1394/1/31 ۱۰:۱۰
اختصاص روزی به نام شیخ اجل به پاسداشت مردی است كه در گذر تاریخ همواره برای همه ما آموزگارزندگی بوده است با همه جنبههای آن و بدین جهت است كه برای ملت ایران و دوستداران زبان فارسی وفرهنگ ایرانی هر روز، روز سعدی است و او هرگز از عرصه حیات فرهنگی و اجتماعی ما غایب نبوده تا ما بانامگذاری روزی بخواهیم به او حیات فرهنگی ببخشیم .
انتخاب روز اول اردیبهشت ماه هم كه بهار با تمام قامت چهره نشان داده است، نشان از ذوقِ كسانی استكه با دنیای سعدی و زیبا دوستی او آشنایی دارند.
سخن كوتاه بنده در این مقال از نوع ساده آن است اما تصور من آن است كه پاسخ دادن بدان دشوار استو آن این است كه «چرا ملت ما سعدی را دوست دارند؟». البته هر ملتی مشاهیر فرهنگی خود را دوست دارند، اما آن چه در خصوص سعدی باید گفت، این است كه سعدی نمود تمامت فرهنگ ما است و شاعری باید بسیار والا مرتبه باشد تا بتواند آینه تمام نمای فرهنگ یك ملت باشد و سعدی اینگونه است، اگر باور نمیفرمایید یك بارمجموعه ارزشمند امثال و حكم علامه دهخدا را ورق بزنید. این كتاب نشان دهنده حضور تولیدكنندگان كالایفرهنگی است كه متعلق به گذشتگان است اما در زندگی امروز ما آفریدههای آنها مورد توجه و عنایت است، بهدیگر سخن این كتاب نشان میدهد كه از مجموعه نویسندگان و مشاهیر گذشته سهم هریك در زندگیامروزین ما چقدر است. نگاهی كوتاه به این كتاب كه به واقع تلخیص تمامی فرهنگ ایرانزمین است، نشانمیدهد كه سعدی بر قله این حضور ایستاده است و از فراز این قله به گذشت قوافل ایام حیات فرهنگی ایرانزمین مینگرد و كمتر كسیهم شأن و هم مرتبه اوست. به این اعتبار میتوان گفت كه ملت ایران در طول تاریخفرهنگ خویش هیچ كس را همانند سعدی در جمع خود نپذیرفته است. هیچ كس را چون او محرم آنات ولحظههای خلوت و جلوت خویش نداشته است و این برای خداوند هنر مرتبتی بسیار عظیم است كه بتواند قلبو روح یك ملت را اینگونه تسخیر كند.
خداوندان ملك سخن چگونه باید خداوندی كنند تا دلهای مشتاقان را صید كنند، اما تنها چگونه سخنگفتن نیست كه صیادی دل و روح میكند، از چه چیز سخن گفتن هم در این قضیه نقش تعیینكننده دارد و باپاسخ به همین دو ویژگی است كه میتوان به سوال این بحث پاسخ داد كه چرا ما این اندازه به سعدی و آفریدههای هنری او عشق میورزیم و با آنها زندگی میكنیم. نخستین اصلی را كه باید در بررسی آثار سعدی و آفریدههای هنری او پیش چشم داشت، جامعیت آثارسعدی است، جامعیتی كه همه جنبههای حیات را در بر میگیرد. پادشاهان و وزرا و پیامبران و تاجران ودانشمندان و دهقانان و خلاصه همه و همه صنوف و طبقات اجتماعی در آثار سعدی حضور دارند. هیچطبقهای از طبقات اجتماعی نیست كه با خواندن آثار سعدی نتواند نقش خود را در آیینه رفتار و اعمال یكی ازافراد، كه تیپها و طبقات اجتماعی را نمایندگی میكنند، بازخوانی نكند. به دیگر سخن آثار سعدی بازگو كننده حیات اجتماعی فرد، طبقه، یا گروه خاصی نیست. این جامعیت تنها در قلمرو حضور طبقات و گروههایاجتماعی خلاصه نمیشود، اعمال و رفتاری كه در آثار شیخ اجل توصیف و تحلیل شده اند، همه نوع كاریاعم از نیك و بد را در برمیگیرد. در آفریدههای سعدی سهم خوبی و نیكی و پارسایی بیش از بدی و ناراستیتوصیف شده، زیرا بنای جامعه و اخلاق اجتماعی بر حفظ ملكات اخلاقی و ارزشهای معنوی و اعمال نیكاست اما این امر به هیچوجه به معنای این نیست كه بدی در آثار سعدی جایی ندارد و این آثار پالوده وپیراسته از بیان هر نوع بدی است. مگر میتوان نقش بدی را در زندگی آدمی نادیده گرفت؟ بدی همزاد نیكیاست. مگر در جامعه بشری میتوان، اجتماعی را دریافت كه در آن تبهكاری جایی نداشته باشد، مردم دروغنگویند، فحشا وجود نداشته باشد و همگان پاكیزهكار و پرهیزگار باشند؟ خداوند چنین جامعهای خلق نكرده است و در جامعه انسانی نیز چنین جامعهای وجود ندارد، اینچنین جامعهای تنها در ذهن نظامی گنجویشاعر بزرگ ایرانی و تامس مور میگنجد وگرنه در قلمرو زندگی اجتماعی تا بوده، همین وضع بوده و همیشهدر كنار راستی، ناراستی، در كنار شجاعت، زبونی و همراه آزادگی، خفت و نكبت بوده است. هنر بزرگ سعدیهمین است كه گزارش او از زندگی گزارشی واقع گرایانه و عینی و ملموس است و صورت تجریدی ندارد. تجربه دگرگون شده زندگی و واقعیت تحریف شدهای نیست كه خواننده نتواند با آن همدلی و همراهی كند.
این نكته، لطیفهای است ظریف و دقیق كه فهم آن نیازمند واقعگرایی و حقیقتجویی است و بدون دركدرست آن امكان تحریف و تخریب و احساس غرابت بسیار زیاد است، چنان كه یكی از نامدارترینمستشرقینی كه سالها حیات خویش را صرف شناخت فرهنگ و ادبیات ایران كرده است، در كشف و درك حقیقت و علت نفوذ سعدی در دنیای ما ناكام مانده است و داوریهایی كه در خصوص سعدی كرده است، غیرقابل قبول و از نوعی ناهمدلی و غریبگی نشأت گرفته است. تبیین و توضیح تجربههای مختلف حیات انسانی نه نشان از ماكیاولیگری سعدی دارد ونه بیان كننده خصلت زیركانه نیمه دیندار و نیمه دنیاداران ایران، بلكهبیان واقعیت زندگی است. مگر دینداران هیچگاه گناه انجام نمیدهند؟ یا مگر غیر متدینین هرگز عزم كارپسندیده نمیكنند؟ بیان پیچیدگیهای روح آدمی با تبیین بسیط و ساده آن همخوان و همراه نیست و نتیجهایعاید نمیشود. از همین جاست كه برخی از اهل علم به مطالعات غیر بومی اعم از غربشناسی، شرقشناسی، بدون قرار گرفتن شخص در فضای فرهنگی و كسب تجربههای همدلانه، به چشم تردید و سوءظن مینگرند. بسیاری از داوریهایی هم كه امروز ما از تمدن مغرب زمین به عمل میآوریم، از همین دست است و فاقدارزش واقعی است، همانگونه كه آثار غربیها نیز در توضیح و تفسیر رخدادهای حیات اجتماعی ما به علتكمبود همین تجربههای همدلانه كمتر مورد عنایت و توجه قرار میگیرد. هنر بزرگ سعدی همین است كهتجربههای خویش را با چشمان همدلی و همراهی خواننده همراه میكند. عبارت «افتد و دانی» كه تكیه كلام همه ما در انتقال تجربههای غیرمعمول حیات است، همان كیمیاگری سعدی است كه نه در طلب مشروعیت بلكهبرای انتقال حس واقعی بودن تجربیات و اعمال و رفتار ما در زندگی به كار گرفته است. عبارت «افتد و دانی»برای همه آنها كه بر این كره خاكی زندگی میكنند و همیشه در عوالم ماورا نمیزیند ـ كه اصلا چنین اسكانیوجود ندارد ـ عبارتی است آشنا.
همین واقعگرایی است كه در حیات سعدی امكان زیست او را در قلمرو مختلف فرهنگی اعم از بلخ و غزنه و پنجاب و سومنات، گجرات و یمن و حجاز و حبشه و شام و آسیای صغیر فراهم كرده است، حتی اگر سعدیبه همه این حوزهها سفر نكرده باشد و صرفا بیان هنری باشد، باز هم نشاندهنده استفاده سعدی ازتجربههای فرهنگی مختلف است، در خلأ امكان پرواز وجود ندارد، هنر انسانهای بزرگ این است كه از همینخاك، جهان دگری بسازند و سعدی كسی است كه به این مهم دست یازیده است. بر آن نیستم كه به شیوه«سوسیالیستی» سعدی را شاعری اجتماعی بدانم اما حقیقت و جوهره آثار سعدی چه در حوزه بیان و چه درحوزه معنا چیزی جز گزارش واقعیت حیات آدمی نیست، حتی در حوزه بیان نیز سبكشناسان سخن سعدیرا به صنعت «سهل و ممتنع» نسبت دادهاند و این مناسبترین تعبیر برای زندگی هنرمندانه است. سخن گفتنسعدی در دورهای است كه از یك سو خاقانی شروانی نمونه نمادین دشوارگویی است و از سوی دیگر عصرآفرینشهای صوفیانه است كه آثار آنان همواره احتیاج به تفسیر و تحلیل دارد و هیچ خوانندهای بدون كشفرموز مختلف نمیتواند با نویسنده ارتباط فكری و هنری برقرار كند، اما بیان سعدی به روانی و دشواری وپیچیدگی روح آدمی است، مسافر جزیرههای مختلف روح آدمی. سعدی هرگز در پی مغلق گویی و پیچیدهنویسی نیست اما هرگز كلام را به سطح گفتار نازل و غیر ادبی تنزل نمیدهد، اما شگفتی كار در این جاست كهابزار و مصالح این بنای شگفت و سترگ همان مصالح و ابزاری است كه مردم كوچه و خیابان از آن بهرهمیگیرند. حتی در حوزه عناصر خیال نیز خیال سعدی فاقد بلند پروازیهایی است كه در آفریدههایهنرمندان درجه دوم و سوم زبان پارسی پیدا میشود، تردید نباید داشت كه عناصر خیال در شعر شاعری همچون اثیرالدین اخسیكتی از تمامی شعر سعدی بیشتر و غریبتر و تازهتر است اما «گفته سعدی دگر است». اگر روزی كسی بتواند عناصر این لطف و ملاحت را در حوزه بیان سعدی توضیح دهد، بیتردید كاری قابلستایش و ارجمند در قلمرو زبان فارسی انجام داده است، زیرا آنچه حافظ، همشهری سعدی را حافظ كرده، قابل احصا و برشمردن است، امتیاز كار مولانا و نظامی گنجوی و ناصر خسرو و فردوسی قابل توضیحاست اما سعدی چنین نیست. اجمالا میتوان گفت: سخن سعدی «آن» است، لطیفه غیبی غیرقابل توصیف. درهمه آثار سعدی نكته غیرقابل توضیح و لغت مهجور و دشواری كه پژوهشگر امروزی نیاز به تحقیق و تدقیقدر آن احساس كند، وجود ندارد. دایره واژگان سعدی همان است كه در حوزه گفت و شنود مردم از آن استفادهمیشود، البته پرواز روح، لحظههای بیتابی و غلیان و جوشش و پرگشودن در آفاقِ معنوی حیات زندگی ازسكوی پرتاب چنین واژگانی دشوار مینماید، سعدی معماری است كه توانسته بدین مهم دست یازد، آدمی راگاه در اوج میبینی با ادراكاتی متعالی و گاه در همین گستره خاك كه مهد آدمی است، با رفتاری كه ریشه درهمین خاك دارد بیاوجی و پروازی اما ماندنی دلانگیز و لذت بخش. بیهوده نیست كه آثار سعدی هنوز درماوراءالنهر و هند و پاكستان نخستین دریچهای است كه فارسیآموزان بر گسترده فرهنگ ایران میگشایند، طلاب و دانشجویان نخستین درسی كه میخوانند، آثار سعدی است و دست نوشتههای آثار سعدی ورقِ زریاست كه تنها كیمیاگری چون سعدی توان ساخت و پرداخت آن را دارد. سعدی روایتگر هنرمندانه زندگی واقعی است، بیانكننده صادق و فرهیخته موقعیت آدمی بر كره خاكاست، ما چون زندگی را دوست داریم، روایتگر هنرمند آن را نیز دوست داریم و سعدی دوست داشتنیترین روایتگر حیات انسان است. بهرهای از خدا دارد و سهمی هم از شیطان و بدانیم اگر شیطان نبود، زندگی چیزیكم داشت. از این رو ما سعدی را دوست داریم.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید