1393/12/13 ۰۹:۰۹
با نگرش و منش امام خمینى خلال سالهاى اقامت ایشان در نجف که هر از چندى از اروپا عازم آنجا مىشدم و نیز در طول ده سال بعد از انقلاب آشنا شدم. به پارهاى از مبانى فکرى و ذوقى و رفتارى ایشان نیز در برخى مصاحبهها اشاراتى کردهام؛ از جمله در نوشتارى که به مناسبتى، در یکى از پایگاههاى خبرى منتشر شد، آورده بودم:
نهضت ضد جمال!
«امام خمینى(ره) از ذوق و طبع لطیفى برخوردار بود. دیوان اشعار و لطیفههاى فراوانى که نزدیکان ایشان از آن روح بلند به خاطر دارند، یکى و دو تا نیست. یک شب که به اتفاق خواهرم و تنى چند از نزدیکان در حضورشان بودیم، تلویزیون میزگردى داشت و بحثى پیرامون مقوله هنر و سینما در جریان بود.
مجرى برنامه که به قول آقاى دعایى «از حُسن یوسف بىبهره بود و در عوض از صوت داوودى نصیبى نداشت»، در باب زیباشناسى داد سخن مىداد. یکى از حاضران گفت: «اصولاً کسى که از زیبایى بهرهاى ندارد، نباید در تلویزیون از زیبایى و زیبایىشناسى سخن براند. حال اگر واقعاً مطلبى براى گفتن دارد، در رادیو مطرح کند.» مرحوم حاج احمدآقا گفت: «به نظرم مىرسد که هم مدیران تلویزیون و هم بزرگمردان دولت، بىنصیبى از جمال را به عنوان یکى از ملاکها و شاخصههاى اصلى در انتخاب همکاران خود در نظر داشته و مسئولان گزینش اصولاً خوشقیافگى را امتیازى منفى به حساب مىآورند!» یکى دیگر از حاضران به امام گفت: «گمان مىکنم اگر خارجىها برنامههاى تلویزیون ما را ببینند، خیال مىکنند در ایران، افراد خوشسیما وجود ندارد.» امام که تا این لحظه ساکت بودند، گفتند: «من فکر مىکنم قوىترین نهضتى که بعد از انقلاب در ایران پا گرفته است، نهضت ضد جمال است!»
لازم مىبینم به این خاطره چند نکته را اضافه کنم:
۱ـ اصولاً امام بسیار منظم و خوشپوش و همواره داراى ظاهرى آراسته بود. همیشه از بهترین عطرها استفاده مىکرد. در پیراستگى سر و وضع و اتوى لباس بسیار مقید بود. حتى در رنگ جوراب دقت مىکرد. اگر قباى ایشان مثلاً خاکسترى بود، حتماً جوراب سرمهاى و نه قهوهاى به پا مىکرد. این رفتار ایشان بارها توجه مرا جلب کرده بود.
۲ـ در یکى از سفرهایى که از اروپا به نجف رفتم، عطر فیجى براى ایشان برده بودم. احمدآقا به ایشان گفت: «فلانى مىگوید: این عطر جدید است و نامش فیجى است.» در جواب گفتند: «خیر، نام آن فَیَجى (به فتح فا و یا) یعنى دنباله دارد!» و زمانى که یکى از خانمها گفته بود: «آقا، این عطر زنانه است»، گفته بودند: «نخیر، شما خانمها هرچه زیبا و لطیف است، به خود نسبت مىدهید. خیر، اینطور نیست!»
۳ـ یک روز یکى از وزراى کابینه شهید رجایى به نظرم آقاى پرورش در جملهاى به مناسبتى گفته بود: «امام از بهترین عطرها استفاده مىکند»، عدهاى به او معترض شدند که: «چرا چنین تهمتى به امام مىزند و چنین نسبت ناروائى را به ایشان مىدهد؟» این اعتراض به حدى بالا گرفته بود که نامبرده به امام پیغام مىدهد: «من تحت فشار هستم. لطفاً به گونهاى که صلاح مىدانید، با ذکر جملهاى یا مطلبى مرا نجات دهید.» امام هنگام نقل این مطلب با شوخطبعى ویژه خود، همان جمله معروف را تکرار کردند که: «ظاهراً نهضت ضدجمال بسیار قوى است!» و از ظواهر امر چنین برمىآید که این نهضت همچنان پا برجا و برقرار است.
۴ـ توصیه شریعت اسلامى به آراستگى و پیراستگى را همگان مىدانند؛ ولى چرا رعایت آن، امروزه در بعضى اذهان ضدارزش شده است، نمىدانم. مرحوم پدرم مىگفتند: توجه به ظاهر، حتى در انتخاب افراد براى مناصب ویژه، مورد عنایت شرع است؛ مثلاً اگر در انتخاب امام جمعه یا جماعت به دو فرد برخورد کردیم که شرایط و ضوابط یکسان داشتند، آن یکى را که سیماى بهتر و ظاهرى آراستهتر دارد، باید انتخاب کنیم. یا در انتخاب قضات توصیه مؤکد شده است که نقصان ظاهر در قد و شمایل و چهره و چشم و ابرو باید مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا ممکن است باعث عقده روانى شده و قطعاً در قضاوت قاضى نقش مؤثر دارد.
۵ـ باید دانست که خوبرویى و جمال و زیبایى، ثروتى است خدادادى که زکات واجب آن، عفاف و پارسایى است. البته نیازى به تذکر نمىبینم که اینها هرگز به معناى نفى ارزش و اصالت سیرت زیبا نمىباشد.۱
مرحوم مطهرى در اهمیت هنر و زیبایى تا آنجا پیش مىرود که مىگوید: «قرآن نیمى از موفقیت خودش را از این راه دارد که از مقوله زیبایى است، از مقوله هنر است.۲ اصلاً انقلاب حبشه چگونه رخ داد؟ غیر از قرآن و زیبایى قرآن بود؟»۳ «خود قیافه واعظ در میزان تأثیر سخن او مؤثر است.»۴
امام موسی صدر
دیدگاه امام صدر را نسبت به رابطه دین با زیبایى و نشاط و آیین زندگى، در متن زیر مىتوان جستجو کرد. این مطالب تذکراتى است که ایشان خطاب به این جانب در شب سهشنبه بیستوششم دی۱۳۴۰ که فرداى آن از لبنان عازم آلمان بودم، ایراد کردند.۵ در آن زمان، جوانى هفده و نیم ساله بودم که پس از اخذ دیپلم متوسطه در قم ـ آن هم قم چهل و سه سال پیش ـ براى تحصیل در رشته شیمى، به آلمان مىرفتم. ابتدا به لبنان رفتم و سه هفته ناظر و شاهد رفتار ایشان با جوانان و دانشجویان بودم. در طول اقامت هفدهساله در آلمان نیز حداقل هر سال یک بار سفرى به لبنان مىکردم و در جریان ساختن و ایجاد جامعه پویاى شیعى قرار مىگرفتم:
«بسمالله الرحمن الرحیم. صادق عزیز! شب سهشنبهاى است که تصور مىرود فرداى آن ما را ترک کرده و به سوى آلمان، یعنى کشورى که تا حد زیادى فعالیت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابى. وضع فعلى ما را که مشاهده مىکنى: شبى است و نیمهشب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزى است و چراغى، اجتماعى است و سیگار همایى!
تصور مىکنى که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو مىشود؟ ابدا! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد براى ابدىبودن موجودات در این جهان است. صداى من را این ضبط صوت در خود ثبت مىکند و به همراه تو، و در شبهاى تو، و در روزهاى تو، به گوش تو فرو مىخواند. جهان ما ضبط صوت بزرگى است که صداى ما و هر کلمهاى که از ما صادر مىشود را ثبت مىکند. هر حالتى را که از ما به وقوع بپیوندد، ضبط مىکند و هر عملى را که از ما صادر شود، در خود نگه مىدارد. در قرآن به این آیه برمىخوریم: و ما تکون فى شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا کنّا علیکم شهودا. همه افعال واقوال و حالات در کتاب الهى، یعنى این ضبطصوت بزرگى که همه چیز را در خود ضبط مىکند، مسجل و یادداشت مىشود. همه چیز محفوظ مىماند تا روز حساب.
مقصود من از «روز حساب» نه تنها حساب قیامت است و جزاى الهى، مقصود حساب زندگى نیز هست. تصور کنیم که دو نفر راهى را مىپیمایند. اولى قدمى برمىدارد و قدمى مىگذارد؛ گاهى مىخوابد و گاهى بازمىگردد، گاهى چرت مىزند و گاهى آرام مىرود. دیگرى ساعات خود را هدر نمىدهد و به سوى هدف خود مىشتابد. بدیهى است که دومى زودتر به مقصد مىرسد و اولى یا به هدف نمىرسد و یا دیرتر. آیا مىتوان شک کرد ساعاتى که بر این دو گذشته و حالاتى که این دو در این ساعات داشتهاند، در سرنوشت آنها بىتأثیر است؟ چگونه مىتوان فرض کرد گامى را که یکى از این دو تن در آن لحظه برداشتهاند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بىاثر بوده است؟
به طور کلى آنچه از ما صادر مىشود، آنچه مىگوییم و آنچه مىشنویم، مجسم و متبلور شده و به صورت جزاى اعمال در این جهان و آن جهان به دست ما داده شود. آن روز است که به تعبیر قرآن مىگوییم: ما لهذا الکتاب لا یُغادر صغیره و لا کبیره الا اَحصاها؟ «امتحانات» خود نمونه زندهاى از حساب الهى است و همچنین شاهد صدقى بر نتیجه اعمال ما در سعادت زندگى ماست.
تصور مىکنم که دقت در این بحث اگر با اقناع توأم باشد، و اگر طغیان و عنفوان جوانى بر این تفکر پردهاى نیندازد، با کمال وضوح نشان دهد، سفرى را که با این رنج براى تو فراهم شده است، ایامى را که با نهایت تلخى بر خویشان تو مىگذرد، بسیار گرانبهاتر است از آنکه به هدر رود و یا در ترسیم آینده تو بىتأثیر باشد. فکر مىکنم که اگر ممکن بود کسى تمام عمر را به تلاش و فعالیت و به قدم برداشتن در راه حق و خیر و صلاح صرف نماید، حتماً جز این شیوه عقل و آیین منطق نبود؛ ولى چه باید کرد که انسان خسته مىشود. انسان نشاط هم لازم دارد؛ ولى به قدرى که نمکى در طعام باشد، نه آنقدر که غذا را شور کند! و نه آنقدر که هدف از زندگى انس و تفریح باشد، و درس چون آبى و چون صورتى و ماسکى بر زندگى انسان قرار گیرد. درباره مسائل دینى، تصور مىکنم همین مقدمهاى که گفتم، کافى باشد. مطالعه و رعایت صلاح ابدى همانقدر مهم است که رعایت صلاح و آینده زندگى. و چه بسا سعادت ابدى بسیار پراهمیتتر از سعادت ۵۰ سال یا ۴۰ سال زندگى به حساب آید. هرچند که این دو مصلحت با یکدیگر تفاوتى ندارند. در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل مىدهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: من عمل صالحاً من ذکر اوْ اُنثى و هو مؤمنٌ فلنحیینّه حیاه طیّبه و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون.
پىنوشتها:
۱٫ سایت بازتاب: نظر امام خمینى درباره خوشتیپى، مورخ ۱۰ اردیبهشت ۸۳
۲٫ حماسه حسینى، ج۱، ص۲۱۷ ۳٫ همان، ص۲۱۸ ۴٫ همان، ص۲۲۲
۵٫ سفارش ماندگار، سایت خبرى امام صدر و سایت خبرى بازتاب، مورخ ۲۵ شهریور۸۳
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید