1399/5/22 ۰۴:۳۰
عباس زریابخویی متعلق به نسلی از بزرگان فرهنگ ایران است كه تقریبا با حداقل امكانات و شاید بتوان گفت بدون امكانات در شرایط تاریخی آن زمان ایران با همت بلند خود توانست بخواند، بیاموزد و خود را در مراحل عالی دانش و علم قرار دهد. او استادی چند وجهی بود. در حوزه ترجمه یكی از بهترین و درخشانترین آثار ترجمهای ما از آن ایشان است كه موضوعات متنوعی را شامل میشود
عباس زریابخویی متعلق به نسلی از بزرگان فرهنگ ایران است كه تقریبا با حداقل امكانات و شاید بتوان گفت بدون امكانات در شرایط تاریخی آن زمان ایران با همت بلند خود توانست بخواند، بیاموزد و خود را در مراحل عالی دانش و علم قرار دهد. او استادی چند وجهی بود. در حوزه ترجمه یكی از بهترین و درخشانترین آثار ترجمهای ما از آن ایشان است كه موضوعات متنوعی را شامل میشود. مهمترین آنها كتاب «لذات فلسفه» نوشته ویل دورانت است كه پس از گذشت نیم قرن همچنان یكی از بهترین ترجمههای این كتاب محسوب شده و به چاپ چهلم نیز رسیده است.
عباس زریابخویی در حوزه تاریخ ایران كتاب بسیار مهم «تاریخ ساسانیان» نوشته نولدكه كه با نام «ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان» نیز شناخته میشود ر ا ترجمه كرد. او این كتاب را با حواشی بسیار به فارسی برگرداند كه یكی از منابع مهم تاریخ قبل از اسلام است.
«الصیدنه فیالطب» تالیف ابوریحان بیرونی از دیگر كتابهایی است كه با تصحیح او منتشر شد. ترجمه «دریای جان» اثر هلموت رتر از كارهای دشوار این نویسنده كه درباره زندگی عطار نیشابوری است از دیگر ترجمههای زریابخویی است. كتاب «تاریخ بنیادی» او متاسفانه هنوز منتشر نشده است. این كتاب پانصد، ششصد صفحه است و امیدواریم به زودی منتشر شود. عباس زریابخویی در حوزه حافظشناسی هم مجموعه مقالاتی داشت كه تحت عنوان«آیینه جام» منتشر شد. «بزم آورد: شصت مقاله درباره تاریخ، فرهنگ و فلسفه » از دیگر آثار زریاب خویی است.
او از سال 1345 از امریكا به ایران بازگشت و به عنوان استاد گروه تاریخ دانشكده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به كار و پس از مدتی نیز به مدیریت گروه تاریخ انتخاب شد. او درباره اهمیت تدریس گفته است: «كار من تدریس است. البته كار تدریس جدا از كتاب نیست. همانطوركه كار تحصیل از كار كتاب جدا نیست. یادم میآید وقتی در خارج تحصیل میكردم، دانشجو موظف بود پیش از كلاس درسها را بخواند و اشكالاتی را مشخص كند و در حضور استاد فقط به رفع اشكالات بپردازد و راهنمایی بخواهد. متاسفانه در كار تحصیلی دانشگاهی در ایران به آن حد نرسیدیم. البته بسیاری از اساتید شیوههایی از این گونه دارند. ولی برخی استادان اهل مطالعه نیستند و بعضی دانشجویان نیز كافی است، یادداشت یا پلیكپی به دست دانشجو برسد و بروند دنبال كارشان تا موعد امتحان.» او به ترجمه اعتقاد زیادی داشت و نظرش این بود كه «كار ترجمه میتواند راهگشای مناسبی برای فرهنگهای گسترده جهان باشد و طبعا موجبات توسعه بیشتری را در كار فرهنگ و كتاب كشور ما فراهم آورد. به هر حال فرنگیها از این نظر از ما جلوترند. یعنی هم تجربیاتشان درباره علم و دانش امروزی بیشتر است و هم اطلاعاتشان وسیعتر و ما میتوانیم از آنها بهرهگیری مثبت و موثری داشته باشیم.»
عباس زریابخویی از نوادر روزگار ما بود. او علاوه بر اینكه استاد دانشگاه بود، عضویت چندین موسسه علمی را داشت و بسیاری از دایرهالمعارفهای بزرگ به زبانهای مختلف مقالات او را منتشر كردهاند. او این شانس را داشت كه در حلقه دوستان فرهنگی خود همچون عبدالحسین زرینكوب، مجتبی مینوی، ایرج افشار، محمد معین، محمدامین ریاحی و دكتر موحد زندگی كند. خاطرات آنها از دكتر زریاب بسیار خواندنی و شنیدنی است. آنچه آنان طی خاطرات خود بیان كردهاند در یك زمینه مشترك است، اینكه او عاشق ایران، عاشق فرهنگ ایران و زبان فارسی بود و تا زنده بود خود را وقف این علایق كرد.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید