1399/6/10 ۰۴:۳۰
آشنایی من با جواد حدیدی از دوران تحصیلی در دبستان ملی سنایی قم شروع شد. من ۱۱ سال و جواد حدیدی ۱۵ سال داشت (متولد ۱۳۱۱) که در دبستان سنایی قم در کلاس ششم ابتدایی با هم همکلاس شدیم دبستان سنایی قم در آن زمان (سال تحصیلی ۱۳۲۶ ـ ۱۳۲۷) از بهترین دبستانهای ملی قم بود و در آن زمان شهرت بنامی داشت و به جرأت میتوانم بگویم در طی ۵۰ سال خدمات فرهنگی این دبستان (سال تأسیس ۱۳۱۳ هـ .ش) شاگردانی کاردان به اجتماع تحویل داده که هنوز عدهای از آنها در مصادر و مشاغل مهم مملکتی اعم از اداری و دانشگاهی هستند.
مروری بر زندگی ادب پژوه و مترجم قرآن به زبان فرانسه/شادروان استاد دکتر جواد حدیدی (۱۳۱۱ ـ ۱۳۸۱)
آشنایی من با جواد حدیدی از دوران تحصیلی در دبستان ملی سنایی قم شروع شد. من ۱۱ سال و جواد حدیدی ۱۵ سال داشت (متولد ۱۳۱۱) که در دبستان سنایی قم در کلاس ششم ابتدایی با هم همکلاس شدیم دبستان سنایی قم در آن زمان (سال تحصیلی ۱۳۲۶ ـ ۱۳۲۷) از بهترین دبستانهای ملی قم بود و در آن زمان شهرت بنامی داشت و به جرأت میتوانم بگویم در طی ۵۰ سال خدمات فرهنگی این دبستان (سال تأسیس ۱۳۱۳ هـ .ش) شاگردانی کاردان به اجتماع تحویل داده که هنوز عدهای از آنها در مصادر و مشاغل مهم مملکتی اعم از اداری و دانشگاهی هستند. در آن تاریخ دبستان ملی دیگری در قم بود به نام محمدیه که در درجه دوم قرارداشت.
تمام این شهرت و فعالیتها و مرهون مدیون شادروان احمد اوحدی مدیر لایق و باکفایت و معلم دلسوز و دانای این مدرسه بود که اهل رشت ولی ساکن قم شده بود.
جواد حدیدی در آن زمان دانشآموزی از نظر اخلاق نمونه و از نظر درسی ممتاز و برجسته و شاگرد اول کلاس بود، بدین جهت مدیر مدرسه شادروان اوحدی او را به عنوان مبصر کلاس انتخاب کرده بود.
حدیدی به علت اینکه ۴ سال از من بزرگتر و بالطبع بلندتر از من بود، با دو نفر هم قدان خود در نیمکت ۳ نفری در عقب کلاس و من که جسته و قد کوچکتری داشتم با ۲ نفر از هم قدان خود در نیمکتی در جلوترین قسمت کلاس جای داشتیم، آرزو میکردم ایکاش میتوانستم پهلوی او و در جوار او باشم.
دو نفر دانشآموزی که پهلوی حدیدی در روی یک نیمکت مینشستند فرزندان دو روحانی بزرگ و جلیلالقدر آن زمان بودند: یکی عبدالحسین حجت فرزند شادروان آیتالله حجت و دیگری سید ابوالقاسم اسدی خوانساری فرزند شادروان آیتالله حاج سیدمحمد تقی خوانساری اقامه کننده نماز باران در سال ۱۳۱۳ شمسی در مصلای قم که نماز ایشان باعث نزول باران گردید که شهرت بسزایی دارد، و در کمپ خارجیان انگلیسی که در نزدیکی اقامه نماز باران بود، نزول باران باعث تعجب و اعجاب این افراد خارجی که صحنه نماز در دید آنها بود گردیده بود.
چون دبستان سنایی مدرسه ملی بود، شهریه ماهیانه ۵۰ ریال و برای زمستان ۵۰ ریال پول سوخت میدادیم (بخاریها با چوب و هیزم کلاس را گرم میکرد).
دبستان ما در همسایگی خانه مرجع تقلید و مجتهد عالیقدر و رئیس حوزه علمیه شادروان آیتاله حاج آقا حسین بروجردی در کوی عشقعلی قم قرارداشت، و روزها ما شاهد شخصیتهای بزرگ داخلی و خارجی بودیم که برای دیدار و زیارت این مرجع تقلید بزرگ از جلو مدرسه ما به منزل ایشان میرفتند و من بارها شاهد بودم که پهلوی دوم در مسافرتهای خارج به ایشان مراجعه تا دعای سفر برایش بخواند.
شادروان احمد اوحدی معلمی ما که در ضمن سمت مدیریت مدرسه را داشت معلی دانا، جدی، پرکار و علاقمند به آموزش و تعلیم و تربیت دانشآموزانش و عاشق ترقی و تعالی آنها بود و از ویژگیهای او تنبیهات سختی بود که برای دانشآموزان خطاکار اجرا میکرد، و گاهی شدیداً آنها را مجروح و مضروب میکرد و در آن زمان و در آن تاریخ والدین دانشآموزان هیچگونه ایراد و اعتراضی و شکایتی به استناد «جور استاد به زمهر پدر» از او نداشتند.
این آموزگار پرتلاش در کلاس ششم ابتدایی که ما بودیم تدریس حساب و هندسه و دیکته فارسی را به عهده داشت، خوب به خاطر دارم یک روز در درس دیکته فارسی کلمه «تو را» را من نوشته بودم «ترا» چنان سیلی محکمی به من زد که خون از بینیام فوران کرد و باعث ترس و هراس خود او شد.
ولی من این سیلی را هیچ وقت بدل نگرفتم و سالیان دراز بعد از بازنشستگی و خانه نشینیاش هر وقت به شهر قم میرفتم واجب و لازم میدانستم به منزلش بروم و احوالش را بپرسم و دست بوسش باشم.
سال تحصیلی ۱۳۲۶ ـ ۱۳۲۷ در خردادماه به پایان رسید، امتحان ثلث سوم برگزار شد. برای دادن امتحان نهایی در آن زمان که جمعاً ۱۰ الی ۱۲ دبستان بیشتر در قم نبود و عده دانشآموزان برگزار کننده امتحان در کل شهر قم حدود ۲۰۰ ـ ۲۵۰ دانشآموز در آن زمان بود (۱۳۲۷) در دبیرستان حکیم نظامی قم امتحان نهایی سال ششم ابتدائی برگزار گردید و از این تاریخ (۱۳۲۷) تا سال (۱۳۵۸) به مدت ۳۱ سال بین من و جواد حدیدی که از این به بعد او را دکتر حدیدی خطاب میکنم مفارقت و جدائی افتاد.
ارتباط مجدد ما با دکتر حدیدی از سال ۱۳۵۸ شروع و تا زمان درگذشت او سال ۱۳۸۱ شبانه روز و مدام و تنگاتنگ باهم دوستی و مراوده داشتیم.
در مهرماه ۱۳۲۷ من در کلاس اول دبیرستان حکیم نظامی قم ثبت نام و وارد تحصیل شدم و دکتر جواد حدیدی به علت مشکلات خانوادگی تحصیل در کلاسهای شبانه را انتخاب کرد.
زمانی که من دیپلم ششم طبیعی را در سال ۱۳۳۳ دریافت نمودم دکتر جواد حدیدی به دریافت لیسانس ادبیات فارسی موفق گشت، و چون شاگرد اول شده بود بورسیه دریافت کرد و برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد و پس از ۶ سال در سال ۱۳۳۹ با درجه ممتاز دکترای زبان و ادبیات فرانسه به ایران بازگشت و با مقام استادی در دانشگاه فردوسی مشهد به کار مشغول شد.
او علیرغم دعوتها، تشویقها، وسوسههایی که برای جذب افراد با استعداد کوشا از طرف برخی کشورها به عمل میآید، خدمت به وطن و هموطنان خود را به آسایش و رفاه و نامآوری محتمل، ترجیح میداد.
وی سالها عضویت هیات علمی دانشگاه مشهد را داشت و در همان شهر نیز تشکیل خانواده داد و سالها در آنجا اقامت گزید، در کنار تحصیل و تدریس به کارهای اجرایی نیز اشتغال میورزید و دکتر حدیدی علاوه بر تحقیق و تألیف و تدریس به عنوان استاد دانشگاه با موسسات و مراکز علمی، تحقیقاتی بینالمللی و ایرانی نیز برای چندی همکاری و در آنها عضویت فعال داشت، در اینجا به مراکز و موسسات ایرانی اشاره میشود:
۱ـ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی
۲ـ عضو علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
۳ـ انتشارات سروش(برای فرهنگ آثار)
۴ـ مرکز ترجمه قرآن مجید به زبانهای خارجی آخرین کار ارزشمند استاد ترجمه قسمتی از قرآن مجید به زبان فرانسه و همچنین تألیف ۹ مقاله فارسی و فرانسه برای درج در مجله ترجمان وحی (مجله تخصصی مرکز ترجمه قرآن مجید) به زبانهای خارجی و ویرایش کلیه مطالب مجله بوده است.
اهم کارهای استاد از تألیف و ترجمه و مقاله که تماماً کارهایی تحقیقی و بدیع به شمار میروند، عبارتند از:
۱ـ اسلام و ولتر: این کتاب در فرانسه به زبان فرانسه چاپ شد و به دریافت جایزه مخصوص از دولت فرانسه نائل گردید، ترجمه آن به فارسی در چند نوبت به چاپ رسیده است
۲ـ ایران در ادبیات فرانسه
۳ـ برخورد اندیشهها
۴ـ میراث سوم
۵ـ حدیث عشق در شرق
۶ـ از سعدی تا آراگون
۷ـ نگاهی در آینه: که شرح بیوگرافی استاد از مکتب خانه تا دبستان و دانشگاه و تحصیل در کشور فرانسه و سفر حج ایشان است که بسیار شیرین و خواندنی و با نثری بسیار جذاب به چاپ رسیده است.
۸ـ دروازههای آب
همجنس تالیف چهار کتاب به زبان فرانسه و نظارت بر تدوین ۲۳ عنوان کتاب درسی برای رشتههای مختلف و علوم انسانی دانشگاه مشهد از دیگر فعالیتهای مکتوب استاد جواد حدیدی است.
کتاب نگاهی در آیینه استاد در عین حال که شرح زندگی استاد است ولی کتابی است که مطالعه آن برای عموم دانشآموزان و دانشجویان آموزنده و پندپذیر است و اگر امکانات برای وزارت آموزش و پرورش وجود داشت و میتوانست به تیراژ انبوه چاپ و در اختیار این گروه قرار دهد بسیار مفید و کارساز بود.
ناشر کتاب در پشت جلد کتاب به ذکر مطالبی پرداخته که بیمناسب نیست عیناً یادآور شوم:
«نگاهی در آینه داستان پایداری مردی در کشاکش زندگی است، پیمودن راه سنگلاخ فقر است به سوی دانش، داستان فرونشاندن تشنگی دانسته است در عین گرسنگی، داستان فقری فلاکت است.
نگاهی در آینه نشان میدهد که سادگی و پاکدلی اگر همراه به ارادهای نیرومند باشد در برابر بلاهای خرد و کلان، در دنیای پر از رذالت و حقارت پیروز خواهد شد، نگاهی در آیینه بار دیگر ثابت میکند که پیروزی با کسانی است که پایداری میکنند.»
دکتر مریدی در طول سالهای خدمات صادقانه خود سمتهائی بر عهده داشتند همچون: ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، مدیر کمیته برنامهریزی زبان فرانسه دانشگاههای کشور، مدیر تخصص زبان و ادبیات فرانسه برای تدوین کتابهای درسی در مرکز نشر دانشگاهی، مدیر مجله «لقمان» نشر مرکز دانشگاهی به زبان فرانسه، از این روست که اینگونه عزیز است آن فقید سعید و آتش یادش در دل دوستدارانش مشتعل که:
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیزد، همیشه دردل ماست.
او زمانی که در قم سکونت داشت از تحصیل در علوم دینی و حوزوی کوتاهی ننمود و مبادی آنرا در حوزه علمیه قم در محضر آیات بزرگ آن زمان به کسب علوم پرداخت و از آن زمان نسبت به کتاب آسمانی قرآن توجه مخصوص مبذول میداشت.
تسلط بالا به زبان و ادبیات فرانسه، مسلطبودن به حد کمال در ادبیات فارسی و آگاهی داشتن و اطلاع کافی به زبان عربی و آگاهی به دروس حوزوی سبب گردید تا بتواند قرآنی به زبان فرانسه ترجمه و ارائه دهد که مورد توجه دانشمندان قرار گیرد.
ولی افسوس که جلد اول آن در زمان حیات استاد به چاپ رسید و ۲ جلد دیگر در دست تهیه بود که عمر استاد کفاف نداد.
سالها باید که تا یک سنگ خارا ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
در اینجا به ذکر داستانی که از کودکی و شش سالگی خود برای من تعریف کرده میپردازم که شرح آن خالی از لطف نیست، ضمناً خود دلیل بارزی بر هوش و درایت و کنجکاوی افکار این کودک در سن ۶ سالگی است. دکتر حدیدی میگفت که پدرم با تحصیل و مدرسه رفتن من سخت مخالف و مانع بود و مدرسه را سبب بیدین شدن من میدانست و به همین جهت مرا به مکتبخانه گذاشته بود و من آرزو داشتم روزی به مدرسه بروم، در نیمکتهای مدرسه بنشینم، ورزش والیبال و فوتبال کنم و با بچههای مدرسه حشر و نشر داشته باشم، اما افسوس که پدر مخالف بود.
در عالم کودکی و با وجود سن کمی که داشتم، فکری در این باره به خاطرم رسید که از این راه موفق میشوم و پدر مجبور به قبول و متابعت از آن است.
پدرم همیشه در نماز جماعت محلهمان (محله عشقعلی قم) و مسجد آن محل شرکت میکرد و اعتقاد و ایمان قلبی به پیشنماز آن مسجد داشت، آگاه شدم که این پیشنماز، فرزند خود را در مدارس جدید برای کسب تحصیل گذاشته است. یک روز پیش از آنکه پدرم به مسجد بیاید، زودتر نزد آن پیشنماز رفتم و سلام کردم و مشکل خود را به او گفتم و از او سؤال کردم که اگر مدارس جدید خلاف شرع است، پس چرا شما فرزند خود را به مدارس جدید فرستادهاید؟ و از این حرف میخواستم نتیجه مورد نظر خود را بگیرم. از او خواستم به پدرم بگوید، که مدرسه هیچ عیبی ندارد و اجازه دهد پسرش به مدرسه برود، بعد هم به سرعت از مسجد خارج شدم، شب شد پدرم به خانه آمد و مرا صدا کرد و گفت پسرم بالاخره کار خودت را کردی؟
البته پدرم با ارادتی که به پیشنماز مسجد داشت، حرف او را اطاعت کرد و مرا به مدرسه گذاشت و بدینگونه من به آرزوی دیرینه خودم رسیدم.
دکتر حدیدی از نظر معلومات و تسلط به زبان فرانسه از نامداران و در ایران مثل و مانند و همتائی در این رشته نداشت و ورود خود را به زبان فرانسه در کودکی و سنین دبستانی برای من اینگونه تعریف کرده است.
شادروان رضا جزی دبیر ریاضی دبیرستان حکیم نظامی قم در اطاقی در منزل یکی از دوستان همکلاسیمان اجارهنشین و ساکن بود. دکتر حدیدی به دوست همکلاسی خود گفته بود که از آقای رضا جزی درخواست کند که الفبای زبان فرانسه را بنویسد و برایش بیاورد که او اینکار را کرد، حروف زبان فرانسه را آقای رضا جزی مینویسد و به آن دوست همکلاسی میدهد و او برای حدیدی میآورد، حدیدی کلمات فارسی با حروف فرانسه مینوشت و ما در کودکی تصور میکردیم که زبان فرانسه همین است و حدیدی فرانسه یاد گرفته است.
و این حرکت در کودکی و سنین پائین جرقهای بوده که او را به زبان فرانسه علاقهمند کرده و رشته مورد علاقه خود را زبان فرانسه انتخاب کرد و در بورسیهای که از دانشگاه تهران دریافت نمود مدت شش سال در فرانسه (در دانشگاه سُوربُن) به تحصیل در رشته زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و عالیترین مدرک تخصصی را از آن دانشگاه گرفت و در آنجا به تألیف و تدوین کتاب «اسلام و نثر» پرداخت (بهزبان فرانسه) که موفق به دریافت بهترین جایزه از دولت فرانسه در ارتباط این کتاب دریافت کرد و بعدها این کتاب در ایران به فارسی ترجمه و به چاپهای متعدد رسید.
در سالهای اواخر عمر او دو کتاب (از سعدی تا آراگون) و (حدیث عشق در شرق) او موفق به دریافت جایزه علمی گردید و کتاب از سعدی تا آراگون علاوه بر چاپ فارسی به زبان فرانسه ترجمه و چاپ گردید.
دکتر جواد حدیدی فردی متواضع و مهربان و ایراندوست و نسبت به خانه و خانواده دقیق و کوشا بود ثمره ازدواج او دو فرزند پسر و یک دختر بود. سرکارخانم شهلا صفوی با تحصیلات دانشگاهی همسری فداکار برای دکتر حدیدی و مادری نمونه برای فرزندانش میباشد و در تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین هم چون همسرش سهم بزرگی را داشته است.
یکی از فرزندان ذکور او در جوانی درگذشت و فرزند دیگر در خارج کشور زندگی میکند.
دخترش دکتر الهام حدیدی با داشتن تخصص دکترای داروسازی و خدمات دانشگاهی و علمی فردی علاقمند و سختکوش و جدی است و هم چون پدر در رشته تخصصی خود رتبه بالائی دارد.
دکتر جواد حدیدی به طور منظم و مرتب و با علاقه در همایشهای دانشآموختگان دبیرستان حکیم نظامی (در تجلیل از مقام معلم) که با کوشش و ابتکار اینجانب بنیاد و پایهگذاری شده بود از سال ۱۳۶۸ تا زمان حیات خود شرکت میکرد و از او همیشه درخواست سخنرانی میشد. در سال ۱۳۷۵ در هشتمین اجلاس این انجمن از استاد تقاضا شد تا سخنرانیای که در سفر اخیرش در کشور فرانسه درباره مقام زن در شاهنامه ایراد کرده بود در این مراسم نیز بطور خلاصه بازگو کند که این سخنرانی بینهایت جالب و شنیدنی و مورد استقبال حاضرین قرار گرفت.
سخنرانی مذکور در یکی از شمارههای مجله فرهنگستان زبان و ادب فارسی چاپ و منتشر شد.
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در دیماه ۱۳۸۰ تقریباً ۸ ماه قبل از فوت استاد بزرگداشت باشکوهی برای او ترتیب داد که بزرگان فرهنگ و ادب فارسی، دانشمندان و اکثر دوستان دکتر و خانواده دکتر حدیدی در آن همایش شرکت داشتند.
شادروان دکتر جواد حدیدی در دوران بازنشستگی خود یکی از برجستهترین دانشمندان و محققین در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود و آقای کاظم موسوی بجنوری ریاست محترم این مؤسسه نسبت به او علاقه و صمیمیت وافر داشت و در تمام دوران بیماری و بستری شدندش در بیمارستان مورد لطف و عنایت او بود.
شادروان دکتر جواد حدیدی پس از چند سال تحمل رنج و سختی که از بیماری کشید سرانجام در ۲۸ امرداد ۱۳۸۱ پس از بستری شدن در بیمارستان بدرود حیات (در ۷۰ سالگی) گفت. استاد بزرگوار و عالیقدر و مردمی جناب آقای ایرج فاضل در مورد درمان بیماری دکتر حدیدی زحمات زیادی کشید و محبت فراوان نمود و دیناری حقالزحمه دریافت ننمود، جای تشکر و سپاس فراوان از این پزشک عالیقدر و دانشمند میباشد.
محل دفن استاد دکتر جواد حدیدی در قطعه نامداران آرامستان بهشت زهرا میباشد.
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد
اخلاق و رفتار دکتر جواد حدیدی
حلیم و بردبار، متین و موقر و آراسته بنام سجایای اخلاقی نیکو بود، با دانش و تسلط کافی که به ادبیات فارسی و فرانسه داشت هیچگاه در این مورد ادعا و بزرگنمایی نداشت و کاملاً شخصیتی افتاده و فروتن و بسیار مهربان و رئوف بود، به همکاران خود احترام تمام میگذاشت و بدین جهت مورد احترام همکاران بود، پشت سر هیچکس، هیچوقت بدگویی و ناسزا نمیگفت.
جامعه فرهنگی و ادبی ایران پس از گذشت ۱۸ سال از درگذشت استاد جای او را خای میبیند و جانشینی برای او نداشته است.
صبر بسیار بباید پدرپیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
استاد عالیقدر و دانشمند بزرگوار بهاءالدین خرمشاهی قرآن شناس و حافظ پژوه، دوست و همکار صدیق و باوفای دکتر حدیدی یک روز پس از درگذشت دکتر حدیدی قطعه شعری را در رثاء دوست همکار خود سروده و در اختیار من گذاشتند که با مقدمه کوتاه خود ایشان بیمناسبت نیست در هجدهمین سالگرد درگذشت شادروان دکتر جواد حدیدی پایان بخش این مقاله باشد:
در سوگ برادر و سرور دانشمند نودرگذشته، شادروان استاد دکتر جواد حدیدی استاد مسلم زبان و ادب فارسی و عضو پیوسته فرهنگستان و ادب و زبان فرانسه و عربی و قرآن شناس و مترجم عالی مقام قرآن کریم.
«آن مرد خدا از پی مردان خدا رفت»
آن عاشق قرآن به سوی دار بقا رفت
بسیار بلا دید و از این دار بلا رفت
چون چشمه بدریا، نه که در خاک فرورفت
شبنم صفت ابری شد و تا اصل فرا رفت
از جمع پریشان ادب، واسطه العقد
در باغ و بهاران طرب، ساز و نوا رفت
سلطان سخن، لیک رفیق فقرا بود
بی فرصت بدرود ز جمع رفقا رفت
ما قالب از روح جدائیم ز هجرش
پیوسته به جان و دل ما بود و جدا رفت
از دامه حادثه، کو راه رهائی
زین راسته او رسته تر از هرچه رها رفت
کس نیست که خود راهی این راه نباشد
او راه شناسانه تر از راهنما رفت
با آنچه از او ماند، توان تسلیتی یافت
باور نکنم کز سر مافر هما رفت
بیدلخوشی دیدن استاد حدیدی
از خواجه بپرسید چه خون از دل ما رفت
« احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
در سعی چه کوشیم که از مروه صفا رفت»
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرادید
هیهات که درد تو ز «قانون» شفا رفت
در سینه من کودک دل گریدو گوید
آن مرد خدا از پی مردان خدا رفت
دوستدار آن فرزانه فرهنگ پرور و خاندان جلیلش بهاءالدین خرمشاهی تهرانی ۲۹ مرداد ۱۳۸۱
خاک پاکش به باران رحمت ایزدی سیراب باد و روان تابناکش در بهشت برین
با عنایت حق قرین
بعد از وفات تربت ما در زمین مجو
در سینههای مردم عارف مزار ماست.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید