1392/3/18 ۱۱:۵۶
در مناظره تلويزيوني كانديداهاي رياست جمهوري درباره فرهنگ و هنر كه حدود پنج ساعت به طول انجاميد، شايد فقط 10 دقيقه درباره موضوع بحث شد؛ آن هم بسيار كلي، سطحي، شعاري و فاقد برنامه و راهكار
در مناظره تلويزيوني كانديداهاي رياست جمهوري درباره فرهنگ و هنر كه حدود پنج ساعت به طول انجاميد، شايد فقط 10 دقيقه درباره موضوع بحث شد؛ آن هم بسيار كلي، سطحي، شعاري و فاقد برنامه و راهكار. بقيه وقت درباره گردشگري، شهرداري، سيستم هوشمند سلامت و تلفن همراه تلف شد. در اين مناظره دو خط كلي فرهنگ و هنر سفارشي - دولتي، و مشي مخالف با تصدي گري دولت چند دقيقهيي بيان شد. اين دو نظر كلي حتي در پنج ساعت نيز باز نشد و به مسائل پيش روي فرهنگ و هنر هم نرسيد. حتي به استراتژي فرهنگي پرداخته نشد چه رسد به معضلات و راهحلها. كانديداها در عرصه فرهنگ و هنر نه حرفي براي گفتن دارند نه مسالهيي. بعد از سي و اندي سال همچنان درگير بحث كلي فرهنگ و هنر دولتي و سفارشي سوبسيدي هستيم، گويي نميخواهيم و نميتوانيم جمعبندياي از اين نگاه و عملكرد داشته باشيم. هنوز نوع حمايت از فرهنگ و هنرمان ناروشن است.
قبلا نوشتهام كه: «اگر بين هنرمند يا اهل هنر و فرهنگ با حكومت انس و الفتي در كار باشد، با سفارش، هدايت، نظارت و سوبسيد به ضدش بدل ميشود و به بيحرمتي هر دو منجر. هنرمند و يا اهل فرهنگ و هنري كه از قِبَل دولت به جايي ميرسد و به نان و نوايي، با كمترين مقاومتي از طرف سفارشگر با بيتوجهي مادي و معنوي او مواجه ميشود. پس به ناچار ساز مخالف سر ميدهد و براي فروش كالاي فرهنگي حمايتنشدهاش دست به هر ترفند و تعرضي ميزند تا زنده بماند. و حكومتي كه متوجه نشود تبليغ نظر و ايدئولوژيش توسط اهالي فرهنگ و هنر، فقط با رها كردن و به حال خود گذاشتن «هنرمند» امكانپذير است، محكوم به از دست دادن هنر و حتي تبليغات است. گرايش سفارشي دولتي با نقاب «ارزشي»، اهل هنر را وا ميدارد تا ابتدا از كمك سازمانها و نهادهاي دولتي همچون فقيري محتاج تغذيه كند و مخاطب اصلي خود را از دست بدهد. باج دادن به اهل هنر با هر توجيهي، جز نفاق و خوارجپروري چيزي را رشد نميدهد. هنرمندي كه قصدش ياري به هر حكومتي است، اول بايد كه مستقل باشد و انتخابگر. وفاداري هنرمند به خود شرط اوليه خلق هنري است و ارتباط با مخاطب. هر اعتقاد و ارزشي از اين مسير گذار ميكند نه از وا نهادن خود. اگر هنرمند چيزي را باور نداشته باشد نميتواند آن را بباوراند. نظارت دولت حق طبيعي هر دولتي است و مميزي. اما اگر نظارت به هدايت مستقيم و سفارش بينجامد نقض قرض است. سپردن كار به اهلش و اصناف فرهنگي – هنري اولين قدم است.
اطلاعات و تحليل غلط كانديداها مثلا درباره فيلمهاي امريكايي آرگو، لينكولن، نيمه شب و آنها را دولتي فرض كردن، توجيه هنر دولتي نيست روشن است كه اين فيلمها منافع امريكاييها را در بر دارد اما سينماي امريكا دولتي نيست خصوصي است. سينماي خصوصي و مغروري كه در پي ساليان و دههها توانسته اساسا حافظ منافع دولت هم باشد. و مخاطب ملي و جهاني هم داشته باشد. اما سينماي خنثي و بيهويت جشنوارهزده ما، نه حافظ منافع ملت ما و فرهنگ و هنر ماست نه حافظ منافع دولت. نه مخاطب خودي دارد نه جهاني. جوايز خارجي سينماي ما هم اساسا به نفع فرهنگ و هنر ما نيست مثلا فلان فيلم جايزهبگير ما سفير صلح ما نيست و باعث افتخار ما كه نيست هيچ، باعث سرافكندگي است. و العاب در مقابل جشنوارهها و جوايز خارجي. در عرصه ادبيات، تئاتر و گرافيك نيز چنين است.
بيهويتي جهاني شدن نيست جهاني شدن از ملي بودن گذار ميكند با مخاطب ملي و احترام به فرهنگ و هنر خودي. كانديداهاي محترم در كنار علاقه به اقتصاد و سياست خارجي به جاي شعار دادن كمي هم به فرهنگ و هنر بينديشند تا شايد قدمي به جلو برداريم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید