1393/9/29 ۰۹:۲۷
بحث از بنیادهای اخلاقی در رفتار سیاسی دولتمردان و حکمرانان، بحثی است که اگر چه طرح و تدوین آن، در دنیای مدرن شکل گرفته است اما همواره در طول تاریخ، بویژه در سیر تاریخ سیاسی اسلام و حکومت شیعی، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. در واقع، توجه به ارتباط میان اخلاق و سیاست، توجه به ارتباط تنگاتنگ میان نظر و عمل است؛ ارتباطی که امروزه برای بسیاری از قدرتهای سیاسی مغفول مانده است.
دولتمردان در حکومت اسلامی همواره بر آن بودهاند تا رفتارهای سیاسی خود را بر پایه بنیادهایی اخلاقی بنا نهند و همین مشی اخلاقی سیاسی را چونان انسانیترین الگوی زندگی، برای مردم معرفی کنند. در این میان، اندیشمندان مختلف، دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند، چنانکه برخی ارتباط میان اخلاق و سیاست را چندان امر مهمی برای حاکمیت ندانسته و برخی دیگر، بر این باورند که باید یکسره سنت و مبانی اخلاقی را کنار گذاشت و صرفاً تجددگرایانه و منفعت طلبانه به تدابیر سیاسی و حکومتی روی آورد. اما تاریخ زندگانی و مشی سیاسی پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع)، نمونه بارزی است از توجه به رویکردی اعتدالی نسبت به ارتباط میان اخلاق و سیاست.
اگر محققانه و منصفانه، مشی سیاسی بزرگان دینی بویژه ائمه اطهار(ع) را بررسی کنیم ملاحظه میکنیم که هر یک از معصومین(ع)، در زمان حیات خود، هر تدبیر سیاسی و حکومتی که در جامعه خود اتخاذ میکردند، در واقع بر بنیادهای اخلاقی خاصی مبتنی بوده است. این بنیادهای اخلاقی را میتوان به نوعی، اعتدالیترین بنیادهای اخلاقی دانست که هر حاکمیت سیاسی ممکن است به آنها باور داشته باشد.
امروزه مکاتب اخلاقی مختلفی در حوزه فلسفه اخلاق و اخلاق هنجاری، مطرح هستند و هر یک رویکرد خاصی نسبت به حُسن و قبح رفتارها بویژه رفتارهای سیاسی دارند. به عنوان نمونه از منظر سودگراها، رفتارها را باید بر اساس میزان سود و زیان آنها برای جامعه ارزیابی نمود. بنتام و جان استوارت میل را میتوان پیشگامان چنین دیدگاهی در دنیای مدرن دانست. از سوی دیگر، پیشتر از این دو، کانت بر این باور بود که صرف نظر از سود و زیان، اگر رفتاری ذاتاً خوب است باید آن را انجام داد و اگر ذاتاً بد است باید از آن پرهیز کرد. به عبارت دیگر، وظیفه هر انسانی آن است که طبق آنچه ذاتاً خوب است رفتار کند. در این میان، مباحث مختلفی در خصوص ملاکهای سنجش سود و زیان رفتارها و نیز ملاکهای حسن و قبح افعال مطرح شده است که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست. آنچه در اینجا برای جستار ما حائز اهمیت است، این است که بدانیم در طول تاریخ، دولتمردان بیشتر بر اساس سود و منفعت، تدابیر سیاسی خود را اتخاذ میکردند یا بر اساس عمل بر طبق اخلاق ذات گرایانه؟
بسیاری بر این باورند که رفتار سیاسی دولتمردان همواره بر اساس آثار و نتایج مختلف صورت میگیرد، بدین معنی که رسیدن به بهترین و سودآورترین نتایج را مهمترین اساس تدابیر سیاسی خود قرار میدهند و این بهترین نتایج را در قالب مفاهیم خاصی چون «امنیت ملی» یا «منافع ملی» ترسیم میکنند. در این میان، بسیاری از مفاهیم اصیل اخلاقی مانند حقجویی و عدالت طلبی، در بسیاری موارد، صرفاً در حد مفهوم باقی مانده و تحقق غایی خود را نمییابند.
اکنون پرسش این است که آیا معصومین(ع)، بویژه امام حسن(ع)، در اتخاذ تدابیر و بروز رفتارهای سیاسی، به بنیادهای اخلاقی سودگرایانه توجه داشتهاند یا بنیادهای اخلاقی مکاتبی که در تعاریف امروزی به عنوان مکتب اخلاقی کانت شناخته میشود. حضرت علی(ع) در یکی از نیایشهای خود، خداوند را نه به سبب هراس از دوزخ یا به طمع بهشت، بلکه صرفاً به خاطر خود خدا و شایستگی خود خدا، عبادت میکند. البته باید توجه داشت که اخلاق کانتی، جلوهای خشک و بدون انعطاف را از خود به نمایش گذاشته و نقدهای بسیاری از سوی فیلسوفان اخلاق بر آن وارد شده است. از این رو، به نظر میرسد اخلاق کانتی نتواند در تحلیل مشی و تدبیر سیاسی پیشوایانی چون امام حسن(ع) و امام رضا(ع) چندان کارآمد باشد.
در تاریخ اسلام، از سویی شاهد قیام امام علی(ع) و امام حسین(ع) علیه معاویه و یزیدیان هستیم و از سوی دیگر شاهد بیعت و صلح امام حسن(ع) با معاویه و پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام رضا(ع) هستیم. آیا حکیمانه بودن چنین وقایع و تصمیم گیریهای سیاسی ائمه(ع) را میتوان با اخلاق مطلقگرا و محدود کانتی ارزیابی کرد؟ آیا میتوان گفت چون حکومت معاویه بسیار دور از حکومتی اخلاقی و انسانی بود، بنا بر این، صلح امام حسن(ع) با او، رفتاری غیر اخلاقی بوده و از این رو امام حسن(ع) باید از صلح با معاویه امتناع میورزیده، صرف نظر از تبعات و نتایج این امتناع برای امت اسلامی، بیتردید، کانت به این پرسش، پاسخ مثبت میدهد، در حالی که این، پاسخ و تحلیلی نیست که اخلاق اسلامی در برابر این پرسش ارائه میکند، چرا که در اخلاق اسلامی، چندان قالبهای مطلق و محدود کانتی برای اخلاق به چشم نمیآید.
در واقع، در اخلاق اسلامی، به طور کلی، تعیین حسن و قبح افعال، بویژه افعال و تدابیر سیاسی، به طور مطلق و چشم و گوش بسته، صورت نمیگیرد بلکه بر اساس غایاتی مفید و منطقی است. در جریان صلح امام حسن(ع) اگر حُسن و قبح رفتار اخلاقی ایشان در اتخاذ تدبیر سیاسی، فارغ از وظایفی نگریسته شود که به عهده ایشان بوده است، نمیتوان تحلیل خوبی از ارتباط میان اخلاق و سیاست در رفتار سیاسی امام حسن(ع) داشت. بدون تردید، غایات همه امامان شیعه در اتخاذ تدابیر سیاسی شان، یکسان بوده، و این چیزی نبوده جز حفظ تمامیت ارزشهای اسلامی و ممانعت از اینکه آموزهها و ارزشهای اسلامی دستخوش تحریفات و کج فهمیها شوند.
در اینجا لازم است به این نکته نیز اشاره کنیم که فیلسوفان اخلاق همواره متوجه این امر بودهاند که هر چند اصول و مبانی اخلاقی ثابتاند اما مصادیق این اصول کلی ممکن است از فرهنگ تا فرهنگی دیگر و از سنت تا سنتی دیگر متفاوت باشند. از این رو، آنچه برای یک امام، چونان باید یا نبایدی اخلاقی تلقی میشده لزوماً به این معنا نیست که برای امامی دیگر نیز چنین بوده باشد. برای امام حسین(ع)، «بایدِ اخلاقی» در حفظ ارزشهای اسلامی و تمامیت اخلاقی اسلام، در گرو مبارزه مسلحانه و قیام علیه طاغوت وقت بود اما برای امام حسن(ع)، بایدِ اخلاقی، چنین نبود بلکه در گرو صلح و بیعت با معاویه رقم میخورد تا از این رهگذر، اصول و ارزشهای اخلاقی اسلام فعلیت یافته و حفظ شوند.
با توجه به آنچه گفته شد، ملاحظه میشود که نظام اخلاقی سیاسی اسلام، نظامی است متشکل از مؤلفههای مختلف و اساسی، چنانکه هم به اصول و مبانی کلی توجه دارد و هم به موارد و مصادیق متغیر در سنتها، فرهنگها و دورانهای مختلف.
از این رو است که نظام اخلاقی سیاسی اسلام را میتوان اعتدالیترین نمونه نظامهای اخلاقی دانست. در چنین نظامی، هم میتوان ارتباط مبانی اخلاقی با تدابیر سیاسی شخصیتی چون امام حسین(ع) را بدرستی تدبیر نمود و هم گفتمان اخلاقی سیاسی صلح امام حسن(ع) را، و در نتیجه از افراط و تفریط در تحلیل و ارزیابی مشی اخلاقی و سیاسی ائمه شیعه پرهیز کرد.
بررسی سیره و احادیث مختلف پیشوایان دینی، توجه به این امر را برای ما دوچندان مینمایاند، چنانکه در حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده است که ایشان در پاسخ به پرسش از علت صلح امام حسن(ع) فرمودند: «ایشان بهتر میدانست که به چه کاری دست زده است و اگر چنین نمیکرد بیگمان، حادثه بزرگی رخ میداد». تردیدی نیست که این حادثه بزرگ، از میان رفتن آموزهها و ارزشهای اصیل شیعی میبود؛ این امر را میتوان با اندک تأملی در مشی ضداخلاقی معاویه دریافت.
این جستار را با سخنی ارزشمند از خود امام حسن(ع) در خصوص صلح او با معاویه، خاتمه میدهیم: «به خدا قسم اگر با معاویه بجنگم مردم عراق گردنم را میگیرند و مرا تسلیم معاویه میکنند و به خدا قسم اگر در حال عزت با معاویه صلح کنم بهتر است که به اسارت به دست او کشته شوم یا بر من منت گذارد و از کشتنم دست بردارد و برای همیشه ننگی برای بنی هاشم باقی بماند و معاویه بر آیندگان ما و مردگان ما پیوسته منت گذارد».
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید