1394/1/31 ۰۹:۲۷
گلستان سعدی هنریترین، ادبیترین و زیباترین کتاب نثر فارسی، با محتوای کلی، اجتماعی، سیاسی و ادبی در سراسر تاریخ ادبیات کلاسیک فارسی، تصنیف سعدی، شاعر و نویسنده پرآوازه ایران در سده هفتم هجری است. نویسنده برخلاف اثر دیگر خود، یعنی بوستان، که از آن با تعبیر کنایی «نامبردار گنج» یاد میکند (ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج ر که پُر دُر شد این نامبُردار گنج)، به نام این اثر خود، یعنی به نام گلستان، در دو موضوع تصریح کرده است: «گفتم برای نُزهت ناظرات و فُسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن… به چه کار آیدت ز گل طبقی ر از گلستان من ببر ورقی».
اشاره: اول اردیبهشت روز سعدی نامگذاری شده است. بدین مناسبت گفتار زیر به نقل از «دانشنامه زبان و ادب فارسی» با اندک تلخیص در مآخذ تقدیم میشود.
گلستان سعدی هنریترین، ادبیترین و زیباترین کتاب نثر فارسی، با محتوای کلی، اجتماعی، سیاسی و ادبی در سراسر تاریخ ادبیات کلاسیک فارسی، تصنیف سعدی، شاعر و نویسنده پرآوازه ایران در سده هفتم هجری است. نویسنده برخلاف اثر دیگر خود، یعنی بوستان، که از آن با تعبیر کنایی «نامبردار گنج» یاد میکند (ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج ر که پُر دُر شد این نامبُردار گنج)، به نام این اثر خود، یعنی به نام گلستان، در دو موضوع تصریح کرده است: «گفتم برای نُزهت ناظرات و فُسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن… به چه کار آیدت ز گل طبقی ر از گلستان من ببر ورقی». زمینههای تصنیف گلستان نیز همانند بوستان، که زمینههای سرودن آن در سیر و سیاحتهای سعدی و تأمّلات خردمندانه و جامعهشناختی او شکل گرفت، پس از بازگشت به شیراز، به برکت آرامش و امنیت نسبی حاکم بر آن دیار، در زمانی کوتاه، در یک فصل بهار از ذهن به عین آمد و «فیالجمله هنوز از گل بُستان بقیّتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد». سال تصنیف گلستان به تصریح خود سعدی ۶۵۶ق است.
در این مدت که ما را وقت خوش بود
ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود
گلستان، غیر از دیباچه که به لحاظ ادبی شعر منثور به شمار میآید، و به لحاظ محتوا توحیدیّهای است بیمانند، با اشاره به مقام انسان و نیز طرح مسأله مهم و مبهم سکوت سعدی و سرانجام شکستهشدن این سکوت (نک: شمیسا،«سکوت سعدی»، ص۶۹۷ ـ ۷۱۱)، مجموعهای است از حکایات و کلمات قصار حکمتآمیز، به نثر و نظم، که به تعبیر نویسنده، «چون بهشت» در هشت باب تدوین یافته است:۱٫در سیرت پادشاهان؛ ۲٫ در اخلاق درویشان؛۳٫ در فضیلت قناعت؛۴٫ در فواید خاموشی؛ ۵٫ در عشق و جوانی؛ ۶٫در ضعف و پیری؛ ۷٫ در تأثیر تربیت؛ ۸٫ در آداب صحبت. گلستان را نیز میتوان همانند بوستان، به طور کلی، از دو دیدگاه بررسی کرد: ۱٫از دیدگاه صوری یا ادبی ـ هنری: مسأله «چگونه گفتن»(لفظ)؛ ۲٫ از دیدگاه محتوایی: مسأله «چه گفتن»(معنی).
۱ ـ چگونه گفتن
محققان قدیم و جدید گلستان را به اتفاق، شاهکار ادبی خواندهاند. از جمله فروغی آن را «زیباترین کتاب نثر فارسی» و حتی «در سراسر ادبیات جهانی بینظیر» دانسته است. به عقیده او سعدی فاصله میان شعر و نثر را از میان برداشت و از یک سو نثر را مانند شعر جذاب کرد و از سوی دیگر به شعر روانی نثر بخشید. بدین معنی که او زبان شعر و زبان نثر فارسی را از دوگانگی بیرون آورد و زبانی پدید آورد که پس از قرنها همچنان زبان ماست و ما بدان زبان سخن میگوییم. روانی و فصاحت و در نتیجه تأثر شگرف نثر گلستان در خواننده تا بدانجاست که حتی برخی از محققان که بر پارهای مطالب گلستان انتقاد دارند، بر شیوایی و تأثیر نثر سعدی در گلستان تأکید میورزند.(دشتی، ص۲۳۰)
چگونه گفتن مؤثر سعدی در گلستان معلول عواملی چند است که سخنشناسان کوشیدهاند تا آنها را معرفی کنند. بهار ضمن اشاره به وجود دو گونه نثر پیش از روزگار سعدی، یعنی نثر مرسل ساده روان و نثر مصنوع، شامل منشات و نثر مسجّع، مثل نثر خواجه عبدالله انصاری و نثر مقامه (مقامهنویسی)، مثل نثر مقامات قاضی حمیدالدین بلخی (بهار، ج۳، ص۱۲۵) به توصیف ویژگیهای نثر سعدی در گلستان میپردازد و آن را با هشت ویژگی مشخص سازد:
۱ـ ترتیب و تناسب و تنوع، به گونهای که هر بابی زمینهساز باب دیگر میشود، چنان که باب سیرت پادشاهان باب اخلاق درویشان را و باب عشق و جوانی را در پی دارد؛
۲٫ـ رجحان ضروری و غیرضروری، یعنی رجحان زندگی بر ترک زندگی و تجرد و عزلت؛
۳ـ مراعات حال خواننده به گونهای که او از خواندن گلستان خسته نشود؛
۴ـ رعایت تناسب میان نثر و نظم؛
۵ ـ رعایت آهنگ کلمات؛
۶ ـ رعایت ایجاز و توام کردن آن با صناعت لفظ و فصاحت و بلاغت؛
۷ـ اجتناب از آوردن واژههای دشوار که کتابهایی مانند تاریخ وصّاف مملو از آنهاست؛
۸ ـ رعایت ادب در گفتار. (همان، ج۳، ص۱۲۵ ـ۱۳۴؛ همچنین نک؛ خطیبی، ج۱، ص۵۹۹ به بعد)
ایجاز و اعجاز
از مجموع سخنان بهار و خطیبی و دیگر محققان میتوان بدین نتیجه رسید که نثر سعدی در گلستان، نثر مرسل سادهای است با دو ویژگی بنیادی: یکی ایجاز، که اساس بلاغت در زبان عربی و فارسی، به ویژه اساس بلاغت در زبان و ادب فارسی است و بزرگان ادب بر اهمیت آن به عنوان عین بلاغت یا اساس بلاغت تأکید ورزیدهاند (از جمله نک: جاحظ،ج۱، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ ابنخلکان، ج۲، ص۲۸۹؛ همایی، معانی و بیان، ص۳۸)، چنان که صاحب قابوسنامه آنجا که به فرزند خود شیوه نوشتن آموزد، بر اصل «اختصار و ایجاز» تأکید میکند (عنصرالمعالی، ص ۲۰۸) و حافظ با بیان «حال اهل درد… به لفظ اندک و معنی بسیار»(دیوان، غزل ۲۴۵) بر ایجاز به عنوان بنیاد بلاغت مهر تأیید میزند (همچنین نک: همایی، همان، ص۶۵ ـ ۸۰).
سعدی در گلستان، گاه ایجاز را به درجه اعجاز میرساند (فروغی، ص چهارده). غالب عبارات گلستان نمونههای اعلای ایجاز در زبان فارسی است. بیمبالغه باب هشتم گلستان، نمایشگاهی بیبدیل از «لفظ اندک و معنی بسیار» (ایجاز) است، با عباراتی مانند «نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آن که مرد و هشت»، «متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد» ، هر چه زود برِآید، دیر نپاید»، «مشک آن است که ببوید نه آنکه عطّار بگوید»، این لفظ اندک و معنی بسیار در همة حکایتهای گلستان هم دیده میشود؛ مثلاً در حکایت:
«پادشاهی به کشتنِ بیگناهی فرمان داد. گفت: ای ملک، به موجب خشمی که تو را بر من است، آزار خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزَه آن بر تو جاوید بمانَد»، یا در این حکایت: «کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد. گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ وجلّ برداشت. گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟» یا در حکایت یکی از رفیقان که شکایت نزد سعدی میبرد: «گفتم عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد: امید و بیم، یعنی امید نان و بیم جان و خلاف رأی خردمندان باشد بدان امید، متعرّض این بیم شدن.»
بسیاری از حکایتهای کوتاه گلستان، به طور خاص، و غالب حکایتهای این کتاب به طور عام، علاوه بر ایجاز، با چاشنی طنز هم همراه است و همین امر به آنها لفظی خاص بخشیده و بر تأثیر آنها افزوده است. سعدی خود در پایان گلستان به ویژگی طنز در سخنان خود این گونه تصریح کرده است: «غالب گفتار سعدی طربانگیز است و طیبتآمیز»؛ بنابر این باید گفت که ایجاز و طنز در کلام سعدی تلازم دارند؛ مثلاً حکایت درویش مستجابالدّعوه که حجّاج از او طلب دعای خیر میکند و درویش میگوید: «خدایا جانش بستان» طنزی است همراه با ایجاز از زبان درویش که سعدی از قول خود نیز طنزی منظوم بر آن میافزاید:
ای زبردستِ زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟ مردنت بهْ که مـردمآزاری
نقد طنزآمیز جامعة بیقانون، از زبان آن روباه (نماد هوشمندی و زیرکی و نیز نماد فریبکاری)، نیز درخور توجّه است «که دیدندش گریزان و بیخویشتن افتان و خیزان. کسی گفتش: چه آفت است که موجب مخافت است؟ گفتا: شنیدهام که شتر را به سُخره [= بیگاری] میگیرند. گفت: ای سفیه، شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت: خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم، که را غم تخلیص من دارد؟ تا تفتیش حال میکند و تا تریاق از عراق آورده شود، مار گزیده مرده بوَد!»
موسیقی یا وزن ویژگی دیگر گلستان است. از آنجا که وزن موجب آهنگین شدن سخن میشود، میتوان از وزن به موسیقی تعبیر کرد و از موسیقیِ سخن یا موسیقیِ کلام سخن گفت. وزن را میتوان به عروضی و غیرعروضی یا عروضی، نیمهعروضی و غیرعروضی تقسیم کرد و در بحث در وزن نثر گلستان، از دو یا سه گونه وزن سخن گفت.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید