قدرت سیاسی درجهان‌بینی اسلامی / مریم السادات حسینی

1393/11/12 ۰۹:۴۸

قدرت سیاسی درجهان‌بینی اسلامی / مریم السادات حسینی

قدرت مفهوم بنیادی و محوری سیاست در عرصه نظر و عمل است که نقش کلیدی و تعیین‌کننده در حوزه اندیشه و عمل‌سیاسی برعهده دارد. با توجه به جایگاه اساسی و محوری این مفهوم و اهمیت آن در سیاست، تعاریف و رویکردهای مختلفی نیز در این مورد وجود دارد و اجماع مشخصی میان متفکران و اندیشه‌وران در مورد آن نیست. اندیشه سیاسی و مبانی معرفتی هر تفکری موجب ارائه تعریف خاصی از قدرت شده ‌است. چرا که در بنیان و جوهره، قدرت مبتنی بر «ارزش» است و با تغییر نظام ارزشی معنا و کارکردهای قدرت نیزتغییر می‌یابد.

 

 

قدرت مفهوم بنیادی و محوری سیاست در عرصه نظر و عمل است که نقش کلیدی و تعیین‌کننده در حوزه اندیشه و عمل‌سیاسی برعهده دارد. با توجه به جایگاه اساسی و محوری این مفهوم و اهمیت آن در سیاست، تعاریف و رویکردهای مختلفی نیز در این مورد وجود دارد و اجماع مشخصی میان متفکران و اندیشه‌وران در مورد آن نیست. اندیشه سیاسی و مبانی معرفتی هر تفکری موجب ارائه تعریف خاصی از قدرت شده ‌است. چرا که در بنیان و جوهره، قدرت مبتنی بر «ارزش» است و با تغییر نظام ارزشی معنا و کارکردهای قدرت نیزتغییر می‌یابد.

«استیون لوکس» ضمن اشاره به وابستگی ریشه‌دار قدرت به ارزش‌ها به این مطلب اذعان می‌کند که تعریف و گونه استفاده از قدرت «به‌صورت غیرقابل تفکیکی با مجموعه‌ای(احتمالاً ناآگاهانه) از پیش‌فرض‌های ارزشی گره‌ خورده‌است که دامنه کاربرد تجربی آن را از پیش تعیین می‌کند.» این مفروضات و پیش‌فرض‌های بنیادین قدرت‌سیاسی حوزه گفتمانی قدرت است که براساس آن رابطه‌ای قراردادی میان دال و مدلول قدرت وجود داشته و مفهوم قدرت مصداق‌های خود را در گفتمان‌های گوناگون می‌جوید.

در تعریفی اجمالی و شرح الاسمی از قدرت می‌توان به «توانایی تحمیل اراده یک نفر بر دیگر افراد» اشاره کرد که صرفاً به معنای لفظی و ظاهری آن توجه دارد. در ارتباط با تفسیر محتوایی قدرت و تحلیل آن باید گفت که اجماع چندانی میان متفکران و اندیشمندان علم سیاست وجود ندارد.

«دشواریابی» و «آسان‌گریزی» دو ویژگی قدرت‌سیاسی است که فرانتس نویمان در مقام تحلیل قدرت به آن اشاره می‌کند: «قدرت‌سیاسی، مفهومی دشواریاب و آسان‌گریز است که دو رابطه به کلی مختلف را دربر می‌گیرد؛ یکی سلطه بر طبیعت و دیگری سلطه بر بشر». پیچیدگی خاص مفهوم قدرت آن‌ را از جمله مفاهیم سهل و ممتنع قرار داده ‌است که در عین بدیهی به نظر رسیدن در تعریف و محدوده مشخصی نمی‌گنجد. این در حالی است که مفهوم قدرت را باید از مفاهیم نزدیک به آن چون اقتدار، نفوذ، سلطه، اعتبار و تأثیر نیزمتمایز کرد.

نزدیک‌ترین مفهوم به قدرت، اقتدار است. اقتدار قدرت نهادی شده‌است. در چنین حالتی، قدرت وجود ندارد اما حق آن نهاد برای اعمال قدرت، وجود دارد. قانون به اقتدار مربوط است؛ نه به قدرت. اقتدار، جلوه و سیمای قدرت در موقعیت‌های گروه سازمان‌یافته ‌است. در واقع قدرت مبنای اقتدار است.

در این میان، باید به تحول مفهوم قدرت در قرن بیست‌و‌یکم اشاره کرد که در آن ذات قدرت فراتر از ابعاد سخت‌افزاری نظامی پیشین تعریف می‌شود. به طوری که از نظر «میشل فوکو» اعمال قدرت صرفاً رابطه‌ای میان افراد و گروه‌ها نیست بلکه شیوه‌ای است که در آن برخی اعمال، اعمال دیگر را تغییر می‌دهند.

در بررسی مفهوم قدرت در فلسفه عملی و حکومتی حضرت امام خمینی(ره) و جایگاه آن در اندیشه سیاسی ایشان باید گفت که در نظر ایشان، قدرت سیاسی جریانی است که در کانون هستی یعنی خداوند، ریشه دارد. در واقع، خداوند که خالق و مالک همه چیز است حق اعمال قدرت و حاکمیت نیز مختص به او است.

حضرت امام(ره) در کتاب شرح دعای سحر در توضیح فرازی از این دعا به مفهوم قدرت و تعریف آن می‌پردازد. ایشان در جهت اثبات قدرت مطلق برای ذات مقدس خداوندی می‌فرمایند: «... سلسله وجود و منازل غیب و مراحل شهود از تجلیات قدرت خداوند متعال و درجات بسط سلطنت و مالکیت او است و جز مقدرات او، مقدراتی نیست و اراده‌ای جز اراده او نیست. پس عالم همان‌گونه که ظل وجود و رشحه جود او است ظل کمال وجود او نیز هست و قدرتش همه چیز را دربرگرفته و بر همه‌چیز چیره شده‌است و موجودات به خودی خود نه دارای شیئیتی هستند و نه وجودی تا چه رسد به کمالات وجود مانند علم و قدرت»(امام خمینی، شرح دعای سحر: 113)

در ارتباط با «قدرت‌سیاسی» نیز ایشان همان دیدگاهی را دارند که راجع به قدرت بیان کرده‌اند و در نظر ایشان سرشت قدرت از این جهت که در کجا اعمال شود، تغییر نمی‌کند. «قدرت مطلق» از آن خداوند است. چنین رویکردی به قدرت، غلبه نگرش عرفانی حضرت امام(ره) را بر این مبحث آشکار می‌کند.

بر اساس هستی‌شناسی عرفانی ایشان، وجودی جز «او» نیست و هر وجودی ظل وجود «او» است. از این رو، تنها قدرت حقیقی، قدرت لایزال الهی است و هر چیز که دعوی قدرت جز او نماید ضعف محض است. «قدرت پیش حق‌تعالی است. او است مؤثر در تمام موجودات» (امام خمینی، شرح چهل حدیث: 53) چنین نگرشی است که هرگونه ترس و وحشت از مدعیان قدرت غیرخدایی را در نگاه ایشان زایل می‌کند چراکه «جز قدرت خدا قدرتی نیست و اگر کسی به درک این حقیقت نائل آمد از هیچ قدرتی جز خدا نخواهد ترسید»(امام خمینی، کوثر، ج2: 353)

درمورد ماهیت قدرت و خیر و شر بودن آن نیز دیدگاه ایشان تأثیرگذار بر وجوه‌ سیاسی تفکرشان بوده‌است. به طوری که با توجه به تعریفی که حضرت امام(ره) از قدرت داشتند و آن را متعلق به ذات اقدس الهی دانسته و ظل وجود او به شمار می‌آورده‌اند؛ قدرت به خودی خود خیر محض بوده و مایه شر یا فسادآور نیست. (شرح دعای سحر: 109) قدرت کمالی است که در شمار کمالات وجودی قرار می‌گیرد. در واقع، کشش انسان به قدرت در درجه اول کششی دائمی و پایان‌ناپذیر به ذات حق است.

ولی چنین حب کمالی ممکن است به حب نفس تبدیل شده مایه فساد و رذایل اخلاقی شود. بنابراین نوعی نگرش خیراندیشانه به قدرت در بررسی ماهیت قدرت در دیدگاه حضرت امام(ره) وجود دارد که قدرت را منتسب به ذات الهی دانسته و منبع مشروعیت ساز آن نیز خود خداوند محسوب می‌شود و از این رو معتقد هستند هر نوع اعمال قدرت و حاکمیت باید از آنجا سرچشمه گرفته باشد: حضرت حق تعالی صاحب فرمان حکومت و ولایت بالذات است و این سلطنت و حکومت و ولایت از جانب کسی برای خداوند تعالی قرار داده نشده است. (امام خمینی، مکاسب محرمه، ج 2: 160) از این رو، کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد.

(کشف الاسرار: 233)

قدرت‌طلبی و حب‌جاه و نفس‌انسانی می‌تواند موجبات فسادپذیری قدرت را فراهم کند. دراینجا است که ساز وکار مهار و کنترل قدرت مطرح می‌شود. به طور کلی، مهار قدرت ممکن است به شکل درونی و برونی باشد. وجود خصال پسندیده تقوا و خداباوری از ساز و کارهای مهار درونی قدرت است. مهار بیرونی نیز مکانیزمی است که در ساختار حکومت با توزیع قدرت اعمال می‌شود.

توزیع قدرت آن‌گونه که در نظام اندیشه سیاسی مدرن غربی مطرح شده مکانیزم بیرونی مهار است. در واقع، «دین» و «اخلاق» که در مکانیزم درونی مهار قدرت نقش اساسی را ایفا می‌نمودند در نظام مدرن غربی و ساز و کار بیرونی توزیع قدرت، نادیده انگاشته شد. بر این اساس، تنها قدرت است که می‌تواند قدرت را مهار کند و قدرت باید تقسیم و توزیع شود تا قسمتی از آن بتواند بخش دیگر را کنترل کند. بحث فساد پنهان، بهره‌مندی حکمرانان از رانت‌های ثروت و قدرت و... نشان داده که حکومت سکولار نتوانسته صرفاً با تکیه بر جنبه‌های بیرونی در مهار قدرت موفق باشد. از این جهت، بسیاری از متفکران و اندیشمندان غربی در سال‌های اخیر به حضور مجدد دین در عرصه سیاست توجه نموده‌اند که از آن به «خیزش دین» و افول سکولاریزم یاد می‌کنند. چنین بازگشتی تأکید بر ارزش‌ها و معیارهای درونی است که می‌تواند بر میل سیری‌ناپذیر نفس بر قدرت‌طلبی و فساد لجام زند.

در این ارتباط، حضرت امام خمینی(ره) که «قدرت سیاسی» را کاملاً در متن جهان‌بینی اسلامی تعریف می‌نمایند، مهار آن را نیز در همان چارچوب تبیین می‌کنند. از نظر حضرت امام(ره) منشأ همه مفاسد حکومت‌ها، قرار گرفتن فردی فاسد و غیر مهذب در رأس امور است: «قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غیرمهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش یک کمال است. خدای تبارک و تعالی قادر است. لکن اگر چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد، همین کمال را به فساد می‌کشاند» (صحیفه امام، ج18: 206) بنابراین مهذّب یا مفسد بودن حاکم تعیین‌کننده اساسی است.

مسیر جریان قدرت در اسلام مطابق دیدگاه حضرت امام(ره) در بستری معنوی و الهی است. جریانی که از خداوند سرچشمه می‌گیرد و پس از آن مطابق اراده الهی در بستر پاک نبوت ادامه می‌یابد. پس از اتمام نبوت نیز شیعه با پذیرش عصمت امامان(ع) بار دیگر مسیری مطمئن برای سیر قدرت سیاسی قائل می‌شود با فرا رسیدن عصر غیبت هر چند رابطه قدرت و امامت قطع می‌شود ولی افرادی به نیابت از امام زمان (عج)  اداره امور جامعه را متکفل می‌شوند. حضرت امام خمینی(ره) ولی فقیه را متصل به همان جریان پاک و مطمئن قدرت دانسته و در ادامه نبوت و امامت تبیین می‌کنند.

«علم به قانون» و «عدالت» از نظر حضرت امام(ره) دو ویژگی است که در نزد فقیهان عصر ما موجود بوده و این همان «خاصیتی» است که موجب تداوم جریان قدرت سیاسی از نبوت و امامت به «ولایت» شده‌است. در واقع، قدرت به ذات خود خیر است و منشأ اصلی فساد، حکومتگران فاسد یا به سخن بهتر حاکمان فاقد ویژگی‌های درونی مهار و کنترل نفس هستند.

از نظر حضرت امام(ره) تنها راه‌حل، جایگزین کردن اشخاص مهذب در رأس حکومت‌ها است. تأکید بر اصل عدالت و علم به قانون‌الهی ویژگی‌هایی است که ولایت فقیه را در راستای حکومت پیامبر و امامان حکومتی مطمئن با وجود رأس مهذب می‌سازد. بنابراین مهار قدرت درونی است. خصایص و ویژگی‌هایی در درون حاکم، مهارکننده اصلی قدرت است. قدرت در ولی فقیه متمرکز است و چنین تمرکزی به هیچ وجه فساد‌آور نیست چراکه ولایت توأم با عدالت آسیب ناپذیر بوده و ولی‌فقیه به محض انجام عمل مخالف عدالت خود به خود از مقامش عزل می‌‌شود. (همان، ج4: 495)

 ولی‌فقیه کانون تمرکز قدرت در جایی مطمئن است. شایستگی خاص درونی او، عهده‌د‌اری مقام رهبری جامعه اسلامی را به دنبال می‌آورد که صلاح و خیر عمومی اجتماع است.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: