1392/5/2 ۱۲:۳۶
در ابتدا لازم مي دانم خدمت خوانندگان محترم عرض كنم كه اين نوشتار، چكيده و تلخيص پژوهش حقير در رابطه با صلح امام حسن (ع) است كه اصل پژوهش به دليل مطول بودن، قابل ارائه در رسانه ها نبوده، پس بنابراين به صورت اجمال و بسيار مختصر و با قلمي روان و ساده تنظيم شده است تا تقديم به شما عزيزان كنم: باشد كه خداوند توفيق نشر اصل پژوهش را عطا فرمايد
در ابتدا لازم مي دانم خدمت خوانندگان محترم عرض كنم كه اين نوشتار، چكيده و تلخيص پژوهش حقير در رابطه با صلح امام حسن (ع) است كه اصل پژوهش به دليل مطول بودن، قابل ارائه در رسانه ها نبوده، پس بنابراين به صورت اجمال و بسيار مختصر و با قلمي روان و ساده تنظيم شده است تا تقديم به شما عزيزان كنم: باشد كه خداوند توفيق نشر اصل پژوهش را عطا فرمايد. برخي از نويسندگان اهل سنت بر اين باورند كه امام حسن(ع) هر چند پس از شهادت پدر بزرگوارشان، اميرالمومنين حضرت علي (ع) خلافت را پذيرفتند، قصد داشتند با معاويه صلح كنند و خلافت را به او بسپارند اما چون نمي توانستند بدون برنامه ريزي دست به اين كار بزنند، طي برنامه يي چند ماهه اين كار را انجام دادند. دليلي كه آنان براي اين تصميم امام حسن (ع) ذكر مي كنند اين است كه ايشان از طرف پيامبر(ص) براي انجام اين كار ماموريت داشتند. در مقابل، اماميه بر اين نظرند كه امام حسن (ع) هيچ گاه قصد نداشتند كه با ميل و رغبت امر خلافت را به معاويه بسپارند و اتفاقا تلاش كردند كه در برابر زياده خواهي معاويه بايستند اما شرايط به گونه يي رقم خورد كه ايشان مجبور شدند با معاويه صلح كنند و خلافت را به او بسپارند. يعني در واقع صلح امام حسن (ع) يك برآيند بوده است و نه يك فرآيند. فرآيند بدين معناست كه امام حسن(ع) از ابتدا تمايل داشتند با معاويه صلح كنند ولي اين امر به يك باره نمي توانست محقق شود و امام حسن(ع) خودشان شرايطي را پديد آوردند تا اين خواسته خود را عملي كنند. اما برآيند به اين معناست كه صلح با معاويه خواسته اوليه امام حسن (ع) نبوده است. بلكه امام به دلايلي متعدد وظيفه شرعي خود را جنگ با معاويه مي دانستند اما شرايط به گونه يي رقم خورد كه ايشان ناگزير شدند به صلح با معاويه تن دردهند. شواهد تاريخي، فرضيه ما (برآيند) را اثبات مي كند. ما براي تبيين اين امر، مقاطع تاريخي مرتبط با بحث را به چند مرحله تقسيم مي كنيم: مرحله اول: اعلام وفاداري مردم پس از شهادت اميرمومنان علي(ع)، به صورت عمومي با امام حسن(ع) بيعت شد و ايشان خليفه مسلمانان شد. در چنين شرايطي از شام خبر رسيد كه مردم آن سرزمين با معاويه بيعت كرده اند. اين اقدام در واقع نوعي خروج عليه حكومت مركزي تلقي مي شد. مردم كوفه نزد امام حسن (ع) آمدند و از ايشان خواستند تا سپاهي براي نبرد با معاويه تشكيل دهند. ايشان هم پيشنهادشان را پذيرفت و قيس بن سعد بن عباده را به عنوان فرمانده لشكر دوازده هزار نفري خويش تعيين كرد و وي عازم شام شد.اين گزارش البته نشان مي دهد كه امام حسن (ع) خودشان در آغاز مردم را به جنگ با معاويه دعوت نكردند. شايد دليل اين امر اين باشد كه امام از مردم كوفه مطمئن نبودند اما وقتي خودشان پيشنهاد دادند: حجت نيز بر امام تمام شد و پا در ميدان نبرد گذاشتند. مرحله دوم: تلاش براي ترور امام حسن(ع) ابن سعد در الطبقات مي نويسد: «پس از شهادت علي، فرزندش حسن بر مسند خلافت نشست و در همان ابتداي خلافتش در حالي كه در نماز ايستاده بود، شخصي، بر وي حمله ور شد و با خنجري كه در دست داشت، او را زخمي كرد... و به همين خاطر حسن بن علي ماه ها در بستر بيماري به سر برد و سر انجام زخمش بهبود يافت.» حادثه ترور امام حسن (ع) هرچند از عزم امام براي نبرد با معاويه نكاست اما به خوبي نشانگر اين واقعيت بود كه خط نفاق در ميان مردم كوفه وجود دارد. مرحله سوم: اعزام سپاه امام حسن (ع) با لشكري از اهل عراق، از كوفه عازم مداين شد و قيس بن سعد بن عباده را به فرماندهي پيشاهنگان لشكرش گماشت. انتخاب قيس به عنوان فرمانده سپاه به خوبي گوياي اين مطلب است كه امام حسن (ع) خود را براي نبردي بزرگ آماده كرده بود. چراكه قيس بنا بر گزارش هاي تاريخي فردي بود جنگنده و داراي تدبير و علاوه بر اين، قيس افرادي را براي خود انتخاب كرده بود كه عهد بسته بودند كه تا پاي جان ايستادگي كنند. اين نكته مورد تاييد عمروعاص نيز قرار گرفته است. چراكه بخاري با سلسله سند خود از عمرو بن عاص نقل مي كند كه وي پس از ديدن سپاه امام حسن(ع) به معاويه مي گويد: «گردان ها و لشكريان (حسن) را به گونه يي يافتم كه تا بر رقباي خويش پيروز نشوند، دست بردار نيستند.» مرحله چهارم: آشوب در سپاه امام حسن هر چند نيروهاي قيس، افراد پا در ركابي بودند، اما در سپاه امام حسن (ع) افرادي نيز حضور داشتند كه تمايل به جنگ نداشتند و در واقع ستون پنجم سپاه معاويه بودند. اين افراد دست به تحركاتي نيز مي زدند. مثلامختار بن ابو عبيد بن مسعود نزد عموي خود، سعد بن مسعود حاكم مداين در زمان حضرت امير المومنين، آمد و به وي پيشنهاد داد كه در ازاي تحويل امام حسن(ع) به معاويه به ثروت و قدرت برسد. سعد نيز در پاسخش گفت: : «لعنت و نفرين خداوند بر تو باد. آيا مي خواهي من به نوه رسول خدا (ص) يورش ببرم و او را دستگير كنم؟ به راستي كه تو، آدم پست و فرومايه يي هستي!»به نظر مي رسد اينگونه تحركات در سپاه امام هنوز آنچنان گسترده نشده بود كه امام حسن (ع) تصميم به صلح با معاويه بگيرند و شاهدش اين است كه نخستين بار پيشنهاد صلح از سوي معاويه مطرح شد كه در مرحله بعد به آن مي پردازيم. مرحله پنجم: واكنش معاويه به جنگ امام حسن (ع) با وجود همه اين مشكلات سپاه خود را براي نبرد با معاويه سامان داد و در مقابل معاويه جبهه گرفت: سپاهي كه هر چند در آن نيروهاي آماده براي نبرد نيز حضور داشت اما به واسطه فعاليت ستون پنجم دشمن دچار تشتت و بحران شده بود و علاقه يي نيز به نبرد نداشت. با اين حال بنا به نقل بخاري، عمرو بن عاص با ديدن لشكريان امام حسن(ع) خطاب به معاويه گفت: «اين، سپاه سپاهي است كه تا طرف مقابلش را از پاي در نياورد، عقب نشيني نخواهد كرد.» معاويه گفت: «اي عمرو! اگر اينها، مردان و امراي سپاه مرا بكشند، تكليف من در قبال مردم و زنان و فرزندان و ضعفاي آنان چه خواهد بود؟» سپس معاويه دو نفر را نزد امام حسن (ع) فرستاد تا با وي سخن گويند و از وي درخواست صلح كنند. در ضمن معاويه به آن دو دستور داد كه اموالي را به ايشان پيشنهاد كنند و هرچه خواست به او بدهند. نمايندگان معاويه در اردوگاه امام حسن(ع) حضور يافتند. هر دو سپاه منتظر نتيجه اين جلسه بودند: نمايندگان معاويه طبق دستور معاويه رفتار كردند. آنان به امام حسن(ع) گفتند: معاويه از تو درخواست صلح كرده و در قبال آن، چنين و چنان خواهد كرد. حسن (ع) گفت: چه كسي ضمانت خواهد كرد كه معاويه به پيمانش وفا كند؟ گفتند: ما، ضمانت مي كنيم. امام حسن (ع) درباره اموال پيشنهادي معاويه نيز فرمودند: «ما فرزندان عبدالمطلب پيش از اين نيز چنين مال هايي را تجربه كرده ايم.» و به اين ترتيب بي نيازي خود را نشان دادند.اين نقل به خوبي نشان مي دهد كه سپاه امام (ع) با وجود تمام اختلافات داخلي، در نظر معاويه و عمرو بن عاص سپاهي قدرتمند جلوه كرده است و معاويه بيم اين را داشت كه در صورت نبرد با امام (ع) حتي اگر بتواند به شام بازگردد دچار بحران هاي داخلي گسترده ناشي از جنگ خواهد شد و نخواهد توانست در برابر اين بحران ها مقاومت كند و بنابراين ترجيح داد با پرداخت پول به امام حسن(ع) ايشان را راضي كند كه دست از جنگ بردارند. البته امام در برابر پيشنهاد مالي معاويه خود را غني دانستند و ادعاي صلح طلبي معاويه را زير سوال بردند. در اين گفت وگو كه به نظر مي رسد نخستين گفت وگو بين دو سپاه درباره صلح است نامي از واگذاري خلافت به معاويه برده نشده است بلكه آنچه خواسته معاويه است صرفا ترك مخاصمه است و اين بدين معنا است كه امام حسن(ع) سپاه خود را به كوفه برگرداند تا اجازه دهد كه شام همچنان در اختيار معاويه باشد و بس. اين سند بر چيزي بيش از اين دلالت ندارد اما اتفاقات بعدي به گونه يي ديگر رقم خواهد خورد. مرحله ششم: اقدامي ديگر براي ترور امام حسن(ع) پس از انجام اين مذاكره، امام حسن (ع) بالاي منبر رفت و آنچه را ميان وي و نمايندگان معاويه گذشته بود، با عموم مردم در ميان نهاد و از آنان خواست تابع تصميمات ايشان باشند كه ناگهان عده يي از همراهان نظامي او، به سويش يورش بردند تا وي را به قتل برسانند. امام از اين حادثه جان سالم به در بردند و به خيمه خود رفتند اما ديري نپاييد كه عده زيادي به خيمه حسن بن علي(ع) حمله بردند و به تاراج آن پرداختند: چنانكه فرش زير پاي حسن(ع) را كشيدند و فردي به سوي حسن بن علي(ع) رفت و رداي آن بزرگوار را كه به دور گردنش پيچيده شده بود، به شدت گرفت و كشيد... و يكي ديگر از خوارج در «ساباط» (كه در كناره غربي دجله قرار دارد)، تا امام حسن را ديد از مركبش فرود آمد و خطاب به ايشان گفت: «اي حسن! آيا تو نيز همچون پدرت مشرك شده يي؟ و سپس خنجري را كه در دست داشت، بر ران ايشان فرو كرد. امام حسن (ع) را پس از اين ماجرا به مداين بردند… ايشان مدتي بستري بودند و پس از بهبودي در جمع فرماندهان سپاه خود از پيمان شكني اهل كوفه گلايه كردند. مرحله هفتم: پذيرش صلح از سوي امام حسن رفتارهاي كوفيان، امام حسن (ع) را به كاري وادار كرد كه اصلابدان تمايل نداشت. امام (ع) نه تنها مجبور شد كه به صلح با معاويه تن در دهد بلكه خلافت را نيز رها كند چراكه ايشان دريافت كه حتي در خود كوفه نيزتنهاست . اين واقعيت را گزارش هاي تاريخي نيز تاييد مي كنند. ابن دريد در المجتبي نقل مي كند كه امام حسن(ع) فرمود: «به خدا سوگند كه ترديد يا پشيماني، ما را از اهل شام منصرف نكرد: بلكه ما، با صبر و سلامت نفس، با آنها مي جنگيديم، اما ناگهان دشمني، جاي دوستي را گرفت و بي تابي و بي صبري، جايگزين بردباري شد... . اي مردم! معاويه پيشنهادي را مطرح كرده كه نه در آن عزت است و نه پيشنهادي عادلانه است، اما اگر دوست داريد عزتمندانه وارد جنگ شويد، اين پيشنهاد را رد مي كنيم: ولي اگر زندگي را دوست داريد و مي خواهيد زنده بمانيد، اين پيشنهاد ناعادلانه را مي پذيريم». و چون مردم، اين پيشنهاد را پذيرفتند، صلح برقرار شد. در يك نقل تاريخي ديگر چنين آمده است كه به امام حسن(ع) گفتند: چرا صلح كردي؟ فرمود: «اهل كوفه را نيز مردمي (غيرقابل اعتماد) يافتم كه هر كس به آنها اعتماد كرده، شكست خورده است. كوفيان، مردمي هستند كه نه در خير و نيكي، و نه در شر و بدي، اراده يي قاطع ندارند و آنقدر ميان آنان تفرقه و پراكندگي وجود دارد كه هيچ يك از آنان با ديگري در راي يا خواسته يي موافقت نمي كند.»به هرحال از اين بيانات تاريخي به خوبي مي توان به اين نتيجه رسيد كه امام حسن(ع) از ابتدا براي صلح برنامه ريزي نكرده بودند بلكه شرايط به گونه يي پيش رفت كه امام ناچار شدند به صلح با معاويه تن در دهند. نتيجه گيري از مجموع آنچه گفتيم مي توانيم به اين نتيجه برسيم كه صلح امام حسن (ع) برآيند بوده است و نه فرآيند: اما براي تكميل بحث نتيجه گيري اين بحث را به مقريزي مي سپاريم. وي در كتاب امتاع الاسماع خود مي گويد: [اينكه حسن بن علي با معاويه صلح كرد به اين خاطر بود] كه او مردم را به جنگ با معاويه فراخواند و در اين راه كوشش كرد و قيس بن سعد و عبدالله بن عباس را پيشاپيش فرستاد و خود نيز به دنبال آنان حركت كرد و به اردوگاهش رفت اما يارانش به خاطر دنياطلبي از او نافرماني كردند و با او از در نيرنگ وارد شدند و با معاويه مكاتبه كردند و دنياي خبيث را خواستار شدند و آنگاه به حسن يورش بردند و اثاثش را غارت كردند. حسن بن علي نيز وقتي ديد كه به جز تعدادي اندك كسي براي ياري حق نيست، ترسيد كه اگر با معاويه و سپاهش وارد جنگ شود همان تعداد اندك نيز از بين بروند بنابراين او نيز كار پدرش را انجام داد و اهل بيت خود را از نابودي نجات داد. حسن وقتي رفتار همراهيانش را ديد كه نشان مي داد كه آنان با او مخالفند و به دنيا گرايش دارند و از آخرت روي برگردانند و حق را نمي پذيرند بين خود و خداي خود چاره يي جز صلح نديد. بنابراين با معاويه صلح كرد و از او درباره امنيت براي مردم عهد گرفت.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید