‌اکبر (۱۳۵۷)، امثال و حکم، ۴ جلد، چاپ چهارم، تهران: انتشارات امیرکبیر.

ـ کتابی، احمد (۱۳۸۳)، فرافکنی در فرهنگ و ادب فارسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی

ـ مان، نرمان لی (۱۳۴۲)، اصول روان‌شناسی، تهران، نشر اندیشه با همکاری فرانکلین.

ـ معین، محمد، فرهنگ فارسی، ۶ جلد، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ‌های متعدد.

ـ ناصر خسرو قبادیانی، ابو معین، (۱۳۵۳)، دیوان ناصر خسرو، جلد ۱، به تصحیح مجتبی مینوی، مهدی محقق، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: