دانشنامه‌نگاری در پرتو سیاست فرهنگی/ عبدالحسین آذرنگ

1400/11/24 ۱۲:۰۲

دانشنامه‌نگاری در پرتو سیاست فرهنگی/ عبدالحسین آذرنگ

بحث‌های دقیق و فنی لازم است تا ویژگی‌های فعالیتی فرهنگی را در کشور ما شناسایی و بررسی کند، فعالیتی که حدود چهار دهه از عمر اخیر آن می‌گذرد و دستاوردهایی شناخته‌شده، ناشناخته، بدشناخته، و نهفته و پنهان دارد.

جهان کتاب:  دانشنامه / دایره‌المعارف، یکی از گونه‌های منابع مرجع، اکنون و پس از دستاوردهای اینترنتی، موضوع بحث است. اصلی‌ترین پرسش‌ها این است:

ـ آیا تدوین و انتشار دانشنامه‌ها ادامه بیابد، یا متوقف شود؟

ـ اگر قرار شد ادامه بیابد، به همان شیوه‌های پیشین و رایج، یا به روش‌ها و گونه‌های دیگر؟

ـ آیا گوگل کردن، یا مراجعه به وبگاه‌ها(سایت‌ها) و دست یافتن به اطلاعات آن‌ها می‌تواند ما را از دانشنامه‌ها بی‌نیاز کند؟

ـ آیا تدوین و انتشار دانشنامه که بسیار زمان‌بر، هزینه‌بر و نیروبر است، کاربرد و فایده‌اش ارزش صرف کردن سه عامل اصلی زمان، هزینه و نیرو را دارد؟

ـ آیا دانشنامه‌ی ملی، جدا از دانشنامه‌های دیگر، برای هر کشوری لازم است؟                                                                               *

دانشنامه‌نگاری با این پرسش‌ها و پرسش‌های فراوان دیگری کم و بیش از این دست روبه‌روست. پاسخ همه‌ی این‌ها را با یک یا چند نوشته نمی‌توان داد. در این‌نوشته هم  فقط سعی بر این است که چند نکته‌ی عمده‌تر از باب مقدمه برای ورود به بحث لازم و گسترده‌تر طرح شود. بحث‌های دقیق و فنی لازم است تا ویژگی‌های فعالیتی فرهنگی را در کشور ما شناسایی و بررسی کند، فعالیتی که حدود چهار دهه از عمر اخیر آن می‌گذرد و دستاوردهایی شناخته‌شده، ناشناخته، بدشناخته، و نهفته و پنهان دارد.

به پیشینه‌ی دانشنامه‌نگاری قدیم و سنتی در ایران اشاره نمی‌کنم، مطالب منتشر شده در این‌باره بسیار است. دانشنامه‌نگاری جدید با دو کوشش تاثیرگذار پیش از انقلاب آغاز شد که تجربه‌های حاصل از آن دو کوشش به نسلی از دانشنامه‌نگاران، و به‌ویژه به دانشنامه‌نگاران پس از انقلاب انتقال یافت و سپس دامنه‌ی دانشنامه‌نگاری از دهه‌ی ۱۳۶۰ش به بعد، تا زمانی که رونق خود را از دست داد و در سال‌های اخیر گرفتار رکود شد، تا جایی وسعت گرفت که یادکردن از آن با عنوان «جنبش دانشنامه‌نگاری» و به استناد دستاوردهای آن، نه غلو است و نه دور از واقعیت. در ادامه‌ی مقاله به این جنبه اشاره خواهد شد؛ نیز از کوشش ناموفقی هم یاد خواهد شد که مدعای دانشنامه‌ای ملی داشت. حاصل این مدعا با دانشنامه‌ای تقریباً همزمان با آن در کشوری دیگر مقایسه خواهد شد تا علت‌های این ناکامی در راه رسیدن به هدف نشان داده شود. نخست به تاریخچه‌ای مختصر از آن دو کوشش موفق، یا نسبتاً موفق، بپردازیم. 

دایره‌المعارف فارسی

دانشنامه‌ای همگانی است شامل مقاله‌های ترجمه‌ای و تألیفی، که تدوین آن از حدود نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۳۰ش به ابتکار و پیشنهاد همایون صنعتی‌زاده(۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۸)، مدیر موسسه‌ی انتشارات فرانکلین، آغاز شد و پس از حدود ۱۰ سال نخستین مجلد آن از حرف الف تا سین انتشار یافت. سرپرستی این دانشنامه با غلامحسین مصاحب(۱۲۸۹ـ ۱۳۵۸) بود.[۱]

همایون صنعتی‌زاده مدیری هوش‌مند، آرمان‌گرا، دورپرواز و به توسعه‌ی فرهنگ ملّی سخت علاقه‌مند بود. او به یاری هوش سرشار و شمّ فطری به بخشی از اصول و مسائل نشر پی برده، و از راه بازدیدها از فعالیت‌های انتشاراتی شماری از مؤسسه‌های انتشاراتی بزرگ در خارج از کشور و گفت‌وگو با مدیران و مسئولان قسمت‌های مختلف آن‌ها، با جنبه‌های دیگری از نشر آشنایی یافته بود.[۲] او پس از چند کوشش ناموفق در یافتن سرویراستار برای دانشنامه‌ای که طرح کلی آن را در نظر داشت، نه طرح کامل جزئیات آن را، سرانجام با غلامحسین مصاحب، استاد ریاضیات، آشنا شد و در همان دیدارهای نخست به هوش، دقت، تیزبینی، جسارت، انضباط فکری، جدیّت و سایر توانایی‌های کم نظیر مصاحب پی‌برد. پس از دست‌یافتن به توافق همکاری با وی، بودجه‌ی تدوین و انتشار دانشنامه را از منابع غیر دولتی تامین کرد و کار آغاز شد.

 مصاحب، تجربه‌ای در زمینه‌ی دانشنامه‌نگاری نداشت، اما پس از بازدید از چند دانشنامه و فعالیت دانشنامه‌نگاری در چند کشور خارجی، و نیز بررسی‌های دقیقی که خود او در باره‌ی ساختار، محتوا و روش‌های دانشنامه‌های مختلف انجام داد، به زیر و بم فنون دانشنامه‌نگاری پی برد و سپس با اعمال دقت‌های علمی، روش‌مندی، ریزبینی، و سایر نکات فنی ویرایش چندوجهی منابع مرجع، اثری را سرپرستی کرد که حاصل کار نه تنها به پدیده‌ای تا آن زمان بی مانند در زبان فارسی، بلکه به دانشنامه‌ای کم نظیر در همه‌ی کشورهای در حال توسعه تبدیل شد؛ در عین حال شالوده‌ی دانشنامه‌نگاری جدید را هم در ایران پایه‌ریزی کرد. با آن‌که سال‌ها از درگذشت مصاحب می گذرد و دانشنامه‌های فراوانی در کشور انتشار یافته‌است، هنوز تا این زمان سرپرستی همتای او و با دقت‌های کم مانند و تیزبینی‌های او در دانشنامه‌نگاری به عرصه‌ی ظهور نیامده است که البته جای دریغ و تاسف هم دارد.

 دایره‌المعارف فارسی در ۳ مجلد، با بیش از 40 هزار مقاله، بخشی ترجمه، ترجمه و تلخیص، ترجمه‌ی همراه با تکمله، و بخشی تألیف کامل، و گاه تألیف مبتنی بر پژوهشِ بارِ نخست، در فاصله‌ی زمانی تقریباً ۳۰ ساله، از ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴، انتشار یافته است. تدوین و نشر این دانشنامه اگر به سرپرستی و با شیوه‌ی کار مصاحب ادامه می‌یافت و سپس با نظارت واحدی مسئول، اصول و مراحل بازنگری و روزآمدی در آن اعمال می‌شد، کشور ما برای نخستین بار از دانشنامه‌ای ملّی و نسبتاً مختصر به زبان فارسی، اما در عین حال موثق و قابل اعتماد، برخوردار می‌شد، اما چنین نشد و این ناشی از غفلت‌ها یا تغافل‌های سیاست‌های فرهنگی ماست که مانع از ایجاد و تحکیم سنت، و سپس تغییر و تحول و نیز رشد و تعالی آن در ساحت‌ها و در دوره‌های زمانی دیگر است.

  در دهه‌ی ۱۳۸۰ نهادی غیرانتفاعی برای تدوین و انتشار دانشنامه‌ای عمومی وارد میدان شد، کوشش‌هایی به عمل آمد که دایره‌المعارف فارسی  مصاحب با همان شیوه‌ی خاص خودش روزآمد و تکمیل، و از سرمایه‌گذاری برای تدوین و انتشار دانشنامه‌ی همگانی تازه‌ای از صفر خودداری شود. این کوشش‌ها به سبب مداخلات عده‌ای که جای صحبت درباره‌ی اغراض آن‌ها این‌جا نیست، بی‌نتیجه ماند، دانشنامه‌ی همگانی با هزینه‌ای شاید هنگفت انتشار یافت، برگ دیگری بر دفتر شکست و ناکامی در عرصه‌ی دانشنامه‌نگاری افزوده شد، دایره‌المعارف فارسی مصاحب احیا نشد و گسیختگی در سنت همچنان تداوم یافت. برگردیم به دایره‌المعارف فارسی و سرنوشت آن و فرجام کار مصاحب:

۱) پس از حدود ۱۵ سال که از فعالیت دانشنامه‌نگاری مصاحب گذشته و او مقاله‌های تا آخر حرف «غ» را سرپرستی کرده‌بود، کودتای خزنده‌ای در موسسه‌ی انتشارات فرانکلین روی داد، رئیس تازه‌ای بر سر کار آمد که هیچ یک از هدف‌ها و انگیزه‌های همایون صنعتی‌زاده را نداشت. در نتیجه، ادامه‌ی کار برای مصاحب ناممکن، و دایره‌المعارف فارسی بی‌سرپرست رها شد.

۲) پس از مدتی وقفه، سرپرست دیگری برای ادامه‌ی کار تعیین شد و او کوشید به ضوابط مدون مصاحب پای‌بند بماند، اما دست یافتن به آن سطحی از دقت که مصاحب با هوشیاری و مراقبت در اعتلا نگاه می‌داشت، امکان پذیر نشد.

۳) این دانشنامه‌ی نیک‌آغازِ بدفرجام که چند بار دست‌به‌دست گشته، به ناگزیر دستخوش ناهمسانی شده و بی‌تناسبی و بی‌توازنی به مجلدات سه‌گانه‌ی آن راه یافته است.

۴) مصاحب به مرور و در حین کار پی‌برد که برای رسیدن به حالت مطلوب در دانشنامه، نسبت متوازن میان تألیف و ترجمه ضرورت دارد، اما ایجاد این توازن به‌سادگی امکان پذیر نیست، زیرا تربیت‌شدن پژوهش‌گران برای تألیف مقاله‌هایی که با اصول و ساختارهای دانشنامه‌ای سازگاری داشته باشد، به زمان، نظارت مداوم، ویراستاری‌های متعدد و حتی بازآرایی و بازنگاری مقالات نیاز دارد. از این روست که مقاله‌های تألیفی حروف «س» تا «غ» در مجلد دوم، با مقاله‌های مشابه در مجلد یکم تفاوت سطح و حجم دارد. مقاله‌های تألیفی «غ» تا «ی» را هم که مصاحب سرپرستی نکرده است و دقت‌های مصاحب را از این دسته از مقاله‌ها نمی‌توان انتظار داشت. او پس از پایان بردن مجلد نخست و بر پایه‌ی تجربه‌ای که طیّ حدود ۱۰ سال کار و همکاری به دست آمده بود، بر آن شد روشی را تا پایان حرف «ی» در پیش بگیرد که خود در حروف «ش» تا «غ» اعمال کرده است. قصد دیگر مصاحب این بود که در بازنگری‌ها و روزآمدی‌های بعدی در مجلد یکم هم تجدید نظر شود تا دایره‌المعارف فارسی سرانجام به اتکای آزمون و خطاها و تجربه‌های مکرر و متمادی، به دانشنامه‌ای با معیارهای همسان و هماهنگ تبدیل شود. اما این هدف، که همکاران مصاحب بهتر از دیگران می‌دانند چه بهای سنگینی برای آن پرداخت شده است، بر اثر همان کودتای خزنده‌ای که به آن اشاره شد، تحقّق نیافت و کشور ما دانشنامه‌نگاری بزرگ و اثری بالقوه منحصر به فرد را از دست داد.[۳]

۵) دایره‌المعارف فارسی را می‌توان در شمار طرح‌های بنیادی جوانمرگ شده قرار داد. چند کوشش از چند سو برای احیا و تداوم این دانشنامه و تبدیل کردن آن به دانشنامه‌ای ملّی نافرجام ماند. دولت‌ها و دولتمردان حمایت نکردند. سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی درنیافتند که دانشنامه‌ی ملّی موثق و معتبر چه تأثیر عمیقی بر سامانه‌های آموزش و پژوهش کشور و روندهای اطلاع‌جویی و اطلاع‌یابی می‌گذارد، و به‌طور غیرمستقیم در کاهش هزینه‌هایی در این زمینه‌ها تا چه اندازه می‌تواند مؤثر باشد.

۶) با این حال، و به رغم همه‌ی این ها، حتی هنوز هم شاید دیر نشده باشد. اگر تشکیلاتی دانشنامه‌ای برای احیا، تداوم و روزآمدی این اثر پرافتخار، و با سرپرستی دانشنامه‌نگاری صاحب صلاحیت شکل بگیرد و از همه‌ی دستاوردهای مصاحب به‌درستی استفاده شود، احتمال دارد کوتاه‌ترین و ارزان‌ترین راه به سمت هدفِ انتشار دانشنامه‌ای ملّی به زبان فارسی برای آیندگان این مرز و بوم باشد. 

دانشنامه‌ی ایران و اسلام

تدوین و انتشار این دانشنامه از طرح‌های بنگاه ترجمه و نشر کتاب به سرپرستی احسان یارشاطر(۱۲۹۹ ـ ۱۳۹۷) و در ادامه‌ی کوشش نافرجام سیدحسن تقی‌زاده و همکاران او در ترجمه‌ی دانشنامه‌ی اسلام(ئی آی)[۴] بود  که در هلند منتشر می‌شد. در شماری از کشورهای اسلامی به ترجمه‌ی دانشنامه‌ی اسلام به زبان‌های بومی خود دست‌زده بودند، که از میان آن‌ها دانشنامه‌نگارانی در ترکیه و پاکستان موفق شده بودند این دانشنامه را به زبان‌های ترکی استانبولی و اردو ترجمه و منتشر کنند؛ و حتی در موارد لازم بر ترجمه‌ها تکمله‌هایی هم از جنبه‌هایی لازم و از دیدگاه خود بیافزایند. احسان یار شاطر، با تسلطی که به زبان‌های ایران باستان، فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام، ادبیات کهن فارسی، فرهنگ و تمدن دوره‌ی اسلامی، و نیز آشنایی با روش‌های پژوهشی جدید و دانشنامه‌های غربی داشت، کوشید دانشنامه‌ی اسلام از زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه شود و مطالب مربوط به ایران و فرهنگ ایرانی در دوره‌ی اسلامی و تشیع در قالب‌های دانشنامه‌ای متناسب با همان دانشنامه، تألیف، و اطلاعات ناقص، نادرست یا غیردقیق آن دانشنامه هم تصحیح شود. او و همکارانش با توجه به تجربه‌های گذشته و کامیابی‌ها و ناکامی‌ها، تا جای ممکن همه‌ی جوانب کار را در نظر گرفتند. نخستین دفتر دانشنامه‌ی ایران و اسلام پس از چند سال کار و با همکاری شماری از برجسته‌ترین مترجمان، مؤلفان و ویراستاران کشور در ۱۳۵۴ش انتشار یافت و جمعاً ۹ دفتر در حرف «الف» تا زمان انقلاب به‌تدریج منتشر شد، اما در رویدادهای انقلاب و به سبب انحلال بنیاد پهلوی، که تشکیلات این دانشنامه به آن وابسته بود، انتشار دانشنامه‌ی ایران و اسلام متوقف‌شد. با این حال، همان چند دفتر انتشاریافته از آن دانشنامه، به لحاظ ارزش‌های پژوهشی و دانشنامه‌ای، شماری مقاله‌های خوش تألیف، ترجمه‌های به‌خوبی ویراسته و دقت‌ها و انضباط‌های لازم که به‌کار رفته بود، بر روند دانشنامه‌نگاری ایران در دوره‌ی پس از انقلاب تأثیر گذاشت.

 احسان یارشاطر با سرپرستی بر تدوین و انتشار دانشنامه‌ی ایرانیکا ‌(آی آر)[۵] در خارج از کشور، بهره‌وری از همکاری گسترده‌ی شمار بسیاری از برجسته‌ترین ایران‌شناسان و پژوهش‌گران در کشورهای مختلف، و با مراعات‌کردن معیارهای جهانی دانشنامه‌نگاری، توانست دانشنامه‌ای تخصّصی به زبان انگلیسی درباره‌ی فرهنگ و تمدّن ایرانی و میراث زبان و ادب فارسی منتشر کند. او گستره‌ی پهناور ایران فرهنگی را با همه‌ی تنوّع آن در این دانشنامه به دقت در نظر گرفت. اگر روزی این دانشنامه به‌طور کامل به زبان فارسی ترجمه و منتشر شود، سهم موثری در تکوین و تکامل دانشنامه‌ای ملّی به زبان فارسی خواهد داشت. البته کوششی هم برای ترجمه‌ی این دانشنامه به فارسی آغاز شده بود و شماری از مقاله‌های ترجمه‌شده هم انتشار یافت، اما مخالفت‌هایی با یارشاطر و آن دانشنامه راه را بر ترجمه‌ی کامل دانشنامه‌ی ایرانیکا بست.

 کوششی ناموفق

با تصویب کمیسیون ملّی یونسکو در ایران در ۱۳۳۴، قرار شد اثری دانشنامه‌ای یا دانشنامه‌وار با عنوان ایرانشهر درباره‌ی تاریخ، فرهنگ، تمدن، اوضاع گذشته و حال ایران، نخست به زبان فارسی و سپس به یکی از زبان‌های خارجی تدوین شود تا نیاز اطلاع‌جویان برآورده و وظیفه‌ی بین‌المللی هم ادا شده باشد.[۶] شاه ایران این تصمیم را تأیید کرد و به وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی و وابسته به دولت دستور داده شد که برای تدوین ایرانشهر هرگونه کمکی که لازم است در اختیار بگذارند.[۷]

علی‌اصغر حکمت، مدیر وقت کمیسیون ملّی یونسکو در ایران، و سرپرست ایرانشهر در مقدمه‌اش بر این اثر به این نکته‌ها اشاره کرده است (به‌منظور ساده‌ترکردن عبارت‌هایی که در انشای امروز رایج نیست، اشاره‌های او نقل به مضمون می‌شود):

 ۱) درباره‌ی سرزمین ایران کتاب‌ها، مقاله‌ها و رساله‌های گوناگونی نوشته شده‌است، اما بیش‌تر این‌ها پراکنده‌اند و جوینده در یافتن مطالب سرگردان می‌ماند؛

۲) شماری از این مطالب به راه افراط و تفریط رفته‌اند و دوستی‌ها و دشمنی‌ها با ایران پنهان مانده‌است؛

۳) به اثری دانشنامه‌وار نیاز داریم حاوی حقایق محض و به دور از هرگونه افراط و تفریط.[۸]

 برای تدوین ایرانشهر شماری از ایران شناسان داخلی و خارجی به همکاری دعوت شدند. سرجمع نویسندگان ایرانی که مقاله‌هایشان در دو مجلد ایرانشهر چاپ شده است: ۳۳ تن، سرجمع نویسندگان خارجی: ۷ تن. در مجموع از ۴۰ مولف در ایرانشهر مقاله چاپ شده است. این اثر در ۱۳۴۴ در ۲ مجلد منتشر شد، یک سال پیش از انتشار دایره‌المعارف فارسی مصاحب.  کاستی‌ها و مشکلات ایرانشهر چیست؟

۱) شماری از مقاله‌ها اصلاً ماخذ ندارد و معلوم نیست بر پایه‌ی چه منابعی و با چه کیفیّتی نوشته شده‌اند؛

۲) در شمار دیگری از مقاله‌ها به صورت نامنظم، نایکدست، و بدون مراعات ضوابط متداول کتاب‌شناختی و ارجاعی، به منابع اندکی در پانوشت‌ها اشاره شده‌است، در حالی که اصولاً پانوشت در دانشنامه‌ها مرسوم نیست.

۳) در ایرانشهر تصویرهای بسیاری آمده‌است، اما سیاست تصویری مشخص نیست و توضیح‌های تصویرها نه فقط ناهماهنگ، که گاه مضحک هم از کار درآمده است. به روشنی پیداست که یک ویراستار همه‌ی شرح تصویرها را نخوانده‌است تا آن‌ها را یکدست و هماهنگ کند.

۴) ناهماهنگی در روش کار، در ساختار، در رویکرد، در محتوا، و شاید از انصاف دور نباشد اگر گفته شود که در همه‌ی جنبه‌های صوری و سایر شئون مقاله‌ها، به چشم می‌خورد.

۵) بهره نبردن از دانش فنّی و تجربه‌ی ویراستاران و مبانی ویرایش، آن هم در حالی‌که در آن زمان در چند موسسه‌ی انتشاراتی کشور ویرایش اعمال می‌شد، از عامل‌های دیگر ایجاد تشتّت نثری، نگارشی و صوری این اثر است.

۶) نداشتن رویکرد دانشنامه‌ای و بی‌توجهی به مبانی دانشنامه‌نگاری در این اثر ملّی شاید جز بی‌دقتی، بی‌اطلاعی، بی‌مبالاتی، شلختگی، محدودکردن دامنه‌ی همکاری و نظایر آن، علت دیگری نداشته باشد.

۷) نداشتن روش و سیاست واحد برای اختصارات، کوته‌نوشت‌ها، نام‌های فشرده، ضبط نام‌ها، اصول استفاده از حروف مختلف در چاپ، روش‌های عنوان‌گذاری و تقسیمات اصلی- فرعی عنوان‌ها، نحوه‌ی ارجاع به پانوشت یا پایان فصل و نظایر متعدد آن از دیگر کوتاهی‌های این اثر است.

۸) مقدمه‌ی ایرانشهر شاید از نادلچسب‌ترین مقدمه‌هایی باشد که ممکن است بر اثر مرجع بنویسند، آن هم اثری که داعیه‌دار بازنمایی وجوه مختلف فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان کهن و استوار فارسی است.

۹) نهاد یا نهادهایی که هزینه‌ی تدوین و انتشار ایرانشهر را پرداختند، یا سیاست فرهنگی نداشتند، یا اگر هم داشتند، قادر به اعمال آن نبودند.

۱۰) نقش سرپرست ایرانشهر را هم نباید نادیده گرفت، کسی که به رغم دانش و تسلطش به حوزه‌های دیگر، دانشنامه‌نگار نبود و حتی غلامحسین مصاحب حاضر نشده بود به او سفارش تالیف مقاله بدهد.

  گردانندگان ایرانشهر در زمان خود از امکانات فراوانی برخوردار بودند: بودجه، مناسبات، دسترسی به مراکز و افراد مختلف و کانون‌های قدرت و اختیارات. به رغم همه‌ی این‌ها، همکاری، هماهنگی، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی دوراندیشانه، سیاست تکمیل، تصحیح و روزآمدی اطلاعات در کار آن‌ها دیده نمی‌شود. ایرانشهر در مجموع نشانه‌ی گویا و پندآموزی از فرصت هدرشده و موقعیت از دست‌رفته است. اگر همین اثر دانشنامه‌وار با دانشنامه‌ی ژاپن [۹] مقایسه شود، که تقریباً همزمان با  ایرانشهر و با همان هدف ایرانشهر در ژاپن تدوین و منتشر شد، شاید بتوان به کوتاهی‌ها و ندانم کاری‌ها بهتر پی برد.

 هدف از تدوین دانشنامه‌ی ژاپن، انتشار اثری مصوّر به زبان انگلیسی، حاوی اطلاعات دقیق و دست اول در باره‌ی آن کشور به جهان از طریق زبان انگلیسی و به قلم برجسته‌ترین متخصّصان ژاپنی و غیر ژاپنی بود. بیش از ۵۰۰ تن متخصّص از ۲۷ کشور غربی دعوت آن دانشنامه را برای همکاری پذیرفتند و در حوزه‌های تخصّصی خود حدود ۶۰ درصد مقاله‌های این دانشنامه را نوشتند و ۴۰ درصد بقیه به قلم نزدیک به ۷۰۰ تن از متخصّصان خود ژاپن به زبان ژاپنی نوشته و به انگلیسی ترجمه شد، یعنی حدود ۱۲۰۰ متخصّص از کشورهای مختلف، افزون بر شمار همکاران در زمینه‌های دیگر، با این دانشنامه‌ی ۹ جلدی همکاری کردند.[۱۰]

دانشنامه‌ی ژاپن بر اثر مراعات‌شدن جنبه‌های فنّی دانشنامه‌نگاری، اثری از کار درآمد ساختارمند، روش‌مند، منظم، با سامانه‌های دقیقِ اصطلاح‌شناختی، کتاب‌شناختی و ارجاعی؛ نیز به منبعی تبدیل شد موثق، معتبر، ماندگار و با قابلیت‌های مختلف، از جمله: قابلیت کاربرد، تکمیل، تصحیح، و روزآمدی. در مجموع، این دانشنامه در ردیف دانشنامه‌های معتبر و قابل ارجاع جهان قرار گرفت و منبع مناسبی شد برای کسب اطلاعات پایه در باره‌ی ژاپن. دانشنامه‌ی ژاپن از مصداق‌های موفق دانشنامه‌ی ملّی است، اثری که ایرانشهر نتوانست مصداق آن باشد و تاثیری هم بر روند دانشنامه‌نگاری در ایران نگذاشت، آن هم در زمانی که کوشش‌های مصاحب و همکارانش در جریان بود.

دانشنامه‌نگاری پس از انقلاب

مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ صحبت تدوین و انتشار منابع مرجع سازگار با نیازهای عصر انقلاب در برخی محافل علمی و فرهنگی به میان آمد. در شماری از نشست‌ها در این باره شخصاً حضور داشتم، به ویژه پس از درگذشت غلامحسین مصاحب در بهار ۱۳۵۸ و از دست رفتن پیشگامی بی‌جانشین، خلئی و گسستی عمیق در دانشنامه‌نگاری محسوس‌تر شد. چندی گذشت و از اوایل دهه‌ی ۱۳۶۰ چند کوشش از چند سو و در چند زمینه آغاز شد. جدا از دانشنامه‌ها، دانشنامه‌واره‌ها و منابع مدعی دانشنامگی، که محصول اقداماتی فردی بود ـ به دور از هرگونه ارزش‌یابی و ارزش‌گذاری آن‌ها ـ برای تدوین و انتشار چهار دانشنامه‌ای که سازمان، تشکیلات، فعالیت جمعی، بودجه، یارانه و همکاری دولتی، یا کمک‌های داوطلبانه، رایگان و مردمی را هم پشتوانه‌ی کار خود داشتند(دایره‌المعارف تشیع؛ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی؛ دانشنامه‌ی جهان اسلام؛ فرهنگنامه‌ی کودکان و نوجوانان)  و طی سال‌های بعد چند دانشنامه‌ی دیگر، فعالیت به حرکت گسترده‌ای تبدیل شد. عنوان «جنبش دانشنامه‌نگاری در ایران پس از انقلاب» برای این حرکت، و همان گونه که پیش‌تر هم اشاره شد، نه غلو است و نه دور از واقعیت. نویسنده‌ی مطلب حاضر از پاییز ۱۳۶۳ش به جمع دانشنامه‌نگاران پیوست و از بدو تاسیس یکی از این دانشنامه‌ها با آن همکاری تمام‌وقت داشت. او شاهد مستقیم شکل گرفتن فعالیتی بود که از نقطه‌ی صفر آغاز شد. از این گذشته، چون با دانشنامه‌های دیگر در آن دهه و در دهه‌های بعد همکاری مشورتی، پژوهشی و نگارشی هم داشت، شاید بتواند به یاری مشاهدات عینی و مستقیم خود، به جنبه‌هایی از شکل گرفتن، تکوین، اوج، و سپس فرود، تنرل و رکود آن جنبش، و نیز علت‌های آن اشاره کند، آن هم فقط به قصد ثبت در تاریخ و از یاد نرفتن برخی نکات.

 اقبال به دانشنامه‌نگاری در سال‌های نخستین انقلاب چندین علت داشت، از جمله:

ـ آرمان‌خواهی دوره‌ی انقلاب و به مقتضای این تحول؛

ـ میل شدید به پیشرفت و توسعه در همه‌ی زمینه‌ها یا دست‌کم در شماری از زمینه‌ها و دست کم در میان کسانی که گمان می‌کردند انقلاب باید مسیر رشد و توسعه‌ی همه‌جانبه را سپری کند؛

ـ تعطیلی دانشگاه‌ها؛

ـ آزادشدن شماری از استادان، پژوهش‌گران، مترجمان، ویراستاران و نیروهایی در زمینه‌های دیگر از مسئولیت‌های پیشین خود؛

ـ گشوده شدن عرصه‌ی تازه‌ای از فعالیت، ضرورتی که سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی به بازشناسی و بازتعریف بسیاری از مفاهیم احساس می‌کردند؛

ـ پشتیبانی و یارانه‌ی دولتی بر پایه‌ی سیاست فرهنگی جدید؛

ـ اشتیاقی که شماری از مردم به همکاری نشان می‌دادند؛

ـ نیاز و اشتیاق عده‌ای به فعالیت‌های پژوهشی، نگارشی، تالیفی، ترجمه‌ای؛

ـ میل شدید به خروج از رکود علمی، پژوهشی، فرهنگی،  پیشرفت کشور و رها شدن از دام توسعه‌نیافتگی و وابستگی و نیز علت‌های دیگر.

 زمانی که به جمع دانشنامه‌نگاران پیوستم، بخشنامه‌ای از نخست‌وزیر وقت به همه‌ی سازمان‌های دولتی و وابسته به دولت صادر شده بود که با دانشنامه‌ی تازه‌تاسیسی که من هم عضوی از آن بودم، مساعدت و همکاری کنند. ساختمانی مصادره شده را در اختیار این دانشنامه گذاشتند و از  نخستین اقدام‌ها تهیه‌ی یک وانت‌بار بود برای جابه‌جایی کتاب‌ها ومنابع کتابخانه‌ای، خرید تجهیزات و لوازم و غیره. هفته‌ای سه روز مدیر دانشنامه و هفته‌ای سه روز من پشت وانت می‌نشستیم، به سازمان‌ها و مراکز مختلف می‌رفتیم و به کمک همان بخشنامه ملزومات را، که بیش‌تر آن‌ها به واسطه‌ی جنگ ایران و عراق جیره‌بندی شده بود، تهیه می‌کردیم. برای یک دستگاه زیراکس تعمیر و بازسازی شده حدود دو هفته‌ی تمام وقت صرف شد. بعضی اقلام دیگر هم به سختی و با زحمت بسیار و مراجعات مکرر تامین شد تا امکان استقرار تنی چند از دانشنامه‌نگاران و آغاز کار فراهم آمد.

 در اتاق کوچکی میز و صندلی فلزی ساده‌ای گذاشته شد و استاد عباس زریاب خویی استخراج مدخل‌هایی را که باید در باره‌ی آن‌ها مقاله نوشته یا ترجمه می‌شد، آغاز کرد. او از همکاران غلامحسین مصاحب و احسان یارشاطر بود و تجربه‌ی همکاری با چند دانشنامه و شماری از منابع مرجع را داشت. افزون بر این‌که از دانش گسترده و اطلاعات ماخذشناسی وسیعی برخوردار بود. آن شادروان مطمئن‌ترین نقطه‌ی اتکا برای از سر گرفتن فعالیتی بود که احسان یارشاطر و همکارانش پیش از انقلاب آغاز کرده بودند.

 سپس هسته‌ی نخستین شورای علمی شکل گرفت و تجربه‌های دانشنامه‌نگاری در دایره‌المعارف فارسی و دانشنامه‌ی ایران و اسلام از طریق تنی چند از اعضای آن‌ها، به نسل جدیدی انتقال یافت که مسئولیت بخش‌های مختلف دانشنامه را باید بر عهده می‌گرفتند. استادان احمد تفضلی، عباس زریاب خویی، علی اشرف صادقی، فتح‌الله مجتبایی از جمله‌ی استادانی بودندکه در انتقال تجربه‌ها به نسل بعد از خود سهم موثر داشتند. کیکاووس جهانداری هم به منظور تامین کتاب‌های لازم و موثق خارجی برای دانشنامه‌نگاری، تجربه‌ی فراوان و با ارزش خود را در زمینه‌ی تهیه، گردآوری و سازماندهی منابع ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی در کتابخانه‌ی مجلس سنا، در اختیار قرار داد. شمار دیگری از نویسندگان، مترجمان و ویراستاران که در نگارش و انتشار مطالب ویژه‌ی کودکان و نوجوانان با تجربه بودند، و در موسسه‌ی انتشارات فرانکلین و در انتشار نشریه‌های پیک برای دانش‌آموزان تجربه اندوخته بودند، مانند ایرج جهانشاهی، همراه با تجربیات شورای کتاب کودک و از طریق توران میرهادی، نوشافرین انصاری و همکارانشان، این تجربه‌ها به نسل جدید دانشنامه‌نگاران کودک و نوجوان انتقال یافت. در همان زمان، دایره‌المعارف تشیع هم از محل موقوفات و با نظارت کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، که هر دو در چندین زمینه صاحب تجربه بودند و همکارانشان، فعالیت خود را آغاز کرده بود.[۱۱]

  در دانشنامه‌ای که من عضوش بودم، نخست شماری از مقاله‌های دایره‌المعارف فارسی و دانشنامه‌ی جهان اسلام ساختارشکنی، تشریح، یا به قول عامیانه«اوراق» شد و از این راه با ویژگی‌های ساختاری و محتوایی، اجزای مقالات، نحوه‌ی چیدمان و تقسیم‌بندی مطالب، ارجاع به منابع و سایر جنبه‌های فنی آشنایی به دست آمد. بعد از آن شمار بیش‌تری مقاله از دانشنامه‌های غیر فارسی زبان، از دانشنامه‌های آمریکانا، اسلامیکا، ایتالیانا، ایرانیکا، ایندیکا، بالشایا، بروکهاوس، بریتانیکا، تُرک، جاپانیکا، جوداییکا، لاروس، و نیز چند دانشنامه‌ی دیگر از کشورهای مختلف، به همان شیوه ساختارشکنی و سپس مقاله‌های مختلف با یکدیگر مقایسه شد. در باره‌ی همانندی‌ها، اصول مشترک، و نیز تفاوت روش‌ها، رویکردها، سبک‌ها، نگاه‌ها با دقت و جزئی نگری بیش‌تری بررسی به عمل آمد. از این مرحله به بعد بود که شماری از دانشنامه‌نگاران نسل جدید پس از انقلاب  احساس کردند با ظرایف نگارش مقاله‌های دانشنامه‌ای آشنا شده‌اند و در عین حال هم در صدد برآمدند به ساختارها و روش‌هایی دست بیابند که با نیازهای بومی، ملی، موضوعی و نظایر آن سازگاری داشته باشد. این، نقطه‌ی آغاز حرکتی جدید در دانشنامه‌نگاری پس از انقلاب بود.

  حدوداً از نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۳۶۰ش شماری مقاله نوشته شد که تسلط به فنون دانشنامه‌نگاری در آن‌ها به چشم می‌خورد. این تسلط در دهه‌ی ۱۳۷۰ گسترش و اعتلا یافت و سرجمع شمار کسانی که در دانشنامه‌های دارای سازمان و تشکیلات همکاری تمام‌وقت یا پاره‌وقت داشتند و در زمینه‌های تالیف، ترجمه، ویرایش، آماده‌سازی برای چاپ و نشر، خدمات کتابخانه‌ای، اداری و مالی به گونه‌های مختلف همکاری می‌کردند، بنا به برآورد تخمینی از ۲۰۰۰ تن بیش‌تر شد. همین رقم به تنهایی گویای حرکت گسترده‌ای بود که اگر به آن درست توجه می‌شد ـ نکته‌ای که در این نوشته بر آن تاکید می‌شود ـ و سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی و معماران دانشنامه‌ها ارزش‌ها و کاربردهای آن را می‌دانستند، پیش‌بینی و برای آینده سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی می‌کردند، اکنون ما در وضعیت دیگری بودیم.

(ادامه‌ی مطلب در شماره‌ی آینده)

 

[۱] برای آگاهی از جزئیات، نک: مقدمه‌ی همین دایره‌المعارف در جلد یک.

[۲] شرح و تفصیل شماری از آن دیدارها و گفت‌وگوها را شخصاً از  زبان خود او شنیده‌ام.

[۳] اطلاعات مربوط به دایره‌المعارف فارسی در این جا مبتنی است بر: مشاهدات مستقیم و اطلاعات شخصی نویسنده‌ی این مقاله و گفت‌وگو با شادروان استاد غلامحسین مصاحب در ۱۳۵۶، و گفت‌وگو با شادروانان همایون صنعتی‌زاده، عبدالرحیم جعفری، کریم امامی و چند تن دیگر در سال‌های مختلف. در ضمن، نویسنده‌ی این مطلب دوبار در دو ماموریت جداگانه برای احیای دایره‌المعارف فارسی، به ضرورت در جریان جزئیات بسیاری در خصوص این دانشنامه قرار گرفت، و همین طور از  نکاتی در باره‌ی علت‌ها، انگیزه‌ها و همدستان مدیر بعدی فرانکلین در کودتای خزنده آگاه شد.

[۴] Encyclopedia of Islam(EI)

[۵]Encyclopedia Iranica(IR)

[۶] نک: ایرانشهر، ج۱، مقدمه، ص «ط».

[۷] همان منبع، همان‌جا.

[۸] همان منبع، ط «ز» و «ح».

[۹] Kodansha Encyclopedia of Japan, Tokyo, Kodansha, ۱۹۸۳.

[۱۰] جزئیات اطلاعات در این باره در مقدمه‌ی دانشنامه‌ی ژاپن آمده است.

[۱۱]  برای تاریخچه و اطلاعات بیش‌تر درباره‌ی دایره‌المعارف تشیع، و نیز شرح مصیبت، نک: خرمشاهی، بهاءالدین، «قدمی سودمند در روشن ساختن معارف شیعه: پی‌گفتار جلد شانزدهم(پایانی) دایره‌المعارف تشیع»، بخارا، ش۱۴۷( آذر ـ دی ۱۴۰۰)، ص۱۳۰ ـ ۱۴۲.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: