1393/11/6 ۱۰:۰۷
از روزگار طرح نظریه برخورد تمدنها به سال 1993 تاکنون، معارضان و منتقدان متعددی بر سر نقد و تخطئه آن تلاش کردهاند. گفتن ندارد که هر یک از این نقد ونظرها از منظر و موضعی متفاوت صورت گرفته است. اگر سراغ نقدهای چپگرایانه باشید، نقد کسانی چون سمیر امین خواندنی است؛ اگر به دنبال نقدهای راستگرایانه هستید منظومه انتقادی کسانی چون آنتونی گیدنز و نیز طرفداران فرانسیس فوکویاما قابل تأمل هستند؛ اگر طالب نقدهای فلسفیتر باشید نقد اندیشمندانی چون ادوارد سعید قابل توصیه است
نقد ادوارد سعید بر ساموئل هانتینگتون
از روزگار طرح نظریه برخورد تمدنها به سال 1993 تاکنون، معارضان و منتقدان متعددی بر سر نقد و تخطئه آن تلاش کردهاند. گفتن ندارد که هر یک از این نقد ونظرها از منظر و موضعی متفاوت صورت گرفته است. اگر سراغ نقدهای چپگرایانه باشید، نقد کسانی چون سمیر امین خواندنی است؛ اگر به دنبال نقدهای راستگرایانه هستید منظومه انتقادی کسانی چون آنتونی گیدنز و نیز طرفداران فرانسیس فوکویاما قابل تأمل هستند؛ اگر طالب نقدهای فلسفیتر باشید نقد اندیشمندانی چون ادوارد سعید قابل توصیه است. ادوارد سعید (2003-1935) متفکر فلسطینی الاصل امریکایی در حوزههای گوناگونی تمرکز و تضلع داشته است. نقد ادبی، تاریخ، سیاست و فلسفه همگی از کانونهای اشتیاق وعلاقه اوست. سعید افزون بر تمام نوآوریها و نواندیشیهای خود، به تدوین، بازطراحی و نقد نظریه شرقشناسی (orientalism) نام بردار است. او در این نظریه تلاشهای مستشرقین غربی را طرحی اساساً استیلاجویانه و هژمونیک تلقی میکند که غایت آن «غیریت سازی»و «دیگر تراشی» است. سعید که متأثر از میشل فوکو، فیلسوف پستمدرن فرانسوی بود بنیان فلسفی نظریه خود را «در روابط پنهان و پایدار قدرت و معرفت>، قرار داد و از همین پایگاه نظری بود که تحولات جهان، خاصه تحولات نظری جهان غرب را به تحلیل میکشید. از روزی که ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدنها را به عنوان نظریهای نو در مجله راهبردی فارن افرز منتشر کرد ادوارد سعید به صف منتقدان پر شور او پیوست و بارها در موضع نقد او نشست. او در چند مصاحبه، چندمقاله، چند سخنرانی و یکی دو کتاب خود امهات نظریه برخورد تمدنها را به چالش کشید.
پیداست که شرح دقیق هندسه نقد سعید بر هانتینگتون از حوصله این یادداشت خارج است اما برخی از مهمترین محورهای نقد او را میتوان در قالب موارد ذیل گنجاند:
1-ادوارد سعید به تبعیت از تخصص خود در عرصه شرق شناسی، مهمترین نقد وارده بر «برخورد تمدنها» را دراین واقعیت میبیند که هانتینگتون، غرب را در «مرکز» و سایر تمدنها را در «پیرامون» جای داده است. سعید، نفس این دوگانهسازی را مهمترین نقص در یک نظریه علمی میشمارد تا آنجا که برخورد تمدنها را نظریهای اساساً ایدئولوژیک ونه علمی و ذاتاً مروج تعارض و خشونت معرفی میکند. او به هانتینگتون نهیب میزند که به همین دلیل، منابع تکوین نظریه او نه تحقیقات علمی بلکه استنادات عوامفریبانه و عمدتاً رسانهای و روزنامهای است. سعید میگوید واضع نظریه برخورد تمدنها گویی در قالب یک «مدیر بحران» قلم میزند تا در کسوت یک «محقق فرهنگ و تمدن». به همین دلیل است که مخاطبان و مشتریان هانتینگتون، در وهله نخست، سیاستمداران هستند نه اندیشمندان و دانشگاهیان. در نهایت، سعید این سؤال استراتژیک را در میان میآورد که «آیا با نظریه هانتینگتون میتوان جهان را بهتر شناخت یا نه؟» پاسخ او پیداست. نه.
2-ادوارد سعید هرگونه نگرش شرقشناسانه را نفی میکند و طبعاً وقتی میفهمد که تبار نظریه هانتینگتون به برنارد لوئیس (م.1916) اندیشمند و مورخ بریتانیایی میرسد تردیدی به خود راه نمیدهد تا «برخورد تمدنها» را نظریهای با طعم و رنگ شرقشناسانه به شمار آورد. برنارد لوئیس، یک تحلیلگر کهنهکار مسائل خاورمیانه است که تحقیقاتش همواره محل رجوع استراتژیستهای سیاسی است چرا که عمیقترین و میدانیترین تحقیقات تاریخی را درباره جوامع اسلامی انجام داده است. باری، سعید کشف کرد که اصطلاح «برخورد تمدنها» را اول بار نه هانتینگتون بلکه برنارد لوئیس به کار برد. به سال 1990- یعنی سه سال قبل از مقالهای که در فارن افرز چاپ شد، لوئیس مقالهای با عنوان ریشههای «خشم و شورش اسلامی» در مجله آتلانتیک به چاپ رساند که در آنجا از برخورد و مواجهه حتمیالوقوع تمدنها سخن گفته بود. لوئیس در آن مقاله با نگاهی ذاتگرایانه، اسلام را نافی عقلانیت و معارض مدرنیته معرفی کرده بود. به نظر ادوارد سعید، ساموئل هانتینگتون در نظریهاش همچون برنارد لوئیس ذاتگرایانه به اسلام و غرب و اساساً به تمدن نگریسته است و چالش آنها را امری قطعی و حتمی دانسته است، نگاهی که از بن، شرقشناسانه و لذا «غیریت تراش» و «دگرستیز» به شمار میآید.
3-افزون بر این نکتهها، ادوارد سعید، هانتینگتون را دچار خطای تحلیل میداند. چرا که به زعم سعید، هانتینگتون از فهم این نکته اساسی غافل بود که برخوردها و تعارضها، عمدتاً در «درون تمدنها» رخ میدهد نه «میان تمدنها». هانتینگتون به خاطر تأثیرپذیری از برنارد لوئیس و غلبه نگاه شرق شناسانه بر او، به گونهای سخن میگوید که تو گویی میان دارالاسلام و دارالکفر، جنگی دائمی در جریان است غافل از اینکه به گفته سعید، در هر یک از تمدنهای جهانی از جمله تمدن اسلامی و تمدن غربی، اصلیترین جریان نزاع، میان جناحهای درونی هر یک از این تمدنهاست.
سعید با ذکر تجربه اسلام در مناطقی چون خاورمیانه، آفریقا و خاور دور مدعی میشود که اکنون در درون جوامع اسلامی، نزاع اصلی بر سر «تعریف» اسلام است و اینکه کدام کشور، نماینده صادقتری برای اسلام است. همین رقابت در درون تمدن غربی هم به چشم میخورد و لذا هانتینگتون از فهم این نکته واقعی و بسیار مهم عاجز بوده است که برخورد اصلی را باید در درون تمدنها جست نه میان تمدنها. علاوه بر این، واضع نظریه برخورد تمدنها این نکته را نیز درنیافته است که تمدنها طبق گواهی واقعیات، اساساً از هم جدا نیستند و دائم در داد و دهش هستند و این، به زعم سعید، ضعیفترین بخش نظریه هانتینگتون است.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید