حال و روز موسيقي ما / مانی جعفرزاده ( آهنگساز و رهبر ارکستر)

1392/6/8 ۲۰:۳۷

حال و روز موسيقي ما  / مانی جعفرزاده ( آهنگساز و رهبر ارکستر)

نقد كردن و داوري كردن و شركت در نظرسنجي‌هاي تخصصي امّا، آن‌قدرها هم كه برخي گمان برده‌اند و انگار سهل گرفته‌اند، آسان نيست. متر و محك و عياري دارد. بايد به اهلش سپرد كار را وگرنه راه به همان جاهايي مي‌برد كه بُرده است تا به امروز.

حال و روز موسيقي ما  / مانی جعفرزاده ( آهنگساز و رهبر ارکستر)

نقد كردن و داوري كردن و شركت در نظرسنجي‌هاي تخصصي امّا، آن‌قدرها هم كه برخي گمان برده‌اند و انگار سهل گرفته‌اند، آسان نيست. متر و محك و عياري دارد. بايد به اهلش سپرد كار را وگرنه راه به همان جاهايي مي‌برد كه بُرده است تا به امروز.

داوري هنري دو شرط مبنايي دارد كه اساس نقد را هم مي‌سازند:

نخست، تشخيص اينكه هنرمند چه مي‌خواسته بگويد و دوم، تشخيص آنكه در آن‌چه مي‌خواسته بگويد تا چه اندازه موفق يا ناموفق بوده است. همين. باقي‌اش مربوط نيست به ما در مقام منتقد و داور.

اما اين «همين» و آن «مربوط نيست» كه مي‌گوييم چندان هم آسان نيست. كار مي‌بَرَد. سخت است كه منتقد يا داور بيرون عقيده و سليقه‌ي شخصي خودش بايستد و دامنه‌ي داوري‌اش را منحصر بكند به جهان و جهت‌هاي درون خود اثر. موفقيت و شكست هنرمند را تنها با معيار خود هنرمند بسنجد و نه با معيار و محك اثرهايي كه - بر مبناي نوعي از سليقه و تربيت ذهني خاصي كه از آن بر آمده- شنيده و دوست داشته است.

منتقد و داور لابد بايد بتواند تشخيص بدهد كه وقتي هنرمند مي‌خواسته - يا آرزو داشته - موسيقي راك وطني توليد كند و نتيجه پاپ بي‌نمكي از كار در آمده، هرز رفته است و لابد بايد بتواند تشخيص بدهد كه اينجا علاقه‌ي او به آن هنرمند يا آن‌جور موسيقي پاپ، محلي ندارد از اعراب. منتقد يا داور بايد بتواند تشخيص بدهد لابد كه وقتي هدف هنرمند چندصدايي كردن موسيقي سنتي ايراني بوده است و نتيجه هيچ نشاني از شناخت كنترپوان مُدال را -كه احتمالاً تنها راه رسيدن به اين نوع از چندصدايي است- به نمايش نمي‌گذارد، هرز رفته است و لابد بايد بتواند تشخيص بدهد كه اينجا اين موضوع كه او دارد با صداي خواننده «حال» مي‌كند و اين كار به «دل‌اش مي‌نشيند» ربطي نمي‌تواند پيدا بكند به داوري‌اش، نقدش.

شيوه‌ي برگزاري نظرسنجي‌ها هم البته مهم است؛ هر چند نتيجه‌ي نظرسنجي‌ها و مسابقه‌ها البته هيچ‌وقت چندان قطعي نيست؛ چون برآيند نگاهي است كه به هرحال جهت‌دار است و اين را نمي‌شود منكر شد. هيچ نقدي و هيچ داوري‌اي در كار هنر وحي مُنزَل نيست. حرفي نيست كه نشود انكارش كرد و اِن قُلتي درش نديد. اما مي‌شود نظرسنجي و نقد را به‌سامان‌تر برگزار كرد. از آغاز تصميم گرفت كه نظر قاطبه‌ي مخاطبان اثرهاي هنري شرط است يا نظر هنرمندان دست‌اندر‌كار آن حرفه‌ها يا نظر صاحب‌نظران حوزه‌ي نقد. چون اين سه به هيچ‌وجه مشابهتي ندارند با هم. نتيجه‌ي اولي مي‌شود امريكن آيدل - يا نسخه‌ي كپي كوچك و فكسني‌اش آكادمي گوگوش- نتيجه‌ي دومي مي‌شود گرَمي و نتيجه‌ي سومي مي‌شود پوليتزر. و بديهي است نوع اعتباري كه از برگزيده شدن در هر يك از اين سه نوع مسابقه عايد مي‌شود بسيار متفاوت است. اولي براي شهرت و ثروت هنرمندان مردمي مهم است. دومي تكنيك و بضاعت صنعتي يك اثر و هنرمند سازنده‌اش را تاييد مي‌كند و سومي مبين تشخصي آرتيستيك و روشنفكرانه است.

مسابقه‌اي كه بخواهد اين هر سه را يك‌جا جمع بكند مسابقه‌ي چرت و نامعقولي است. گردانندگانش نه رسانه را مي‌شناسند و نه هنر را. هم شهرت يك برَند هنري پاپ برايشان جالب است و هم تشخص يك منتقد طراز اول. غافل از آنكه اين دو دسته امّا با هم جور در نمي‌آيند به دليل ساده‌ي اينكه از هم متنفرند. از سوي ديگر نظرپرسي از هنرمندانِ هم‌صنف هم به خودي خود منجر به نتيجه‌ي از پيش تعيين‌شده‌ي ياركشي‌هايي مي‌شود كه در جامعه‌ي هنري وجود دارد. مثل آنچه در اسكار و گرَمي رخ مي‌دهد. مضاف بر اينكه راي و نظر جامعه‌ي هنري تقريباً و در بيشتر موردها شباهت و انطباقي سرپيچي‌ناپذير را به نمايش مي‌گذارد با راي‌هاي جامعه‌ي عامي غيرمتخصص كه واكاوي دليل اين انطباق راه مي‌برد به اقتصاد هنر و اينكه هنرمندان ترجيح مي‌دهند با مردم به اتفاق نظر برسند و آثار برگزيده را به نظر خريداران‌شان نزديك‌تر بيابند تا نظر قطعي و جدي و بي‌واسطه‌ي منتقدها كه سهمي از اقتصاد هنر ندارند -يا قاعدتاً نبايد داشته باشند- و از توده‌ي مردم هم به سياق روشنفكران برج عاج‌نشين فاصله‌مند هستند.

از اين روست كه اگر بناست يك مسابقه -در هر سطحي- درست برگزار شود، لازم است پيش از هر چيز سنگ‌هايش را با خودش واكنده باشد. تصميم گرفته باشد نظر مردم را بپرسد (امريكن آيدل) يا هنرمندان همكار را (گرَمي يا اسكار) يا منتقدان را (پوليتزر يا گلدن‌گلاب). مصمم باشد اين سه را با هم خلط نكند. تفاوت‌هاي ناگزير اين سه نوع نگاه را بشناسد و بداند كه نتيجه‌ي هر يك از اين سه نوع داوري چه خواهد بود.

در غير اين صورت، شب آخر مواجه مي‌شويم با مراسم اختتاميه‌اي كه همه‌جور آدمي همه‌جور جايزه‌اي مي‌بَرَد و لابد امر هم به او مشتبه مي‌شود كه كاري كرده است كارستان. غافل از اينكه شيوه‌ي داوري، آن چنان «شلم شوربا» بوده است كه جايزه نبردن به مراتب محترمانه‌تر به نظر مي‌رسيده است تا بالا رفتن و دريافت تنديسي كه معلوم نيست با راي و نظر چه كسي و مبتني بر چه دانش و نگاهي اهدا مي‌شود.

بگذريم.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: