مجموعۀ شخصی حسن کامشاد محفوظ در کتابخانۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

1404/3/7 ۱۱:۳۳

مجموعۀ شخصی حسن کامشاد محفوظ در کتابخانۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

«حسن کامشاد»، پنج‌شنبه، یکم خرداد، یک‌ماه پیش از ١٠٠ سالگی، دور از وطن، در لندن دار فانی را وداع گفت.

 دبا: «حسن کامشاد»، پنج‌شنبه، یکم خرداد، یک‌ماه پیش از ١٠٠ سالگی، دور از وطن، در لندن دار فانی را وداع گفت.

او کتابخانۀ ارزش‌مند خود را در سال ١٣٩٢، به مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد. این گنجینۀ والا دارای هزارو٢٢۴ جلد کتاب است که به‌صورت مستقل و به نام ایشان نگهداری می‌شود. اغلب کتاب‌ها در زمینۀ زبان و ادبیات فارسی، و تقریباً نیمی‌شان به زبان فارسی و نیمی دیگر به زبان انگلیسی است. این مجموعه هم‌چنین دارای ١۵٧ عنوان مجله است.

کامشاد زادۀ اصفهان بود. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه و گرفتن دیپلم ادبی برای ادامۀ تحصیل به دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران رفت. بعد از اخذ لیسانس در شرکت نفت استخدام شد و در آبادان، مسجدسلیمان، اهواز و تهران به کار پرداخت. سپس به دعوت دانشگاه کمبریج برای تدریس زبان و ادبیات فارسی به انگلستان رفت و در کنار تدریس برای دکتری همان دانشگاه نام‌نویسی کرد. پایان‌نامۀ دکتری‌اش «پایه‌گذاران نثر جدید فارسی» بود که به انگلیسی و بعدها به زبان فارسی منتشر شد.

کامشاد هم‌چنین استاد مدعو دانشگاه کالیفرنیا بود. پس از بازگشت به ایران، در سال ١٣۵۵ از طرف شرکت نفت به لندن رفت و روزگار طوری پیش رفت که جز سفرهای سالانه، هیچ‌گاه مقیم میهن نشد. او که از دوستان و نزدیکان شاهرخ مسکوب بود و ۶٣ سال تداوم داشت، پس از بازنشستگی وقت خود را بیش‌تر به تألیف و ترجمه گذراند.

نخستین کتاب‌اش، «تاریخ چیست؟» اثر ادوارد هالِت کار (خوارزمی، ۱۳۵۱) بود و آخرینِ آن‌ها، «درک یک پایان» نوشتۀ جولین بارنز (نو، ۱۳۹۴). «پایه‌گذاران نثر جدید فارسی»؛ «مترجمان، خائنان: مته به خشخاش چند کتاب» و «حدیث نفس» از تألیفات اوست. از ترجمه‌هایش هم می‌توان به «قبلۀ عالم: ناصرالدین‌شاه قاجار و پادشاهی ایران»؛ «در خدمت تخت طاووس»؛ «دنیای سوفی» و «ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها» اشاره کرد.

شیفتۀ ایران و زبان فارسی بود و هزار درد و دریغ که به‌خاطر دور از میهن بودن، نسل جدید و جوان، از فیض حضورش بی‌بهره ماندند و حیف که خاطرات‌اش در جایی ثبت و ضبط نشد، اما تا همین آنِ آخر، دمی از فکر ایران برون نشد؛ «دلم هم‌واره برای وطن تنگ است. روزی نیست که چندین‌ساعت با زبان و فرهنگ ایران درگیر نباشم.» او که دوست داشت سوگ‌نامه‌اش را عزیزترین رفیقش، شاهرخ مسکوب بنویسد، اما حالا خودش از قفای دودهه، به آن دوست شفیق شتافته است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: