نفوذ فرهنگ ایرانی در اندلس / درو چالمتا

1404/8/3 ۱۱:۱۴

نفوذ فرهنگ ایرانی در اندلس / درو چالمتا

اندلس در واقع بخشی از اسپانیاست، اما مسلمانانی که هشت سده در آن دیار زیستند و تمدن شکوهمندی را پی افکندند، بیشتر سرزمین اسپانیا و پرتغال امروزی را اندلس می نامیدند.

اندلس در واقع بخشی از اسپانیاست، اما مسلمانانی که هشت سده در آن دیار زیستند و تمدن شکوهمندی را پی افکندند، بیشتر سرزمین اسپانیا و پرتغال امروزی را اندلس می نامیدند. بخش گسترده ای از فرهنگ و تمدن ایرانی را  باید در شاخه های مختلف علم و هنر و تمدن سازی در اندلس جست؛ زیرا ایران مهمترین رکن تأسیس تمدن اسلامی به شمار می آید، در حالی که تمدن رومی و حاملانش  از اسلام فاصله گرفتند

در این مقاله تلاش می‌‏شود امکان نفوذ فرهنگ ایرانی در اندلس مورد بررسی قرار گیرد؛ اما در آغاز ذکر چند نکته ضروری است:

الف) منظور از ایرانی، کسانی هستند که از آن دیار بوده و یا دست‌‏کم نسل اول آنها از والدین ایرانی‌‏تبار باشند. همچنین میزان نفوذ اندیشه‌‏های فرهنگی این افراد بایست در مدت زمانی معقول بر محیط زیستی‌‏شان تأثیر گذاشته باشد.

ب) مشخص نمودن مرزهای جغرافیایی ایران در مقطع زمانی مورد نظر (یعنی قرن اول تا قرن هفتم هجری) چندان ساده نیست. از آنجا که حوزه تحقیقی این نوشتار فرهنگی است، درست‌‏تر آن  است که تنها به متولدان در سرزمین ایران تکیه نشود، بلکه به عناصر فرهنگی ایرانی که به مغرب اسلامی (کشورهای غرب آفریقا، همچون تونس، لیبی، مراکش و موریتانی) رسیده، توجه گردد.

بدون تردید نخستین مسئول ایجاد حکومت اندلس، طارق است که تبارش کاملاً مشخص نیست و پس از یک دوره اوج قدرت، به‌ناگاه ناپدید می‌‏شود. برخی او را ایرانی‌‏تبار و همدانی می‌‏دانند؛ اما عده‌‏ای دیگر او را عرب و یا بربر دانسته‌‏اند. شجره نامه او نشان‌‏دهنده این مطلب است که وی از شمال آفریقا بوده و پدربزرگش به اسلام گرویده است.

برخی محققان و مورخان تلاش دارند اثبات نمایند که نام قدیمی شهر مالاگا که «رایی» خوانده می‌‏شد، همان «ری» (راگا، راج/ راز) ایران است و ادامه می‌‏دهند که این شهر به دست ایرانیانی که به این محل آمدند، بنا گردید. در صورتی که «رایی» از واژه لاتین REGIO مشتق شده است. افزون بر این، چیز منسوب به ری، رازی می‌‏باشد و رایی همیشه به عنوان صفت برای مالاگا استفاده می‌‏شده است.

ابن ابی ربیع (۶۴۶م) درکتاب «برنامج» خود (معرّبِ «برنامگِ» فارسی میانه که امروزه «برنامه» تلفظ می‌شود)، فهرستی از استادان خویش و کتبی را که آموزش دیده و یا آموزش داده، آورده است. این کتاب منبع مفیدی برای شناخت فعالیت‌‏های فرهنگی در اندلس محسوب می‌‏شود. تردیدی نیست که فهرست مذکور منتخبی از آثاری است که وجود داشته و نویسنده با توجه به علایق شخصی خویش آنها را جمع‌آوری نموده است؛ اما جامعیت و اهمیت کتب فهرست‌‏بندی شده، مورد قبول همگان می‌‏باشد. در این اثر تنها ۴۰ کتاب که شامل قرائت، حدیث، فقه، نحو، کلام و ادبیات می‌‏شود، ذکر شده است. با بررسی کتاب‌های مذکور و پیگیری مؤلفان آنها، می‌‏توانیم درخصوص میزان نفوذ فرهنگی ایران در اندلس به نتایج عمده‌‏ای دست یابیم:

الف) چهار کتاب در این فهرست در بخش علوم قرآنی یا قرائت ذکر شده که مؤلفانش تماماً اندلسی‌‏اند و یا در اندلس اقامت داشته‌‏اند و هیچ یک شرقی نبوده‌‏اند.

ب) شش کتاب در بخش سنت و حدیث فهرست‌‏بندی شده که عبارتند از: «الجامع‌‏ الصحیح» از بخاری (اهل بخارا)، «المسند الصحیح» از مسلم نیشابوری، «السنه المسنده» از ابوداود سجستانی (سیستانی)، «الجامع ‌‏الکبیر» از ترمذی (از شهرهای خراسان)، «السنن» از نسایی (از شهرهای خراسان) و «الموطأ» از مالک بن انس. پنج منبع اول، کتبی قدیمی و مورد قبول همگان است (وهمه نویسندگانش ایرانی هستند). کتاب ششم مختص حدیث نیست و می‌‏توان آن را در میان کتبی مانند «الاحکام» ابن الخرّاط و یا دو زندگینامه پیامبر(ص) «الشفاء» از قاضی عیاض و «السیره» از ابن‌اسحاق فهرست‌‏بندی کرد.

ج) در بخش فقه همه کتاب‌‏ها و مؤلفانش پیرو مذهب مالکی بوده و هیچ یک ایرانی نیستند.

د) هنگامی که به فهرست کتب نحو، کلام و ادبیات می‌‏رسیم، غالب مؤلفان شرقی‌‏اند و حتی القابشان با اینکه در اندلس اقامت داشتند، شرقی بود: «الکتاب» از سیبویه شیرازی، «الایضاح» از ابن عبدالغفار فارسی، «الجمل فی النحو» از عبدالرحمن زجاجی نهاوندی، «المفصل» از جارالله زمخشری (از اهالی خوارزم)، «الکراسه» از جزولی و «تبصیرات فی النحو» از عبدالله سیماری.

در علم کلام، «اصلاح المنطق» از ابن سکّیت اهوازی، «آداب ‌‏الکتاب» از ابن‌‏قتیبه دینوری (از توابع کرمانشاه) و «الفصیح» از احمد بن یحیی ثعلب فهرست‌‏بندی شده است.

در زمینه ادبیات، «الامثال» ابن‌‏السلام خزاعی خوزستانی، «الکامل فی‌‏ الادب» از المبرّد، «الامالی» از القالی و «مقامات حریری» اثر بدیع‌‏الزمان همدانی ذکر شده‌‏اند.

علاوه بر فهرست ابن ابی‌ربیع، کتاب‌های دیگری نیز بر فرهنگ اندلس تأثیر گذاشته‌‏اند. در این میان می‌‏توان به کتاب «الزّهراء» از ابن‌داوود اصفهانی اشاره کرد که متن آن سرمشقی برای تألیف کتاب «حدائق» ابن‌‏فرج و سپس تألیف «الظهیره» ابن‌‏بسام شد. ازجمله کتاب‌‏هایی که بیشترین تأثیر ونفوذ را در اندلس داشتند، «کلیله و دمنه» (ترجمه عبدالله ابن‌مقفع از پهلوی به عربی) و «سندبادنامه» بودند.

تاریخ

بی‌‏تردید احمد رازی (۸۸۷ ـ ۹۵۵ق) مؤلف «تاریخ ملوک اندلس»، نخستین مورخ بزرگ اندلس است. فرزندش عیسی درباره او می‌‏گوید: «... در آغاز به مطالعه ادبیات پرداخت؛ اما سپس به اخبار و تحقیق راجع به آن علاقه‌‏مند شد؛ زیرا در آن زمان مردم اندلس به این موضوع اهمیتی نمی‌‏دادند. لذا به جمع‌‏آوری اطلاعات در خصوص روایات و تعداد مشایخ ناقل آن پرداخت. او نخستین کسی بود که موازین تاریخ‌نویسی را در اندلس پی افکند. این روش تحقیقی توجه حاکم وقت را به خود جلب کرد و به شایستگی مورد تحسین قرار گرفت. بدین ترتیب مردم اندلس به علمی دست یافتند که تا آن زمان برایشان ناشناخته بود.»

متن بالا بسیار حائز اهمیت است. رازی تأکید می‌‏نماید که پدرش:

۱ـ اخبار تاریخی را که تا آن زمان به صورت شفاهی میان مردم نقل می‌‏شد، به صورت منظم جمع‌آوری کرد.

۲ـ ‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏این اخبار تدوین و با ذکر تاریخ طبقه‌‏بندی شد.

۳ـ نخستین گام در تعریف حکایات به‌‏‌‏‌‏‌‏ تدوین روشمند برداشته شد.

۴ـ درنتیجة برداشتن گام نخستین، نظام جدید طبقه‌‏بندی رویدادها انجام شد و تاریخ‌ها مکتوب گردید.

۵ـ روش جدیدی برای تاریخ‌نویسی پدیدار شد.

البته باید پذیرفت رازی نیمه ایرانی بود و هیچ سندی وجود ندارد که اثبات نماید وی به ایران مسافرت کرده باشد؛ اما براساس اسناد می‌‏توان اثبات نمود که او در اندلس اقامت و تحصیل کرده است. اگرچه برخی تلاش می‌‏کنند که رازی را تحت تأثیر محمد بن جریر طبری (از اهالی آمل مازندران) بدانند، اما نشانه‌‏هایی از تأثیر آثار محمد واقدی (با مادر ایرانی‌تبار)، عصفوری و بلاذری (که به روایتی ایرانی است) بر رازی مشاهده می‌‏شود. از سوی دیگر، بی‌اطلاعی طبری از وقایع مغرب‌‏زمین کاملاً مشخص است؛ بنابراین نمی‌‏توانسته سرمشقی برای کسی باشد که می‌‏خواسته تاریخ الاندلس را به رشته تحریر درآورد. همچنین کتاب «اخبار الرُسل و الملوک» اثر طبری پس از گذشت سی سال در اندلس شناخته شد؛ اما این شناسایی مترادف با قبول و پیروی از آن نبود. به همین دلیل عریب بن سعد نقایص متعددی از تاریخ مذکور را در مورد اندلس یادآوری نموده و پس از او «ابن اثیر» نقایص بیشتری را ذکر می‌‏نماید.

ابن حیّان  ـ مورخ اهل قرطبه ـ همان خط تکاملی رازی را ادامه داد؛ اما در اثر خود هیچ‌‏گاه از نفوذ مستقیم فرهنگی شرق ذکری به میان نیاورد. با این حال باید پذیرفت که تبدیل اخبار به تاریخ، نتیجه داده‌‏های فرهنگی بین‌النهرینی است که در تماس با فرهنگ زاگرس، تقویت و غنی شده بود.

جغرافیا

ابن خردادبه ایرانی (۲۱۱ ـ ۳۰۰ق) معمولاً به عنوان آغازگر جغرافیای مسلمان شناخته می‌‏شود. کتاب او «المَسالک و الممالک» نام دارد و در اینکه آغازگر جغرافیاست، میان صاحب‌نظران اتفاق نظر وجود دارد؛ اما نباید فراموش کرد که اثر او حول محور آثار احمد بن اسحاق یعقوبی (احتمالاً اصفهانی) و محمد بن احمد جیهانی (از اهالی خوارزم) تدوین شده و همچنین تا حدودی تحت تأثیر اندیشه‌‏های ابن‌رُسته (گیاه‌شناس اهل اصفهان)، ابن‌فقیه همدانی و کتاب «حدود العالم» قرار گرفته است.

نخستین جغرافیای اندلسی توصیفات ابوبکر احمد بن محمد رازی (۲۷۴ـ ۳۵۰ق) است. او در مغرب یا اندلس به دنیا آمد؛ اما تحصیلاتش را در شبه‌جزیره ایبریه (در جنوب غربی اروپا که تنگه جبل‌الطارق آن را از آفریقا جدا می‌کند) گذراند. از آنجا که توصیفات جغرافیایی او به عنوان اساس و الگو برای دیگر جغرافی‌دانان بعدی مانند ابن‌حوقل، یاقوت و زکریای قزوینی قرار گرفت، بررسی آن ضرورت دارد. قبل از هر چیز مشاهده می‌‏کنیم که جغرافیای او به عنوان مقدمه‌‏ای برای تاریخش تدوین شده است. جغرافی بخش فرعی و یا به زبان دیگر بخشی از تاریخ است. اصولاً معنا و مفهوم جغرافی در شرق تا زمان ابوالحسن علی مسعودی (۳۶۵ق) به صورت واضح بیان نشده بود.

دومین موضوعی که اهمیتش کمتر نیست، اینکه جغرافی حول محور مفاهیمی مانند اقلیم یا کشور بنا نشده، بلکه توصیفش بر پایه مفهومی سیاسی  سرزمینی شکل گرفته و هدفش شرح شهرهای مهم اندلس، بیان محدوده این شهرها، و ذکر نام کوهها و رودهاست. در این راستا ابتدا به شهر قرطبه (کوردوبای کنونی) برمی‌خوریم که پایتخت است؛ آنگاه به کابرا، غرناطه (گرانادای کنونی)، المریه (آلمریای کنونی)، و... می‌‏رسیم و سرانجام به شهر اسیخا ختم می‌‏شود. او از چپ به راست حرکت کرده و معیارش در تحقیق، طول و عرض جغرافیایی شهرهاست. وی همچنین اطلاعاتی درباره تاریخ پیش از اسلام، ویژگی‌های معماری، محصولات عمده، مسافت و غیره می‌‏دهد. همه اینها براساس یادداشت‌های خود که در طول مسافرت مشاهده کرده، تهیه و تدوین شده است. المقاری در این باره می‌‏گوید: «احمد رازی آثار متعددی راجع به تاریخ و جغرافیای اسپانیا به رشته تحریر درآورد؛ اما یکی از آنها که مفصل است، به توصیف راهها، بنادر، کوهها، رودها و شهرهای عمده شبه‌جزیره پرداخته است. در این کتاب او به شش جند یا منطقه نظامی که در آن زمان اندلس به آن تقسیم شده بود، اشاره می‌‏کند. تعداد استان‌ها و میزان رفاهشان، تولیدات کشاورزی و معدنی و حتی بسیاری مشخصات افراد در این کتاب جمع‌آوری شده است؛ اطلاعاتی که تا آن زمان در اندلس یافت نمی‌‏شد.»

رازی علاوه بر اثر مذکور، تاریخ شاهان قرطبه را هم تدوین نمود. در این کتاب او به گفتار و کردار این شاهان اشاره می‌‏کند و از جنگها، پیروزی‌ها و شکست‌‏هایشان سخن می‌‏گوید. به علاوه، نقشه کامل قرطبه با نام کامل خیابان‌ها، میدان‌ها، درختان، ساختمان‌های دولتی، مساجد، کاخها، حمام‌ها و باغها را در کتابش می‌‏آورد. توصیفات جغرافیایی او در چارچوب آموزش‌های احمد بن سهل بلخی (۳۲۲ق) قرار دارد که احشاخاری (۳۵۰ق)، ابن حوقل (۳۷۸ق) و مَقدسی (۳۹۰ق. وی مادرش ایرانی و از اهالی بیارجمند بود) ادامه دادند؛ اما در یک چیز با آنها تفاوت دارد و آن اینکه هیچ سندی مبنی بر اینکه خود نیز نقشه‌‏کشی کرده باشد، وجود ندارد. در صورتی که می‌‏دانیم که مریدان مکتب بلخی بر نقشه‌‏کشی تأکید و اصرار داشتند. در نتیجه به نظر نمی‌‏رسد که جغرافیای شرق قرن چهارم بر رازی تأثیر مستقیم داشته باشد.

فلسفه

فلسفه اسلامی شاخه‌‏ای از معرفت یونانی است. آثار مؤلفان بین‌النهرینی نیز به تقویت همان فلسفه پرداخت و فلسفه اندلس هم در درون همین جریان قرار دارد. آثار فارابی (۳۲۹ق، از اهالی فاراب در خراسان بزرگ) بسیار بر اندیشه‌‏های ابن‌سینا (۴۲۸ق، از اهالی بخارا)، ابن‌باجه (۵۳۳ ق) و ابن‌رشد (۵۹۵ق) تأثیر داشته است؛ اما نمی‌‏دانیم تا چه حد بر رسایل اخوان‌الصفا (۳۷۰۳۵۰ق) مؤثر بوده است. این رسالات در میان اسماعیلیان بصره شایع بود و آنها برای عضوگیری و تربیت اعضای خود، از رسالات مذکور استفاده می‌‏نمودند. با مطالعه این رسالات می‌‏توان نتیجه‌‏گیری کرد که شاید اخوان‌الصفا بیشتر تحت تأثیر تفکرات نوفیثاغورثی قرار داشتند و کمتر از اندیشه‌‏های فارابی بهره بردند.

اندیشه فارابی را ابن‌سینا توسعه بخشید و تکمیل کرد. او نشان داد که افکاری منحصر به‌فرد دارد و نظریات مابعدالطبیعی‌اش‌ (متافیزیکی) فوق‌العاده‌‏اند. منطق ارسطویی را تکمیل نمود و علوم تجربی شرق را بدان افزود. کتاب «شفا»ی او اساس تفکرات فلسفی کلیسا را تشکیل داد. ابن‌سینا همچنین یک رساله فلسفی  اخلاقی نوشت. «حیّ بن یَقظان» (زنده پسر بیدار) رساله‌‏ای است منظوم که نظریات اخلاقی وی را نشان می‌‏دهد. همین نام را پس از یک قرن و نیم، ابن‌طفیل به کار برد و به موفقیت تام دست یافت.

اندیشه‌‏های فارابی و ابن‌سینا بر سه فیلسوف بزرگ اندلس یعنی ابن باجه، ابن‌طفیل و ابن‌رشد تأثیر گذارد؛ اما این تأثیر در بسیاری امور مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت؛ برای نمونه رساله حی بن یقظان ابن‌طفیل اگرچه عنوانش با قصه ابن‌‏سینا مشابهت دارد، اما مفهوم داستانش متفاوت است. رساله ابن‌طفیل مبنای داستان «رابینسون کروزوئه» و «اسطوره بن سواژ» روسو قرار گرفت.

پزشکی

بسیاری از این حکیمان بزرگ، پزشکان برجسته‌‏ای هم بودند که بر این رشته نیز تأثیر گذاشتند. در آن روزگار پزشکان اندلسی برای فراگیری این دانش به بغداد می‌‏رفتند و فراموش نباید کرد که این شهر کهنِ ساسانی دست‌‏کم در رشته پزشکی وامدار مکتب و نقل مکان اطبای «گندیشاپور» است‌. به نظر می‌‏رسد با آمدن یوسف خرانی (حدود ۸۸۰م)، طب اسلامی تقویت می‌‏شود. همزمان سفارت بیزانس مقداری لوازم پزشکی نیز وارد می‌‏کند که در نتیجه طب اندلسی به پیشرفت‌های چشمگیری دست می‌‏یابد. این پیشرفت به همراه خدمات محمد بن زکریای رازی، پزشکی را به شکوفایی تام می‌‏رساند. هرچند خدمات رازی در طب به‌‏درستی شناخته نشده است. در این هنگام کتب مرجعی در رشته پزشکی وجود داشتند که مهمترین آنها «الحاوی» رازی و «طب منصوری» علی بن عباس مجوسی اهوازی است. تا اینکه ابن‌سینا «قانون» را تألیف کرد. این کتاب مجموعه‌‏ای منظم و روشمند از علوم پزشکی زمان، به همراه مشاهدات شخصی ابن سینا بود.

جامعیت کتاب القانون فی الطب در حدی بود که به مدت هفت قرن به عنوان کتاب اصلی تدریس پزشکی در دانشگاه‌ها مورد استفاده قرار می‌‏گرفت. ترجمه لاتینی قانون تأثیر به‌سزایی در پیشرفت پزشکی اروپا داشت؛ اما این تأثیر بر مدارس پزشکی اندلس چندان زیاد نبود. هنگامی که ابن‌ظهر یک جلد از کتاب قانون به دستش رسید، آن را مطالعه کرد؛ ولی چندان برایش جالب نبود. حتی گفته می‌‏شود که از حواشی این کتاب برای نوشتن نسخه‌‏هایش استفاده می‌‏کرد! بدیهی است که اعتبار گذشته دانشگاه گندیشاپور برای پزشکان اندلسی جذابیت خاصی نداشت.

ریاضیات

در ریاضیات و نجوم تنها به اهمیت مطالعات محمد بن موسی خوارزمی (۲۳۲ق) و ادامه راه او توسط فرغانی (۲۴۷ق، از اهالی فرغانه در فرارود)، ابومشعر بلخی (۲۷۲ق) و مَسلمه مَجریطی (مادریدی: ۳۹۸ق) اشاره می‌‏کنیم. وی جدول خوارزمی را بر نصف‌النهار قرطبه و تقویم اسلامی منطبق ساخت که نتیجه مطالعاتش اساس علم نجوم اندلس، مکتب تولدو و فعالیت‌های علمی دربار آلفونسوی دهم بود. اندکی بعد اثر ابوریحان بیرونی (۴۴۲ق، از اهالی بیرون خوارزم) به شبه‌جزیره ایبریه رسید و به لاتین ترجمه شد و بر توسعه مستقل مطالعات زرقالی (۴۷۳ق) تأثیر گذارد.

اکنون به ایرانی بودن موسیقیدان بزرگ زریاب اشاره می‌‏کنیم؛ موضوعی که در بسیاری از منابع تکرار گردیده. در کتاب «المقتبس» ابن‌حیان در کتاب اخبار زریاب می‌‏گوید: «تا اینکه یک عراقی به نام زریاب از شرق به بارگاه عبدالرحمن دوم وارد شد. از این موسیقیدان بزرگ هنوز حکایت‌های شیرینی میان مردم تعریف می‌‏شود. زریاب لقبی است که در کشورش بر او نهادند. نام اصلی او علی بن نافع بود و در دربار خلیفه عباسی محمد بن محمد ابی جعفر المهدی به نوازندگی می‌‏پرداخت.» رسیدن او به اندلس موجب ایجاد انقلاب در موسیقیدانان اندلسی شد.

نتیجه‌گیری

با بررسی و مطالعه منابع در خصوص امکان نفوذ فرهنگ ایرانی بر اندلس، می‌‏توان نتایج زیر را بیان کرد:

۱ـ این نفوذ در علوم انسانی اندک، و در فلسفه، پزشکی، ریاضیات و نجوم محسوس‌‏تر است.

۲ـ تبادل فرهنگی عمدتاً در قرن چهارم و اندکی در قرن پنجم صورت گرفته است.

۳ـ تبادل فرهنگی هیچ‌‏گاه مستقیم نبود و همیشه با واسطه و پس از استحاله در فرهنگ عربی صورت می‌‏گرفت. درنتیجه می‌‏توان گفت نقش ایرانیان در توسعه فرهنگ اندلس به نوعی دست دوم بود و در مقاطع خاص صورت گرفت.

استاد دانشگاه کمپلوتنسه، مادرید

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: