1393/12/16 ۰۹:۴۲
۱۸ اسفند سالگرد سید جمالالدین اسدآبادى (۱۲۱۷ـ ۱۲۷۵ ش) است؛ بزرگمردی که نقش بنیادینی در بیدارسازی امت اسلام در قرون معاصر دارد. آنچه در پی میآید، بخشهایی از کتاب نهضتهای اسلامی در صدسالة اخیر به قلم استاد شهید است که همچنان شنیدنی و راهگشاست.
اشاره: ۱۸ اسفند سالگرد سید جمالالدین اسدآبادى (۱۲۱۷ـ ۱۲۷۵ ش) است؛ بزرگمردی که نقش بنیادینی در بیدارسازی امت اسلام در قرون معاصر دارد. آنچه در پی میآید، بخشهایی از کتاب نهضتهای اسلامی در صدسالة اخیر به قلم استاد شهید است که همچنان شنیدنی و راهگشاست.
بدون تردید سلسلهجنبان نهضتهاى اصلاحى صد ساله اخیر، سید جمالالدین اسدآبادى است. او بود که بیدارسازى را در کشورهاى اسلامى آغاز کرد، دردهاى اجتماعى مسلمین را با واقعبینى خاصى بازگو نمود، راه اصلاح و چارهجوئى را نشان داد. با اینکه در باره سید جمال فراوان گفته و نوشته مىشود، ولى راجع به تز اصلاحى او کمتر سخن مىرود و یا من کمتر دیده و شنیدهام. به هر حال خوب است بدانیم که سیدجمال درد جامعه اسلامى را چه تشخیص میداده و راه چاره را چه میدانسته است و چه راههائى براى وصول به هدفهاى اصلاحى خویش انتخاب میکرده است؟
نهضت سیدجمال، هم فکرى بود و هم اجتماعى. او میخواست رستاخیزى هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگى آنها. او در یک شهر و یک کشور و حتى در یک قاره توقف نکرد، هرچند وقت در یک کشور به سر میبرد. آسیا و اروپا و آفریقا را زیر پا گذاشت. در هر کشور با گروههاى مختلف در تماس بود. همچنانکه نوشتهاند در برخى کشورهاى اسلامى عملا وارد ارتش شد براى اینکه تا دل سپاهیان نفوذ نماید. مسافرت سید به کشورهاى مختلف اسلامى و بازدید آنها از نزدیک سبب شد که آن کشورها را از نزدیک بشناسد و ماهیت جریانها و شخصیتهاى این کشورها را به دست آورد، همچنانکه جهان پیمائیاش و مخصوصاً توقف نسبتا طولانیاش در کشورهاى غربى او را به آنچه در جهان پیشرفته میگذشت و به ماهیت تمدن اروپا و نیت سردمداران آن تمدن آشنا ساخت. سیدجمال در نتیجه تحرک و پویائى، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهاى کشورهاى اسلامى که داعیه علاج آنها را داشت، دقیقا آشنا شد.
مهمترین درد جامعه اسلامى
سید جمال مهمترین و مزمنترین درد جامعه اسلامى را استبداد داخلى و استعمار خارجى تشخیص داد و با این دو بهشدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او براى مبارزه با این دو عامل فلجکننده، آگاهى سیاسى و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و براى تحصیل مجد و عظمت از دسترفتة مسلمانان و به دست آوردن مقامى در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعى را در کالبد نیمهمردة مسلمانان، فورى و حیاتى میدانست. بدعتزدائى و خرافهشوئى را شرط آن بازگشت میشمرد. اتحاد اسلام را تبلیغ میکرد. دستهاى مرئى و نامرئى استعمارگران را در نفاقافکنىهاى مذهبى و غیر مذهبى میدید و رو میکرد.
از خصوصیات برجسته سید جمال این است که بر اثر آشنائى نزدیک با جامعه شیعه و با جامعه سنى، تفاوت و دوگانگى وضع روحانیت شیعه را با روحانیت سنى به خوبى درک کرده بود. او میدانست که روحانیت سنى یک نهاد مستقل ملى نیست و در مقابل قدرتهاى استبدادى و استعمارى قدرتى به شمار نمىرود. روحانیت سنى وابسته به حکومتهائى است که خود قرنها آن را به عنوان «اولوالامر» به جامعه معرفى کرده است؛ لهذا در جامعه تسنن به سراغ علما نمىرفت، مستقیماً به سراغ خود مردم میرفت. از نظر او علماء دینى سنى از جهت اینکه بشود به عنوان پایگاه ضد استبداد و ضد استعمار از آنها بهره جست، امتیاز خاصى ندارند، مانند سایر طبقاتند.
روحانیت شیعه
ولى روحانیت شیعه چنین نیست. روحانیت شیعه یک نهاد مستقل است، یک قدرت ملى است، همواره در کنار مردم و در برابر حکمرانان بوده است. از این رو سیدجمال در جامعه شیعه، اول به سراغ طبقه علما رفت و به آگاهسازى آنها پرداخت، این طبقه را بهترین پایگاه براى مبارزه با استبداد و استعمار تشخیص داد. از مضمون و محتواى نامههائى که سید به علماء شیعه، خصوصاً نامهاش به زعیم بزرگ مرحوم حاج میرزا حسن شیرازى (اعلى الله مقامه) و نامه دیگرش که صورت بخشنامه دارد، به سران علمای معروف و برجسته شیعه در عتبات و در تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و شیراز و غیره نوشته است، این مدعا کاملا پیداست.
سیدجمال تشخیص داده بود که در روحانیت شیعه اگر احیاناً افرادى رابطه نزدیک با مستبدان زمان خود داشتهاند، وابستگى خود را با روحانیت و مردم و دین حفظ کردهاند و از آن اصل که در فقه مطرح است، یعنى «استفاده از پایگاه دشمن به سود مردم» پیروى کردهاند، و اگر احیاناً افرادى هم بودهاند ـ که البته بودهاند ـ که واقعاً وابسته بودهاند، جنبه استثنائى داشتهاند و لهذا مردم شیعه پیوند محکم خود را با روحانیت شیعه در طول تاریخ نگسستهاند.
روش سیدجمال در قبال روحانیت شیعه، تأثیر فراوانى داشت، هم در «جنبش تنباکو» که منحصراً وسیله علما صورت گرفت و مشتى آهنین بود بر دهان استبداد داخلى و استعمار خارجى، و هم در «نهضت مشروطیت ایران» که به رهبرى و تأیید علما صورت گرفت. در تاریخ سید جمال به عنوان یک شخصیت مسلمان انقلابى، آگاه هرگز دیده نشده است که روحانیت شیعه را بکوبد یا تضعیف نماید، با آنکه شخصاً بر اثر برخى ناآگاهیها صدمات و آزارهائى هم دیده است. آقاى محیط طباطبائى مینویسد: «سید در سفر اول خود به اروپا که عروهالوثقى را انتشار میداد، متوجه اهمیت نفوذ روحانیان براى انجام اصلاحات شده بود و در نامهاى که همان اوان در اروپا به یکى از ایرانیان مقیم مصر (که او هم براى نجات از دست مأمورین ایران، خود را داغستانى نامیده بود) نوشته است، صریحاً میگوید که علماى ایران در انجام وظایف خود کوتاهى نکردهاند و این مأمورین دولت ایران بودهاند که همواره اسباب زحمت و درماندگى و عقبافتادگى مردم و کشور را فراهم کردهاند… سیدجمال با تیغ زبان و نوک قلم خود زمینهسازى کرد و شالوده اصلى قبول حکومت مشروطه جدید را در ذهن علماى روحانى مملکت فراهم آورد. در روزى که علماى بزرگ تهران و عتبات در صدر نهضت مشروطه قرار گرفته بودند، معلوم شد حسن ظن و حدس صائب سیدجمال درباره عنصر مشروطهساز ایران به خطا نرفته بود و از حرکت تمرد تنباکو تا مهاجرت به قم و پشتیبانى علما از مشروطهخواهان در برابر کودتاى باغشاه همه جا روح او راهنماى کسانى بود که هر یک در مقام مقتدىالانامى قرار دارند.»
متدین و متجدد
امتیاز دیگر سید جمال این است که با اینکه به اصطلاح مردى تجددگرا بود و مسلمانان را به علوم و فنون جدیده و اقتباس تمدن غربى میخواند و با بیسوادى و بیخبرى و عجز فنى و صنعتى مسلمانان به پیکار برخاسته بود، متوجه خطرهاى تجددگرائیهاى افراطى بود. او میخواست مسلمانان علوم و صنایع غربى را فرا گیرند، اما با اینکه اصول تفکر مسلمانان یعنى جهانبینى آنها جهانبینى غربى گردد و جهان را با همان عینک ببینند که غرب میبیند، مخالف بود. او مسلمانان را دعوت میکرد که علوم غربى را بگیرند، اما از اینکه به مکتبهاى غربى بپیوندند، آنها را برحذر میداشت. سیدجمال همانگونه که با استعمار سیاسى غرب پیکار میکرد، با استعمار فرهنگى نیز در ستیزه بود. با متجددانى که جهان را و احیاناً قرآن و مفاهیم اسلامى را میخواستند از دیدگاه غربى تفسیر کنند، مبارزه میکرد. توجیه و تأویل مفاهیم ماوراءالطبیعى قرآن و تطبیق آنها را به امور حسى و مادى جایز نمىشمرد.
سیدجمال هنگامى که از مصر به هند رفت و با افکار «سر سید احمدخان هندى» که زمانى قهرمان اسلامى اصلاح در هند به شمار میرفت، آشنا شد و دید او سعى دارد مسائل ماوراءالطبیعى را به نام و بهانه علم، توجیه طبیعى کند، غیب و معقول را تعبیر محسوس و مشهود نماید، معجزات را که در قرآن نص و صریح است به شکلى رنگ عادى و طبیعى دهد، مفاهیم آسمانى قرآن را زمینى کند، سخت ایستادگى کرد. یکى از نویسندگان معاصر در مورد سفر سید به هند و موضعش در برابر سیداحمد خان مینویسد:
«اگر سید احمد از اصلاح دین سخن میگفت، سید جمال مسلمانان را از فریبکارى برخى مصلحان و خطرات افراط در اصلاح بر حذر میداشت. اگر سیداحمد ضرورت فراگرفتن اندیشههاى نو را براى مسلمانان تأکید میکرد، سیدجمال بر این موضوع اصرار داشت که اعتقادات دینى بیش از هر عامل دیگر افراد انسان را به رفتار درست رهنمون میشود، و اگر سیداحمد مسلمانان را به پیروى از شیوههاى نو در تربیت تشویق میکرد، سیدجمال این شیوهها را طبعاً براى دین و قومیت مردم هند زیانآور میدانست. بدینسان سیدجمال که تا آن زمان به جانبدارى از اندیشهها و دانشهاى نو نامبردار شده بود، به هنگام اقامت در هند، در برابر متفکر نوخواهى چون سیداحمد ناگزیر به پاسدارى از عقائد و سنن قدیمى مسلمانان شهرت یافت. با این وصف در این دوره نیز از رأى پیشین خود درباره ضرورت تحرک فکر دینى روى بر نتافت.»۱
پینوشت:
۱٫ دکتر حمید عنایت، سیرى در اندیشه سیاسى عرب، ص۸۶٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید