1394/3/23 ۱۳:۰۴
احمد قاضی شخصیتی جامع داشت و کارهایش متنوع بود؛ بی شک احساس مسؤولیت و شرایط عصر وی و دغدغه هایش همین را اقتضا می کرد. راقم این سطور با دلی دردمند از فراق آن فرزانه دوران، احمد قاضی، قصد دارد که به قول بیهقی «لختی قلم را بر وی بگریاند» و دل شوریده از توفان غم و اندوه را با آن تسکینی ببخشم. می دانم که این روزها بسیاری چون من در اندوه مرگ آن نازنین - که هنوز نتوانستهام مرگش را باور کنم- به سر می برند. به یاد میآورم زمانی را که دانش آموز بودم و مجله سروه را که ماموستا هیمن منتشر می کرد با حرص و ولع می خواندم.
احمد قاضی شخصیتی جامع داشت و کارهایش متنوع بود؛ بی شک احساس مسؤولیت و شرایط عصر وی و دغدغه هایش همین را اقتضا می کرد.
راقم این سطور با دلی دردمند از فراق آن فرزانه دوران، احمد قاضی، قصد دارد که به قول بیهقی «لختی قلم را بر وی بگریاند» و دل شوریده از توفان غم و اندوه را با آن تسکینی ببخشم. می دانم که این روزها بسیاری چون من در اندوه مرگ آن نازنین - که هنوز نتوانستهام مرگش را باور کنم- به سر می برند. به یاد میآورم زمانی را که دانش آموز بودم و مجله سروه را که ماموستا هیمن منتشر می کرد با حرص و ولع می خواندم. بعد از درگذشت استاد هیمن، احمد قاضی که ساکن تهران بود به ارومیه رفت تا کار بر روی نهال تازه پا گرفته «سروه» را ادامه دهد. استاد احمد قاضی شایستگی کامل این وظیفه مهم فرهنگی را داشت. تجربه سالها معلمی، ریاست آموزش و پرورش، کار در مؤسسه ملی زبان، تدریس در دانشگاه تهران و مبارزات فراوان علیه رژیم پهلوی و ارتباط بسیار با شخصیت های دانشگاهی و اهل قلم و نیز ترجمه و تألیف چند کتاب، رزومه خوبی بود تا علاوه بر مشروعیت برای ایشان مقبولیت اجتماعی به ارمغان آوَرَد. وی سردبیر سروه شد و کار را با حوصله و صبوری و احاطه کامل شروع کرد و انتشارات صلاح الدین ایوبی و شورای نویسندگان سروه به سرپرستی احمد قاضی، تبدیل به مرکز فرهنگی فعال و پویایی برای فعالیت های ادبی و انتشاراتی در حوزه فرهنگ و ادبیات کردی شد. این مرکز، طی دو دهه به برکت تلاش و همت ایشان و همکارانشان منشأ خدمات اثرگذارِ فرهنگی فراوانی گشت. انتشار بیش از 200 شماره مجله سروه که غالبا هر بار مزین به مقاله ای از استاد قاضی بود کار عمده این مرکز بود.
احمد قاضی شخصیتی جامع داشت و کارهایش متنوع بود؛ بی شک احساس مسؤولیت و شرایط عصر وی و دغدغه هایش همین را اقتضا می کرد. آنان که دنبال تخصص گرایی اند باید این شرایط را درک کنند. از سویی نویسندهای بود چیره دست؛ قلم در دستش به راحتی می چرخید و فرمانبر ذهن و زبانش بود و به آرامی بر کاغذ فرود می آمد. نثرش پاکیزه و بی عیب بود؛ ترشحات ذهنش آمیخته با طنز بود؛ و چنانکه می دانیم گفتن و نوشتن طنز هم نشانه اوج بلوغ ذهن یک انسان است. بسیارند کسانی که قلم می زنند اما روان و جذاب نمینویسند بلکه خشک می نویسند و نوشتهشان چنگی به دل نمیزند. گاه که صحبتی از نویسندگی و سبک نوشتار بعضی از بزرگان صاحب نام میشد به این نکته اشاره می کرد.
اهل داستان نویسی و حتی سرودن شعر بود. «باقه بین» از جمله کارهای داستانی اوست.
بخش عمدهای از فعالیت های ایشان در عرصه ترجمه، از زبان انگلیسی بود که اتفاقا کارنامه پربرگی در ترجمه دارد؛ همچنین ترجمه به زبان کردی؛ که در دو سه سال اخیر اقدام به ترجمه کتاب کلاسیک «کلیله و دمنه» به کردی نمود که قرار است بزودی در سنندج توسط دانشگاه آزاد اسلامی سنندج و با همکاری نشر گوتار انتشار یابد. ترجمه «گیلگمش» اسطوره مشهور بین النهرین از دیگر کارهای اوست. باز از دیگر کارهایش ترجمه «صدام و بحران خلیج فارس» اثر جودیت میکر بود که در بحبوحه جنگ اول خلیج فارس بسیار بوقت انتشار یافت؛ همچنین «نسل اژدها» اثر پرل باک نویسنده آمریکایی و برنده جایز نوبل در باره مبارزات مردم چین. کتاب«عصر غولها» نوشته وینا دلمار، فیلمنامه نویس و رمان نویس آمریکایی، ترجمه دیگر ایشان است. نویسنده در این رمان تاریخی از غولهایی سخن میگوید که بخشی از بنای تاریخ معاصر به دست آنان شکل گرفت. وقایع این رمان حول سه شخصیت تاریخی یعنی ناپلئون بناپارت، تامس جفرسون و توسن لوورتور رخ میدهد و عصری که از آن یاد میشود عصری است که انگلستان مستعمرات آمریکایی را از دست داده و آمریکا در حال رشد و نماست. ترجمه «دُن کیشوت» شاهکار سروانتس به زبان کردی از دیگر کارهای ماندگار ایشان است؛ که ترجمهاش را به زبان فارسی محمد قاضی انجام داده بود.
بخش دیگری از تلاشهای ایشان تصحیح متون گذشته است مانند «خاطرات من» اثر عبدالله خان ناهید فیض الله بیگی، شخصیت فرهنگی و هنری و سیاسی برجسته معاصر سقزی یا دیوان سیف القضات، شاعر و ادیب مکریانی.
یکی از کارهای دیگر ایشان نوشتن «دستور زبان کردی» بود که با توجه به شمّ زبانشناسانه ایشان، الگوی این کار را کتاب «دستور زبان فارسی» دکتر پرویز ناتل خانلری قرار گرفته بود.
از دیگر کارهای ماندگار استاد قاضی، ترجمه موش و گربه شاهکار عبید زاکانی است به نظم کردی:
اگر داری تو عقل و دانش و هوش بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی که در معنای آن حیران بمانی
جان من پند گیر از این قصه که شوی در زمانه شادانا
غرض از موش و گربه بر خواندن مدعا فهم کن پسر جانا
ویژگی برجسته دیگر ایشان حضورشان بود در همه محافل کوچک و بزرگ فرهنگی و ادبی چند دهه اخیر در همه استانها و شهرهای کردنشین. ایشان در سازماندهی و پرورش نیروها و استعدادهای فرهنگی و ادبی ید طولایی داشت و اطرافشان همیشه مملو بود از افراد صاحب ذوق و اندیشه و سخن. یادم است در سالهای 1374 به بعد که انجمن ادبی فعالی در سقز داشتیم هر وقت جلسهای برپا می شد و از ایشان دعوت می کردیم غالبا برای تشویق ما و رونق آن محفل حضور می یافت. یکی دیگر از دلسوزیهایشان تشویق افراد مستعد و توانا بود به کار؛ کار هدفمند فرهنگی و مفید و اثرگذار. محمد قاضی، مترجم نامدار کشور، را که - پسر عمویشان بود و ترجمه هایش از زبان فرانسه شهره است - تشویق کرد که چند کتاب از زبان فرانسه به فارسی در باره کردستان ترجمه کند مانند«تاریخ کرد و کردستان» اثر واسیلی نیکیتین و «صلاح الدین ایوبی» اثر آلبر شاندور، ژانی گهل اثر ابراهیم احمد را هم با محمد قاضی ترجمه کرد که بارها منتشر شد. یک بار که صحبت از این کارش شد از جوانَکی جویای نام، گله کرد که این ترجمهاش را به سرقت برده و به نام خود منتشر کرده؛ تنها زحمتی که آن جوان در ترجمه سرقتی اش کرده بود تبدیل واژه های«است» به «می باشد» و «هست» به «وجود دارد» بود!
علاوه بر اینها استاد قاضی فردی بذله گو، نکته سنج، خوش محضر و مجلس آرا و مهمان نواز و قابل احترام بود. در مسایل فرهنگی و اجتماعی مربوط به کردستان احساس مسؤولیت می کرد و پیگیر مسایل بود. در سفری که مقام معظم رهبری در سال 1388 به کردستان داشتند در حضور ایشان چند نفر از دانشوران کرد به ایراد سخن و طرح مسایل و مشکلات گوناگون پرداختند؛ دکتر بایزید مردوخی، فاروق کیخسروی و احمد قاضی.
استاد قاضی روحیه پرسشگری و نقد داشت. هرگاه دیداری دست میداد با آنکه خود اطلاعات وسیعی داشت اما گاه چیزهایی از امثال بنده حقیر و کم اطلاع می پرسید و با این کار به نوعی ما را هم آموزش می داد. در بحثهای فرهنگی نگاهش معتدل و منصفانه و سخنانش از تعصب و تندی به دور بود. رویکردش نسبت به مشکلات، رویکرد فرهنگی بود و نیاز به توضیح نیست که خود نیز علاقهمند و اهل کار.
چه میدانستیم که چنین میشود؟! همین اواخر بود که کتابخانهاش را سر و سامان داد و قفسههای تازهای برایش تهیه کرد. هرگز بیکار نمینشست. آخرین کار چاپ نشده ایشان ترجمه «کلیله و دمنه» است و نیز کار دیگری در باره «ایدیوم ها و ضرب المثلهای کردی»؛ که انشاء الله بزودی منتشر خواهد شد؛ اما دریغ که آرزوی دیدن چاپ کلیله و دمنه در زمان حیاتش تحقق نیافت؛ با اعجاب از نثر و محتوای کلیله و دمنه یاد می کرد. کار دیگری که در این چند سال انجام داد و به سفارش یکی از دوستانش، ماموستا ملا ابوبکر محمد کریمی، به نگارش درآورد«تاریخ مختصر کردستان» بود؛ البته خودش هم اعتراف میکرد که من مورخ نیستم؛ راست هم می گفت ولی بخش مربوط به کردستان در دوران انقلاب اسلامی که خود شاهد اتفاقات بود و در بسیاری مسایل و دیدارها و مذاکرات میان طرفهای مختلف حضور داشت از اهمیت بیشتری برخوردار و خواندنی است. فردی بود به معنای واقعی شریف. ایشان مزید بر این همه کارهای علمی و خدمات فرهنگی و مهم تر از همه اینها، انسانی بود با اخلاق و باصفا و متواضع و به معنای واقعی معلم. او از میان ما رفت اما هرگز سیمای دوست داشتنی و کارها و خدماتش از یادمان نخواهد رفت. خدایش رحمتش کناد و راهش پر رهرو باد!
خبرگزاری کرد پرس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید