1394/1/22 ۰۹:۲۷
مفهومِ جامعهشناسی مردممدار رهاورد «مایکل بوراووی» (Maichael Buraw) جامعهشناس انگلیسیالااصل امریکایی است، کسی که خود میگوید مسألهاش جامعهشناسی امریکا و مسائلی است که این جامعهشناسی به آن مبتلا است. آسیب جامعهشناسی امریکا این است که بسیار حرفهای و تخصصی است. از این رو، این جامعهشناسی بیشتر با خودش گفتوگو میکند یعنی یک جامعهشناسی بسته است. بر این پایه است که بوراووی میکوشد جامعهشناسی را به بیرون منتقل کند و حوزه آگاهی را به بیرون آکادمی بکشاند.
کدام گرایش جامعه شناسی برای ایران اولویت دارد؟
مفهومِ جامعهشناسی مردممدار رهاورد «مایکل بوراووی» (Maichael Buraw) جامعهشناس انگلیسیالااصل امریکایی است، کسی که خود میگوید مسألهاش جامعهشناسی امریکا و مسائلی است که این جامعهشناسی به آن مبتلا است. آسیب جامعهشناسی امریکا این است که بسیار حرفهای و تخصصی است. از این رو، این جامعهشناسی بیشتر با خودش گفتوگو میکند یعنی یک جامعهشناسی بسته است. بر این پایه است که بوراووی میکوشد جامعهشناسی را به بیرون منتقل کند و حوزه آگاهی را به بیرون آکادمی بکشاند. او میخواهد دانش علوماجتماعی را به ابزاری برای هدفی خاص تبدیل کند. به این اعتبار جامعهشناسی را در امریکا به چهار دسته تقسیم میکند:
1– جـــامعهشناسی حرفــهای 2– جامعهشناسی سیاستـــگذار 3– جامعهشناسی مردممدار
4– جامعهشناسی انتقادی.
«جامعهشناسی مردممدار» که بر اساس آن یک گروه تخصصی هم در «انجمن جامعهشناسی ایران» شکل گرفتهاست،آنچنان که گفتم، رهاورد «مایکل بوراووی» است. اکنون پرسش این است که «مشروعیت کاربرد این مفهوم برای جامعهشناسی ایران چگونه است؟»
آنچه بوراووی از جامعهشناسی میطلبد در واقع در ساز و کار و مشکلات جامعهشناسی امریکا معنا پیدا میکند و میتوان گفت جامعهشناسی ایران از مشکل دیگری رنج میبرد. در واقع جامعهشناسی امریکا به روایت بوراووی کمتر در حوزه عمومی ظاهر میشود و جمعیتی در حوزه عمومی وجود ندارد که گوش به خطابههای جامعهشناسان امریکایی بدهند. در امریکا بیشتر سیاستمداراناند که «گوش» جمعیت را به کار میگیرند و خطابه میکنند.
اینجا لازم است سه مفهوم را تا اندازهای توضیح دهم. اگر به منطق ارسطو توجه کنیم منطق او بابهای متفاوتی دارد که عبارتند از «باب برهان یا استدلال»، «باب جدل»، «باب خطابه (ریتوریکا)» و «باب بوطیقا (فن شعر)». در واقع آنچه بوراووی برای جامعهشناسی امریکا توصیه میکند «باب خطابه» است. این گفتمان چپ در امریکا است. اگر به مبانی نظری «رورتی» نیز توجه کنیم او نیز بیشتر تمایل به «ریتوریکا» دارد چرا که این فرم نسبتِ جدی با «مردمِ شنونده» برقرار میکند و موجد «جنبشاجتماعی» میشود. این امر، هسته مرکزی ایده «جامعهشناسی مردممدار» نزد مایکل بوراووی است.
حال، ما به تحلیل جامعه خودمان بازگردیم. درست برعکس امریکا، جامعهشناسی و اندیشهاجتماعی در ایران در تاریخ خود بیشتر متکی به «خطابه» بودهاست؛ از آقاخان کرمانی تا فتحعلی آخوندزاده و سیدجمال تا شریعتی همه بیشتر متکی به خطابه بودهاند. این موضوع در مورد بخش عظیمی از روحانیونِ ایران نیز صادق است. آنها که «خطیب»اند و در واقع تخصصشان «خطابه» است در حوزههایعمومی ایران در گسترش «اندیشههای اجتماعی» نقش بسیاری داشتهاند و اکنون هم در سطوح متفاوتی گسترش اندیشههایاجتماعی را ادامه میدهند.
جدا از روحانیون، بخش زیادی از فعالیت روشنفکران ایران در باب خطابه است که از طریق این خطابه به گسترش اندیشهاجتماعی مبادرت میکنند و حوزه عمومی، مورد خطاب آنها است. البته این گسترش اندیشه اجتماعی با علوماجتماعی و جامعهشناسی متفاوت است اما به تعبیر مایکل بوراووی این فرم از جامعهشناسی است که میتوان به آن «مردممدار» گفت. پس توجه داشتهباشیم که مسأله جامعهشناسی ما با جامعهشناسی امریکا بسیار متفاوت است. از این رو، کاربرد مفهوم «جامعهشناسی مردممدار» به صورتی که بوراووی برساخته است برای ما چندان مشروعیت و معنا ندارد.
اگر بخواهیم آن چهار مرتبه جامعهشناسی را که بوراووی بیان میکند، در مورد ایران بررسی کنیم؛ ما به عبارتی «جامعهشناسی تخصصی» نداریم. به این دلیل که هیچ کدام از دانشگاههایمان مکتب خاصی از علوماجتماعی و جامعهشناسی را نمایندگی نمیکنند و گفتوگوی تخصصی هم بین جامعهشناسان ما صورت نمیگیرد.
چرا که جامعهشناسان ما میل بسیاری به «حوزه عمومی» دارند. آنها بیشتر علاقه دارند در سالنهای پُرجمعیت سخن برانند و اگر جمعیتی نبود علاقه چندانی به شرکت ندارند. وقتی هم مقاله تدوین میکنند اغلب یا دادههای پراکنده است یا مقدمات جامعهشناسی اروپایی و امریکایی.
پس ما «جامعهشناسی تخصصی» نداریم، از سویی «جامعهشناسی انتقادی» هم نداریم. یک عده معتقدند پیرو «جامعهشناسی انتقادی» هستند اما بیشتر کارهایشان ترجمه است و کمتر متونی را سراغ داریم که با اسلوب انتقادی به مسائل ایران نگریسته باشد.
اما میتوان گفت تا اندازهای «جامعهشناسی سیاستگذار» داریم. جامعهشناسانی که پروژههایی از سوی نهادهای دولتی و شهرداری میگیرند و در زمینههای متفاوتی همچون بهرهوری، جامعهشناسی شهری، طرحهای جامع و تفصیلی و پیوستاجتماعی و... تحقیقاتی انجام میدهند. به هر حال، به نظر میرسد در ایران «جامعهشناسی سیاستگذار» وجود دارد اما اینکه کیفیت آنها چیست، باید مورد ارزیابی قرار گیرند.
بنابراین طبق آنچه گفتهشد در ایران «جامعهشناسی مردممدار» وجود داشته و دارد که حاملان آن هم روحانیونِ خطیب و روشنفکراناند که میکوشند در باب خطابه فرمی از جامعهشناسی را گسترش دهند که به تعبیر بوراووی «جامعهشناسی مردممدار» است.
آنچه در ایران در عرصه جامعهشناسی نیاز است گونهای دیگر از جامعهشناسی مردممدار است که بتواند به «مسائل خُرد جامعه» بپردازد. روانشناسان میکوشند «مسائل خُرد جامعه» را که «ناهنجاریاجتماعی» مینامند، با اسلوب روانشناسی تحلیل کنند و راهحلی برای آن بیابند. برخی جامعهشناسان هم «مسائل خُرد جامعه» را به «آسیباجتماعی» فرومیکاهند و از این دید به تحلیل آن برمیآیند. در حالی که ما در ایران نیاز به گونهای از جامعهشناسیمردممدار داریم که این «مسائل خُرد جامعه» را نه از منظر «روانشناسانه» و نه از منظر «آسیبشناسانه» بلکه با دیدی «جامعهشناسانه» مورد توجه و تأمل قرار دهد.
از این نگره، «مسائل خُرد جامعه» مسائلیاند که از «فقرِ دانش جامعهشناسانه» بهوجود میآیند و با گسترش این دانش در سطح خُرد میتوان تا اندازهای آنها را حل کرد. مسائلی همچون آپارتماننشینی، روابط والدین با فرزندان، روابط بین زوجها، رابطه استاد و دانشجو، روابط پزشک و بیمار، ساختارمند نبودن انجمنها و نهادهای اجتماعی، فراگیر نبودن شورایاریها، فقدان کار تیمی، بحران سازمانهای ورزشی و تیمهای ورزشی در کشور، نداشتن کیفیت لازم ارائه خدمات به مشتری در کسبه متفاوت و هزاران مسأله دیگر نیاز به فرمی از جامعهشناسی دارد تا بتواند دانش و فرهنگ اجتماعی را در بین سطوح متفاوت جامعه گسترش دهد.
این نوع دانش جامعهشناسی را میتوان «جامعهشناسی مردممدارانه» نامید. این نوع جامعهشناسی قادر است «استحکاماجتماعی» پدید آورد و ارزشهای اجتماعی را به طور ساختارمند در ایران نهادینه کند. این فرم جامعهشناسی میتواند در قلمرو مددکاران اجتماعی، تسهیلگران اجتماعی، سازمانگران اجتماعی که به طور مشخص و انضمامی دانش اجتماعی و جامعهشناسانه خود را در راستای استحکام اجتماعی و قوام اجتماعی به کار میبرند، گسترش یابد. این فرم از جامعهشناسی را میتوان «جامعهشناسی رزمندهای» نامید که میکوشد خط و مرز خود را با «خطابه» و «روانشناسی» و فرمی از جامعهشناسی که همه چیز را به آسیباجتماعی تقلیل میدهد، روشن کند.
مؤلفههای این مفهوم از جامعهشناسی مردممدار را میتوان این گونه صورتبندی کرد:
الف- تئوریک و نظری نیست و بشدت معطوف به عمل است.
ب- کلان نیست بلکه گونهای جامعهشناسی خُرد است.
ج- ساختارمند و به گونهای پوزیتیویست است یعنی با داده مشخص کار میکند اما کمی نیست بلکه بشدت کیفی است.
د- نتایج عاجل و مشخص در بهبود روابط اجتماعی در سطوح خُرد را میطلبد.
ه- از سیستم دولتی فاصله دارد. به این معنا که از نهادهای دولتی و شهرداری پروژه نمیخواهد بلکه از طریق ارائه خدمات خُرد خود را تأمین میکند.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید