فرهیختگی‌های چند پاره / دکتر ساسان فاطمی

1393/10/29 ۰۹:۲۶

فرهیختگی‌های چند پاره / دکتر ساسان فاطمی

پژوهشکده مطالعات فرهنگی‌ روایت، نشست اخیر خود را به موضوع «سلیقه‌ موسیقایی و فرهیختگی معاصر» به سخنرانی دکتر ساسان فاطمی اختصاص داد. فاطمی دکترای«قوم‌- موسیقی‌شناسی» خود را از دانشگاه پاریس گرفته است و هم‌اکنون عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز عضو هیأت تحریریه‌ مجلات «ماهور» و «نامه‌‌ انسان‌شناسی» است. این نشست، نخستین هم‌اندیشی از مجموعه نشست‌های پژوهشکده‌ مطالعات فرهنگی روایت در حوزه‌ تاریخ فرهنگی بود. گفتنی است که این پژوهشکده به تازگی و از تابستان سال جاری کار خود را با تأکید بر حوزه‌ «فرهنگ» آغاز کرده است.

 

تأملی پیرامون «سلیقه موسیقایی و فرهیختگی معاصر»

 سیدامین موسوی زاده: پژوهشکده مطالعات فرهنگی‌ روایت، نشست اخیر خود را به موضوع «سلیقه‌ موسیقایی و فرهیختگی معاصر» به سخنرانی دکتر ساسان فاطمی اختصاص داد. فاطمی دکترای«قوم‌- موسیقی‌شناسی» خود را از دانشگاه پاریس گرفته است و هم‌اکنون عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز عضو هیأت تحریریه‌ مجلات «ماهور» و «نامه‌‌ انسان‌شناسی» است.  این نشست، نخستین هم‌اندیشی از مجموعه نشست‌های پژوهشکده‌ مطالعات فرهنگی روایت در حوزه‌ تاریخ فرهنگی بود. گفتنی است که این پژوهشکده به تازگی و از تابستان سال جاری کار خود را با تأکید بر حوزه‌ «فرهنگ» آغاز کرده است.

 

 شنود موسیقایی

دکتر ساسان فاطمی در ابتدای سخن اشاره کرد که سخن گفتن در مورد «سلیقه‌ موسیقایی» به خودی خود حساسیت‌برانگیز است چرا که در این جهت باید روی سلایق مختلف برچسب بگذاریم و ممکن است برخی گمان کنند که مورد حمله واقع شده‌اند و از این رو،  تأکید کرد که با این سخنرانی در پی فرهیخته نشان دادن خود و متمایز کردن خود به عنوان «نخبه» نیست. او با این مقدمه، به دو نفر از متفکران قرن بیستم اشاره کرد که با همین اتهام مواجه بودند: نخست «پیر بوردیو» فرانسوی و دیگری «تئودور آدورنو»ی آلمانی.

فاطمی سپس بیان کرد که آدورنو با ارائه‌ یک طبقه‌بندی از شنود موسیقایی، آن را به دو «شنود» تقسیم می‌کند. نخست «خبره» که تلویحا به فرهیخته و نخبه اشاره دارد و به طور ساختاری موسیقی را می‌شنود و دیگر، کسی که فقط عادت به شنیدن دارد و عموماً موسیقی مردم‌پسند را گوش می‌دهد. از نظر آدورنو چنین کسی مثل یک سیگاری است که از سیگار لذت نمی‌برد بلکه از خاموش بودن سیگار رنج می‌کشد. از دیگر سو، بوردیو نیز بر اساس «تئوری تمایز»، بیان می‌کند که تمایزگذاری اجتماعی- فرهنگی یک واقعیت و اصل غیرقابل انکار است و یکی از فاکتورهایی که انسان‌ها را از هم متمایز می‌کند مصرف فرهنگی و سلیقه‌ فرهنگی و در این جا سلیقه‌‌ موسیقایی آنها است. بوردیو در پاسخ به پرسش از سلیقه‌ موسیقایی‌اش زیرکانه آن را به چیزی که طبقه‌ اجتماعی و فرهنگی به او دیکته می‌کند ارجاع می‌داد.

 

 دموکراسی سلیقه

 از نظر عضو هیأت علمی دانشکده‌ هنرهای زیبا، آنچه باعث می‌شود امروز به این دو متفکر خرده بگیرند «دموکراسی سلیقه» است که بنا بر آن همه‌ سلایق محترم است و هر کس حق دارد هر چیزی را که می‌خواهد بپسندد. به نظر فاطمی، چیزی که در اینجا ایجاد مشکل می‌کند همین حذف کردن تمایزها است. ما زمانی می‌توانیم دموکرات باشیم که تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسیم. با این حال، در بسیاری از گرایش‌های امروزین انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی و موسیقی‌شناختی، گونه‌‌ای گرایش به «رودربایستی» وجود دارد که می‌خواهد بگوید ما همه خوبیم و فرقی با یکدیگر نداریم.

نویسند‌ه‌ کتاب «پیدایش موسیقی عامه‌پسند» در ادامه به سه محوری پرداخت که به دکترین دموکراسی سلیقه کمک می‌کند: نخست؛ پرهیز از قضاوت ارزشی درباره‌ سلایق مختلف، دوم؛ نسبت ندادن تفاوت‌های سلیقه به طبقات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی، و سوم؛ بهم‌ریختن مرزهای سلیقه‌ طبقاتی در قرن بیستم. او با اشاره به درست و بجا بودن هر سه مورد، ادعا کرد که «اقتصاد بازار» درست همین موارد، و بویژه مورد دوم را بر هم زده است.

 

 استعداد موسیقی عامه‌پسند برای کالایی شدن

در ادامه او برای توضیح این ادعا تاریخچه‌‌ای از پیدایش موسیقی عامه‌پسند ارائه کرد که مطابق آن این نوع موسیقی در قرن نوزدهم و در اروپای غربی و متأثر از رشد طبقه‌ متوسط پدید آمده که این خود ناشی از رشد اقتصاد بازار بوده است. این موسیقی نه موسیقی پیچیده و نظا‌م‌مند نخبگان قدیم است و نه موسیقی ساده‌ توده در دوران پیشین. این موسیقی جدید به شدت به «رسانه» و «اقتصاد بازار» متکی است و یک موسیقی ساده‌ متشکل از ترانه‌های آوازی کوتاه و پرتابل است.

نویسنده‌ کتاب «موسیقی و جشن در فرهنگ شهری ایران» در ادامه بیان کرد آن اتفاق عجیبی که این موسیقی را از دو نوع موسیقی دیگر متمایز می‌کند تبدیل شدن آن به «کالا» است و یکی از کلیدهای فهم این پدیده درک خصلت متفاوت کالای فرهنگی است. برخلاف کالای صنعتی که در پی بهینه کردن خود است تا در مناسبات بازار به فروش برسد، کالای فرهنگی در جریان «اقتصاد بازار» همیشه به سمت نازل بودن می‌رود؛ چرا که تولید فرهنگی برای ذوق و سلیقه‌ عمومی و به صورت انبوه باعث کلیشه‌‌ای شدن محصول می‌شود. هر چه تولید انبوه برای صنعت مطلوب است، این امر در مورد کالای فرهنگی بسیار نامطلوب است چون اصالت کالای فرهنگی به «منحصربه‌فرد» بودن آن است. همین خصلت‌های کالای فرهنگی باعث می‌شود تا به «دکترین دموکراسی سلیقه» نیز آسیب وارد شود. چرا که در اثر نشر کالای فرهنگی نازل، ناچار آن را ارزش‌گذاری خواهیم کرد و همچنین مجبور می‌شویم طبقات مختلف فرهنگی را از هم متمایز کنیم.

از نظر فاطمی باید توجه داشت که طبقه‌بندی فرهنگی لزوماً با طبقه‌بندی اجتماعی و اقتصادی مشابه نیست. هر چند در گذشته این مشابهت و همسانی در طبقات وجود داشت اما امروزه سلیقه‌ها موازی با طبقات اجتماعی و اقتصادی نیست؛ چرا که طبقه‌ برتر اقتصادی طبقه‌ «بورژوا-جنتلمن» است که به واسطه‌ تولیدات و تجارتش تا آن حد ثروتمند شده که حتی به اشراف و نخبگان وام می‌دهد، اما به هیچ وجه فرهنگ آنان را ندارد. همین باعث شده طبقه‌ فرهنگی برتر که در گذشته از همه نظر برتر بوده امروز یکدستی خود را از دست بدهد. امروزه طبقه‌ فرهیخته «چندپاره» است و به ندرت در همه‌ زمینه‌ها سلیقه‌ مشابه دارد. مثل بسیاری از کسانی که امروز سلیقه‌ تجسمی و ادبی فرهیخته‌ای را دارند اما موسیقی عامه‌‌پسند را دنبال می‌کنند.

فاطمی سپس به طبقه‌ موسوم به تحصیلکرده-‌روشنفکر اشاره کرد که تمایل به تمایزگذاری دارد اما در این تمایزگذاری یکدست نیست. این طبقه عموماً علاقه‌‌ای به موسیقی کلاسیک و سنتی ندارد اما برای تمایزگذاری به جای جریان اصلی، گرایش‌های خاص را حمایت می‌کند. یا گاه حتی به سراغ موسیقی محلی و فولکلور می‌رود و با گوش دادن به موسیقی عربی و عثمانی و هندی که شنونده‌ کمتری دارد خود را متمایز می‌کند.

فاطمی در پایان به این نکته اشاره کرد که هر چند در موسیقی مردم‌پسند به علت خصلت تولید انبوهش استعداد فراوانی برای نازل‌شدن وجود دارد اما این موسیقی یکسره خالی از موارد هنری و زیبا نیست.

 

 نقش آموزش در درک موسیقایی

در پایان این نشست، زمانی به پرسش و پاسخ اختصاص یافت که همین، انتظار ما را برای اشاره به سخنان دکتر یوسف اباذری در خصوص پدیده‌ پاشایی برآورده کرد. همچنان که عنوان نشست، کاملاً درخور اشاره به چنین موضوعی بود، این مساله از سوی یکی از حضار بازطرح شد و دکتر فاطمی ضمن دفاع از او، از سخنان اباذری با عنوان «خشم فرهیختگی» یاد کرد. او با تأکید بر اینکه اباذری در نشست «پدیدارشناسی یک مرگ» قدری تندروی نیز کرده، بیان کرد که منظور اباذری را خوب می‌فهمد و تمایز سطوح موسیقایی ربطی به نسل و سن و سال ندارد، بلکه درک موسیقی خوب مستلزم «آموزش» است.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: