1393/10/15 ۰۷:۴۴
بازارف، قهرمان نیهیلیسم رمان «پدران و پسران» هنگامی که سرگرم تشریح بدن مردی است که از تیفوس جان سپرده، خود مبتلا به تیفوس میشود و از پای درمیآید اما سخنی که هنگام مرگ بر زبان میآورد شاید چیزی جز تحقیر مرگ نباشد که لحنی نیهیلیستی دارد: مرگ یک شوخی قدیمی است اما بهسراغ هرکسی برود برای او تازگی دارد.
شکلهای زندگی: نگاهی به حضور نیهیلیسم در ادبیات کلاسیک جهان
از نیهیلیسم تعابیر متفاوتی میشود و طی دوره حدودا ١٥٠سالهای که از ورود کاراکتر نیهیلیست- بازارف- به عالم ادبیات میگذرد به شخصیتها و گروههای اجتماعی متفاوتی اطلاق میشود. از مهمترین تعابیری که در ادبیات صورت گرفته، کاری است که داستایفسکی در رمان شیاطین انجام داده، رمان شیاطین از یک نظر مجمع نیهیلیستهاست. از نظر داستایفسکی نیهیلیست کسی است که از آزادی بیحدوحصر برخوردار است و خود را آزاد همچون خدایان میپندارد اما قبل از داستایفسکی این تورگنیف بود که برای اولینبار در پدران و پسران، نیهیلیسم را در هیات یک چهره ساختارشکن وارد عرصه ادبیات کرد. بازارف تیپیکترین چهره نیهیلیستی در ادبیات جهان است، نیچه در تعریف نیهیلیستهایی مانند تورگنیف و شخصیتهای نیهیلیست داستایفسکی- و نه خود داستایفسکی که مطلقا و با هیچ تعبیری نیهیلیست نیست- از آنها تحتعنوان نیهیلیستهای پطرزبورگی نام میبرد و میگوید: «نیهیلیسم به سبک سنتپطرزبورگی یعنی باور به ناباوری تا حد آمادگی برای کشتهشدن در راه آن، خودش بیش از هرچیز بیانگر نیاز به باور است.» اما نیاز به «باور» برای یک نیهیلیست که الان عموما او را پوچگرا تعبیر میکنند چه معنایی میتواند داشته باشد؟ باور به چه؟ آنهم تا حد آمادگی برای کشتهشدن بهخاطر آن باور؟
نیهیلیسم در ادبیات با چاشنی خوشبینی قرننوزدهمی و پرتبوتاببودن جنگها و انقلابها گسترش مییابد، اصلا از نظر تورگنیف نیهیلیسم مترادف با فرد انقلابی است و یک انقلابی از نظرش کسی است که اراده خودش را محقق میکند، او کسی است که به خود باور دارد و به تعبیر لاکان کسی است که گفتن «من» را یاد گرفته است. شاید تصور تورگنیف از نیهیلیست، میخائیل باکونین، آنارشیست معروف قرن نوزدهم بوده که در هیات بازارف تجلی مییابد؛ کسی که ساختارهای متصلب جامعه را بهعنوان اتوریتههای قدرت برنمیتابد و خود را با آنها در نبردی دایمی تصور میکند. این موج نیهیلیسم که تاکنون نیز ادامه دارد بهراستی از چه نشات گرفته یا در واکنش به چه جریانی است؟
با این حال نیهیلیسم همچون هر جنبش فکری و جریان اجتماعی در تقابل با جو اجتماعی غالب میتواند چهرههای کاملا متفاوتی از خود بروز دهد. گاه نیهیلیسم را میتوانیم در هیات سانتیاگوی ماهیگیر، قهرمان اصلی رمان پیرمرد و دریا از همینگوی مشاهده کنیم. پیرمرد ٨٤روز است که صیدی نکرده و چیزی برای خوردن ندارد و مجبور است سر بیشام بر زمین بگذارد اما تصمیم میگیرد به جایی دورترودورتر برود شاید که در آنجا بتواند ماهی صید کند. در اینجا برنده از نظر پیرمرد کسی است که به جای دور برود اما هرکسی که به جای دورتر میرود بازنده خواهد بود. در اینجا همان تناقض رخ میدهد که نیچه بر آن تاکید میکند؛ باور به ناباوری تا حد آمادگی برای کشتهشدن بهخاطر آن باور! رفتن به دورترین جا یا به تعبیری گذشتن از حد! این گذشتن از مرز درواقع عبور از معیارهای پراگماتیستی و محاسبهگرایانه و سودوزیانکردن است. «سانتیاگو ماهیگیری است که از حد گذشته است، از جای دورتری میآید، پس معیار پیروزی و شکست او این نیست که از این راه دور چه آورده است، معیار این است که با خاطرات این راه چگونه روبهرو شده است. او بازندهای است که در عین حال و به همین دلیل، برنده است، شکست خود را وقتی میپذیرد که به پیروزی کامل رسیده است.»(١)
اما با این حال سانتیاگو شکست را در هر حال شکست نمیبیند «... آدم را برای شکست نساختهاند، آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمیخوره.»(٢) در این جا دو تعبیر برای قهرمانانی مانند سانتیاگو میتوان در نظر گرفت یعنی برای قهرمانی که شکست را به حساب نمیآورد که حتی آن را پیروزی تلقی میکند یا «نیهیلیسم قهرمان» برآمده از ایدهآلیستی قوی است که چیزی جز ایده را نمیبیند یا درست برعکس «نیهیلیسم قهرمان» برآمده از ماتریالیستی قوی است که جز اراده دقیقا به مفهوم مادی و ناتورالیستی که نیچه به آن باور دارد چیز دیگری را نمیبیند، در این صورت اراده در قهرمان «واقعیتی فینفسه» است!
در بیان نیهیلیسم باید از یکی از شاخصترین نیهیلیستهای قرن نوزدهم در ادبیات قرن نوزدهم یاد کنیم و آن هیتکلیف در رمان بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته است؛ شخصیتی همچون نیهیلیستهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که یک راه را تا نهایت آن پی میگیرد و آن عشق به کاترین است؛ شخصیتی که در او خشم، عشق، شورش، تواما و یکجا جمع شده است. بعدها به نظر میرسد نیهیلیست همچون هر جنبش و جریانی از هرگونه جوهرهای تهی شده و تعابیر متفاوت و البته «رایجی» متناسب با زمانه خود پیدا کرده است.
* هم نیچه و هم داستایفسکی نیهیلیسم را برآمده از ایدهآلیسم یا در واکنش به آن میبینند. داستایفسکی نیهیلیستهای دهه ٦٠ را فرزندان منطقی ایدهآلیسم و لیبرالیسم دهه ٤٠ میبیند و نیچه نیهیلیسم را برآمده از دل روایت ایدهآلیستی مسیحی در نظر میگیرد.
١) پیرمرد و دریا، مقدمه نجف دریابندری ص ٦٧
٢) پیرمرد و دریا، همینگوی، نجف دریابندری ص١٢٨
شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید