1394/3/11 ۰۸:۱۵
روحانی اندیشمند، حجتالاسلام والمسلمین محمد مسجد جامعی، مقالة نکتهسنجانه و جالبی با عنوان «نگاه اعراب به ایران؛ از دیروز تا امروز» نوشته است که در همین روزنامه اطلاعات مورخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ (ص۱۲) به چاپ رسید. در این مقاله، از تفاوتها و اختلافات میان ایرانیان و عربها سخن گفته شده و ریشههای این تفاوت نگرش، اجمالاً بیان گردیده است. نویسنده بدون پردهپوشی و توسل به شعارهای آرمانگرایانه و ایدئولوژیک که وحدت میان تمام کشورهای اسلامی را اصل دانسته و این آرمان را محقق و در دسترس قلمداد میکند، عمق خلاف و اختلاف را در میان دو گروه عمدة مسلمین و دو قدرت بزرگ قومی و فرهنگی در خاورمیانه نشان داده است.
تأملی در وضع نامتعادل خاورمیانه و مواضع ضد ایرانی اعراب
روحانی اندیشمند، حجتالاسلام والمسلمین محمد مسجد جامعی، مقالة نکتهسنجانه و جالبی با عنوان «نگاه اعراب به ایران؛ از دیروز تا امروز» نوشته است که در همین روزنامه اطلاعات مورخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ (ص۱۲) به چاپ رسید. در این مقاله، از تفاوتها و اختلافات میان ایرانیان و عربها سخن گفته شده و ریشههای این تفاوت نگرش، اجمالاً بیان گردیده است. نویسنده بدون پردهپوشی و توسل به شعارهای آرمانگرایانه و ایدئولوژیک که وحدت میان تمام کشورهای اسلامی را اصل دانسته و این آرمان را محقق و در دسترس قلمداد میکند، عمق خلاف و اختلاف را در میان دو گروه عمدة مسلمین و دو قدرت بزرگ قومی و فرهنگی در خاورمیانه نشان داده است. تحلیلی است منصفانه و بیپیرایه و آسیبشناسانه و با توجه به مطبوعات و رسانههای ارتباطی عربی و ادبیات و بینش غالب در این رسانهها دربارة ایران و ایرانی. از جمله در این مقاله چنین آمده است:
«… مفاهیم و اصطلاحاتی که بسیاری از اعراب در مورد ایران و ایرانیان به کار میبرند، مجموعهای از رقابتهای سیاسی و فرهنگی و مذهبی، به ویژه از دهه ۶۰ قرن بیستم به بعد، موجب پیدایش چنین اصطلاحاتی شد که ناشی و حاکی از نوعی نژادپرستی، کینهتوزی و عقده گشایی است. از “قادسیه” گرفته که بیش از همه توسط صدام به کار میرفت و هنوز هم در ادبیات سیاسی و رسانهای جایگاهی دارد تا “عجم” و “فُرس مجوس″. حال آنکه ما هیچ گاه آنان را با تعابیری همچون “بتپرستان جاهلی و بربری” خطاب نکردهایم… متاسفانه این اصطلاحات هم اکنون به وفور توسط اصحاب سیاست و رسانه به کار میرود. تأسفبارتر اینکه بیشتر توسط روحانیان و شخصیتهای دینی با تمایلات سلفی، و بعضاً اخوانی استعمال میشود!
در دنیای امروز چنین هتاکیهای علیه یک ملت دیگر، عملا وجود ندارد و بهویژه مقامات دینی حتی در بدترین شرایط، مخالفان خود را اینچنین نمینامند و احساسات مردمی را این گونه علیه آنان تحریک نمیکنند. بیان اینان، نسبت به ایران و ایرانیان نه تنها بیادبانه، بلکه به واقع خجالتآور است و به دلیل تشویق و تحریض به بدبینی و نفرت قومی و نژادی، حتی قابل پیگیری حقوقی هم هست…»
باری، لحن متین آقای مسجدجامعی نباید خواننده را به اشتباه اندازد که مسئله فقط بر سر مشتی اصطلاحات نژادپرستانه و ارجوزههای قومی است. امروزه زشتترین و شنیعترین صفتها بر ضدّ ایرانیان، در رسانههای عربی، خاصه مجلات زرد، فیسبوک، توییتر و فضای مجازی با بسامدهای بسیار بالا جریان دارد. در حال حاضر به جز آنچه به صورت تاریخی و طبیعی در رقابتهای میان دو قوم وجود داشته و منشأ و مؤید اختلافاتی بوده، یک جریان مرموز به صورت منظم (سیستماتیک) و با بهرهگیری عظیم از ظرفیتهای ارتباطی و اطلاعرسانی مدرن، در حال منزویسازی ایران و نفرتپراکنی علیه ملّت، فرهنگ و تاریخ ایران است.
میدانیم که این انگاره ها تنها در بیان و کلام متوقف نیست و با عبور از تحریکات پوپولیستی، فعلیت مییابد و انگیزشهای رادیکال و خشونتهای کورمتولد میشود. یکی از معضلات ما اکنون این است که از هرجای جهان اسلام سر برآوریم، بر اساس تبلیغات مشتی سلفی یا غیر سلفی، بخش چشمگیری از خواص و عامه مردم به ما بدبیناند و باید وقت و هزینههای خود را مصروف پاسخگویی شبهات و خنثیسازی تبلیغات و هتاکیها نماییم، این مسائل همین الان هم ما را دچار زحمت و جراحت کرده است.
نگاه تاریخی
کمی به عقب باز گردیم. تفاوت و حتی تخاصمات میان ایرانیان و اعراب، ریشههای تاریخی طولانی داشته، و به رغم تداومش از قرن نخست هجری تاکنون، حکم اختلافات طبیعی را داشته که مثلا ما با عثمانیها هم داشتهایم یا میان ما و ازبکان هم بوده؛ اما چه شد که چنین وسعتی از هجمه و یورش تبلیغاتی و حتی فحاشی از جهان عربی آغاز شده و به سوی ما نشانهروی شده است؟ سادهترین پاسخ، سیاسی و مذهبی است و ظاهراً مشکلات را حل میکند؛ اما سیاست و مذهب تنها بخشهایی از این جوانب خصمانه و نژادپرستانه را توضیح میدهد. مضامینی که در یاوهگوییهای صدام حسین دیده میشد، به شکل مؤثرتر در خطابههای جمال عبدالناصر یا حتی معمر قذافی و برخی از تئوریپردازان حزب بعث نیز قابل مشاهده بود. آنچه در همه این نوشتهها قابل ملاحظه است، اتفاق نظر در دشمنی با ایران و ایرانی است. آخرین شاهکار از این نوع، نطق ابراهیم الدوری بعثی و معاون صدام تکریتی است که پر از ارجوزه و گزافههای قبیلگی است، به همراه مشتی دشنام و زشتگویی به ایرانی که او عجم و مجوس خوانده و سرجمع نشان میدهد که این آدم فاقد عقل متعارف و شعور انسانی است.
اما بدبختی اینها ریشه دارتر است. این مسئله حتی در مورد رجال فرهنگ و متفکران عرب هم صادق است و آنان نیز در در زیر بمباران همین تهمتهای نژادی و تنازعات نابخردانه رشد کردهاند. استاد نامدار، فیلسوف فقید سید جلالالدین آشتیانی نیز تسامح حکیمانه را در برابر این قومیتگرایی و نژادپرستی از کف داده و مجبور شده بود حدود نیم قرن پیش چنین بنویسد:
«برخی از تعصبهای عرب و عجمی که هنوز هم در ممالک عربی ریشه و اساس محکمی دارد، خود مانع اساسیی است از برای نفوذ افکار فلاسفه و عرفای ایرانی در این ممالک. تعصب ناروای «تشیع و تسنن» هم در این امور مدخلیّت دارد و چه بسا که در برخی از نفوس ریشه عمیقتری داشته باشد… مگر ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) عرب نیستند؟ معذلک ما آنها را مقتدای خود میدانیم و از آن بزرگواران تبعیت میکنیم…»
سپس مرخوم استاد آشتیانی ماجرایی نقل کرده که هم غمانگیز است و هم تأملانگیز٫ ایشان نوشته یکی از شیوخ عرب «… که خالی از کمال هم نبود، البته کمال سطحی عربی در بغداد به من میگفت: ما استادی داشتیم که میگفت من خلفای ثلاثه را فقط از این جهت بر علی بن ابیطالب مقدم میدانم که آنها تعصب عربی داشتند و علی(ع) نداشت و در منبر صریحاً گفت: انّی لا افرّق بین العرب و العجم…» (رسائل حکیم سبزواری، با تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلالالدین آشتیانی، دانشگاه مشهد، صص۷ و ۸ از مقدمه)
این نقل قول را از آن جهت آوردم که سالها پیش از منازعات سیاسی اخیر تحریر شده و تا حدی میتواند قدمت این رجزخوانی و تفاخرهای جاهلی را در میان علما و بلغای عرب نشان دهد. امروزه بر چنین بستری که طی حدود هفتصد سال، حداقل هفتصدسال از سقوط بغداد به دست هلاکو، این اختلافات اوج بیشتری یافته و با ادبیاتی قبیح و زننده، تغذیه شده است. تا پیش از نمدپیچی خلیفه که نشاندهندة ذلت و سقوط عباسیان بود و ورود خان مغول به تختگاه بغداد، این نفرت و کینهپراکنی علیه ایران و فرس به سبک متفاوتی در زیر پوست تاریخ رواج داشت، در واقع تازیان در دوران امویان و عباسیان غالباً لحن فاتح داشتند و با اعتماد به نفس آشکاری این لحن مفاخرتآمیز را بر مردمان ممالک مفتوح و مفتوحالعنوه بر استر تفاخر عربی بار کرده بودند.
اما از آنجا که ایرانیان به استقلال فرهنگی و سیاسی خود بیشتر علاقهمند بودند، آنان نیز بر این روش و رفتار عجمستیزانه بیشتر پای میفشردند. تا پیش از حمله هلاکو به بغداد، تنها یک سده شاهان و سرداران صفاری و بخصوص امرای خاندان بویه بر لشکر عرب تک و به صورت خلفا چک زدند. پس این آتش همیشه روشن مانده بود تا اینک که تبلیغاتی آشکار و منظم با پول عربستان و شیوخ فاقد تاریخ و بیعقبه متحد این کشور علیه ایران ساماندهی نموده است.
شووینیسم عربی که هفت دهه شکست و تنازع را روایت میکند و در برابر اسرائیل خاک مذلّت بر سر داشته، در برابر ایران، ذکر قادسیه و جلولا و رجزخوانی انا من بادیه و الصحاری… راه انداخته است. مروری بر رسانههای عمده عربی نشان میدهد که آنها به هیچ وجه یک ایران باثبات و قدرتمند را در کنار خود دوست ندارند. نه از آن حیث که ایران تهدید نظامی یا بیثبات کنندهای برای منطقه است، بلکه از آن جهت که در مقایسه وضع فرهنگی و نظام اجتماعی ایران با واپسماندگی تاریخی مردم در این کشورها، ناچارند متحمّل هزینه و حقارت شوند. جوانان و تحصیلکردگان دانشگاهی، ابداعات پی در پی علمی، جوایز هنری و ورزشی، وضع پویای بانوان ایران در سطوح علمی و اجتماعی، و بالاخره زیرکی سیاستگران ایرانی در معادلات بینالمللی، ایشان را خشمگین و دچار عقدههایی میکند که ریشههایش دقیقاً معلوم نیست. اتفاقاً روشنفکران و نخبگانشان همبن چیزها را هم میطلبند و در پی آنند، اما نمیخواهند برایش هزینههایی بپردازند. مهمترین هزینه، وانهادن تفکر و مناسبات قبیلگی است و وقوف به واقعیتها، درک حدود و توان و اندازه واقعی، به گونهای که زیر دلارهای نفتی مچاله و مخفی نشود.
امروز که مسلمانان جهان وضع بیثبات و اسفانگیزی دارند و اندک سرمایه و مختصر همتی میتواند در شرق آسیا، چندین قوم سرگشته و رانده از سریلانکا و برمه را نجات دهد، سرمایه و انگیزههای کشورهای ثروتمند اسلامی، مصروف منازعات و جنگهای ویرانگری شده که پیروزی نخواهد داشت و همه را فرسوده و نابود خواهد کرد.
واکنش شایسته
در مقابل شووینیسم و تفاخر ضد ایرانی اعراب، ایرانیان نباید معامله به مثل کنند؛ اما لازم است شرایط به دقت و متداوم رصد شود. برای مصونیت داخلی، شکوفایی و رشد اقتصادی باید اولویت دولتها باشد و برای تحقق این هدف، ورود به چرخههای اقتصاد بینالمللی امری ناگزیر و لابد است. اتحاد ما با بازیگران بزرگ اقتصاد جهانی، آنان را به شرکای دفاعی ما در منطقه بدل میکند. عکس این هم صادق است و سرمایهگذاری آنها در صنایع و بنگاههای رقیب و متخاصم، بر قدرت مانور آنان افزوده و عزلت و انزوای ما را در پی خواهد داشت. هم اینک ما طبقه متوسط و تحصیلکرده بزرگی داریم، کشور و تاریخ و فرهنگ درخشان و امنیت بینظیری داریم، به رغم برخی انتقادات و کاهلیها، اقلیتهای قومی و دینی در کشور ما در شرایط امن به سر میبرند و باز هم علیرغم برخی انتقادات، نظام مردمسالاری و انتخابات به کشور اجازة چرخش نخبگان میدهد. مطبوعات و کتب منتشره در ایران در حال ورود به مرحله بلوغ تازهای است و لذا ما میباید با توسعه فرهنگی، مدارا و اجتناب از واکنشهای خصمانه، این سرمایهها را حفظ نماییم و حتی پایداری آن را افزونتر سازیم.
در ماههای آینده مهمترین مسئله ایران، امضای توافقنامه هستهای پنج به علاوه یک است. این آزمون، بخشی از مخاطرات ما را کاهش میدهد؛ اما ممکن است موجب واکنشهای عصبی و گستردهتر اعراب شود. باور این موضوع آسان نیست که اعراب حتی از جبهه پایداری هم بیشتر با توافق احتمالی مسئله دارند و مخالفند! به بیان دیگر، این توافق انگار معاهدهای علیه آنهاست.
عین همین موضع را دولت نتانیاهو و با کمی تفاوت نئوکانهای امریکایی هم دارند؛ اما سرمایهگذاری عربها برای تخریب آن بیسابقه و حقیقتاً نامعقول است. بیشک مایل نیستند شرایط تحتالحمایگی نیم قرن اخیر تغییر کند! اوضاع اما از بنیاد دگرگون شده و طبعا تحلیلگران غربی زودتر فهمیده اند که زمین امن برای سرمایهگذاری کجاست و تفاوت ملتی باسابقه و هویت و قدرت ایران تا چه اندازه در آینده خاورمیانه و جهان اسلام مؤثر خواهد بود. متأسفانه حکام عرب، نه این موضوع را درک میکنند و نه تحلیل درستی از شرایط ناپایدار خود و همسایگان عربی و افریقاییشان دارند.
آنان مایلند بحرانهای درونی را به بیرون سوق دهند. مراقب باشیم که ما را وارد بازی خود نسازند. حداقل یک نسل طول میکشد تا این ناپایداری و نا بسامانی در عربستان و اقمار آن به زنجیر عقل و آرامش و مدارا مهار شود. سرمایه هنگفت آنها که خرج حور و قصور و هتل و قمارخانه میشد، اینک به تانک و توپ و طیّاره اختصاص مییابد و یا مصروف حقوق لشکر و تیپ و مجاهد و چریک میشود. تحرکات نظامی، تا حدی تحولات نهانی را همچنان پنهان میدارد؛ اما از جانبی دیگر بر سرعت تحولات میافزاید و برونداد نهایی آن نیز با خطرپذیری (ریسک) بالایی همراه خواهد بود.
الیگارشی نظامیان
خطر بالقوه دیگر هم قدرتیابی و رشد الیگارشی نظامیان است که در پی جنگ و منازعات گریبان ملتها را میگیرد. بخت اگر یار نباشد، جنگجویان و برخی بازماندگان جنگها برای توجیه حضور خود، به اسلحه احتجاج کرده و امکانات کشورشان را در اختیار میگیرند و موانع بزرگ در راه توسعه سیاسی و اقتصادی ایجاد میکنند. در حالی که بزرگترین خدمت نظامیان حفظ امنیت و تمامیت ارضی و امنیت مرزی برای تداوم صلح و رشد و توسعة ملت است.
لشکرآرایی و میلیتاریزه کردن کشورهای اسلامی، نسل تازهای از عبدالکریم قاسم و ناصر و حافظ اسد و قذافی و صدام و مبارکها را با مختصاتی تازه به مسلمانان تحمیل میکند. ژنرال سیسی سایهای از همین نسل نوظهور است. به این تحول بیشتر باید اندیشید؛ زیرا این مسئله، نقطه ضعف بزرگ این کشورهاست. «حکمیّت سلاح به حاکمیت صاحب اسلحه میانجامد!»
در جوامعی که ثبات واقعی وجود ندارد، سلاحها به زودی حاکمیتها و خریداران خود را نشانه خواهد رفت. خوشبختانه قرائن نشان میدهد که ایران در مراحلی بسیار پیشتر قرار دارد و یک کشور پیشرفته و متکی به مناسبات عقلی بلندمدت است و نباید تن به بازی زودگذر رقبایی از آن دست که گفتیم بدهد. تفاوت استراتژی ایران که در بیانات عالیترین مقام کشور با عنوان «نرمش قهرمانانه» مطرح شده، با بازیگران تازه از گرد راه رسیده در خاورمیانه واضح است؛ زیرا هیچ جنگی در این منطقه طرف پیروز نخواهد داشت. مهم نیست چه کسی و چه زمانی جنگی را آغاز کند، اما پایانش را اسلحهفروشان بینالمللی و کارتلهای نفتی و قدرتهای دینفع بینالمللی مشخص خواهند کرد. مسلمانان فقط در پرتو توسعه و صلح و اعتلای فرهنگی از این وضع اسفناک رها خواهند شد. میلیتاریسم و جنگهای موضعی یا فرسایشی، اندک امکانات و فرصتها را نیز از مسلمانان سلب خواهد کرد.
با این مقدمات، قطعاً باید دیپلماسی را تنها عرصة اصلی نبرد و تحول در ایران قلمداد کرد. رشد فرهنگی و اجتماعی ایرانیان از مدتها پیش آغاز شده و به مراحل خوبی رسیده است؛ اما ضعف اقتصادی در ایران واقعیتی غیر قابل انکار است و حصر و تحریم اقتصادی نیز بر آن افزوده است. بیتدبیری و برخورد غیرمسئولانه و غیرکارشناسی در دولتهای نهم و دهم، علتالعلل این مشکلات بود و فرصتهای عاجل برای علاج با دفعالوقت از کف رفت و تباه شد. هیچ کس نخواهد توانست که حجم و ابعاد خسارتهایی را که در این دوران بر کشور رفته، محاسبه نماید. انحلال سازمان برنامه، آن هم در شرایطی که بیش از هر زمانی نیازمند حساب و کتاب و آمار و برنامههای دقیق و ارقام و ارزیابیهای کارآمد بودیم، یکی از صدها و هزارها کار بیمبنا و ناسنجیده بود، آنهم در شرایطی که ما هر گام کوچک را هم باید با محاسبات دقیق طی نماییم. اشاره به آن دوران، درنگ و تأمل در خطایی تاریخی است که جلوی چشمان تکتک ما در همین سنوات اخیر رخ داده است. امید ایرانیان خردمند آن است که این بار دیگر حافظة تاریخی ایرانیان به کار آید و عبرت و تجربهای حاصل شود.
وضعیت خطیر کنونی
همه ما میدانیم که از آن زمان تاکنون چه تغییرات عظیمی در داخل و خارج ایران رخ داده است. در آن شرایط، یعنی اوایل دهه ۸۰، وضع خاورمیانه آرامتر بود. اندوخته اعتبار دولت قبلی، میراث بزرگی در کف نودولتان تازه از راه رسیده با سوابق مبهم بود. و خلاصه آنکه انسجام و استحکام ساختارهای درونی، به ما اجازه میداد که رفتارهایی با ریسک بالا و ضریب خطاهای عظیم را از سر بگذرانیم و بگذریم؛ اما آن شرایط دیگرگون شده و باتلاق خاورمیانه اجازة خطا و تخطی به هیچ ملت و دولتی نمی دهد. مسئولان سیاسی کشور باید با حس مسئولیت مضاعف در برابر جریانهای فرصتطلب و زائدههای بیاخلاق آن بایستند. مردم ایران تاوان بیشتری نباید بپردازند و واقعیتهای عصر تازهای را که مناسبات متفاوتی دارد، به درستی درک وحس مینمایند. در این شرایط نوین معادله تازهای در حال شکلگیری است که در مرکز آن قدرت منطقهای ایران تثبیت و پذیرفتهشده است. این ادعا و گزافه نیست. آغاز یک راه طولانی با مسئولیتهای بزرگ بر دوش ملتی است که در صعبترین شرایط، صلاحیت و منزلت والای خود را به اثبات رسانیده است. این فرصت را دوباره نخواهیم داشت.
عبور از گردنههای صعب، نیازمند افراد خبره و باتجربه است. خطای هشت سال مذکور را ما با خوشبینی به پای تازهکاری و بیتجربگی جماعتی میگذاریم که با شعارهای گزاف آمدند و آخرسر همه رکوردهای منفی را شکستند و رفتند. تازهکاری و بیتجربگی در هر جایی ممکن است صدر امور را فراگیرد و آزمون و خطایی رخ دهد؛ اما در سیاست فاجعه به بار میآورد. خاصه در کشوری با مختصات ایران و در منطقهای به پیچیدگی خاورمیانه. پس لجاج و زشتگویی و تندروی و درشتی را کنار بگذاریم و به خردمندان کارآزمودهای که سکان دیپلماسی و مذاکرات را در دست دارند، اجازه دهیم منافع ملتی بزرگ و کهنسال را از تنگنای توطئههای منطقهای و جهانی نجات دهند. قدرت ایران در صلح و توسعه و شکوفایی فرهنگی نمایان خواهد شد و این امر الگویی برای دیگرسرزمینهای اسلامی است که آرمانهای تمدن اسلامی را در گذشتههای باشکوهشان میجویند.
پیشرفتهای علمی و تهذیب اخلاقی
اما این تمدن در غیاب فرهنگ و پیشرفتهای علمی و تهذیب اخلاقی و معنوی چه نتیجهای جز زهد متحجرانه و خطرناک سلفیها و تکفیریها و متظاهران مقدسمآب خواهد داشت؟ تجربهها را جمع کنیم و به کار بندیم که ایران تازهای در قرن ۲۱ ظهور کرده است. هزینه زیادی برای این توفیق تاریخی پرداخت شده و ایرانیان سراسر جهان بدان امید بستهاند. نخستین گام در این راه، و برای تحقق این واقعیت، عبور ماهرانه و خردمندانة دیپلماتهای ایران از دامنههای صعب و فرسایندة مذاکرات هستهای و توافقی خواهد بود که موانع ظالمانه را در مسیر توسعه کاهش خواهد داد.
سپس حرکت گام به گام برای ترمیم اقتصاد و رفع شکافهای ملی و رسیدن به حقوق و آرمانهایی که تاکنون جز وعدههایی در شعار یا در مقدمه برنامهها و خطابهها نبوده است. خائنترین افراد در این عرصه کسانی هستند که بی هیچ توجیهی، موجب افزایش این تحریمها شدند و هم اینک نیز با لودگی و وقاحت و فحاشی و تهمت، میکوشند عظمت کار مذاکرهکنندگان را حقیر سازند و بر دامنه منازعات بیفزایند. اینان دشمن صلح و توسعة ایراناند. بر طبل جنگهای منطقهای میکوبند و خصومتهای قابل رفع را به جنگهای فرسایشی و فرقهای بدل میکنند. طبعاً در داخل نیز هر منتقدی را دشمن میخوانند و با رندی و غوغاسالاری، جلوی بخشش و آشتی را میگیرند. تنورشان با هیزم رنج و ناله محرومان و حسرت دلسوزان این وطن مظلوم و رنجدیده میسوزد و بس!
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید