کتاب پنجره ای رو به جهان؛ گفتگو با دکتر شیرین بیانی

1402/8/10 ۱۱:۱۹

کتاب پنجره ای رو به جهان؛ گفتگو با دکتر شیرین بیانی

کتاب «گردونه روزگار» شامل گفت و شنودهایی است با خانم دکتر شیرین بیانی که به همت انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.آنچه در پی می آید بخشی از این کتاب است.

کریم فیضی: در میان شگفتى‌‏هاى زندگى بانو دكتر شیرین بیانى، دو چیز از همه جالب‏تر است: یكى رسیدن او به مرتبه تدریس در دانشگاه در كمتر از 26 سالگى، و دیگرى كه از این هم عجیب‏تر است، دست به قلم شدن اوست  . در 14 سالگی نخستین بار با ترجمه مجموعه داستان‏هاى كودكانه از زبان فرانسوى به فارسى صورت مى‌‏گیرد، آن هم زمانى كه 14 سال بیشتر نداشت. بدین ترتیب، شیرین بیانى، احتمالاً نخستین مترجم زیر 15 سال ایران است. کتاب «گردونه روزگار» شامل گفت و شنودهایی است با  خانم دکتر شیرین بیانی که به همت انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.آنچه در پی می آید بخشی از این کتاب است.

***

 كتاب از نظر شما چیست و چه كاركردی دارد؟

از نظر من، كتاب پنجره‌ای است رو به جهان. به همین جهت، ما هر كتابی را كه بگشاییم، چنان است كه گویی پنجره‌ای را رو به گوشه‌ای از اندیشه‌های انسانی گشوده‌ایم.

 پس جایگاه كتاب را در تاریخ علم و فرهنگ مهم و بنیادین ارزیابی می‌كنید. درست است؟

واقعیت این است كه تا گذشته‌ای نه چندان دور، تنها از طریق كتاب بود كه می‌توانستیم به تاریخ، علم و فرهنگ و خلاصه همه مسائل جهانی دست یابیم. و فكر می‌كنم از این جهت، موضوع اساساً نیازمند ارزیابی ما نیست، بلكه واقعیتی است روشن و مشخص.

 با این حال، جای این پرسش هست كه فرهنگ ایرانی و اسلامی تا چه حد منوط و متكی به كتاب بوده است؟

در پاسخ به این پرسش باید بگویم كه فرهنگ ایرانی به دو دوره عهد باستان و دوران بعد از اسلام تقسیم می‌شود. فرهنگ عهد اول، برخلاف این نظر كه در این عهد كتاب كم نوشته شده، در كتاب‌های مهمی جای گرفته بوده؛ كه متأسفانه بسیاری از آنها در طول دوران  تهاجم‌های: یونانیان، اعراب، تركان و مغولان و دیگر اغتشاشات محلی یا منطقه‌ای طی زمانی دراز از بین رفته‌اند؛ و این فرهنگ را نیز با خود برده‌اند و به خاك سپرده‌اند؛ ولی مقدار كمی از آنها، به دو طریق تا به‌ امروز به دست ما رسیده است: اول آنكه پس از حمله اعراب، ایرانیانی كه به اطراف و اكناف گریخته بودند، به خصوص به هندوستان، مقداری از این كتاب‌ها را كه به خصوص دینی بود، با خود به همراه بردند و در مواقع مقتضی آنها را از صندوقچه‌های پنهان شده به در آوردند و همچنین آثار جدید نوشتند، كه ‌امروزه در دسترس ماست.

دوم آنكه تعدادی از كتاب‌های باقی‌مانده از گزند دوران در این سرزمین، به‌تدریج توسط اندیشمندان عهد اسلامی كه خواهان دریافت هویت خود بودند و همچنین خواهان دانستن وقایعی كه بر این سرزمین گذشته بود، تا به وسیله این دانسته‌ها، جامعه و فرهنگ را بازسازی نمایند، عیناً نقل گردید و آن مقدار كه سینه به سینه به آنان منتقل شده بود نیز، توسط ایشان ثبت و ضبط شد.

 با این حساب باید گفت كه مخاطره و آسیب وارد شده به فرهنگ مكتوب ما در بخش مربوط به ایران باستان شدید‌تر و سهمگین‌تر بوده است.

همین‌طور است. مسلماً فرهنگ دوران اسلامی، كمتر از عهد اول گزند دید؛ به خصوص كه اندیشمندان، روشنفكران و حتی دیوانسالاران ایرانی و به‌طور كلی جهانی كه تحت سیطره اسلام درآمده بود، برای ارزیابی این فرهنگ نو رسیده به تكاپو افتادند و آنها را ثبت و ضبط كردند، تا به كارشان گیرند و در حد توان فرهنگی تلفیقی از دوران گذشته‌های دور و نزدیك و زمان خود ایجاد نمایند، تا زندگی نوین و شگفت خویش و فرزندانشان را بسازند و آن گذشته‌های درخشان را نیز تا حد امكان تجدید حیات نمایند؛ زیرا انسان بریده از گذشته خود نه می‌تواند در حال زندگی كند و نه در آینده. ریشه باید تنه و شاخ و برگ را بسازد. اگر تنه و شاخ و برگ آسیب دید، باید با شتاب ریشه را دریافت.

جدی‌ترین اثر كتاب بر فرهنگ و تمدن انسانی چه بوده است؟

فكر می‌كنم جواب این سؤال را در بالا داده باشم. به قول شما «جدّی‌ترین» اثر کتاب بر فرهنگ و تمدن انسانی، اولاً در اختیار گذاشتن اندیشه‌ها و كشفیات گذشته برای ساختن حال و آینده و ثانیاً حفظ هویت اندیشه انسانهایی است كه یك ملّت را تشكیل داده‌اند و به وسیله آن اندیشه یا به اوج اقتدار و شوكت مادی و معنوی رسیده‌اند یا در حضیض ذلت افتاده‌اند و پایمال اقویا گشته‌اند.

ثالثً دریافت نقاط قوت و ضعف و روشن و تاریك آن اندیشه‌ها، برای بازبینی و بازسازی و پیراستن آن فرهنگ برای حفظ موجودیت خویش در فعل و انفعالات جهانی در زمینه‌های گوناگون كه پیوسته در حال «شدن و  نو شدن» بوده و هست.

 به عنوان كسی كه عمری را با كتاب سر و كار داشته‌اید و هنوز هم دارید، میان كتاب در دیروز و كتاب در امروز چه تفاوتی مشاهده می‌كنید؟ عده‌ای معتقدند كه ما به پایان عهد كتاب رسیده‌ایم. این سخن تا چه حد درست است؟

دیروز كه معلوم است: یك رادیو بود، یك روزنامه و مجلّه، و یك كتاب. هر فرد برای دریافت آنچه كه می‌خواست دریابد، می‌بایست این سه طریق را برمی‌گزید كه البته كتاب جامعیت بسیار بیشتری داشت و با آن دو قابل مقایسه نبود، و می‌توانست به گونه اخص برای سؤالات خود پاسخی بیابد، و حل معضل كند، ولی امروز با رسانه‌هایی كه یكی پس از دیگری اختراع و ابداع می‌شوند و در دسترس قرار می‌گیرند و با فشار دادن یك دگمه، جواب سؤال‌كننده را در هر زمینه‌ای و در هر لحظه‌ای می‌دهند، قضیه تفاوت می‌كند.

این تفاوت چیست و كجاست؟

در اینجا مردمان به دو دستة شتابزده و غیرشتابزده تقسیم می‌شوند. شتابزدگان ـ كه البته دوران شتابزدگی نیز هست ـ به دنبال رسانه‌هایی كه من نام آنها را «دگمه‌ای» گذاشته‌ام می‌روند و با فشار دادن یك یا چند دگمه، خواست خود را برآورده می‌كنند؛ ولی این كار طعم و لذت كتاب‌خوانی را ندارد. در ضمن، جزئیات سؤال را جواب نمی‌گوید. گذشته از آن، زمان كافی برای تأمل و تعمق در هر مسئله‌ای را در دسترس نمی‌گذارد.

 غیر شتابزده‌ها چطور؟

اما غیرشتابزدگان می‌خواهند دانش و فرهنگ را مزه مزه كنند و به كتاب‌ روی می‌آورند. گذشته از آن، ناگفته پیداست كه یك دانشمند فیزیك یا شیمی و پزشكی و غیره، هنوز كتاب را برای اسباب كار خود لازم دارد و هرگز از كتاب روی‌گردان نشده است؛ زیرا هر روز می‌بینیم كه درباره دانش‌های گوناگون، كه گاه شعبات و شاخه‌های آن مثل قارچ می‌رویند و رشد می‌كنند، كتاب‌های گوناگون نیز منتشر می‌شود و در دسترس پژوهندگان قرار می‌گیرد؛ ولی حرف بر سر این است كه این كتاب‌ها زود كهنه می‌شوند، چون اختراعات و ابداعات جدید جای آن را می‌گیرد. در علوم تجربی، هر سال كتاب همان سال را باید خواند...

 برخلاف علوم انسانی...

بله، در علوم انسانی، هنوز مطالعه كتاب‌های افلاطون و ارسطو و وداها و اوستا و انجیل و تورات و از این قبیل ضروری است و بدون آنها نمی‌توان به نتایج اساسی و صحیحی دست یافت.

 عوامل مؤثر در اوج و حضیض پدیده كتاب و كتابخوانی را چه می‌دانید؟

این سؤال شما را نیز مثل اینكه در جواب بالا داده باشم. انسان اصولاً موجودی است كه می‌خواهد هرچه كمتر كار كند و بهتر است بگوییم مقداری «تنبل» است.

 تنبل به چه معنا؟

 یعنی گرایش به كاری و جایی پیدا می‌كند كه تقاضای كمترین كار و صرف كمترین نیرو را داشته باشد. در این تنبلی، باز هم مردمان بر دو دسته تقسیم می‌شوند: خیلی تنبل و كم تنبل. یعنی آنان كه نمی‌خواهند كوچكترین فشاری بر خود وارد آورند و آنها كه به خود به قول معروف «هِی» می‌زنند و به راه و كار می‌افتند. عوامل اوج را بین دسته دوم باید جستجو كرد و در پاسخ سؤال بالا، عوامل حضیض را بین گروه اول كه با فشار دادن یك دگمه در آن دنیایی كه می‌خواهند، به رویشان باز می‌شود. و این دسته اغلب در دانستن ولوع و زیاده‌خواه نیستند؛ زیرا گفتم كه كتاب در كنار هر اسباب و ادوات و هر دگمه و طریق آگاهی‌رسانی دیگر، لازم و ضروری است و بدون در دست داشتن آن مطالعات و آگاهی رساندن غیرممكن می‌شود.

 البته ‌امروزه یك كتاب چند صد صفحه‌ای را در یك CD گرد می‌آورند و در دسترس همه هم هست.

خب، این خود یك كتاب است.

هر كتابی  چنان است كه گویی پنجره‌ای را رو به گوشه‌ای از اندیشه‌های انسانی گشوده‌ایم. تا گذشته‌ای نه چندان دور، تنها از طریق كتاب بود كه می‌شد به تاریخ، علم و فرهنگ و همه مسائل جهانی دست یافت. در علوم انسانی، هنوز مطالعه كتاب‌های افلاطون و ارسطو، وداها، اوستا، تورات و انجیل و از این قبیل ضروری است و بدون آنها نمی‌توان به نتایج اساسی و صحیحی دست یافت

چه عواملی باعث نازل شدن سطح كتاب می‌شود؟

عوامل بسیاری سبب پایین آمدن سطح علمی كتاب می‌شود كه اگر بخواهیم خلاصه و فشرده این عوامل را برشماریم، به قرار زیرند:

1ـ گرفتاری‌های روزمره زندگی كه وقتی برای كتابخوانی باقی نمی‌گذارد؛ و اگر هم بگذارد ـ كه بسیار كم است ـ مردم می‌خواهند با كمترین صرف وقت ممكن، بیشترین حاصل را برگیرند و این با شرح و بسط هر واقعه یا دانش به هیچ‌وجه جور درنمی‌آید.

2ـ به‌طور كلی گرفتاری‌های روزمره مجال خواندن كتاب را به فرد نمی‌دهد؛ و این حالت، روز به روز افراد این‌چنینی را از كتاب خواندن دور می‌كند. در نتیجه كتاب ارزش خود را به مقدار زیادی از دست می‌دهد و البته سطح آن پایین می‌آید. كسانی كه در این حرفه‌اند، سعی می‌كنند كتابی را عرضه كنند كه احتیاج این نوع افراد را كه ‌امروزه در اكثریت‌اند، برآورده سازد.

3ـ مسأله مادّی خانواده نیز بسیار مؤثر است. یك خانواده نیاز دارد كه ابتدا خوراك، سپس مداوا و دارو و سرانجام پوشاك خویش را تأمین كند و به پرداخت قرض و قسط خود بیندیشد. پس از برآورده شدن این احتیاجات، اگر هنوز بودجه خانواده اجازه داد، به خرید كتاب روی آورد. آیا همه می‌توانند با برآورده كردن این نیازها به كتاب روی آورند؟

4 ـ گذشته از این همه، وقتی سطح علمی كتاب پایین آمد، خوانندۀ تا حدی جستجوگر، نیز رغبتی بر خواندن نمی‌كند. كتاب هنگامی كه جواب سؤال‌های او را به درستی ندهد، و نیاز علمی و فرهنگی وی را برآورده نسازد، خواننده نیز با همه گرفتارهایی كه بر شمرده شد، دلزده می‌شود و تا حدی كتاب گریز. 

درباره نقش‌آفرینی كتاب در كنار رسانه‌های دیگر چه نظری دارید؟

ای كاش دست‌اندركاران رسانه برای نوشتن هر مطلب، به استثنای اخبار روز، كه البته همواره داغ هم هستند، به كتاب هایی ارزشمند كه در آن مورد نوشته شده است، مراجعه می‌كردند، تا آگاهی‌های صحیح، عمیق و روشن به خواننده بدهند. البته هستند رسانه‌هایی كه این ملاحظات را دارند. رسانه‌ها هم اغلب به دنبال آگاهی‌رسانی، جزء آن گروه اكثریتی هستند كه گفتم خسته‌اند، كم وقت دارند و بی‌حوصله‌اند و این خستگی و بی‌حوصلگی به‌تدریج واگیردار می‌شود و صاحب رسانه را نیز مبتلا می‌سازد. فرستنده و گیرنده اگر هر یك درست كار نكند، كار آن دیگری را نیز تا حدی مختل می‌سازد كه گفته‌اند: «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد».  در نتیجه، رسانه‌ها نقش بسیار بسیار مؤثری در ایجاد انگیزه برای كتابخوانی دارند و باید به خود فشار آورند تا این نیاز برآورده شود.

 آیا اینترنت، ماهواره و دیگر وسایل ارتباط جمعی برای كتاب تهدیدی به شمار می‌روند یا فرصت و چرا؟

در جهان دانش، حتی در «ناسا» كه ماهواره‌ها به كمك كامپیوتر و اینترنت و این قبیل آلات و ابزار، در جستجوی راز آفرینش، كهكشان های جدید و زندگی هستند، هر روز كتابی نو از اكتشافات و رازهای گشوده و ناگشوده چاپ می‌شود. این دو لازم و ملزوم یكدیگرند و از هم تفكیك‌ناپذیر. پس چگونه می‌توان نقش كتاب را نفی كرد. جواب این است كه: البته كه فرصت است.

 درباره شیوه‌های عرضه كتاب چه نظری دارید؟

راستش را بخواهید من از این عوالم به دورم. به خصوص وقت آن را ندارم كه در این وادی «سرگردان» شوم. تنها می‌دانم كه پیوسته صحبت از آن است كه خواننده‌ای مشتاق كه میل به خواندن كتابی دارد، به نویسنده مراجعه می‌كند كه كتاب را از كجا باید تهیه كرد؟ و نویسنده نیز ـ لااقل من خودم ـ جوابی راهنماگر ندارم كه به او بدهم و هنگامی كه با ناشر گفتگو می‌كنم، می‌بینم كه گاه او هم سرگردان است. پخش نیز درست انجام نمی‌شود!

برای بهبود وضعیت كتابخوانی پیشنهادی دارید؟

1ـ  كتاب باید با قیمت ارزان در اختیار مردم، به خصوص جوانان و دانشجویان قرار گیرد و ناشران باید از جانب مراكز مربوط پشتیبانی به ویژه مالی شوند تا این نقیصه حل شود.

2ـ كتاب هایی در دسترس عامه مردم قرار گیرد كه از لحاظ كیفی پرمحتوا و از لحاظ كمّی كم حجم باشد تا خوانندگان كم‌وقت و بی‌حوصله، هم وقت كنند و هم حوصله كه‌ آن را بخوانند، و این خود هنری از جانب نویسنده امروزی است كه برای عموم می‌نویسد.

3 ـ‌كتاب های داستانی شیرین، پرطنز ولی با نتیجه‌گیری اخلاقی و انسانی نگاشته شود تا هم خواننده، به خصوص جوانان را گمراه نكند و هم آنان را ترغیب به خواندن نماید.

4ـ كتاب هایی نگاشته شود كه جواب سؤالات متعدد مردم را بدهد؛ زیرا آنان كه كتاب می‌خرند و كتابخوان اند، تشنه دانستن‌اند و سؤال بسیار دارند. باید عنوان معرّف موضوع كتاب باشد؛ زیرا عنوان است كه خریدار را به جانب كتابی می‌كشاند. اگر عنوان با موضوع مطابقت نداشته باشد، خواننده را دلسرد می‌كند، و به تدریج او از خرید كتاب سر باز می‌زند.

5ـ این مَثل فراموش نشود كه: «سخن نو  آر كه نو را حلاوتی است دگر».  مردم از سبكهای كهنه خسته و دلزده‌اند، مگر پژوهندگان كه موضوعی دیگر است كه در مباحث پیش گفته شد.  «نویی» موضوع بسیار مهمی است؛ زیرا هر روز با ابداعات و اختراعات جدید، كهنه‌ها بی‌فایده می‌گردند. مولانا می‌سراید:

نوبت كهنه‌فروشان  درگذشت    نوفروشانیم و این بازار ماست

خلاصه آنكه اگر «راه» را بنمایی، «رهرو» بسیار است.

 اگر روند نزولی كتاب به لحاظ نشر و تولید و فروش به همین صورت پیش برود، فكر می‌كنید چه اتّفاقی خواهد افتاد؟

چندی پیش با ناشری گفتگو می‌كردم. احوال كتاب را پرسیدم. او فقط با یك جمله پاسخ داد: «كتاب یخ‌زده!» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 آیا از وضع چاپ و نشر كتاب های خودتان راضی هستید؟

باید  وضعیت ناشران را درك كرد و دریافت كه اگر در چاپ كتاب تأخیر می‌كنند، نه به دلیل بی‌اعتنایی یا دفع‌الوقت است، بلكه به خصوص به دلیل مسائل مالی است كه باید بودجه فراهم گردد. حدود ده ناشر كه من با آنان سر و كار داشته‌ام، همیشه به من لطف داشته و دارند. از همگی متشكرم.

 اگر بخواهید تجربه شخصی‌تان در مقام تصنیف و تألیف را به آیندگان منتقل كنید، چه می‌گویید؟

می‌گویم: من برای تاریخ‌پژوهان و دانشجویان رشته تاریخ به‌طور اخص و برای آنان كه می‌خواهند از فرهنگ غنی و توانایی‌های بالای  این سرزمین باخبر شوند به طور كلی، از سویی، و برای نفس علم تاریخ از سوی دیگر می‌نویسم؛ چون می‌دانم كه كارساز است. همواره عدم تعصب، صداقت و دقت تقریباً وسواس‌گونه را پیشه كرده‌ام تا كار درست انجام شود و به هدف برسم و  یا لااقل نزدیك شوم.

 آیا با دیجیتال شدن متن كتاب، به این صورت كه كاغذ جای خود را به س.دی و نرم‌افزار بدهد، موافقید؟

راستش هنوز من در این عالم وارد نشده‌ام؛ زیرا طبعی خوگیر دارم و بسیار سخت از روشی به روشی دیگر می‌افتم. فكر می‌كنم به طریق گذشته نوشتن، ذهنم بازتر است و فكرم منسجم‌تر؛ و این باز می‌گردد به عادت و نه‌ چیز دیگر. نمی‌توانم از مداد و قلم جدا شوم. در هر صورت، علم رو به جلو دارد. اگر به او نرسی عقب می‌مانی، و این در همه شئون زندگی صادق است. پس این‌چنین فكر می‌كنم كه دیر یا زود من هم به آن عالم وارد خواهم شد، چون مجبورم.

 این اتفاق كی روی خواهد داد؟

نمی‌دانم! فرهنگ و تمدن به گونه متوازن باید با یكدیگر پیش بروند. اكنون تمدن این‌گونه حكم می‌كند كه باید دیجیتالی شد! باید فرهنگ آن فراهم شود، منتها نه با زور؛ زیرا با فرهنگ  نمی‌شود زورورزی كرد. او حساس و آسیب‌پذیر است، معهذا دنیا چهاراسبه می‌تازد. نباید از آن زیاده از حد عقب ماند.  روزی به بانك رفته بودم و به قول معروف «فیش» را بلد نبودم پركنم! جوانی كه در پشت میز اطلاعات نشسته بود، ابتدا با اكراه و سپس كه با او در گفتگو را باز كردم، بدون اینكه خود را به او معرفی كرده باشم،  با روی باز، كار مرا انجام داد. گفتگو از آنجا آغاز شد كه گفتم:‌«آقا! گویی من از اصحاب كهفم كه به تازگی از غار خود بیرون آمده‌ام، از این عوالم بی‌خبرم» و او به آرامی گفت: «خانم باید به روز بود!» و این درس بزرگی برای من شد: «باید به روز بود».

چه برنامه‌ای برای كتابخانه شخصی خودتان دارید؟

كتاب های شخصی من جزو كتاب های مرجع برای كارهای من‌اند. همه به كار گرفته شده و تا حدی مرا از رفتن به كتابخانه بی‌نیاز می‌سازند. آنها اسباب كار و دوستان بی‌زبان، ولی گویای من‌اند. هیچ برنامه‌ای برای آنها در آینده ندارم، جز اینكه همچنان لای آنها را باز كنم و آنها مرا در پیشبرد كارم یاری دهند و من بر این باور پای‌فشارم كه اگر هر وسیله دیگری اختراع گردد كه مرا در كارم یاری دهد، از آنها یعنی از «كتاب» بی‌نیاز نخواهم بود؛ زیرا دریچه‌ای است به روی جهان، هرچند دریچه‌های دیگری گشوده شده‌اند؛ و در آینده نیز گشوده خواهند شد. البته همسرم و من تعداد نسبتاً زیادی كتاب تقدیم كتابخانه آرامگاه فردوسی كرده‌ایم.

* گردونه روزگار (انتشارات اطلاعات)

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: