گپی با دکتر یحیی یثربی به مناسبت سالروز بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین

1395/3/3 ۰۹:۱۱

گپی با دکتر یحیی یثربی به مناسبت سالروز بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین

«صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی» که در ادبیات فکری ما بیشتر با عنوان «ملاصدرا» و «صدرالمتألهین» شناخته می‌شود، متأله و فیلسوف قرن یازدهم هجری است. وی بنیانگذار «حکمت متعالیه» خوانده می‌شود و بسیاری وی را مؤسس «فلسفه اسلامی» می‌دانند و سنت فلسفی وی را مبنای فلسفه اسلامی در نظر می‌گیرند. در روز بزرگداشت ملاصدرا به حضور دکتر یحیی یثربی، استاد تمام فلسفه اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم، او که در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی دارای دیدگاه‌های قابل تأملی است خود سال‌ها در حوزه علمیه در جایگاه طلبه و در فلسفه ملاصدرا تعلیم دیده است. یثربی در باب «جایگاه فکری ملاصدرا در سنت فلسفی ما» با «ایران» به گفت وگو نشست.



گذشته را به جای تثبیت<تکمیل> کنیم

مرتضی احمدزاده: «صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی» که در ادبیات فکری ما بیشتر با عنوان «ملاصدرا» و «صدرالمتألهین» شناخته می‌شود، متأله و فیلسوف قرن یازدهم هجری است. وی بنیانگذار «حکمت متعالیه» خوانده می‌شود و بسیاری وی را مؤسس «فلسفه اسلامی» می‌دانند و سنت فلسفی وی را مبنای فلسفه اسلامی در نظر می‌گیرند. در روز بزرگداشت ملاصدرا به حضور دکتر یحیی یثربی، استاد تمام فلسفه اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم، او که در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی دارای دیدگاه‌های قابل تأملی است خود سال‌ها در حوزه علمیه در جایگاه طلبه و در فلسفه ملاصدرا تعلیم دیده است. یثربی در باب «جایگاه فکری ملاصدرا در سنت فلسفی ما» با «ایران» به گفت وگو نشست.

جناب دکتر یثربی، اهمیت ملاصدرا در سنت فکری‌ ما چیست؟ و به اعتقاد شما، او در جغرافیای فکری «امروز» ما چه جایگاهی دارد؟
قبل از اینکه بخواهم به «جایگاه فکری ملاصدرا در جغرافیای فلسفی ایران» اشاره کنم، ذکر یک نکته را ضروری می‌دانم و آن اینکه من چندان با این نظر همدل نیستم که رشته‌های علمی و فلسفی را متصف به صفت «اسلامی» می‌کنند. این قبیل عنوان‌ها را ما در قرن اخیر شاهد هستیم؛ این در حالی است که حتی ابن‌سینا، ملاصدرا و سهروردی که به فلاسفه جهان اسلام ملقب هستند، فلسفه‌های خود را «اسلامی» نخوانده‌اند؛ تا آنجا که اگر کل آثار آنها را بخوانید جایی به لفظ «فلسفه اسلامی» بر نخواهید خورد. حال ما آمده‌ایم در قرن بیستم و بیست‌ویکم فلسفه آنها را با پسوند «اسلامی» می‌خوانیم. واقعیت این است که سنت فکری ملاصدرا در موضع خود تنها فلسفه بود. مرحوم ملاصدرا از نگاه تاریخی، معاصر با دوران صفویه و اوج قدرت و اقتدار آنها است؛ صفویه دودمانی بود که قدرت خود را از عرفان به دست آورده بود، بنابراین در زمان آنها بسیار عادی بود که عرفان و تصوف محل توجه بسیار باشد. این در حالی است که علمای ما در هر دوره تلاش کرده بودند که فلسفه را «دانش دوران باستان» بدانند. از آنجا که در دوران ملاصدرا عرفان نفوذ بسیار داشت، در فلسفه ملاصدرا نیز دخالت زیادی پیدا کرد. بسیاری از مسائل اصلی ملاصدرا برگرفته از عرفان است و او «وحدت وجود» را به عنوان یکی از اصول مسلم عرفان و تصوف،  وارد فلسفه کرد.
بنابراین کار ملاصدرا در زمان خود از جهت اینکه فلسفه را با عرفان تلفیق کرد، نوآورانه بود؛ اینکه یک مکتب غیرعقلانی را حالت عقلانی بخشید وجه مثبت فکر او است کاری که پیش از این توسط سهروردی کلید زده شده بود و با ملاصدرا به اوج خود رسید. وجه دیگر تفکر ملاصدرا این بود که فلسفه را به عرفان تبدیل کرد، یعنی مکتب عقلانی را به غیرعقلانی که البته این کار به عقلانیت ما آسیب زد و من این وجه از تفکر او را منفی ارزیابی می‌کنم.
از دیگر وجوه مثبت ملاصدرا می‌توان به تلاش او برای پاسخگویی به برخی از مشکلات روز جامعه‌اش اشاره کرد؛ از قبیل «دفع شبهه ابن‌کمونه» یا تلاش برای ارائه نظریه جدید درباره معاد جسمانی، مسأله علم خدا، مسأله رابطه صفات واجب با  ذات واجب و....
از انتقاداتی که به فلسفه و سنت فکری ملاصدرا وارد می‌شود این است که پویایی و زایایی لازم را ندارد تا بتوان از آن برای مسائل بشر امروز راهکاری ارائه کرد. به اعتقاد شما، چطور می‌توانیم از آن سنت فکری برای حل مسائل‌ امروزمان بهره بگیریم؟
خود این سؤال برخاسته از نوعی تفکر نادرست و البته حاکم بر جامعه است؛ یعنی همه‌ پاسخ‌هایمان را از ملاصدرا بگیریم. این امکان ندارد، چرا که برای ملاصدرا 95 درصد سؤال‌ و مسائل امروز ما مطرح نبود. ما باید فلسفه زنده امروز خود را داشته باشیم. در رابطه با مدیریت زندگی امروز باید سنت‌های فکری امروز و متفکران امروز نظر دهند. مشکلات محیط‌زیست، مسائل بین‌المللی و... که بحران‌های امروز ما است را نمی‌توان با تکیه بر سنت فکری چند صد سال پیش چاره‌جویی کرد. ما باید برای مسائل امروزمان، «فیلسوف روز»مان را داشته ‌باشیم. پس چه اصراری برای کارا کردن دیدگاهی داریم که امروز هیچ کاربردی ندارد.  فلسفه، «آثار باستانی» نیست. فلسفه «تفکر» است. تفکر باید «تفکر زنده» باشد. ما نباید با فکر افلاطون یا حاج ملاهادی سبزواری انتظار داشته باشیم که برای بحران‌های امروزمان راه‌حل بیابیم.
پس وظیفه امروز ما در برابر سنت فکری که از ملاصدرا برای ما به جا مانده، چیست؟
وظیفه امروز ما در برابر میراث‌ها و شخصیت‌های گذشته‌مان «تجزیه و تحلیل» است نه تجلیل. دنیای جدید از این رسم بزرگداشت گرفتن‌ها بهره‌ای نخواهد برد. کما اینکه نمی‌بینید که هر سال بزرگداشتی برای «اینشتین» یا «نیوتن» گرفته ‌شود. بزرگداشت کار بی‌حاصلی است و ما را از اصل ماجرا، که تجزیه و تحلیل و تأمل بر میراث تفکر آنها است، باز می‌دارد؛ چراکه هر چه بر اشخاص و شخصیت‌ها بیشتر متمرکز شویم به همین سطح از تجلیل و بزرگداشت اکتفا می‌کنیم و دیگر ضرورتی نمی‌بینیم که «فیلسوف امروز»مان را خلق کنیم. از این رو، معتقدم باید به جای تجلیل به «تجزیه و تحلیل» آثار و شخصیت‌های فکری این سرزمین بپردازیم تا گذشته را تثبیت نکرده بلکه «تکمیل» کنیم و برای متفکران امروزمان بزرگداشت بگیریم که حرف و فکر جدید را طرح می‌کنند و به مسائل روزمان پاسخ می‌دهند، چرا که اینچنین فلسفه «کارا» خواهد شد؛ فلسفه باید کارایی داشته باشد.

 
منبع:ایران
   

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: