1393/12/9 ۱۰:۰۵
او، بزرگِ دِه فرهنگ ایران بود و این نام بامسما، چه خوب بر این مرد نشسته است: <دخو> کسی که در ادب، جز تصحیح دیوان شعرای روزگار کهن – چون حافظ که نخست و حتی پیش از علامه محمد قزوینی دست به این کار زد- «فرهنگ لغت»ی فراهم آورده بود بس سترگ که اگرچه خالی از اشکال نبوده و نیست اما باب نگارش فرهنگ لغت را برای اَخلافش چون محمد معین، حسن عَمید، حسن انوری و دیگرانِ پس از آنها گشود.
مرزبانی از حریم و هویت زبان پارسی
حمیدرضا محمدی: او، بزرگِ دِه فرهنگ ایران بود و این نام بامسما، چه خوب بر این مرد نشسته است: <دخو> کسی که در ادب، جز تصحیح دیوان شعرای روزگار کهن – چون حافظ که نخست و حتی پیش از علامه محمد قزوینی دست به این کار زد- «فرهنگ لغت»ی فراهم آورده بود بس سترگ که اگرچه خالی از اشکال نبوده و نیست اما باب نگارش فرهنگ لغت را برای اَخلافش چون محمد معین، حسن عَمید، حسن انوری و دیگرانِ پس از آنها گشود. دیگر، در عرصه روزنامه نگاری بود که دهخدا، با ستون «چرند و پرند»ش در مطبوعه صوراسرافیل، باز هم بدعت ایجاد کرد و برای جریده نویسان پس از خود، الگو شد. دهخدا که ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی را هم مدتی برعهده داشت، پس از تأسیس دانشگاه تهران، ریاست دانشکدهای با همین نام، به عنوان نخستین رئیس، بر دوشش نهاده شد. کسی که در 73 سالگی(1330 خورشیدی)، چون هنگامه انقلاب مشروطه، اندیشه آزادیخواهی و وطن دوستی را در سر میپروراند و با دکتر محمد مصدق در دولت ملی برآمده از میل مردم همراه شد و تنها دو سال پس از کودتای سیاه توانست دوام آورد و بزید اما حتی خانهاش در خیابان ایرانشهر تهران هم حفظ نشده تا یادگار سالها فیش نویسی او برای لغتنامه پابرجا بماند! سبب این اتفاق تلخ را در گفتوگو با «محمد بقایی ماکان» که سال هاست در عرصه فرهنگ به پژوهش میپردازد، به بهانه روز-هفتم اسفند- که پنجاه و نهمین سال درگذشت اوست مورد بررسی قرار دادیم که میخوانید.
***
علامه دهخدا از شخصیتهای نامدار ایرانی است که تاکنون و پس از 59 سال از درگذشتاش،هنوز مقام و مرتبت علمی و اخلاقی او مغفول است. سبب این اتفاق را در چه میدانید؟ با توجه به آنکه لغتنامهای با این عظمت فراهم آورده است، اما نه تنها خانهاش در خیابان ایرانشهر شناخته شده نیست، بلکه هیچ جایی هم در پایتخت، به نام و یادش نامگذاری نشده و تنها در قزوین و آن هم به سبب زادگاهش، نامی نهاده شده است بر یکی دو مکان فرهنگی، دلیل این غفلت و کم توجهی را چه میدانید؟
همانطور که اشاره کردید لغتنامه دهخدا از چنان اهمیتی برخوردار است که میتوان آن را از لحاظ تقویت زبان فارسی برابر گرفت با شاهنامه فردوسی و از این رو برای دهخدای عظیمالشأن منزلتی همتراز فردوسی بزرگ قائل بود و به عبارتی او را تالی سراینده شاهنامه دانست. شادروان محمد قزوینی در سخنرانی افتتاحیه خود به مناسبت انتشار نخستین جلد لغتنامه، برای نشان دادن عظمت این اثر گفت: «تألیف اثری با این حجم آنقدر دشوار است که تا هزار اشتباه در آن جایز است.» دهخدا در علت پرداختن به کاری چنین سترگ گفته است: «مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل، جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین و ستمکاران مغربی وا نداشت، چه برای نان همه طرق به روی من باز بود و با ابدیت زمان، نام را نیز چون جودانی نمیدیدم، پایبند آن نیز نبودم و میدیدم که مشرق باید به هر نحو شده با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه آن تمدن را خوب میشمرم، که تمدنی که دنیا را هزار سال اداره کرده مادی نبود.» چنین اندیشهای در پیوند با وضعیت ایران دقیقاً یادآور شیوه تفکر فردوسی است و نشان میدهد ماندگاری این سرزمین با همه ویژگیهای فرهنگی و تاریخی آن، مدیون چنین چهرههایی است که عمر عزیز را یکسره وقف حفظ و تحکیم عناصر هویتساز آن بخصوص زبان فارسی کردهاند. معروف است که وقتی رادیوی فارسی امریکا از وی دعوت کرد تا برنامه ویژهای در معرفی او داشته باشند، دهخدا عذر خواست و گفت ترجیح میدهد که این فرصت صرف شناساندن فرهنگ ایران و صفای باطن ایرانیان به زبان انگلیسی شود تا مردم جهان به خلاف تبلیغات انگلیسیها با ارزشهای والای جامعه ایران آگاه شوند. شخصیتهایی مانند دهخدا وطن شان را بیش از وجود خود میخواستند. به همین سبب است که عمر عزیز در راه اعتلای آن نهادند ولی آیا ارزش واقعی چنین چهرههایی چنان که باید حداقل برای کارگزاران رسمی و مدیریت کلان فرهنگی شناخته شده است؟ برای پاسخ به این پرسش نیازی نیست تا به اعماق تاریخ فرو رویم و فصلهای بیشمار این کهنه کتاب را یک به یک بررسی کنیم، بلکه از همین عصر حاضر میتوان شواهدی آورد که حکایت از توجه نکردن به چنین چهرههایی دارد. فروش قبر شادروان فروزانفر که قرنها باید بگذرد تا از میان ملتی فرزانهای مانند او چهره بنماید از آن جمله است و بالاتر از آن بیتوجهی به دهخدای بزرگ تا بدان جا است که دستگاه ممیزی در دولت قبل، مجوز بدترین اهانتها را به امثال او و دیگر ایران دوستان در قالب کتاب برای قومگرایان صادر میکند تا او را که پاسدار و شیفته زبان فارسی بوده به همراه «بهار، سعید نفیسی، رضازاده شفق، علی اصغر حکمت» و دیگر کسانی که به حفظ تمامیت ارضی و زبان ملی و هویت ایرانی میاندیشیدند، افرادی «متملق و چاپلوس» معرفی کنند. بنابراین جای شگفتی نیست اگر در شهری به وسعت تهران که آغاز و انجامش پیدا نیست، برخی از خیابانها، پارکها، میدانها، مدرسهها، کتابخانهها و دیگر اماکن عمومی نامهای تکراری و حتی انتزاعی داشته باشند، ولی نام دهخدا و بسیاری از دیگر چهرههای معتبر برآمده از این خاک نه تنها در هیچ بزرگراهی، هیچ خیابانی، هیچ کوچهای نباشد، بلکه پسکوچهای را هم نتوان به نام این فرزانگان یافت تا مشوقی باشد برای آنکه بر فرض مثال دهخداهای دیگری از میان این نسل قد علم کنند. شاید اشتباه بزرگ او به قول همشهریاش عبید زاکانی این بود که به دنبال «رَسَن بازی» نرفت و خدمت به فرهنگ این دیار را پیشه کرد، جزای او این شد که خانهاش در خیابان ایرانشهر جنوبی به جای آنکه مثل خانه همه نوابغ دنیا با حرمت حفظ و بدل به موزهای یادآور او شود ابتدا نصیب بچه مدرسهایها شد و بعد، آن را تخریب کردند و به جایش هنرستان جابر بن حیان ساختند و در این تخریب چندان همت خالصانه مبذول داشتند که حتی دو درختی را هم که در خانه این فرزانه فقید بود و گاه در سایهاش مینشست و در اندیشههای دور و دراز عالمانهاش فرو میرفت از ریشه درآوردند تا دیگر نه از تاک، نشان بماند و نه از تاک نشان. شگفت اینکه حتی نام او را هم از باب تعارف بر این هنرستان نگذاشتند. راستی آیا تعریفی بهتر از این برای «هنرستان» میتوان سراغ داشت؟ این بیالتفاتی و نگاه جانبدارانه درد مزمنی است در کالبد تاریخ فرهنگی این ملک به صورتهای مختلف در ادب فارسی مطرح شده است. بارزترین شاهدش بیتی است از سنایی که گاه از راه طنز بر زبان دهخدا جاری میشده: «اندر همه دِهجویی نه ما را/ ما لاف زنان که دهخداییم»
می دانیم که علامه دهخدا دارای نقشها و شئون مختلفی در حوزه فرهنگ بوده است که بحق او را با عنوان علامه میخوانند. ابعاد مختلف شخصیت فرهنگی او را که در فردیتی به نام علی اکبر دهخدا جمع آمده چگونه ارزیابی میکنید؟
چنان که گفته شد بهنظر نمیرسد پس از فردوسی کسی به میزان دهخدا برای تقویت و تحکیم زبان فارسی رنج برده باشد. اگر این زبان را به پلی تشبیه کنیم که بر دو پایه استوار است، یک پایه آن بر گرده فردوسی و شاهنامه او و دیگری بر شانه دهخدا و لغتنامهاش است. او نه تنها از این منظر همانند فرزانه توس درخور ستایشی عظیم است، بلکه وجوه گوناگونش در عرصه فرهنگی سبب شده تا در میان نوابغ فرهنگ ایرانی چهرهای ممتاز بهشمار آید. تلاشهای فرهنگی او که هر یک در نوع خود تازگی داشته است، در مجموع موجب تقویت و گسترش زبان فارسی شده است. شادروان دهخدا را میتوان به منشوری تشبیه کرد با انوار گونه گون. این فرزانه کم نظیر در زمینههای لغت شناسی، نظم، نثر، ترجمه، تصحیح متون، روزنامه نگاری، طنز و فعالیتهای سیاسی دارای تأثیراتی است که هر یک از آنها به تنهایی میتوانست از کسی چهرهای نامبردار بسازد. دهخدا اگر دارای هیچ یک از این امتیازات هم نمیبود، فقط مسمط معروفش«یادآر ز شمع مرده یاد آر» که تقریباً یک ماه پس از شهادت میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل سرود، کفایت میکرد تا چهرهای به یاد ماندنی شود. در تاریخ شعر فارسی شاعرانی را میشناسیم که از آنان اشعار چندانی نمانده مانند رودکی، یا فقط چند بیت باقی مانده مانند سعید طایی- قصیده سرای نیمه دوم قرن ششم- که تحقیق در تطور قصیده سرایی ایران، بیذکر قصیده کوتاهی که از وی به جا مانده، بیتردید ابتر خواهد بود. دهخدا در زمینه نثر نیز چنین است. ترجمههای او از جمله کتاب «روح القوانین» مونتسکیو میتواند الگویی برای مترجمان باشد. در حوزه طنز نیز با مقالاتی که در صور اسرافیل تحت عنوان چرند و پرند نوشت، شیوهای را در این نوع ادبی پایه ریخت که میتوان آن را در قالب صنعت ادبی به اصطلاح «تجاهل العارف» تعریف کرد که پس از وی الگویی شد برای طنزنویسان.
به لحاظ لغتنامه نویسی، فرهنگ علامه دهخدا چه اهمیتی داشته و از چه وجوهی قابل بررسی است؟ به بیان دیگر چه شد که او درصدد مهیا ساختن یک فرهنگ لغت برآمد؟
فرایند تحقیق و پژوهش لغتنامه از آغاز تا زمان انتشار 45 سال به طول انجامید و حدود 3 میلیون فیش تهیه شد و تا آن زمان، فرهنگی با این جامعیت در ایران وجود نداشت. در ابتدا قرار بود نام آن «دایرئالمعارف فارسی» یا «دایرئالمعارف دهخدا» و «کتاب لغت دهخدا» گذاشته شود که سرانجام به نام کنونی آن لغتنامه نامیده شد که خلأ بزرگی را در زمینه فرهنگی کشور پر کرد و منبع بسیار درخور توجهی برای پژوهندگان و اهل فرهنگ در همه زمینهها شد که اکنون میتوان آن را با دایرئ المعارفهای بزرگ دنیا مانند بریتانیکا، امریکانا و لاروس مقایسه کرد. با این تفاوت که دانشنامههای دیگر هر ساله تجدید نظر و بازبینی میشوند ولی چنین رویهای در خصوص لغتنامه دهخدا وجود ندارد. لغتنامه هر از چند گاهی نیاز به بازنگری -بهوسیله اهل فن- دارد تا نه تنها مدخلهای جدید به آن افزوده شود بلکه از لحاظ شیوه نگارش نیز به شکل امروزی درآید. علاوه بر این برخی اشتباهات آن نیز برطرف شود. البته به قول مرحوم قزوینی در اثری با این حجم عظیم اشتباهاتی از این دست به طور طبیعی پیش میآید که برای رفع آن نیاز به بازنگریهای ادواری بهوسیله گروه کارشناسان با تخصصهای لازم است.
مطالب <چرند و پرند> وی در روزنامه صوراسرافیل، در عصر مشروطه بسیار مؤثر بود و با زبانی شسته و روفته منظور خود را میرساند و حتی مردم بیسواد - هم در قهوه خانهها طرفدار شنیدن ستون روزانهاش بودند. رمز این موفقیت چه بود؟
تا زمانی که دهخدا در صوراسرافیل با امضای مستعار «دَخو»، مکتوبات و مقالات «چرندو پرند» را مینوشت، باوجود جوانی، گرداننده تحریریه این روزنامه معروف بوده است. مدیریت دهخدا و همچنین نوشتههای او از چنان جذابیتی برخوردار بود که بیاندازه موجب محبوبیت صوراسرافیل شد، به طوری که پس از انتشار و باوجود چاپهای متعدد که در هر شماره به 30 هزار نسخه میرسید و قیمت آن نیز گران و 10 شاهی بوده، بی درنگ نایاب میشد، گرچه نام صوراسرافیل یادآور مقالات طنزآمیز «چرند وپرند» است، ولی دهخدا در این روزنامه مطالب جدی هم مینوشت، از جمله سلسله مقالاتی درباره سوسیال دموکراسی و همچنین مطالبی درباب وضع کشاورزان و صنعت کشاورزی به علاوه موضوعهای سیاسی و اجتماعی که محتوای همه آنها در مجموع نشان از وطن دوستی تأمل در مسائل و مشکلات کشور و توجه عمیق به رفاه و پیشرفت جامعه دارد.
در باب شناساندن این شخصیت مهم تاریخ و فرهنگ ایران به نسل جوان، چه راهکارهای عملی ای به نظر میرسد؟
چهرههایی مانند دهخدا هویت سازند و آثارشان سبب تشویق جوانان به فرهنگ خودی میشود که در نهایت عاملی است برای پیوند مردم این جامعه که حاصل آن حفظ تمامیت ارضی و ماندگاری سرزمینی است که به نام ایران میشناسیم و پایداری و دوام آن در طول تاریخ پیش از آنکه مرهون شمشیر امثال یعقوب لیثصفار و نادر و شاه اسماعیل باشد، مدیون اندیشههایی است که از قلم امثال دهخدا تراویده است. بنابراین لازم است مدیران فرهنگی در هرچه بیشتر شناساندن چنین چهرههایی به نسل جوان کوشا باشند تا بتوان در این سرزمین اندیشههای کارآمد را پرورش داد و به فرهنگ خودی متکی بود.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید