1404/8/18 ۱۰:۵۹
۱۴ آبان «روز فرهنگ عمومی و فرهنگ خصوصی » است؛ موضوعی که برای همگان در جهان بسیار مهم است؛ اما برای ایرانیان که به هر دلیل فرهنگ مهمترین رکن هویت ملی و دینی شان به شمار می آید، جایگاه برجسته تری دارد. یکی از مهمترین ناقلان فرهنگ نیز در طول زمان دبیران بوده اند
۱۴ آبان «روز فرهنگ عمومی و فرهنگ خصوصی » است؛ موضوعی که برای همگان در جهان بسیار مهم است؛ اما برای ایرانیان که به هر دلیل فرهنگ مهمترین رکن هویت ملی و دینی شان به شمار می آید، جایگاه برجسته تری دارد. یکی از مهمترین ناقلان فرهنگ نیز در طول زمان دبیران بوده اند. دانش و بصیرتی که برای اداره امور دیوانها و نوشتن نامهها و اسناد مختلف در موضوعهای گوناگون ضروری بود، رفته رفته کار دبیری را به آن پایه از اهمیت و اعتبار رسانید که در دوران ساسانی، نه تنها دبیران از طبقات ممتاز و بزرگان کشور به حساب آمدند، بلکه یکی از ارکان مهم دولت و عامل مؤثری در اداره امور مملکت به شمار میرفتند. درنوشته مورخان هم غالباً دبیران در ردیف وزیران و هر دو همچون دو گروه از بزرگان نامبرده شدهاند که در کارهای مهم مملکتی دخالت داشتند و حتی در بعضی موارد نام «دبیربَد» یعنی «سرپرست کل این دستگاه دیوانی»را در ردیف بزرگترین مقامهای دولت ساسانی مییابیم و به همین سبب برای پذیرفتن افراد در سلک دبیران و کارگزاران دیوان، رسم و آیینی خاص و آزمایشی نسبتاً دشوار نهاده بودند و جز از طبقه بزرگان، آنهم با اجازه مخصوص شاه، کسی را در کار دبیری نمیپذیرفتند.
این سختگیری بدان سبب بود که دیوان شاهی که همه دستگاههای مالی و اداریمملکت را ـ از کشوری و لشکری ـ در بر میگرفت، به منزله ستون فقرات دولت و مرکز اسرار مملکت بود و با نظامی که در آن دوران بر اجتماع حکمفرما بود، ورود در آن دستگاه، به کسانی اختصاص داشت که هم از دودمانهای سرشناس و مورد اعتماد باشند و هم با آموزشهای علمی و تمرینهای عملی، مهارت فنی و دانش و ادب لازم را به دست آورده و در زمره اهل رأی و تدبیر درآمده و شایسته همنشینی با بزرگان و دولتمردان گردیده باشند.
راه و رسم گزینش دبیران
در کتاب «الوزراء والکُتّاب» (نوشته محمد بن عبدوس جهشیاری، درگذشتة ۳۲۱ق) که در شرح حال وزیران و دبیران قرنهای نخستین اسلامی است و در مقدمه آن، شمهای از راه و رسم ایرانیان در این زمینه ذکر شده، آمده است: «در روزگار ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانی را برای دبیری دیوان نامزد میکردند، نخست میبایست سران دیوان خرَد و دانش آنها را بیازمایند و کسانی را که شایسته یافتند، نامشان را به پادشاه گزارش کنند و کارهایی هم به آنان واگذارند تا آنگاه که به دستور شاه آنها را نزد کارگزاران دولت بفرستند تا در کارهای مختلف به کار وادارند و به تناسب کاری که انجام میدهند و شایستگیی که از خود نشان میدهند، از مرتبهای به مرتبه بالاتر ارتقا دهند تا هر یک از آنها به مرتبهای برسند که شایسته آنند. هیچ یک از اینان را روا نبود که در خدمت کس دیگری درآید، مگر با دستور و اجازه شاه.»
در همین زمینه در آن کتاب آمده است: «پادشاهان دبیران را مقدم میشمردند و فضیلت صنعت ایشان را میشناختند و آنان را از نعمت و رفاه بهرهمند میساختند؛ زیرا آنها رأی و خرد را با صنعت و هنر یکجا داشتند. و میگفتند که نظام امور و کمال مملکت و رونق سلطنت به ایشان است و آنان هستند که زبان گویای شاهان و گنجینهدار اموال ایشان و امین پادشاهان بر رعیت و کشورشان هستند.»
آنچه جهشیاری درباره آموزش دبیران و مراحلی که میبایست بپیمایند تا در دیوان مرکزی به خدمت گمارده شوند، ذکر کرده، فردوسی ازجمله کارهای اردشیر ـ بنیادگذار ساسانیان ـ شمرده است و چنانکه نوشتهاند، در زمان او بود که دبیران طبقهای خاص گردیدند و از طبقات ممتاز به شمار رفتند. برخی تاریخنویسان و از آن جمله فردوسی در شاهنامه حکایتی درباره انوشروان و کفشگری که میخواست با تقدیم مال فراوان از او اجازه بگیرد که فرزند خود را به فرهنگیان بسپارد تا در زمره دبیران درآید، نقل کردهاند که از آن میتوان به اهمیت این طبقه و مبالغتی که در گزینش افراد آن میشده است، پی برد. کفشگر در این روایت، نمادین پایینترین افراد طبقات عامه محسوب میشده. به این مناسبت لازم است به این نکته هم اشاره شود که برخی از کسانی که این حکایت را خواندهاند، از آن چنین استنباط کردهاند که در آن روزگار به مکتب رفتن و درس خواندن برایعامه مردم ممنوع بود و نیاز به اجازه شاه داشت. این استنباط درست نیست. در آن روزگار هم به مکتب رفتن و درسخواندن، اگرچه برای آموختن دین و به وسیله موبدان بود، برای مردم عادی امری معمول بود و نیازی به اجازه شاه نداشت و شواهد آن هم در تاریخ کم نیست. آنچه احتیاج به اجازه داشت، چنان که در روایت جهشیاری هم با صراحت بیشتری بیان شده، ورود در خدمت دیوان و رسیدن به مقام دبیری بود که طبق آیین آن زمان اختصاص به فرزندان کسانی داشت که در همین طبقه دبیران بودند؛ و این نکته که مراد کفشگر، دبیری فرزندش بوده نه صرفاً به مکتب رفتن و درس خواندن او، از ابیات فردوسی در بیان گفته بزرگمهر به انوشیروان و پاسخ او نیز نمایان است. نوشته ابن بلخی هم بر این امر صراحت دارد. او ازجمله کارهای انوشروان، این را نوشته که: «بفرمود تا جز مردم اصیل صاحب معرفت را هیچ عمل نفرمودندی و منع کرد هیچ بیاصل یا بازاری یا حاشیهزاده دبیری آموزد.»
دبیران چه میآموختند؟
درباره اینکه داوطلبان دبیری چه چیزهایی میبایست بیاموزند تا شایسته این مقام گردند، و جایی که آموزش آنان در آنجا صورت میگرفت به چه نام خوانده میشد و نظام آن به چگونه بوده، هرچند اطلاعات تفصیلی در دست نیست؛ ولی از آگاهیهای پراکندهای که در مآخذ تاریخی یافت میشود، میتوان کلیاتی بهدست آورد؛ مثلاً فردوسی از بلاغت و خط یاد میکند که دو ماده اصلی در آموزش آنان به شمار میرفت، و در مطالبی که ابنقتیبه و دیگر مؤلفان اسلامی از مآخذ ساسانی مانند «تاجنامه»ها و نوشتههای دیگر نقل کردهاند، مواد دیگری هم بر آنچه در شاهنامه آمده، افزوده میگردد که برای راهیابی به زمینه آموزش و فرهنگ عمومی دبیران آن دوران مفید و راهگشاست. و از بررسی آنها شاید بتوان به اطلاعات بیشتری درباره سازمان دیوانی و فرهنگ دیوانیان آن زمان دست یافت و این چیزی است که در اینجا سعی میشود مورد بررسی قرار گیرد.
خط: درباره خط که دستمایه اصلی دبیران دیوان بوده، باید به این نکته توجه شود که در دورههای اسلامی روشی که دبیران و نویسندگان در خط فارسی به کار گرفتند و نیز بر اثر تفنن و هنرنماییهای خوشنویسان، گونههای مختلفی از خط فارسی و عربی پدید آمد که بعضی از آنها در زیبایی در ردیف هنر نقاشی قرار گرفتند و برخی از آنها از راه تفنن یا رعایت تناسب، به گونهای از نوشتههای غیرعادی همچون منشورها یا کتیبهها و مانند آنها اختصاص یافتند. پیش از اسلام نیز همین تفنن به گونهای دیگر در خط پارسی به عمل آمده بود و برای نوشتن بعضی اسناد یا نوشتهها و کتیبهها و طرازها، خط خاصی را به کار میبردند، با این تفاوت که بعضی از آن خطها چنانکه از وصف آنها در مآخذ تاریخی برمیآید، گذشته از شکل و صورت، در تعداد حروف و حرکات هم با یکدیگر تفاوت داشتند.
این توضیح برای بیان این مطلب است که از تعداد خطها در آن دوران نباید چنین فهمید که همه آنها خطهایی بودند بیگانه با یکدیگر و منشعب از اصولی بهکلی جدا از هم، بلکه باید آنها یا دستکم بیشتر آنها را صورتهای مختلفی از اصل واحدی پنداشت که با گذشت زمان و بر اثر تفنن دبیران و خطنویسان، دگرگونیهایی در اشکال آنان روی داده یا برحسب نیاز و به حکم ضرورت، حروف و حرکاتی بر آنها افزوده یا احتمالاً از آنها کاسته شده است.
آموختن این خطها و کسب مهارت در خواندن همه آنها، یکی از مواد اصلی و اساسی بود که دبیران میبایست فرا گیرند و این امر در ردیف «بلاغت» که رکن دیگری از ارکان نویسندگی بود، قرار داشت و علت این هم که در شاهنامه فردوسی از میان همه چیزهایی که دبیران دیوان میبایست بیاموزند، بلاغت و خط به نام ذکر شده است، همین باید باشد.
رسایی و شیوایی
درباره فن بلاغت پارسی که آموختن و احاطه بر آن، یکی از ارکان اصلی حرفه دبیری بود و گذشته از دبیران، جزء موادی هم به شمار میرفت که به بزرگ زادگان میآموختند، از روی نامها و عناوین نوشتههایی که در این فن از دوران ساسانی به دوران اسلامی رسیده بوده و همچنین از آثار پراکندهای که از آن نوشتهها در کتابهای ادبی عربی باقی مانده، میتوان تا حدی به کلیات قواعد و اصولی که بیش از همه بدان پایبند بودند، پی برد و اجمالاً چهرهای از آن را مشخص نمود.
در رسالهای که از آثار ساسانی بر جای مانده و به نام «خسرو و ریدَک وی» به چاپ رسیده و قسمتی از آن هم در کتاب «غُرر ملوک الفُرسِ» ثَعالبی نقل شده و متضمن گفتگویی است میان خسرو (انوشیروان یا پرویز) و جوان دانایی که ملازمش بوده، آن جوان تعلیماتی را که فراگرفته بود، بدینگونه شرح میدهد: «در سن مقرر او را به مدرسه گذاشتهاند. نخست قسمتهای مهم اوستا و زَند را مانند یک هیربَد از بر کرده، سپس در تعلیمات متوسطه ادبیات و تاریخ و فن بیان و اسبسواری و تیراندازی و نیزهبازی و به کاربردن تبرزین را آموخته، موسیقی و سرود و ستارهشناسی را فرا گرفته، در شطرنج و سایر بازیها به کمال رسیده است...»
در همین زمینهها یعنی بلاغت در نوشتن و گفتن ضمن متونی که به چاپ رسیده (متنهای پهلوی، چاپ بمبئی، جاماسب جی) نوشتههای دیگری هم با عنوانهایی همچون «آیین نامهنویسی» و «سورآفرین» به چشم میخورد که هرچند کوتاه و مختصرند، ولی نشاندهنده اهتمام و عنایتی است که به این جبنه از سخن داشتند و برای آگاهی از سبک انشا و نظم سخن و رسم و آیینی که بدان پایبند بودند و همچنین ستایشهایی که معمولاً در آغاز گفتهها و نوشتهها به کار میبردند، بسیار مفید است.
«سورآفرین» یعنی «ستایش جشن و ضیافت» و آن عبارت از سخنانی است که در ضیافتها، یکی از مهمانان و شاید هم شخص معینی بر سر خوان، در حقگزاری از یزدان و سپاسگزاری از صاحبخانه که چنان سفرهای گسترده، ایراد میشد. ملکالشعرای بهار چند فقره از این نوشتهها را به فارسی برگردانده و در کتاب «سبکشناسی» آورده است و درباره شان چنین داوری کرده که آن گفتهها و نوشتهها نثر ساده و معمولی نیست، بلکه نثری است ساخته و پرداخته و محدود در رسم و آیینی مشخص و نظم و ترتیبی لازمالرعایه، حتی در نام بردن از کسانی که میبایست در اینگونه موارد از آنها نام برده شود: «ستایشها و دعاها دارای نظم و ترتیب است. از جملههای کوتاه و کوچک با آهنگ متوازی، جملههای بزرگتر ساخته شده و جملههای کوچک هر چند جمله دارای انتظام لفظی و معنوی است.»
از نوشته جاحظ همچنین برمیآید که در آن دوران برای تعلیم فن بلاغت و آیین سخنوری، کتابهایی داشتند که از روی آنها این دانش را میآموختند و این نوشتهها تا زمان او هم وجود داشت. وی در جایی که بلاغت اعراب و ایرانیان را با هم سنجیده و بلاغت اعراب را از آن رو که ارتجالی و بالبداهه بوده است، از بلاغت ایرانیان که درنتیجة درس و بحث و تعلیم و تعلم به دست میآمده، برتر شمرده، گوید: «در میان ایرانیان هم سخنوران هستند، لیکن هر کلام و معنایی از ایشان، زادة اندیشه بسیار و مطالعه کتابها و انتقال معلومات از نسلی به نسل دیگر و جمع شدن ثمره همه آن اندیشهها در نسل اخیر است.»
کتاب کاروَند
از نوشته جاحظ در همین کتاب برمیآید که تا زمان او دستکم یک کتاب پارسی در فن بلاغت و دستور زبان وجود داشت که جاحظ نامش را «کاروند» نوشته و از آن به مناسبت نقل گفتهای، از شعوبیان نام برده و از زبان ایشان گفته: «هر که بخواهد در صنعت بلاغت و معرفت غریب، به کمال برسد و در لغت متبحر گردد، کتاب کاروند را بخواند.» مراد از «معرفت غریب»، الفاظ و عبارات و تعبیرهایی بوده که دارای معانی و مفاهیمی دور از اذهان مردم عادی باشد و معمولاً ادیبان و نویسندگان بلیغ که بر لغت احاطه کامل و در آن قدرت تصرف دارند، همراه با تشبیهات و ضربالمثلهایی در نوشتههای خود به کار میبرند؛ یعنی عبارات و تعابیری که برای درک مفاهیم دقیق آنها احتیاج به تفسیر و شرح و بیان دارند و چون از شروط بلاغت این بوده که سخن را در سطحی بالاتر از معمول قرار دهد، از این رو دبیران و نویسندگان و ادیبان اینگونه الفاظ و تعابیر را که مجموعاً با عنوان «غریب» خوانده میشد، به درس میخواندند و ملکة خود میساختند.
اصطلاح «غریب» را معمولاً برای اینگونه کلمات و تعابیر در قرآن مجید و احادیث و لغت به کار میبرند و شماره کتابهایی که در موضوع «غریبالقرآن»، «غریبالحدیث» یا «غریباللغۀ» تألیف شده و در ضمن تألیفات متقدمان از علمای علوم قرآن و حدیث و لغت نام آنها برده شده، کم نیستند. ابنندیم زیر عنوان «الکتب المؤلفۀ فی غریب القرآن» تعدادی از این کتابها را از علمایی همچون ابوعبیده، مؤرج سدوسی، ابنقتیبه، ابوزید بلخی و دیگران آورده و در شرح حال علمایی همچون ابنکامل که او را یکی از عالمان مشهورِ علوم قرآن شمرده، دو کتاب ذکر کرده است: «غریبالقرآن» و «التقریب فی کشف الغریب» و از مؤلفات ابوبکر نقاش که یکی از قاریان معروف مدینه بود، «کتاب الاشارۀ فی غریب القرآن» را نام برده و از محمد بن قادم و ابنعاصم که هر دو شاگرد و پیرو فرّاء ـ عالم معروف نحو ـ بودند و همچنین از ابوعمر شیبانی (استاد احمد بن حنبل) از هر کدام کتابی به نام«کتاب غریبالحدیث» ذکر کرده و از چند تن از عارفان به لغت هم مانند ابومهدیه و ابومسحل کتابی در «غریب» نام برده و درباره جهم بن خلف گفته که: او عالم به غریب و شعر بود.
از کتاب کاروند جز همین وصفی که در کتاب جاحظ از آن دیده میشود، اثر دیگری در دست نیست؛ ولی از تکههایی که از نوشتههای ساسانی به طور پراکنده در مآخذ ادبی عربی ترجمه یا اقتباس و نقل شدهاند، میتوان کلیاتی در این زمینه بهدست آورد. چون غالب مطالبی که در کتابهای ادبی عربی از نوع کتابهای جاحظ یا «عیونالاخبار» ابنقتیبه یا کتاب«الکامل» مبرد و نظایر اینها نقل شده، گلچینی بودهاند از مطالب مختلف و حکایات یا نکتههایی که بدیع یا جالب به نظر میرسیده، به مصداق همین تعریفی که برای ادب کرده و گفتهاند: «الادب هو الأخذ مِن کل شئ یطرف: ادب آن است که از هر موضوعی چیزی بدانی»، غالباً به صورت عباراتی کوتاه و مختصر و پراکنده نقل شده و مطالبی هم که از آثار پارسی یا ترجمه آنها در زمینه بلاغت و دبیری در مآخذ ادبی نقل شده، خارج از این قاعده کلی نیست؛ بنابراین نباید انتظار داشت که در آنها مطالب مشروحی در این زمینه یافت، بلکه باید به همین اندازه قانع بود که با بررسی همان قطعات و با تلفیق آنها اطلاعاتی ولو اجمالی درباره آیین نگارش دیوانی و برخی از قواعد و قوانینی که رعایت آنها را ضروری میشمردند، به دست آورد.
یکی از متون ساسانی
از تکههایی که ابنقتیبه از یکی از تاجنامههای ساسانی در کتاب «عیونالاخبار» نقل کرده، چنین برمیآید که آن تاجنامه در ضمن مطالب دیگری که در بر داشت، شامل دستورهایی هم در آیین بلاغت و سخنوری بود و از حسن اتفاق یکی از قطعههایی که ابنقتیبه از این کتاب نقل کرده، در همین زمینه است. در این قطعه، از گفتههای خسروپرویز به دبیرش نقل شده و همه اینگونه نوشتهها نتیجه تجارب خردمندان و ذوق و قریحه دبیران و وزیران با علم و تدبیر بود. از این نوشتهها میتوان به چند گونه مطلب در زمینه آنچه از دبیران دیوان از لحاظ صفات اخلاقی و فضائل معنوی و معلومات بلاغیو بیانی و اطلاعات دیوانی انتظار میرفت، برخورد و شاید تکرار این مطلب لازم نباشد که همة این مطالب به صورت عباراتی کوتاه با الفاظ کم و معانی متراکم بدانگونه که در «کلمات قصار» معمول است، بیان شده و چون مربوط به قواعد بلاغی و بیانی است، غالباً بیان مقصود آنها نیاز به تفسیر و توضیح دارد.
آنچه از صفات اخلاقی و فضائل معنوی که انتظار میرفت، دبیران خود را بدان ها بیارایند و از این قطعه برمیآید، صفاتی است همچون رازداری، راستگویی، خیرخواهی و اخلاص، نیکنفسی، عفت، امانت در ادای وظیفه و مانند اینگونه صفات که همیشه و در همه جوامع مطلوب و پسندیده بودهاند. و آنچه درباره دستور کار و آیین نویسندگی در این قطعه آمده، با همان روش انشا و با همان ترتیب چنین است:
ـ چون میاندیشی، با تأنّی بیندیش.
ـ و چون مینویسی، در ادای مقصود مبالغت کن.
ـ از سخنان زائد که افزون بر کفایت است، یاری مگیر.
ـ در محقق ساختن سخن خود، کوتاهی مکن که غفلت از آن، سخن را زیان میرساند.
ـ سخن را با سخن دیگر مپوشان (مشتبه مساز).
ـ و معنایی را از معنای دیگر دور مگردان.
ـ نوشتهات را از سه چیز فراتر گیر: از فروتنیای که آن را سبک و خوارمایه سازد، ازپراکندگی که آن را گنگ و نامفهوم گرداند، از معانی فروافتادهای که سخنت را فروافکند.
ـ معانی بسیار را در الفاظ کم بگنجان.
ـ سخنت را فراگیر همة اندیشههایت گردان تا چنان نشود که آنچه در ذهن داری، سترگ و آنچه بیان میکنی، ناچیز باشد.
ـ سخن بر چهار گونه است: امر، استفهام، خبر و طلب. چون امر میکنی، در سخن استوار باش. چون از چیزی میپرسی، سخنت را روشن و آشکار بیان کن. چون چیزی طلب میکنی، با نرمی و ملاطفت بطلب. چون از چیزی خبر میدهی، آن را محقق بساز.
در همین زمینه جهشیاری هم روایتی نقل کرده به این مضمون: پادشاهان ایران دبیران دیوان رسائل را سخنگویان خود میخواندند و به آنها میگفتند: «میل به کوتاه کردن سخن، شما را واندارد که از مطالب خود بکاهید و در نظم و ترتیب آنها، کوتاهی کنید و از جهد و مبالغه در بیان مقصود غفلت ورزید و در اقامه حجّت در جایی که لازم است، سستی روا دارید.»
مسکویه هم در «جاودان خرد» قطعهای را در آیین نویسندگی از زبان جمشید خطاب به دبیر دیوان رسائلش چنین نقل کرده است: «نوشتة تو زبان من و خبردهنده از نهان امر من است. راه را به سوی هوش و ادراک کوتاه کن، و به حدود امور احاطه داشته باش، و ترتیب مطالب را به نسبت اهمیت و شایستگی آنها قرار بده.»
موضوع نظم و ترتیب در میان مطالب و نیامیختن آنها به یکدیگر، در کتابهای ادبی عربی بازتابی گستردهتر داشته است؛ چون گذشته از این روایات، سخنشناسان عربی این نظم و ترتیب را که برای ایشان تا حدی بدیع مینمود، بارزترین صفت مشخصه آثار ترجمه شده از فارسی یافتهاند، تا جایی که آن را جوهر اصلی بلاغت فارسی شمردهاند و این عبارت را که «از فارسیزبان پرسیدند: بلاغت در چیست؟ گفت: در شناختن فصل از وصل» (به معنی اینکه نویسنده بداند در کجا مطلبی را از مطلب سابق جدا کند و در کجا آن را بدان بپیوندد) هم جاحظ در «البیان والتبیین» و هم ابوهلال عسکری در «الصناعتین» و هم بیهقی در «المحاسن و المساوی» به عنوان اصل مهمی در بلاغت زبان فارسی نقل کردهاند. و ابوهلال عسکری این عبارت را هم از گفتههای بزرگمهر در همین زمینه آورده است که گفت:«چون مردی را ستودی و دیگری را نکوهیدی، آن دو سخن را از یکدیگر جدا ساز، تا ستایش از نکوهش بازشناخته شود. همچنان که در نوشتههایت هنگامی گفتاری را آغاز میکنی که گفتار پیشین را به پایان برده باشی.»
معیارهایی برای بلاغت
حال اگر بخواهیم با بررسی این مطالب که از نوشتههای پارسی بدین صورت به نوشتههای عربی راه یافته، معیارها یا بعضی از معیارهایی را که در آن دوران برای بلاغت در گفتار و نوشتار میشناختند، و سخن خوب را با آنها میسنجیدند و آموختن و عمل بدانها را هم وظیفه اصلی دبیران دیوان میدانستند، به دست آوریم، این معیارها به دست میآیند:
ـ نخستین گام در راه نویسندگی خوب، خوب اندیشیدن است و مراد از آن، اندیشیدن با تأنّی و با شکیبایی است، نه با شتاب و بیصبری تا برای نویسنده حد و مرز آنچه میبایست به قلم آورد، مشخص گردد و همه مطالبی که میبایست در نوشته بگنجاند، اجمالاً در ذهن مرتب گرداند. سخن نویسنده یعنی مجموع کلمات و تعابیری که برای بیان اندیشه خود به کار میبرد، باید اندیشه را تمام و کمال فرا گیرد. این نشانة بیمایگی نویسنده است که سخنانش از بیان تمام معانی که در ذهن دارد، کوتاه ماند و چیزی از آن ناگفته و نانوشته همچنان در ذهن او بماند.
ـ در به کار گرفتن کلمات و تعبیرها به همان اندازه اکتفا کند که برای بیان معنی مورد نیاز باشد. از آوردن کلمات زائد بر احتیاج و آنچه معمولاً برای آرایش سخن و چهبسا برای پوشاندن نارسایی و بیمغزی آن به کار میبرند، سخت بپرهیزد.
ـ برای بیان هر معنی، مناسبترین کلمهای را برگزیند که آن معنی را مستقیماً به ذهن خواننده بنشاند و بکوشد تا سخن خویش را درست قالب اندیشهای سازد که در بر دارندة آن است؛ نه آن اندازه تنگ و نارسا که اندیشه را در تنگنا گذارد و نه آن اندازه فراخ و ناموزون که آن را در پیرایههای خود بپوشاند. و این همیشه و در هر زمان مایة اصلی و جوهر بلاغت شمرده میشد و معیاری بود که قدرت نویسنده و بلاغت او را با آن میسنجیدند.
ـ سخن از انسجامی طبیعی برخوردار باشد که مطلب را بیرنج و مشقتی به ذهن خواننده منتقل سازد؛ بدین معنی که جملهها و عبارات، هم آن اندازه از یکدیگر جدا و مشخص باشند که با هم آمیخته و به هم مشتبه نگردند و هم آن اندازه به هم پیوسته باشند که مطالب همسنخ از یکدیگر دور نیفتند و پیوند آنها از هم نگسلد و خواننده در فهم مقصود به زحمت نیفتد.
ـ مطالب به ترتیب اهمیت آنها در نامه گنجانده شوند و نویسنده تا وقتی حق مطلبی به تمامی ادا نشده و از بیان آن فراغت حاصل نگردیده، به مطلب دیگر نپردازد. و مطالب ناهمسنخ را در یک جا جمع نکند و اگر چنین شد، آنها را از یکدیگر به خوبی جدا سازد.
ـ دبیر میبایست بیاموزد که در نوشته خود از به کار بردن کلمات و تعبیرهای معمولی و عامیانه دوری گزیند؛ الفاظی برگزیده و عبارتی سنجیده و درخور مردم بافرهنگ و تربیتیافته به کار برَد و در هر حال حشمت و فخامت کلام را رعایت کند.
ـ میبایست فراگیرد که نوشتة او صادر از دیوان شاهی است و به همین سبب در انتخاب کلمات، باید آن اندازه دقت به کار برَد که نوشته اش شایسته آن دیوان و درخور مقام و مرتبه مخاطب آن باشد نه بیش و نه کم. نوشتههای دیوانی به صورتی ساخته و پرداخته میشدند که از خلال الفاظ و عبارات و سبک انشای آنها، میشد مقام هر یک از نویسندگان و گیرندگان را دانست.
آنچه گذشت، اطلاعاتی بود که میتوان درباره فن بلاغت و آیین نویسندگی از آثار بازمانده و از آن دوران به دست آورد. درباره مواد دیگری هم که دبیران دیوان میبایست فراگیرند، نیز اطلاعاتی از همینگونه آثار به دست میآید که آنها هم برای درک بهتر و جامع تر از فرهنگ دبیران آن زمان مفید و مغتنم است. در پایان همان قطعهای که از عیونالاخبار در آیین نویسندگی نقل شد، از جمله وظایف دبیران، یکی هم «آگاهی از کیفیت دخل و خرج دیوان و دقت و مراقبت در نگهداری حساب و امانت در آن»، ذکر شده بود که از آن میتوان چنین فهمید که ریاضی و حساب و امور مالی و چیزهایی که با دیوان خراج و دیوانهای مالی سروکار داشته، هرچند از ضروریات اموری بوده که دبیران خراج یا آمار دبیران میبایست از آنها آگاهی کامل داشته باشند، ولی در هر حال جزء موادی بوده که همه داوطلبان دبیری میبایست آن را میآموختند.
فرهنگ دبیران
در قطعه دیگری که آن را هم ابنقتیبه از گفتههای ایرانیان در مورد فرهنگ دبیران نقل کرده، درباره آب و آبیاری و پل و سدسازی و این قبیل چیزها سخن رفته و ابنقتیبه گفته ایرانیان دبیرانی را که از این امور آگاهی نداشتند، در کار دبیری ناقص و نارسا میشمردند. این آگاهی عبارت بود از: آشنایی با اصول و قواعد و همچنین محاسباتی که برای روان ساختن آبها در نهرها و آبراهها و کندن قناتها و کاریزها و مانند این کارها که برای بردن آب از رودخانهها به کشتزارهای دوردست یا احداث قنات و کاریز برای شهرها و روستاها ضرورت داشته و همچنین آشنایی با طرز بنای سدهای استوار بر مجاری رودها و بستن بندها بر پرتگاهها و شناختن گردش ایام از لحاظ زیادت و نقصان آبها و گردش ماه و دگرگونیهای آن و بعضی اطلاعات نجومی که بر طبق معتقدات آن زمان نوعی ارتباط با امر آب داشتند. و همچنین دانستن اوزان و مقادیر و ترازوها و آشنایی با اصول مساحت و اندازهگیری اشکال هندسی، اعم از سطوح یا اجسام و آشنایی با ساختمان پلها و دولابها و شناخت ابزارهایی که صنعتگران در این حرفهها بهکار میبردند و آشنایی با ریزهکاریهای علم حساب و مسائل دقیق آن.
البته مهارت در این امور را از کارشناسان ماهر و ورزیده چشم میداشتند، نه از دبیران دیوان؛ زیرا همه این امور که در این قطعه ذکر شده، از امور بسیار فنی دقیق بهشمار میرفت که تنها از عهده محاسبان و اندازهگیران و مهندسان و معماران و مقنیان و افزارکارانی برمیآمد که پیوسته در این امور اشتغال داشتند و گذشته از معلومات نظری تجارب عملی هم میاندوختند.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید