انسان غرق‌شده در چرخه فرهنگی / پروفسور هزل رز مارکوس و دکتر آلانا کانر

1394/2/14 ۰۹:۳۶

انسان غرق‌شده در چرخه فرهنگی / پروفسور هزل رز مارکوس و دکتر آلانا کانر

«پاندیت‌ها» (فرزانگان هندو) برای توضیح و تبیین تمام فجایع و فتوحات به «فرهنگ» متوسل می‌شوند: چرا یک جوان آزاردیده و پریشان، به یک سیاستمدار شلیک می‌کند؟ چرا کودکان آفریقایی- امریکایی در مدرسه دعوا می‌کنند؟ چرا ایالات متحده نمی‌تواند در عراق دموکراسی را حاکم کند؟ چرا کارخانه‌های آسیایی اتومبیل‌های بهتری می‌سازند؟ با یک کلیک سریع در رسانه‌های صبح این موضوعات را می‌توان دید: فرهنگ‌ سلاح، فرهنگ ‌توییتر، فرهنگ‌اخلاقی، فرهنگ‌آریزونا، فرهنگ‌دیجیتالی، فرهنگ ‌خشونت، فرهنگ ‌ترس، فرهنگ‌تداوم، فرهنگ‌ حرص و طمع. باوجود این هیچ‌کس توضیح نمی‌دهد که دقیقاً «فرهنگ چیست؟» و چه نقشی در زندگی بشری دارد؟ یا چگونه فرهنگ اصلاح می‌شود؟

 

«فرهنگ» چه نقشی در زندگی بشر دارد؟

 ترجمه علیرضا رضایت: «پاندیت‌ها» (فرزانگان هندو) برای توضیح و تبیین تمام فجایع و فتوحات به «فرهنگ» متوسل می‌شوند: چرا یک جوان آزاردیده و پریشان، به یک سیاستمدار شلیک می‌کند؟ چرا کودکان آفریقایی- امریکایی در مدرسه دعوا می‌کنند؟ چرا ایالات متحده نمی‌تواند در عراق دموکراسی را حاکم کند؟ چرا کارخانه‌های آسیایی اتومبیل‌های بهتری می‌سازند؟ با یک کلیک سریع در رسانه‌های صبح این موضوعات را می‌توان دید: فرهنگ‌ سلاح، فرهنگ ‌توییتر، فرهنگ‌اخلاقی، فرهنگ‌آریزونا، فرهنگ‌دیجیتالی، فرهنگ ‌خشونت، فرهنگ ‌ترس، فرهنگ‌تداوم، فرهنگ‌ حرص و طمع. باوجود این هیچ‌کس توضیح نمی‌دهد که دقیقاً «فرهنگ چیست؟» و چه نقشی در زندگی بشری دارد؟ یا چگونه فرهنگ اصلاح می‌شود؟ یکی از ابزارهای شناختی‌ای که این شکاف را پر می‌کند «چرخه‌فرهنگی» است؛ ابزاری که نه تنها نحوه تأثیر فرهنگ را توضیح می‌دهد، بلکه تعیین می‌کند چگونه می‌توان تغییرات طولانی و پایدار در زندگی بشر ایجاد کرد.

«چرخه‌فرهنگی» فرایندی تکرار شونده است که در آن افراد فرهنگ‌هایی را می‌سازند که بعدها خود جذب آنها می‌شوند و این فرهنگ‌ها افراد را به‌گونه‌ای شکل‌می‌دهند که عملکرد خود این افراد سبب تداوم فرهنگ می‌شود.

به دیگر سخن، فرهنگ‌ها و افراد یکدیگر را می‌سازند. این فرایند مستلزم چهار سطح تودرتو است: خود افراد (افکار، احساسات و اعمال)؛ اعمال روزمره و دست‌ساخته‌هایی که در این خودها انعکاس می‌یابد و آنها را شکل‌می‌دهد؛ نهادهای (آموزش، قانون، رسانه‌ها) که این اعمال روزمره را به وجود می‌آورند یا از آنها جلوگیری می‌کنند و ایده‌های فراگیر مربوط به خوبی و درستی و انسانی که بر تمام این چهار سطح اثر می‌گذارد و در عین حال از آنها تأثیر می‌پذیرد.

«چرخه‌فرهنگی» برای انواع تمایزات اجتماعی مناسب است: از تمایزات کلان (ملت، ‌نژاد، قوم، منطقه، دین، جنسیت، طبقه اجتماعی، نسل و... ) تا تمایزات خرد (اشتغال، سازماندهی، همجواری، سرگرمی، انتخاب ژانر، خانواده و... ).

یکی از نتایج «چرخه‌فرهنگی» آن است که هیچ عملی معلول خصلت‌های روانشناختی فرد یا تأثیرات خارجی نیست، بلکه هر دو در این مسأله تأثیر دارند. درست همان‌طور که هیچ‌چیزی از جمله فرهنگ بدون عامل نیست، هیچ عاملی نیز بدون فرهنگ وجود ندارد.  انسان‌ها شکل‌دهنده‌هایی هستند که فرهنگ را شکل می‌دهند و بنابراین، مثلاً در تیراندازی در یک مدرسه، ساده‌انگارانه است که بگوییم عامل، این عمل را به خاطر بیماری ذهنی یا به دلیل دشمنی یا شرایط ارعاب‌آمیز مدرسه انجام داده‌است، یا انگیزه این کار دسترسی آسان به یک شیء فرهنگی مرگ‌آور(مثل تفنگ) بوده‌است، یا اصلاً نهادهای مختلف این شرایط را به وجود آورده‌اند و اجازه دستیابی به این سلاح را داده‌اند.

پرسش بهتری که می‌توان درخصوص چرخه‌فرهنگی مطرح کرد آن است که چگونه این سطوح فرهنگی با هم تعامل می‌کنند؟ در واقع، محققانی که پیشگام سلامت و بهداشت عمومی هستند معتقدند هیچ‌کدام از عوامل استرس‌زای اجتماعی یا حساسیت‌ها و آسیب‌پذیری‌های فردی نمی‌تواند سبب بروز بیماری‌های‌ذهنی شود. در عوض، برخورد و تأثیر متقابل بیولوژی و فرهنگ، ژن‌ها و محیط‌زیست، طبیعت و غذا مسبب اختلالات روانپزشکی می‌شود.

دانشمندان علوم‌اجتماعی مغلوب شکل دیگری از این تفکر متضاد شده‌اند. به عنوان مثال، بنابر اکثر گزارش‌های خبری، هزاران خانواده فقیر آفریقایی-امریکایی در مواجهه با طوفان کاترینا چاره‌ای جز تخلیه ساحل نداشتند. جامعه‌شناسان خیرخواه‌تر و دل‌رحم‌تر تبیین‌های حاضر و آماده داشتند و سعی می‌کردند خودی نشان دهند. روانشناسان می‌گفتند: البته آنها محل زندگی خود را ترک نکردند چون افراد فقیر جای دیگری نداشتند، انگیزه کافی نداشتند یا خودبسندگی‌شان پایین بوده ‌است.

جامعه‌شناسان و دانشمندان علوم‌سیاسی گفتند: البته آنها محل زندگی خود را ترک نکردند چون در تأمین نیازهای اساسی خود لنگ بودند، نیازهایی از جمله پول، سیستم بانکی، آموزش، حمل و نقل، بهداشت، امنیت و حقوق مدنی؛ و از این رو مجبور شدند که بمانند. انسان‌شناسان گفتند آنها محل زندگی خود را ترک نکردند دلیلش شبکه فامیلی، باورهای دینی یا پیوندهای تاریخی بود که آنها را درآنجا نگه می‌داشت. اقتصاددانان نیز این قضیه را معلولِ نبود منابع مادی، دانش کافی یا درآمد دانستند.

نکته جالب در جر و بحث‌های بین‌رشته‌ای آن است که حق با همه است. اما کار آنها مثل نابینایانی است که در اتاقی تاریک، فیل را لمس و توصیف می‌کردند: اینکه نمی‌توان بین همه این نظریات جمع کرد، خود سبب می‌شود که حکم کنیم همه در اشتباهند و البته این امر راه به جایی نمی‌برد.

چرخه‌فرهنگی، روابط و مناسبات این چهار سطح مختلف را نشان می‌دهد. گیریم که تبیین ما از این چهار سطح به اندازه تبیین‌های رایج در گفتمان عمومی (که معمولاً یک متغیر را درنظر دارد) تأثیرگذار نباشد، اما بسیار ساد‌ه‌تر و دقیق‌تر از معیاری است که متخصصان صاحب‌فکر عرضه می‌کنند.

افـزون بـر این، در درون چـرخه ‌فرهنگی دستورالعمل‌هایی وجود دارد که می‌توان بر اساس آنها دست به مهندسی معکوس زد: یک تغییر پایدار در یک سطح مستلزم تغییر در تمام سطوح چهارگانه است. هیچ راه میانبری وجود ندارد. به عنوان مثال، جنبش حقوق مدنی ایالات متحده مستلزم تغییر نگرش افراد، رفع هرگونه تبعیض در زندگی روزمره، حق حضور در رسانه‌ها، اصلاح قوانین و سیاست‌های دولت و بازنگری اساسی در نگرش نسبت به هویت و ماهیت انسان شایسته است.

اما اینکه افراد می‌توانند فرهنگ خود را تغییر دهند به این معنا نیست که انجام این تغییر، کار آسانی است. یکی از موانع عمده در این راستا آن است که اغلب مردم حتی آگاه نیستند به اینکه  «فرهنگ» دارند. در عوض فکر می‌کنند انسان‌های استاندارد و نرمالی هستند. بسیاری دیگر نیز وجود دارند که کاملاً از مسیر درست و طبیعی منحرف شده‌اند.

باوجود این، ما همه، بخشی از چرخه‌های‌فرهنگی چندگانه هستیم و باید از این بابت به خود ببالیم چون چرخه‌فرهنگی، یک ترفند هوشمندانه انسانی است. به همین دلیل، ما نباید منتظر تغییر یا انتخاب طبیعی بمانیم که اجازه دهد ما در پهنه این کره خاکی بیشتر پرسه بزنیم، از منبع جدیدی غذا تهیه کنیم و بر تغییرات آب و هوایی غلبه کنیم. هر چه زندگی مدرن پیچیده‌تر می‌شود و مسائل و مشکلات اجتماعی و زیست‌محیطی بیشتر و گسترده‌تر می‌شود، مردم بیشتر به شناخت چرخه فرهنگی و استفاده متبحرانه از آن احتیاج پیدا می‌کنند.

(Hazel Rose Markus and Alana Conner) ٭

«مارکوس»، استاد علوم رفتاری در دانشگاه استنفورد و از نویسندگان مجموعه 21 مقاله در قرن 21؛ و «کانر»، روانشناس اجتماعی و متخصص علم و مدیر موزه فناوری، سن خوزه کالیفرنیا است.

روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: